سلام اسم من مهرداده ۲۸سالمه و همسرم۲۴سالشه و خواهر زنم ۲۰سالشه من فقط ی خواهر زن دارم و برادر زن هم ندارم اولیل ازدواجم زیاد به نیلوفر(خواهرزنم) توجه نداشتم نیلوفر از همون اول پیشه من راحت لباس می پوشید منم عینه خواهرم بهش نگاه می کردم خیلی تو کانون توجه من نبود تا اینکه من مجبور شدم به خاطر کارم تو شرکت ماشینمو عوض کنم و وانت بخرم خانومم که تازه گواهینامه گرفته بود خیلی ناراحت بود که سواریمونو فروختیم و وانت گرفتیم دیگه مجبور بودیم برایه رفتن به مهمونی خیاری تو ماشین بشینیم منو مادر خانومم و خواهر زنم و همسرم جلو و پدر خانومم پشت وانت نیلوفر که ریزه میزه بود می یومد بغل دسته من سمت راننده مینشست وقتی که بغل دسته من بود کاملا بهم می چسبید و من می تونستم برامدگی هایه بدنشو حس کنم تا چندتا از این مهمونی ها رفتیم نظرم در مورد نیلوفر عوض شده بود دیگه اونو مثل خواهرم نمی دیدم و ی حس هوس آمیز خاصی بهش داشتم ما بیشتر وقت ها میرفتیم خونه خاله خانومم خاله خانومم هم سن و سال من بود برای همینم باهم راحت بودیم و هفته ایی ۱بار می رفیتم خونشون نیلوفر هم همراه ما میومد خانومم که دیگه امید نداشت من ماشین سواری بگیرم ازم می خواست که وانتو بدم دستش برونه منم از خدا خواسته برایه اینکه بغل دسته نیلوفر بشینم قبول می کردم ولی بغل دست نیلوفر می نشستم تمام بدنم رو به بدنش می چسبوندم و آرنجم رو به سینهاش میزنم و باهر تکونی که ماشین می خورد منم آرنجمو رو سینهاش می مالوندم اونم سکوت می کرد و وقتی می خواست حرف بزنه صداش بند میومد و یهو اه…می کشید می دونستم که از رویه هوس اه می کشه دیگه همش چشم انتظار این بودم که فرصتی پیش بیاد تا تو ماشین کنار نیلوفر بشینم هر جایی که می خواستیم بریم ماشینو می دادم دسته زنم و خودم کنار نیلوفر می نشستم دیگه با آرنج مالوندن سینه هایه نیلوفر برام عادی شده بود دیگه دستم رو میزاشتم رو پاش یواش یواش دستم رو می بردم بین پاهاش ولی جرات نمی کردم به کسش دس بزنم یا حداقل بمالونم اونم پاهاش رو جفت می کرد ی مدت که گذشت دیگه عادی بود برام که وقتی نیلوفر کنارم می شینه با دستام رونشو بمالم خیلی ریلکس به رونش دست میزدم و اصلا به رویه خودمونم نمی اوردیم که من دارم باهاش ور میرم اونم مثل من خیلی لذت می برد و صورتش سرخ می شد دیگه هر وقت تو ماشین بودیم این برنامه همیشگی من بود
ی بار که پایه کامپیوتر نشسته بودم و داشتم فیلم می دیدم نیلوفر امد کنار من ایستاد من رو صندلی نشسته بودم اوم کنار دستم بود و به حالتی که تکون می خورد کسشو به دستم میزد مثلا حواسش به فیلمه و نمی دونه… منم که نمی دونستم چیکار کنم دیگه حواسم به فیلم نبود و شیش دونگه حواسم به نیلوفر بود دستم رو باز کردم و کاملا چسبوندم به کسش دیگه قشنگ داشتم کس نیلوفر جون رو لمس می کردم وای از شدت حوس عرق می کردم اونم صورتش قرمز شده بود هردومون چشمهامو به مانیتور خیره بود و به رو خودمون نمی آوردیم دستم لای کسش بده و عقب جلو می کردم…مابقی داستان باشه برایه فصل دوم امیدوارم خوشتون امده باشه
نوشته: مهرداد
لازم نیست قسمت دوم و بنویسی…شوت جان دستتو میبردی لای پای خواهر زنت و زنتم بغل تویه کسمغز رانندگی میکرد و اصلن متوجه نشد…چه فکری کردی این کسشعرارو نوشتی!؟
هعی…اسم داستان و میذاشتی توهمات یک جغیه کفِ کس بهتر بود.
یعنی منم میخوام خواهر زنمو بکنم برم وانت بخرم؟؟؟؟
sorry2
خسته نباشی،خوب چرا فحش میدید؟ اگر ننویسن پس چی میخواید بخونید؟همه هم که استادن و سرشون میشه dash1
توی کف خواهر زن
برو حموم جق بزن
کیرم به مغز جقیت
یه کم برام ساک بزن
چطور میشه دستتو
بذاری لای پاشو
بمالی و اون زنت
نفهمه این کاراتو ؟؟؟؟!!
جقی دیوث
مزخرف فقط چند خط اولش رو خوندم بهت هم فحش نمیدم فقط میگم امیدوارم مغزت درست بشه اینقدر جق زدی
بقیشو احتمالا باجناق ایندت از خواهر زنش مینویسه biggrin
parisa-lesb
شما که احتیاج به شوهر خواهر نداری
دستت لای پای خواهر زنت بوده و خانمت متوجه نشده… برو عمو جقت رو بزن
ﻳﻚ ﺳﻮﺍﻝ. ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﻖ ﺯﺩﻥ ﻣﺦ ﺍﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﻣﻌﻴﻮﺏ ﻛﺮﺩﻩ ﻳﺎ ﻣﺨﺸﻮﻥ ﻣﻌﻴﻮﺑﻪ و ﺑﺠﺎﻱ ﻛﺮﺩﻥ ﺯﻧﺶ ﺑﺎ ﺗﺨﻴﻞ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻖ ﺯﺩﻩ و ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻱ شدهﺷﺪﻩ?
توکه گذاشتی کمرتو ماساژ بده یه کونم به شوهر خواهرت میدادی
کیر تو کون نویسنده که دنبال کیر کلفت هست کونی 4 نفری جلو وانت چجوری جا شدین خوب دوتا نرفتن عقب بعد کونپاره تو که همه کار کردی چرا نمیکنی منتظر چی هستی بیاد لخت بگه بفرما ای کیر خر هندی با پاکستانی تا ته ته تو کون آدم دروغگو که تو باشی لاشی تو خودت باید کون بدی تو کونی تو یک کون خوب هستی بیا بده به این بچه ها قربون سوراخت من سوراخدوست هستم سوراخ ((( سوراخ)))) کون
منم میخوام خواهرزنموبکنم یابمالم یابخورم اما لامسب دس نمیده که نمیده. جقیاوکس کنها دعاکنندبرام
نظرم بالا نمیاد جون تو ،آخه وانت ب اون کوچیکی زنت هم جفتت ،دست تو چجوری میره اون پاین
این دختر بد چرا انقد کوسشعر میگه…کاریم به داستانا ندارما…
اگزوز وانت بره تو کوت زن و خواهر زنتو خودت
لايکمو میکنم تو مغز ملجوقت ننویس ادامشو
فصل بعدی؟؟؟؟؟ wacko
هر کی ندونه فک میکنه یه رمان نوشتی fool
dirol
Afarin