مالوندن در مترو

1393/09/02

سلام دوستان. چنتا خاطره دارم از مترو که برای چند وقت پیشه که یه سری اتفاقای خیلی جالب که تو مترو برام افتاد رو گفتم براتون تعریف کنم. حدود 20 فروردین 93 بود که من دنبال کار میگشتم. قبل از سال جدید با شرکت قبلی سر گندهایی که منو یکی از دخترهای بازاریاب تلفنی بالا اواردیم مجبور شدم اخر سال کلا تصفیه کنم و تو سال جدید دنبال کار جدید بودم. خلاصه دنبال کار بودم از تو روزنامه که یه شرکت باهام تماس گرفت و گفت که برای مصاحبه برم اونجا. فکر میکنم متروی میرداماد باید میرفتم. خلاصه رفتم مصاحبه رو انجام دادم و خسته و کوفته ساعت 12 یا یک ظهر بود که دوباره سوار مترو شدم. و ایستادم جلوی درب روبه رویی و جلوی اولین صندلی و با دست چپم میله ی عمودی مترو رو گرفتم. خلاصه یکی دو ایستگاه بعد دوتا خانم و یه اقا سوار مترو شدن و اومدن کنار گوشه ی درب وایستادن. به طوری که یکی از خانمها چسبید به شیشه ی کنار اولین صندلی و اقاهه چسبید به درب روبه رویی و این یکی خانمه که جوانتر و زیباتر بود کنار من ایستاد و از همون میله که من گرفته بودم گرفت. گرم صحبت بودن و من از فرط خستگی چشمامو بسته بودم که یه دفه احساس کردم خانمه دستشو اوارد پایین و به دست من چسبوند. گفتم شاید منظوری نداره به خاطر همین یه دو سانت دستمو اواردم پایینتر. دوباره دستشو چسبوند. تو خودم تعجب کردم. با تکونای مترو هم دستشو قشنگ میمالوند به دستم. پیش خودم همه جور فکر کردم گفتم شاید اینا جیب بر باشن یا شاید به این بهونه مرده یه دعوا راه میندازه و کارشون همین باشه. خلاصه باز دستمو کشیدم پایین تر. همینطور خیلی گرم صحبت بودن باز دستشو چسبوند و شروع کرد به مالوندن. منم همه جوره حواسمو جمع کردم که طعمه نشم ولی یه حالی هم ببرم. راستشو بگم راست کرده بودم و دیگه مغزم تو کیرم بود! گفتم این که خودش میخاره باید یه حال ببریم. تو همین شلوغیا یواش یواش من خودم رو با حرکات و تکونای مترو میرسوندم بهش و کیرم رو میچسبوندم به کون نرمش. البته یه لحظه که رسیدن به مقصدشون و میخواستن پیاده شن . انچنان کونشو مالوند بهم که هنگ کردم و نرمی و گرمی کونش اتیشم زد ولی لامصب پیاده شدن و رفتن. هرکجا هست دمش گرم.

نوشته: impish شیطان صفت


👍 1
👎 1
163982 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

444896
2014-11-24 00:41:26 +0330 +0330
NA

بايد مي كشيدي پايين مي كرديش

1 ❤️

444897
2014-11-24 02:03:40 +0330 +0330
NA

اهل ریسک نبودی وگرنه الان دعوت ویشدی به صرف بغل

0 ❤️

444898
2014-11-24 02:05:02 +0330 +0330
NA

ادرس به بیام بمالمشششششششش

0 ❤️

444899
2014-11-24 02:15:31 +0330 +0330
NA

اخه ادمین این چه داستانایی که میزاری

0 ❤️

444900
2014-11-24 08:50:08 +0330 +0330
NA

هوس کردم!!

0 ❤️

444902
2014-11-24 11:23:09 +0330 +0330
NA

من عاشق مالوندنم…

0 ❤️

444903
2014-11-24 14:30:07 +0330 +0330
NA

خيلي داغوني رفيق …

0 ❤️

444904
2014-11-24 23:00:02 +0330 +0330
NA

کس مغز خیر سرت داستان نوشتی یا دو بیتی.

0 ❤️

444905
2014-11-25 05:12:14 +0330 +0330

اینجور ادما واقعا گیر میاد…منظورم همین خانوم حشری ک چراغ سبز نشون داده…ولی میشد بکنیش فقط کافی بود همراهش پیاده شی و ببینی خونشون کجاست.بعد تو خلوتی گیرش بیاری و قرار بذاری …کسی ک تو مترو کیر میخواسته
دیگه با کله میاد واسه کس دادن.
دم اینجور خانوما گرم .

1 ❤️

444906
2014-11-25 07:25:50 +0330 +0330
NA

:)))) خیلی افتضاح بود

0 ❤️

444908
2014-11-25 23:57:24 +0330 +0330

madare jagho gayidiaaaaaaa

0 ❤️

569602
2016-12-21 15:43:59 +0330 +0330

خيلي ضعيف

0 ❤️