مامان سعید زن همسایمون

1394/11/13

با عرض سلام خدمت همه کاربران شهوانی
من علی 21 ساله از مشهد هستم ،داستان مربوطه به پروین زن همسایه رو بروییمون که چون اسم پسرش سعید هست من بهش میگم مامان سعید.
مامان سعید جون یه زن حدود 40 فک میکنم هست ولی با پوست سفید و موهای بلند و قد 165 این زن واقعا یه الهه هست ،کسش که هیچوقت مو نداره و همیشه شیو شده است.کونش به سمت بالا است و سوراخش که جووووووووووونن
بیشتر مواقع جوراب مشکی شیشه ای پاش میکنه و یه شلوار مشکی سایز سینه هاش 80 هست فک کنم و خیلی هم حساسه
خونشون سمت چپ خونه ماست به طوری که من از پنجره اتاقم وقتی میومد چلو پنجره که موهاشو شونه کنه یا میومد تو حیاط خلوت لباس روی بند پهن کنه دیدش زدم .خود سعید هم یه پسر بسیار حشریه که فقط کافیه یه فیلم سوپر واسش بزاری و همونجا شلوارشو بکشی پایین .داستان از اونجایی شروع شد که من سعید رو میاوردم خونه که بهش درس یاد بدم ولی واسش فیلم میزاشتم …
مامانش شک کرده بود ،(بعد که مامان سعید رو کردم خودش گفت وقتی دیدش میزدم فهمیده ولی چیزی نمیگفته) یه روز سعید گفت ریاضی داره و کمک میخواد ،از اونجایی هم که مامانش خونه ما داشت با مامانم حرف میزد نمیشد بگم بیاد ولی سعید خیلی حشری بود و گفت الان میام بعد 5 دقیقه هم اومد در زد مامانم که با مامانش تو حیاط بودن داشتن حرف میزدن درو .واسش باز کرده و اومد تو اتاق من ، سلام کرد جواب سلامشو دادم که یهو اومد سمت من و منم رو تختم و درازم کرد و کیرمو از تو شلوارم در اورد و شروع کرد به خوردن. اخرای خوردنش بود ،ابم داشت میومد که یهو دیدم یه سیاهی از جلو در رفت کنار و من قفل
کردم ،سعیدو پرت کردم اونور رفتم درو باز کردم دیدم مامان سیعد داره از خونه میره بیرون ،واااای مامانش دیده بود مارو .کلی با استرس و ترس و نگرانی
سعید رو فرستادم خونه بعد یه ساعت هم اس دادم گفتم سعید چه خبر ؟؟؟مامانت چیزی بهت نگفته ؟اونم گفت نه فک نکنم فهمیده باشه .
گذشت یه روزداشتم میرفتم خونه ،جلو در خونه میخواستم کلید بندازم برم داخل یهو دیدم یکی صدام میزنه برگشتم دیدم مامان سعیده .سلام کردم اونم جواب داد
بعدش گفت اگه کاری ندارم برم اینترنتشونو واسش درست کنم ،گفتم سعید نیست خودش؟؟گفت نه نیست رفته خونه مامانم
گفتم باشه رفتم تو مشکل نتش نیم ساعت طول کشید تا درست شد ،تو این نیم ساعت مامان سعید با یه چادر سفید با گل های قرمز رنگ نشسته بود رو مبل با دوتا استکان چایی.
کارم که تموم شد تعارفم کرد که چایی بخورم .داشتم چایی میخوردم که پاشو تکون داد و گذاشتم رو اون یکی پاش که یهو کیرم رسید زیر گلوم .عجب پاهای سفیدی یکم خیره شدم که گفت حواست کجاست پسر،داشتم راجب سعید ازت میپرسیدم.
گفتم ببخشید حواسم نبود دوباره بگین.پاشد رفت سمت اشپزخونه میخواست یه قابلمه از کابینت بالایی برداره و همینطور از سعید میگفت .منم محو تماشاش بود که یهو گفت علی جان پاشو بیا یه کمک بکن رفتم دیدم رو نوک انگشتای پاش بلند شده میخواسته یه قابلمه برداره که دستش گیر کرده بود به اون ظرف شیشه ای کناریش و اونو میخواست بندازه رفتم جلو که کمکش کنم یهو چشمم افتاد به بدنش یه تاپ سبز بدون سوتین چون نوک سینه هاش قشنگ معلوم بود.با یه شلوارک سبز.چشام 4تا شد .اون ظرف شیشه ای رو گرفتمرفتم نشستم رو مبل .دیدم رفت تو اتاق پاشدم رفتم پشت سرش دیدم میخواد لباسشو عوض کنه یهو رفتم د
اخل تا اومد حرف بزنه انداختمش رو تخت و لباشو شروع کردم به خوردن .سینه هاشو با دستم میمالیدم .اونم هی میگفت نکن من شوهر دارم
بهش گفتم اروم بگیر بهت حال میدم فقط صبر کن
دستمو بردم سمت کسش شروع کردم به مالیدن که یهو دستشو گزاشت رو کیرم و شروع کرد به مالیدنش
تاپشو در اوردم شروعکردم به خوردن سینه هاش با بوسه رفتم سمت نافش و شلوارکشو با شورتش کشیدم پایین و با بوسه رفتم سمت کسش و شروع کردم به خوردن .زبون میکشیدم و میخوردم.به حال 69 شدیم و ادامه دادیم
پاشد از تو کشو یه کاندوم اورد کشیدم سر کیرم گذاشتم تو سوراخش .داغ بود و نرم .شروع کردم به تلمبه زدن .4یا 5 روش که از تو فیلم سوپرا یاگرفته بود رو پیاده کردم و ابمو تو کاندوم و تو کسش خال یکردم پاشدم یه لب جانانه ازش گرفتم و شروع کردم لباسامو پوشیدن .اونجا بود که بهم گفت میدونه پسرشو میکنم.
ازش خدا حافظی کردم و از خونشون اومدم بیرون

داستان مامان سعید ادامه داره
اگه خواستین بگین ادامش رو هم بگم


👍 2
👎 4
119131 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

529968
2016-02-02 21:25:06 +0330 +0330
NA

یعنی منتظر بوده تو بکنیش و به روت بیاره که پسرشو میکنی
دیوس جقی

0 ❤️

529978
2016-02-02 22:09:23 +0330 +0330

راستش باورش سخته

0 ❤️

529985
2016-02-02 23:09:43 +0330 +0330

اخه احمقِ کس مغز،اون قابلمه توو کونت،اخه چقدر چرت مینویسی.نتش خراب بود رفتی درستش کنی ،از پسر کونیش پرسید بعد پا شده رفته قابلمه برداره بکنه توو کونت جاکش؟ کمتر جق بزن ،مغزت گوزیده

0 ❤️

529995
2016-02-03 02:41:36 +0330 +0330

کیو خر کردی الان?? این جقیای شهوانی خودشون عالم همه ی علمان
اونوقت خیر سرت داری سر اینارو شیره میمالی?! ? برو حیا کن

1 ❤️

529998
2016-02-03 04:18:32 +0330 +0330
NA

آخه کس مغز کونی کمتر جق بزن تمام مغزت از تو کیرت رفته بیرون و خبر هم نداری

0 ❤️

530034
2016-02-03 13:01:07 +0330 +0330

همیشه ت داستاناتون یارو سوتین نبسته
کسی خونشون نیست عین چی راحت بهتون میده

0 ❤️

530038
2016-02-03 18:20:24 +0330 +0330

(( من علی 21 ساله از مشهد هستم )) کیرم دهنت علی
ریدم به داستانت و هیکلت همین و بس

0 ❤️

530052
2016-02-03 23:07:39 +0330 +0330

بخشی از خاطرات جلیق أعظم {أباجالق بن عبدالمجلوق ألجلاقة} :
“. . . ﺩﯾﺪﻡ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﭘﺎ ﺷﺪﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻪ ﯾﻬﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻤﺶ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﻭ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ
ﺧﻮﺭﺩﻥ. ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪﻡ . . .” ! ‎:-|‎
‏.
‏.
‏.
خب آخه من چی بهت بگم جقوز جلقوز جقوز جقوز چلقوز جقوز جقوز جقوز چغوز . . . ‏‎ :-D ;-) ‎‏

0 ❤️

530098
2016-02-04 10:34:40 +0330 +0330

داستان مربوطه به پروین زن همسایه رو بروییمون …
بعد نوشته
خونشون سمت چپ خونه ماست
:)) کس مشنگ حداقل از این سوتی ها نده

1 ❤️

530138
2016-02-05 01:30:13 +0330 +0330
NA

بابا قدرت فاز بزنی بالاست دادش بیخیال فکر کنم برعکس بوده

0 ❤️

530159
2016-02-05 09:02:45 +0330 +0330

سلام سکسشو خلاصه کردی یکم داستان بعدر بیشتر مانور بدی انگار رسید به سکس یکی دنبالت میکرد

0 ❤️

530186
2016-02-05 17:03:37 +0330 +0330

تموم لوازم آشپزخونه های جهان به انضمام قابلمه ای که ازش یاد کردی، همه در یک لحظه تو کونت.

0 ❤️

530210
2016-02-05 20:56:38 +0330 +0330

آقا اصلا به خالی بندیو مزخرفیش کاری ندارم…شکی به من بگه این چجوری میدونست همیشه کسش بی موئه؟

1 ❤️

531137
2016-02-17 21:30:31 +0330 +0330

من نمیدونم چرا کاندوم تو همه داستان ها باید تو کشو باشه ؟؟ :|

ی نقش جدید بهش بدین مثلا بگو "تو کیفم بود تو کتم بود "

منم مثل تو بچه مشهدم ولی سعی نمیکنم تخمی بنویسم که ابروی بکس مشهد بره :|

0 ❤️

760564
2019-04-12 04:25:06 +0430 +0430

دادا سعید پور نداشت اگه داشت اونو هم میکردی به مامانش میگفتی دیگه

0 ❤️