مامان هم دانشگاهی

1398/03/27

اسمم سعید قد ۱۸۰و وزن ۷۲،دانشگاه ترمای اول بودم تازه وارد جو دانشگاه شده بودم و فقط هم مغزم دنبال دختر بود چون شنیده بودم تو دانشگاه خیلی راحت پا میدن و میشه راحت کرد،خلاصه ترم اولمون تو کف گذشتو ترم دوم تو یکی از کلاسا که استاد دونفر دونفر پروژه معرفی میکرد به دانشجوها من با یکی از دخترا افتادم و از شانس ما هیچی بلد نبود همه چیز و من به عهده گرفتم و مثلا به بهونه های پروژه تو تلگرام صحبت میکردیم و بیرون میرفتیم و تو جو بودم تازه با کسی تو دانشگاه اشنا شده بودم تو کلاسا کنارش میشستم و تیکه های مسخره سرکلاسا میپروندم،پروژه تحویل داده شد وتموم شد ولی ما همچنان باهم گپ میزدیم حتی موقعی ک با من بود مامانش زنگ میزد میگفت با سعیدم مامانشم طبق تعریفای دخترش اعتماد داشت بهم رابطه ما در همین حد بود ک وسطای ترم سه بودیم ک ساعت ۱۰ شب هم دانشگاهی ما زنگ زد شمارشو دیدم جا خوردم اولش نمیخاستم جواب بدم یهو دلو زدم ب دریا جواب دادم ک بعد سلام و احوال پرسی گفت سعید دارم با مامانم میام دنبالت بریم بیرون.منو میگی خشکم زد گفتم مطمعنی با مامانت؟!اونوقت مشکلی نداره مامانت؟!گفت ن بابا انقد ازت تعریف کردم گفت بگو باهم بریم بیرون منم با مجبور به قبول کردن شدم و اماده شدم اونا اومدن دنبالم منم خیلی معذب سوار شدم و خیلی شیک صحبت میکردم گفتن کجا بریم من گفتم میخاید بریم شهر بازی ک اونام قبول کردن و رفتیم خوب بود بعد از شهریازی سوار ماشین شدیم مامانه گفت دخترم دوست داره بریم پارک اب و اتش منم مسیرو نشون دادم و رفتیم ولی بسته بود همون دم درش عکس گرفتیم و اومدیم سمت خونه ما ک مامانه گفت اصن بیا امشب بریم خونه ما دیر وقته کسی در و وا نمیکنه.راستم میگفت کلید نداشتم ساعتم ۳ونیم صب بود رفتیم خونشون من تو اتاق خابیدم و اونا تو هال صبم با کلی تشکر اومدم خونه گذشت تا تولد مامانه شد و تا اون موقع ندیده بودم مامانرو تو تلگرام و اینستاگرام صحبت میکردیم ولی حضوری ندیده بودیم ک مامانه تو دایرکت گفت دخترم تولد گرفته فردا برام تورو دعوت نکرده؟!منم گفتم ک چیزی مگفته بعد منو چرا باید دعوت کنه(اینم بگم ک مامانه ۷،۸سالی میشد طلاق گرفته بود)گفت همه دوستاشو دعوت کرده به تو نگفته؟!ک گفت اصن اماده شو میام دنبالت کارت دارم من بازم با تعجب نمیدونستم جوابشو چی بدم دخترشو خونه گذاشت و اومد دنبال من تو راهم هی از بدبختیاش میگفت و ک خیلی سخته یه دختر و بزرگ کنی و هروز یه رفتار جدید در بیاره و اینا تا رسیدیم در خونشون ک بغضش ترکید منم دستشو گرفتم یکمی فشار دادم و دلداریش دادم دستمال کاغذی دادم اشکاشو پاک کرد اون شبم خونشون خابیدم و صبم با دخترش رفتیم وسایل تولد و اماده کردیم ورقص و اینا اخر شب بعد تولد اومدم خونه ساعت ۲ اینا بود ک دایرکت پیام اومد برام و دیدم مامانست کلی تشکر واس تولدشو اینا کرد و از همه مهمتر تشکر واس دلداری تو ماشین منم میگفتم وظیفه بود و فلان ک گفت یه حسی بهم دست داد وقتی دستمو گرفتی منم پشمام ریخت گفتم ببخشید اگه جسارتی کردم منظور بدی نداشتم گفت نه اتفاقا خوب بود ارومم کردی کلیم تشکر باز تو ادامه حرفاش ک دوست داره دوباره حس کنه دستامو اینا گفت غردا دخترم میره دانشگاه صب تو ساعت ۹ بیا منم باکلی ذوق دوش گرفتم و تمیز کردم رفتم صب خونشون تازه از حموم اومده بود یه تیشرت سفید با یه ساپورت مشکی جذب بود ک اب دهنمو به زور قورت میدادم از دیدنش همچنان معذب بودم ک گفت تو هنو خجالت میکشی از من و اومد کنارم نشست و کمی حرف زدیم ک من جسارتم بیشتر شد و دستمو انداختم دور گردنشو شونه هاشو اروم ماساژ میدادم اونم از تنهاییش میگفت و اینکه یکی باشه عاطفی نیازاشو براورده کنه دستمو گذاشتم رو سینه هاش یهو چشماشو بست انگار خیلی وقت بود ک کسی بهش دست نزده بود و اروم ولو شد تو بغلم دستمو از زیر تیشرتش بردم و سوتینشو دادم بالا و اروم با سینهاش و نوکش بازی میکردم ک کاملا مست شده بود تیشرتشو دراوردم و رو مبل ولوش کردم گفت سعید میشه فقط کنارت بخابم گفتم چرا نمیشه سینه هاش تو دستم بود و روبروی هم خابیده بودیم منم با اون یکی دستم اروم رو بدنش میکشیدم انگشتامو ک هی میگفت بزار بخابم اذیت نکن دیگه با صدای خمار منم یه چشم میگفتم و باز کار خودمو میکردم سوتینشو باز کردم و کمرشو ماساژ میدادم و کم کم دستمو بردم زیر شلوارش از پشت باز بر میگردوندم تا اینکه کم کم شلوار و شرتشو دراوردم و دستمو گذاشتم رو کسش تکونی نمیدادم فقط روش بود ک گفت داری دیونم میکنی اروم انگشتمو بازی دادمو فرستادم داخل ک یه اخخخ سکسی گفت تو گوشمو من دیگه روانی شده بودم یکی از سینه های ۸۵ تو دهنم بود و میک میزدم و یه دستمم تو کسش بازی میکرد اینم هی بالا پایین میپرید تو یه حرکت لباسامو دراوردم و کیر ۱۷ سانتیم افتاد بیرون و با دستش گرفت و باهاش بازی میکرد و قربون صدقش میرفت بعد کلی بازی کردن با کسش پاهاشو وا کردمو با اب کسش کیرمو خیس کردمو گذاشتم روی کسش خودش کمرمو فشار داد اروم رفت داخل و یه اخخخ بلند گفت و با هربار عقب جلوی من ناله های سکسی میکرد منم بیشتر حرصی میشدم انقد مست شده بود و حالیش نبود ک بهش گفتم جاتو عوض کن ک بیخیال شدم و ادامه دادم ناله هاش بلند و بلند تر میشد میترسیدم کسی متوجه شه زنی ک شوهر نداره یهو اخ و ناله سکسی میکنه داستان نشه انقد استرس داشتم ک ابم نمیومد سبنه هاشو چنگ میزدم و تلمبه میزدم تا اینکه با پاهاش و دستاش
سفت کمرمو گرفت فشار میداد منو به خودش با یه جیغ همراه با ناله ابش اومد و شل شد منم بعد دو سه تا تلمبه دراوردم کیرمو ریختم رو شیکمش و بغلش دراز کشیدم بعد نیم ساعت خودمونو جمع و جور کردیم و اون رفت حموم منم خدافسی کردم و رفتم بعد اون هر موقع ک احتیاج داشت بهم زنگ میرد (نظرات مثبت بگیرم ادامه سکسامونو میزارم)

نوشته: M85M


👍 16
👎 28
135892 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

774377
2019-06-17 20:59:09 +0430 +0430

تا آخرش بد نبود که یهو با واژه ((خدافسی)) روبرو شدم

4 ❤️

774381
2019-06-17 21:05:42 +0430 +0430

not bad

0 ❤️

774383
2019-06-17 21:06:07 +0430 +0430

انگار عجله داشتی سریع تمومش کنی

0 ❤️

774386
2019-06-17 21:08:43 +0430 +0430

اولش میگی،دختره زنک زد گفت سعید با مامانم میایم دنبالت بریم بیرون… بعدش اومدی میگی تا اون موقع ندیده بودم مامانه رو فقط تو اینستا و تلگرام حرف میزدین (dash) (dash) جق نزن حمال برقی


774389
2019-06-17 21:10:45 +0430 +0430

خدا ازین خانما قسمت منم بکنه

0 ❤️

774394
2019-06-17 21:11:48 +0430 +0430

با یه خدافسی خوشحالمون کن و برو

6 ❤️

774399
2019-06-17 21:13:12 +0430 +0430

تابلو بود از دانشگاه اومدی خونه دیدی یکی رو مامانته داستان اونو به اسم خودت نوشتی بچه کونی

3 ❤️

774406
2019-06-17 21:17:37 +0430 +0430
NA

ارضا شدن خانومها همراه با آب نیست جقی
یه چی تو فیلمای پورن دیدی فکر کردی راسته ؟

1 ❤️

774425
2019-06-17 21:42:40 +0430 +0430

بعد دو سه تا تلمبه کیرتو ریختی روش؟؟؟؟یعنی چ دقیقا؟؟؟کیرو رو چی ریختی…برو جقتوبزن عموجووون

1 ❤️

774432
2019-06-17 21:53:24 +0430 +0430

ترمای اول؟؟؟
مگه ترم اول چند تا هست؟؟
فکر کنم اینقدر کودنی کل دانشگاه رو ترم اول موندی
گفتی یاعت ده شب دختره زنگ زد بعد با مامانش اومد دنبالت رفتین بیرون ؟ شهربازی رفتین؟ چند سالته عمو جون؟؟ پارک اب و آتش تعطیل بود ، دگور جان مگه بقالیه؟
بعدش تا موقع تولد مامانه تو اینستاگرام صحبت میکردی هنوز ندیده بودیش؟؟ واقعاً؟؟
میگم کودنی ، دروغگو هم کم حافظه است
یارو گریه کرد تو هم دستش رو گرفتی احساس دادن بهش دست داد؟؟
د روز موقع سلام و احوالپرسی با بچه های دانشگاه چند نفر دستت رو میگیرن؟؟
بعد چرا اندازه اون وامونده شومبولت رو اخر داستان گفتی این رو باید همون اول با قد و وزن بی صاحاب مونده ات میگفتی
دیگه هم ننویس
خدافسسسسی

5 ❤️

774438
2019-06-17 22:01:03 +0430 +0430
NA

دیوث جقی

1 ❤️

774460
2019-06-17 22:36:00 +0430 +0430
NA

کوسشعر

1 ❤️

774493
2019-06-17 23:54:36 +0430 +0430

اگر راست باشه میگم خوش به حالتون که موردی هست و خودش ازتون میخواد…

0 ❤️

774500
2019-06-18 00:21:10 +0430 +0430

با مامانش رفتین بیرون، چن وقت بعدش تولدش بود و تا اون موقع ندیده بودیش!!!
کصخل مگ اون شبی ک رفتین بیرون گونی سرش بوده؟

2 ❤️

774508
2019-06-18 01:41:40 +0430 +0430

خدا وکیلی با اون آی کیوی در حد جلبک گمون نکنم دانشگاه که هیچی، دیپلمم نتونستی بگیری، کسی که بگه نصف شب رفتیم دم در بسته‌ی!!! پارک عکس گرفتیم قطعا کسمغزی بیش نیست،،،
ادمین اینارو از کجا پیدا میکنی؟؟؟

1 ❤️

774515
2019-06-18 02:40:48 +0430 +0430

زود تمام کردی منتظر بودم دخترو هم بکنی شربتم نبود ???

1 ❤️

774521
2019-06-18 02:58:51 +0430 +0430

کون‌شعر

میدونی یک ماهی فقط تا 5 ثانیه از گذشته در خاطرش میمونه؟ برای همینه که میتونه در یک تنگ آب کوچیک زندگی کنه چون همیشه براش یک محیط جدیده. ولی تو پسر باهوشی هستی و مغزت میتونه تا حدود ده ثانیه از گذشته رو به یاد داشته باشه. لابد میپرسی چطوری فهمیدم؟ آخه از زمانی که نوشتی رفتید پارک و بعدش خونه اونها خوابیدی و صبحش رفتی بیرون و نوشتی که تا به حال مامانش رو ندیده بودی، حساب کردم که ده ثانیه طول کشیده که متنش رو نوشتی. چون یادت رفته بود که مامانش رو قبلا دیده بودی، در نتیجه مغز کیریت فقط ده ثانیه گنجایش داره. البته میدونم که غلط املایی بود و اشتباه نوشتی ولی خب کسی که نمیخواد یک بار کس‌شعری را که نوشتی مرور کنه، حقش همینه که بشاشی به داستان و خودش. شاشیدم توی مغزت و کل خاطراتت.

ها کـُکا

6 ❤️

774528
2019-06-18 03:08:48 +0430 +0430

خدافس مفلوک

1 ❤️

774533
2019-06-18 03:23:54 +0430 +0430

دیپلمت رو گرفتی؟؟
دیکته ات رو تک ماده کردی؟

1 ❤️

774535
2019-06-18 03:30:20 +0430 +0430

وای چقدر این نظرها باحاله–منکه فط همینا را میحونم
ازخنده دارم میمیرم اخه این حرفا از کجا میارید

مخصوصا کاربر شعر که حساب کرده 10ثانیه حافظه ایشونه

مرسی از همتون

2 ❤️

774557
2019-06-18 06:06:56 +0430 +0430

دهنتوسرویس اریا یه جواب کامل و دندون شکن بهش دادی خخخخخخخ ایول کلی خندیدم

1 ❤️

774578
2019-06-18 07:55:55 +0430 +0430

نوش جونت منم همچین سکسی رو داشتم و عالی بوده

0 ❤️

774619
2019-06-18 11:09:27 +0430 +0430

رفیق ناموسن نظر مثبت میدم ولی دیگه ننویس ممنون

0 ❤️

774670
2019-06-18 13:23:15 +0430 +0430

خدا یکی از این خانوما قسمت ماهم بکنه الهی امین

0 ❤️

774675
2019-06-18 13:40:14 +0430 +0430

من به دنبال یه مادر هستم اونم واقعی از تهران اگر کسی هست میتونه کمکم کنه ممنون میشم دستشم میبوسم

0 ❤️

774717
2020-10-29 02:26:21 +0330 +0330

آره هم به درس دختره برس هم به درس مامانه 😂😂😂

0 ❤️