سلام من عضو این سایت نیستم داستاناشو میخونم چون به نظرم خیلی هاشون اتفاق افتادن و راستن آخه دوروبر آدم یه همچین مسائلی پیش میاد . بعضی هاشون خاطره هستن و بعضی هاشون داستان.
از اونجایی شروع کنم که مامانم یکم سرماخورده بود و چون پدرم فوت شده و برادرم هم اینجا نبود باهم رفتیم دکتر دکتر عمومی بود یه منشی داشت و ۲ تا اتاق که یک اتاق منشی آمپول میزد و یک اتاقم مال دکتر بود خلاصه بعد از منتظر موندن نوبت ما شد رفتیم تو اینم بگم یه اتفاقاتی تو زندگی آدم میافته باورش سخته ولی باید باهاش کنار اومد. رفتیم تو مامانم رفت نشست صندلی کنار دکتر و دکتر شروع کرد معاینه کردن و یه نسخه نوشت و داد دست من که داروهارو از داروخونه ی کنار کلینیک بگیرم و بیارم تا دکتر تایید کنه بده بهمون بریم. مطب نسبتا خلوت بود و همیشه کسی میخواست بره اتاق دکتر منشی به دکتر اطلاع میداد. رفتم داروونه ولی داروخونه بسته بود داروخ نه ی کوچیکی بود اون اطراف هم داروخونه نبود که برم بگیرم زود بیام چند نفر هم دم در داروخونه جمع بودن و منتظر ولی اومدم بالا تا برم به مامانم بگم بریم بعدا دارو هارو میگیریم میاریم اینجا بستس، رفتم تو دیدم منشی نیست و تو اونیکی اتاق صداش میاد که داره آمپول میزنه به یکی از مریضا، منم دیدم منشی نیست خواستم برم تو اتاق دکتر آروم در و باز کردم و آرومم در رو بستم اصلا یادم نبود در بزنم و بعد از وارد شدن یادم افتاد در و بستم یک متر تا میز دکتر راه رو باریک بود رفتم جلوتر دیدیم کسی نیست و از تختی که دکتر معاینه میکنه صدا میاد قلبم داشت تند تند میزد دور تخت هم ازون پرده های سفید کشیده شده بود راز اینطرف پرده رفتم نزدیک از لای پرده دیدم که مامانمشلوارش تا زانوهاش اومده پایین و دکتر هم داره مامانمو میکنه به حالت دمر خوابیده بودنو میتونستم با یکم جابجایی کل صحنه رو ببینم دکتر داشت تلمبه میزد تو کون مامانم و مامانم هم یواش آه و ناله میکرد و می گفت دکتر یواش صدای برخورد بدن دکتر به بدن مامانم اتاق رو پر کرده بود مامان کفت دکتر الان پسرم میاد تمومش کن دکتر می گفت نوبت زیاده هنوز طول میکشه دکتر پاشد و یه بالشتکی گذاشت زیر شکم مامان تا کونش بیاد بالا مامانمو میدیدم که شلوارش تا زانوهاش با شورتش پایین بود و کون قلنبه و بزرگش کاملا باز بود دکتر هم داشت کیرشو با کرمی چرب میکرد و دوباره خوابید روی مامانمو کیرشمو گذاشت تو کونش و شروع کرد به کردن مامان دکتر هی میگفت دارم بهت یه آمپولی میزنم دیگه مریض نشی. منم مات و مبهوت داشتم نگاه میکردم و قلبم داشت کنده میشد از جاش اونقد محکم میزد. همینطور که مامانم از لذت ناله میکرد دکتر فک کنم آبش اومد و یه مکثی کرد از این صحنه که کیر دکتر تو کون مامانم بود حالم یه جوری شده بود آروم برگشتم از اتاق برم بیرون آروم درو باز کردم داشتم در و میبستم که منشی از اونیکی اتاق اومد بهم نگاه کرد منم گفتم مث اینکه دارورو اشتباهی داده برم داروخونه عوضش کنم رفتم داروخونه هم باز کرده بود کلی نوبت وایسادم گرفتم خلاصه اومدم اتاق دیدم مامان نشسته این یکی صندلی همه چیز عادی بود نسخه رو دادیم و دکتر تایید کرد برگشتیم … این خاطره بود که اتفاق افتاده بود…
نوشته: ؟
بالاخره مامانت هم دل داره دیگه،ولی چه فوری پاداده که دکتر رو هم نمیشناخته و دکتر صداش میزده
حاضرم قسم بخورم دروغ نوشتی ولی اینقدر بی غیرتی که اگه جلو چشمت هم مادرتو بکنن بجای اینکه چیزی بگی وایمیسی جق میزنی.خاک تو سرت نکبت…
خوش به حال مامانت من همیشه دلم می خواد دکترا بمالنم و بکننم
اخه اگه پزشک عمومی بود صفش چی بود اگه شلوغ نبود چرا گفتی تو صف بودین تا نوبتتون بشه بابا دم دکتره گرم که مادرتو کرده توی محل کارش احتمالا اینجا رو با فرانسه یا انگلیس اشتباه گرفتی
آدم به دکترش نده به کی بده؟؟
تو که دروغ نوشتی کونی
اما دادن به دکتر واجبه…
واقعا ک جلوی چشات مادرتو می گاین تو نگاه میکنی تف کسکش بیغیرت دکتر باید تورو هم می گاید حرمزاده
یعنی واقعا کس وشرمحض بود
اگه واقعی بود باید صندلی رو تو کونش میکردی بی غیرت
kho umadi begi mamanet jendas?
yani arzeshe mamaneto dar hade y jende miduni???
bichare pedaret k delesho b che dayusi khosh karde
یارو بایه زنی دوس میشه دعوتش میکنه خونه خالی زنه باپسرش که 10سالش بود میاد پیش مرده.مرده فکر میکنه چطور پسررو بفرسته پی نخودسیاه به پسره میکه عمو جان ای سطلو، هزارتومنو بگیر برو 800تومن ماست بگیر200تومن واسه خودت.پسره گفت،نمیخوام .مرده گفت عمو جان 500ماست بگیر 500براخودت .پسره گفت نمیخوام.مرده گفت 900واسه خودت 100تومن ماست بگیر پسره گفت نمیخوام.مرده گفت سطل بده خودم من میرم ماست میگیرم تو بمون بذار کس مادرت
من موندم به اینیکه میشینه این کس شعر را و مینویسه چقدر پول میدن . اولا" این داستان شباهت داشت به داستان دیگر که هفته پیش خوندم دوما مادرت تو مطب منتظر بود تو دارو بخری ؟ چه دکتر بیکاری . خیلی دلم میخواد تو داستان نویس رو از نزدیک ببینم چون جانوری مثل تو دیدن داره .خوک شرف داره به تو چون حداقل اون بی غیرتشو جار نمیزنه
خام تو سرت بی غیرت ایستادی دادنه ننت تموم شد فرار کردی؟؟؟؟
باس مطب دکتر رو رو سرش خراب میکردی بیچاره
100% مامانت جنده بوده قبلا هم میداده حالا بنده خدا این دفعه شانس تخمیش تو دیدی !!!
اگه راست گفته باشی,که همه میدونن دروغه…ننت جنده ست وخبرنداری…
دکتر محرم ادمه بعله اینجور فک کرده پیش خودش بچه خوشگل
گیریم که راس باشه آخه بی غیرت پست به جا این که بزنی فک دکترو بیاری پایین نگاه کردی و اومدی اینجا آبرو مادرتو بردی واقعا بی شعوری
گفتن کیر تو کیر ن اینقد وسط مطب یکیو بکنن
تخیلات یک ژقی فوران کرد بازم
عجببببببب،دکتره درو قفل نکرده که تو بتونی ببینی و بیای تو شهوانی داستان بگی ! !!
اخه این چه چرتیه باید به این دکتر جایزه داد تو مخ زنی مگه میشه
تکراری بود.
سه سال پیش این داستان تو همین سایت من خوندم.
تو هم دوس داری مادرت جای این باشه ک بده و تو هم وایسی بالا سرش و جلق بزنی؟خاک تو سرت!
این داستان ها خیالات ذهن هست و برای سرگرم بودن
پس به کسی عیب نگیرید
خوب چرا خجالت کشیدی… میرفتی کنار دکتره مامانتو میکردی خوب… خدا شفات بده shok
یعنی ی ذهن چقد باید کسکش و منحرف باشه که سکس مادرشو با یکی دیگه فرض کنه
دوستانی که نظرمیدن میشه کس کش بازی درنیارن واخر هرداستانی فحش ندن شک ندارم همتون باخوندن داستان شهوتی شدین وجق زدید حالا واسه ما ادم خوبه شدید فحشدمیدید اگه ادم خوبی هستید تواین سایت چکارمیکنید
کیر تو دهنه دروغگوت پوفیوس چطور در نزده رفتی تو چطور یواشکی رفتی تو مگه میدونستی داره مادرتون میکنه انقدر کوس شر ننویس کیرم تو کونه مامانت
کیری بی غیرت معلومه که دروغه اما بچه آدم در مورد مادرش اینطوری نمیگیه مادر جنده کیرم تو مغزت
واقعا که…
خیلی بی غیرتی …نمیدونم چرا بعضی از شما پسرا فکر میکنید بی غیرتی هنره…
متاسفم برات
bomb بی غیرت
نقشه بوده ننت هردفه مثلا مریض میشده میرفته میداده.بی غیرت.بی غیرت.
بی غیرت:|
داستان میسازی از مادرت نساز :|
abbasiii
آدم خوبی نیستیم ولی بیشرف و بی غیرت هم نیستیم ;-)
باید دکتره رو بایه امپول خالی میکشتی مادر جنده رو. برات متاسفم بی غیرت