مامان و راننده آژانس

1392/11/27

من سعید 19 ساله هستم و مادری دارم35-36 سالمه 14 ساله بود که ازدواج کرده خیلی خوش اندام و قیافه بکری داره و علاقه خاصی به پوشیدن مانتوهای توسی مایل به سفید داره عکس مادرم که تو 13 بدر گرفتم طوری می زارم که ابروی مادرم نره تا ببینید چقدر اندام و مخصوصا لبش و نوع روژی که همیشه می زنه آدم دیوانه می کنه اگر دوست دارین روزی سکس می کنید با کسی با شباهتهای مادرم سکس کنید رنگ پوست مادرم می بینید مابین گندمی روشن و سفید وای خیلی توپه وقتی تو خونه دامن و یک پیراهن آستین کوتاه شیشه می پوشه می شه کرستشو دید و سینه هاشو که قابل توصیف نیست عکسها رو ببینین تا دستگیرتون بشه چند بار که شبها با بابام سکس می کرد من یواشکی از اتاق خوابم بیرون می امدم و فال گوش می ایستادم تا وقایع بشنوم ولی در کل 5 دقیقه هر از گاهی اوخ و اوف می شنیدم و هیچ یک فکر عجیبی به سرم زد رفتم تمام پس اندازم و یک ساعت نقره که مادر بزرگم از سوئیس اورده بود فروختم با کلی مکافات و 4 دوربین و یک دستگاه مرکزی شون خریدم و زمانی که مادرم و پدرم در خونه نبودن و رفته بودن چالوس نصاب اوردم و نصبشون کرد و دستگاهش رو هم تو کشوی میز کامپیوترم گذاشتم و فقط سیمشو به کارت کامپیوترم وصل شد وای دلم تالاب تولوپ می زد منتظر بودم پدرمادرم بیان و من ببینمشون که چطور سکس می کنن بالاخره آمدن دیدم پدرم فورا رفت تو حمام و مادرم دو دست کت و شلوار براش اماده کرد گذاشت رو مبل پرسیدم مامان بابا جایی می ره گفت اره تو راه بهش خبر دادن ماموریت یک هفته ای تو اصفهان داره باید امشب با همکاراش حرکت کنن .

من تا این شنیدم خیلی ناراحت شدم داشتم دیونه می شدم بابا از حموم بیرون اومد و اماده شد مقدار زیادی پول به مامان داد و خداحافظی کرد و رفت مامان شام رو کشید و من بعد شام گفتم خوابم می یاد رفتم خوابیدم مامان هم رفت تو اتاقش و تلویزیون روشن کرد و به فیلم سینمایی نگاه می کرد چراغها هم روشن بودند از تخت بلند شدو تمام لباس تن شو در اورد و یک لباس خواب پوشید داشتم دیونه می شدم چی دیدم فکر اینکه بیشتر از این نمی تونم مامان تو این هفته ببینم ناراحت بودم یهو فکر عجیبی به ذهنم خطور کرد چرا حتما باید سکس مامانم و پدرمو ببینم دنبال یک مرد ی باشم که بتونه مامانم بکنه ، بعد مدتی فکر کردن یک نفر به ذهنم امد و نقشه این کار مثل پازل جمع شد طراحی نقشه تا ساعت 5 صبح طول کشید ساعت 6 صبح خوابیدم جمعه بود کاری هم نداشتیم تا ساعت 12 خوابیدم مامان ساعت دوازده امد گفت یالا پاشو چقدر می خوابی منهم که یهویی منتظر چیزی پاشم فورا از خواب بلند شدم مامان دیدم که دوش گرفته و یک دامن سیاه رسمی که خانم های خارجی می پوشن ، پوشیده با یک پیرهن استین حلقه ابریشم و حریر انقدر نازکشه براحتی می تونم سوتینشو ببینم وقتی صبحانه می خوردم همش به فکر اجرای نقشه ام بودم تصور لحظه ای که یک مرد اونو می کنه به مادرم گفتم با دوستام قراردارم باید برم انقلاب چندتا کتاب بخریم بعد هم چون فوتبال داریم می ریم سالن پس ساک ورزشی ام رو می برم شب بر می گردم ساعت 2 ظهر زنگ زدم آژانس و گفتم آقا محمود بفرستن (مردی قوی هیکل و کم مو)راننده ای که یکی دوبار دیده بودمش آقا محمود امد و گفتم اقا محمود برو انقلاب . در مسیربه مادرم زنگ زدم گفتم مامان ده شب می یام برام غذای خوبی اماده کن هم بابا نیست سرت گرم شه هم از تنهایی نترسی مامان گفت مشکلی نیست دستم کردم تو کاپشن چهار فصلم و کیف پولم در اوردم توی کیف پول عکس مامانم که تو عروسی پسر عموم گرفته شده بود گذاشته بودم یک تراول در آورد به اقا محمود دادم تا کرایه رو ازش کم کنه و کیفو توری باز گذاشتم که بتونه عکس مادرمو خوب ببینه اقا محمود هم خوب معتل کرد و گفت دیگه تراول پول خرده منم کیفو باز نگه داشتم تا مابقی پول بزارم توش . کلید خونه هم دستم بود و قتی می خواستم پیاده شم عمدا جاش گذاشتم وقتی پیاده شدم گفتم اقا محمود ساک از صندلی عقب بردارم اقا محمود متوجه کلید شده بود و دستشو گذاشته بود رو کلید ، کار من تقریبا تمام شده بود رفتم به گشت و گذارهای بی هدف و دیدن فوتبال تو استادیوم تا ساعت 7 عصر شد از بیتابی می مردم که آیا اتفاقی افتاده یا نه کل 5 ساعت گذشته تمام افکارم سکس مامان بود دیگه به مامان زنگ زدم گوشی رو برنداشت با خودم گفتم حتما مشغوله به به کیرم تو خیایان داشت راست می شد برای همین کاپشن چهار فصلم تو دستم گرفتم یک بار هم ساعت.7.30 زنگ زدم این بار گوشی رو برداشت و گفتم مامان من 10 بر می گردم برام شام چی درست کردی با صدایی گرفته گفت حال شام درست کردن نداشتم یک چیزی بخور بیرون بیا من هم بهش گفتم مامان چرا صدات گرفته گفت فکر کنم سرما خوردم برای اونو . منم گفتم شب می بینمت چیزی نمی خواهی مامان گفت نه بعد خداحافظی و گوشی رو قطع کردم من تقریبا مطمئن بودم اتفاقی براش افتاده درست 5 دقیقه به 10 خانه بودم رفتم فورا پیش مامان گفتم سلام مامی کجایی گفت دارم می خوابم بخور کردم دارم می خوایم تو هم نیا اتاق شاید انفولانزا باشه منم گفتم بریم دکتر گفت لازم نیست شاید حساسیت فصلی باشه خوب نشدم فردا می ریم من هم فورا رفتم سراغ دستگاه دوربین ها و از ساعت 2 مرور فیلم ذخیره رو استارت کردم تا ساعت 3 خبری نبود مامان جارو برقی می کشیدو تلویزیون تو اتاق نشیمن همین طوری روشن بود ساعت 3 زنگ تلفن خورد مژگان خانم دوست مادرم بود گفت تو بوتیک همیشگیشون هنگامه خانم لباس های جدیدی آورده بهتره یک سری اونجا بزنه تا جنس های خوبش نبردن مامان هم شروع کرد به آماده شدن ، رفت کنار آینه و آرایش همیشکی اش کرد همون مانتویی که خیلی دوست داشت و بیشتر برای خرید و بیرون رفتن می پوشید درست همین که تو تصویر گذاشتم داشت کمربندی که خالم از سرو براش خریدم بود که روی مانتوش می بست همین که کمر بست یهو دو تا دست از پشت دو تا سینه مادرم گرفت مامان جیغ وحشتناکی کشید من خودم تو باز پخش فیلم از جا پریدم مادرم فورا برگشت تا ببیند دست کیه رو سینه ش دید که یک مرد غریبه ناشناس، خواست دوباره جیغ بکشه که اون مرد غریبه (بله آقا محمود) دستشو محکم جلوی دهن مامان گذاشت حالا آقا محمود نمی دونست کجا مامانو ولو کنه فورا مادرم بر گردوند و یک مشت محکم به شکمش زد تا مادرم بجای جیغ از درد سرخ شد و به گریه افتاد مادرم روی فرش اتاق نشیمن دراز کرد و آقا محمود شروع کرد به باز کردن دکمه های مانتو مامانم، و مادرم همش با گریه می گفت تو رو خدا من شوهر دارم تو رو جون عزیزت من شوهر دارم آقا محمود هم بی توجه به التماس های مادرم همچنان مشغول باز کردن دکمه های ورسیدن به تن مادرم بود که به کمربند مادرم رسید آقا محمود نمی دونم با خوش چه فکری کرد خواست با فشار کمربند مانتو باز کنه که دید مامانمو با کمربند داره بلند می کنه مامان خواست دوباره داد بکشه که دویاره مشت محکمی به شکش آقا محمود زد و مادرم خفه شدو گریه های مقطعی می کرد بالاخره آقا محمود کمربند باز کرد و مانتو رو از جان مادرم کند مامان خالا با دامن و یک جوراب شلوار و یک پیرهن حریر و ابریشم حالا آسیب پذیر تر شد بلوزش با یک اشاره آقا محمود پاره شد و سینه های سفید مادرم در داخل سوتین سیاهش شروع کرد به تحریک آقا محمود آقا محمد شروع به خوردن لبای مادرم کرد مادرم همش صورتشو تکون می داد تا مانع از لب گیری آقا محمود بشه ولی آقا محمود موفق تر، به خوردن گردن مادرم ادامه می داد خواست دامن مادرم دربیاره که مادرم به جفتک پرانی پرداخت آقا محمود اصلا دامنو رها کرد و جوراب شلوار مادرم پاره کرد تا پاهای خوش فرم و روشن مادرم عیان شود بعد فورا سنگینی خودشو رو مادرم رها کرد مادرم گریه اش اوج گرفت آقا محمود از زیر دامن دستشو برد تو و کس مادرم رو چندین بار فشاز محکمی داد که از حالت صورت مادر به عمق فشار وارده می تونستم پی ببرم مامان می گفت خواهش می کنم منو رها کن ولی بی فایده بود آقا محمود شروع به لخت شدن کرد و لخت در برابر مادرم ایستاد مادرم با دیدن هیکل برهنه و آلت تناسلی بزرگ به عمق مصیبتی که قرار بود سرش بیاد پی برد دوباره شروع به جفتک پرانی کرد ولی آقا محمود هر دوتای پای مادرم گرفت و اونو تابوند و روی جفت پاهای مامانم نشست تا زیپ پشت دامن مادرم باز کنه موفق شد دامن و شورت مامنم یکجا با هم پائین کشید کرسته مامان رو هم باز کرد حالا لخت لخت مامان بر گردوند و خواست کیرشو بزاره تو کوس مامان که مامان پاهاش جفت کرد تا اقا محمود نتونه تو کسش بزاره اقا محمود گفت زن حالا کونتو بجاش می کنم مامان با ناله گفت نه،نه،نه همینکه خواست کونشو به فرش بچسبونه ، تا پا هاش باز شد اقا محمود با زرنگی یک پاشو گذاشت وسط پای مادرم و تقریبا دیگه کار مامان تموم شد به سرعت و فشار محکم کیرشو داخل کوس مامان کرد وای مادرم جیغ کشید و گریه و اقا محمود هم صاحب تن مادرم شده بود و همه تکنیکها ی سکس رو روی مادرم پیاده می کرد مدتی بعد مادرم گریه نمی کرد و تنها سرش رو به یک طرف چرخانده بود و به یک نقطه خیره شده بود . آقا محمود که نوش جونش خوب مامانو می کرد چه کمر و توانی داشت با تمام قدرت مادرمو می کرد انگار مادرمو رو ویبره گذاشتن . می شد قدرت یک مرد و در تسلط به یک زن را کاملا در روش کردن مامانم دید البته این نظر منه مامان اصلا لذت نمی برد نمی دانم این به خاطر کیر کلفت آقا محمود بود یا اینکه به خاطر عدم رضایت خودش هر بار که کیر آقا محمود وارد کوس مامان می شد مادرم حالت عجیبی داشت که قابل وصف نیست من تا این لحظه سکس فقط از کامپیوتر دیده بودم واقعا زنان ایرانی تو لطافت سکسی رقیب ندارن لطافت تن مادرم منو داشت که از پشت مانیتور به سکس نگاه می کرد بیهوشم می کرد من فقط خیره به کارهای آقا محمود بودم انگار خودم داشتم مامانو می کردم آقا محمود دو تا سینه های مادرمو تو کف دستش گرفت و با چند بار فشار زیاد کیر شو تا ته تو کس مامان کرد مامان بیهوش شد و آقا محمود هم با سرعت زیاد به تلمبه ردن تو کس مامان ادامه داد بعد یک دقیقه مامان به هوش امد و بهت زده چند قطره اشک از چشمانش سرازیر شد در این حین آقا محمود کیرشو فورا از کس مامان در آورد و شورت سیاه مامان که کنار افتاده بود برداشت و تمام آبشو خالی کرد توی شورت مامان بعد مامانم رها کردو یک طرف ولو شد بعد 10 دقیقه از جاش بلند شد لباسشو تنش کرد و شرتو مامان گذاشت تو شلوارش به مامان گفت چیزی نشده که می خواستی 30 چهل سال فقط به یک مرد بدی خسته نمی شی به شوهرت نگو طلاقت می ده تازه تو کس ات هم ابم نریختم طوری نیست برو یک دوشی بگیر حالت خوب می شه و بعد رفت مامان هم شروع کرد به گریه و خوابش برد تا ساعت 7 که من زنگ زدم همون جا خوابش برده بود بعد زنگ من بیدار شده بود و به حموم رفته بود وقتی از حموم در امده بود معلوم بود کمی حالش خوب شده رفت از کمد لباس هاش یک شرته قرمز و سوتین قرمز تنش کرد و همون دامن پاش کرد پیرهنو رو هم انداخت تو سطل آشغال و رفت جلوی اینه به خودش نگاه کرد و بعد رفت دراز کشید . من واقعا لذت بردم خیلی جالب بود اما می شد بدتر از این بشه فقط من شانس آوردم اگر آقا محمود مادرم می کشت یا مادرم خودشو می کشت شانس آوردم حالا تصمیم دارم اینبار یک جور دیگه سکس مادرم تجربه کنم منتظرم هفته بعدام، بابام 4 روز می ره مشهد . و من فرصت دارم نقشه ام عملی کنم شاید نوعی دیگر پیام به محمود فرستادم تا دوباره بیاد و یا فکر خودمو اجرا کنم تو ته وجودم فکر می کنم این دفعه باید مامان یک کمی بیشتر تو فشار باشه و کمی درد جنسی بیشترو البته وباید اینبار خودش هم ارضا بشه م منون از همه خواننده ها

نوشته: منصور


👍 4
👎 4
366007 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412993
2014-02-16 22:16:34 +0330 +0330
NA

منصور مامانت رو گاییدن بعد اومدی اینجا که کون خودت هم بذارن ؟
بچه کونی زودتر از سایت گم شو تا خودتم نکردن
2.png
این خط قرمزها رو برام توضیح بدید دارم دیوانه میشم

0 ❤️

412994
2014-02-17 00:34:54 +0330 +0330
NA

ای خاک عالم بر سرت .

0 ❤️

412995
2014-02-17 02:07:26 +0330 +0330
NA

مطمئنا این داستانو پسر "مموتی نوشته چون هیچ آدمیزادی قد اینا عشق "کاپشن چارفصل نداره :دی

0 ❤️

412996
2014-02-17 02:59:09 +0330 +0330

داستان مزخرفی بود . فکر کنم بعد از زدن یه جق حسابی این داستانو نوشتی. اه حالم بهم خورد.

0 ❤️

413021
2014-02-17 03:25:44 +0330 +0330

.فقط میتونم بگم خاک تو سرت

0 ❤️

412998
2014-02-17 12:18:56 +0330 +0330

مكس جان داداش؛
يعني من عاشق اين زمان بندي دقيق اسهال گرگ هارت شدم هاااا! داشاق ترشي هم كه خدايي بود برا خودش و در كل خواستم بگم كيرت دهن اين چاقال شور كه ديدم حيف كير تو!!!
پس همون كير سگاي كثيف و مريض و لاغر و گرسنه و سنگ خورده و گَري گرفته ي كوه هاي تورابورا و كير ملاعمر تو هرچه نود تره اين ولد لواط!

0 ❤️

413022
2014-02-17 12:47:59 +0330 +0330

فقط میشه گفت خاک تو سر ِ بدبختت

0 ❤️

412999
2014-02-17 15:29:01 +0330 +0330
NA

خرطوم فیل تو کونت واسه داستان کیریت

0 ❤️

413000
2014-02-17 15:58:17 +0330 +0330
NA

ميخواستم به ننت فحش بدم ترسيدم بشينى جق بزنى كناهش بيفته كردن من :|

0 ❤️

413001
2014-02-17 16:04:45 +0330 +0330
NA

ميخواستم به ننت فحش بدم ترسيدم بشينى جق بزنى كناهش بيفته كردن من :|
اينا اكه در حد فكر هم باشه كه مطمئنم هست بايد برى سرتو بكنى تو خلا خفه شى بميرى يه اشغال كمتر! جقى :|

0 ❤️

413002
2014-02-17 16:10:56 +0330 +0330
NA

بپا ندزدنت عقل كل با اين نقشت مرديكه كوسخول خودتو اسكول حساب كردى يا اين ملت و بچه كونى بشين از كون دادنات بنويس الان نيم ساعت وقتمو گرفتى پيدات كنم همچين تو كونت ميزارم كه گلهاى قاليتنو پر پر كنى باور كن.

0 ❤️

413003
2014-02-18 05:56:03 +0330 +0330
NA

افغانى بدبخت توافغانی ای از طرز نوشتنت معلومه بچه کونی میخای هویت ایرانو زیر سوال ببری توف ب قبر باباهات

0 ❤️

413004
2014-07-07 18:45:06 +0430 +0430
NA

بی غیرت …
دیوث … بقیه زحمتتو کشیدن
واقعا از فحش دادن بیزارم اما اینجا نمیتونم خفه خون بگیرم … لاشی …

0 ❤️

413005
2014-07-23 10:02:55 +0430 +0430
NA

chi begam lashi lashie dige

0 ❤️

413008
2014-08-04 18:13:18 +0430 +0430
NA

خاک تو سر بی لیاقتت کنن بیشعور جقی ، کونی dash1

0 ❤️

413009
2014-08-06 05:41:07 +0430 +0430
NA

انقد شعر بكويم ك بسوزدز جكرت كيره اسبه عربي صاف تو كونه بدرت. ك يه حرومزاده بي ناموسي مثله تورو بار اورده خاك بر سرت كنن

0 ❤️

413010
2014-09-05 00:43:44 +0430 +0430

اگه دوس داشتی هم خودت هم مامانتو بکنم خبرم کن
خووووب میکنمتون

0 ❤️

413011
2014-09-24 19:00:40 +0330 +0330
NA

اسکل جفت گوسفند کس کش عوضی ریدم به هیکلت کثافت لجن مجلوق کونی انتر اخه هر چی بهت بگم کم گفتم ننتو میدی دست اینو اون
کثافت اشغال نکن اینکارا رو نکن من دیگه چیزی نمیتونم بگم …

0 ❤️

413012
2014-09-24 19:01:39 +0330 +0330
NA

سایت دست من بود کونت میذاشتم

0 ❤️

413013
2014-09-27 17:00:22 +0330 +0330
NA

معلومه که قبل از نوشتن این داستان حسابی تو کونت گذاشتن و درد زیادی رو تحمل کردی!
بدبخت کونی، کیرم دهنت! همه اش کوس شعر بود!
جلقی بدبخت!

0 ❤️

413014
2014-10-11 17:12:58 +0330 +0330

لاشی
ریدی

0 ❤️

413015
2014-11-13 18:13:08 +0330 +0330
NA

کیرم تو دهنت بی غیرت dash1

0 ❤️

413016
2014-12-05 19:44:48 +0330 +0330
NA

**** من نویسنده این داستان سکسی تخیلی هستم متاسفانه یک روز به مخم زد داستان سکسی بنویسم فقط بر مبنای شکل ظاهری یک عکس که تصویر یک زن 35 تا 40 ساله بود عزیزانم بعد عذاب وجدان گرفتم که نکند کسی به سبب این نوشته دست به کارهای پر خطر بزند لذا با عذر خواهی از همه و طلب حلالیت و توبه از نوشتن چنین رمان و داستانهایی اعلام می کنم داستان و نوشته ساختگی هست وامیدوارم مسئول سایت آن را از تارنما حذف نماید من واقعا شرمنده ام بای*****

0 ❤️

413017
2015-01-06 23:25:46 +0330 +0330
NA

کم جق بزن جغو.
شما یه بار اون کونتو بیار عمو بذاره توش تا یاد بگیری که به یاد مادر جق نمیزنن.کسکش

0 ❤️

413018
2015-04-30 08:17:14 +0430 +0430
NA

به یک آقای راننده جهت خواهرم نیازمندیم!!

0 ❤️

413019
2015-04-30 08:22:12 +0430 +0430
NA

اونایی که فحش میدن کمبود دارن داستانی نوشته چه دروغ چه راست به شما چه ربطی داره عقدهاتونو اوردین اینجا خالی کنید خاک بر سرتون

0 ❤️

525935
2015-12-20 06:51:02 +0330 +0330

کیر تو فکر پریودت.اخه پلشت اینکاری باس با ننت بکنی چاقال پریود.خاک تو سر حال بهم زنت.مطمئنا داستانو فقط تو مغز جقیت گذروندیو نوشتی ولی بازم خاک تو سرت ک اگ به همچین چیزی فکر میکردی

0 ❤️

556301
2016-09-14 17:32:35 +0430 +0430

دوستان غصه نخورید این داستان قدیمی یه فقط می خوام بگم کیر تو مغز کپی گر د اخه کیری سکس محارومو کسترش ند مادری ?

0 ❤️

595196
2017-05-11 15:12:14 +0430 +0430

خآااااااااااااااک خلا تو سرت عوضیه بی غیرت…

0 ❤️

771313
2019-06-03 20:18:11 +0430 +0430

کیره یزدگرد سوم،تو بته ی نداشتت

0 ❤️

834061
2021-09-25 01:45:00 +0330 +0330

کیرم تومغزت بیغیرت بی وجود

0 ❤️

871772
2022-05-02 16:25:35 +0430 +0430

زیبا بود

0 ❤️