سلام
این خاطره واسه سه چهار ماه پیشه
من الهام 18 سالمه و از تهران…یه مامان هم دارم 43 سالشه…تک فرزند خانواده هم هستم
خب بریم سر اصل مطلب
تابستون بود که مامان تصمیم گرفت بره و گواهینامه بگیره
ثبت نام کرد و رفت دنباله کاراش…کلاسای آیین نامه تموم شد و نوبت به کلاس رانندگی شد
خب دیگه همتون میدونین وقتی خانوما میرن و مربی مرد باشه باید با خودشون همراه ببرن
مربی مامانه منم یه مرد 30 35 ساله بود
منم مجبور بودم برم باهاش دیگه
من و مامان چون باهم زیاد بیرون میرفتیم خیلی باهم جور بودیم… به خاطره همین هم مامان سعی میکرد تیریپای جوون پسند و مد بزنه که مثه من باشه
همیشه دوتایی خشگل و خوشتیپ میکنیم میریم بیرون
مامان قدش 168 ایناس…سینه هاشم 75 80 میزنه اکثرا
اولین روز تمرین و مامان یه مانتو سفید نخی تنش کرد چون هوا گرم بود…زیرش یه تاپ قرمز بود که از رو مانتو دیده میشد
رفتیم و راهنمایمون کرد سمت پارکینگ تا سوار شیم
سوار شدیم…مامان پشت فرمون…من عقب…مربی هم که بغل مامان
چون بلد نبود زورکی و با کمک مربی ماشینو در آوردن و راه افتادیم بالاخره
انقد سخت رانندگی میکرد مامان که نگو…اصن روز اول فک نکنم مامان رانندگی کرد…آخه همش مربی گاز و کلاچ میگرفت
روزا همینجوری میرفت
جلسه پنجم اینا بود که دیدم مربی انگار فقط آموزش نمیده
زمانی که میخواست دنده عوض کنه دیدم که دست مربی رو دسته مامانه
بیشتر به کاراش توجه کردم…زیاد دست مالی میکرد…موقع دور زدن مثلا کمک میکرد دستای مامانو میگرفت
پاهای مامان میپرید از کلاچ…دستشو میزاشت رو رونای مامان و فشارش میداد که مثلا گاز بده
مامان اون روز همون تیریپ روز اولشو زده بود
تا آخرین جلسه اینا خیلی باهم ور میرفتن و دیگه تموم شد…منم کلا یادم رفته بود
بالاخره اوایل همین مهرماه بود که گواهینامه اومد و مامان هم خوشحال بود
مدرسه ها باز شد و منم رفتم
خب روزای اول که درست حسابی نیس مدرسه ها…تق و لقه
ساعت 10 اینجورا بود که تعطیل شدیم
خیلی خوشحال برگشتم خونه
جلو درمون یه ماشین آموزشگاه دیدم…تابلوی رو سقفش نبودا…از نوشته ی بغلش فهمیدم
رفتم بالا…کلید انداختم و رفتم داخل
کسی نبود
منم رفتم تو اتاقم
دراز کشیده بودم که دیدم صدای یه مرد میاد
فک کردم از کوچه میاد…آخه طبقه اولیم و پنجره باز بود
دیدم نه…انگار داخله
دقت کردم دیدم صدا مامان هم میاد
رفتیم بیرون
صدا از اتاق میومد
رفتم جلو دیدم وااااااااااااای مامان و یه مرده
مرده کیه حالا…وای خدا همون مربی آموزشگاه
مامان رو پاش نشسته بود و داشت حرف میزد
مربی هم داشت ناز میکرد
کم کم دست کرد تو لباسای مامان
میمالیدش از زیر لباس
مامان هم سرشو گذاشته بود رو شونه هاش
لباسای مامانو در آورد و شروع کرد به خوردن و لیسیدن همه جای مامان
فقط سینه هاشو خورد و بلند شد و گفت که کار داره و باید بره
منم رفتم اتاقم…اونم رفتش
این کم بود…اگه دوست داشتین بگین بازم از رابطشون براتون بگم
فداتون الهام
اینطورکه معلومه مابایه جنده سروکارداشتیم.لطف کن شماره مامانتوبده.تابیام بگایمش
خدا رو شکر نمیخواسته پایه یک بگیره
وگرنه کار به تیر و طایفه میکشید
دعامیکنم که پایه یک بگیره توهم بازم کنارش باشی وببینی که چطورننتودستمالی میکنن
خوب بودفقط یادت نره رو سر در خونتون بنویسید///به زودی دراین مکان جنده خونه دایرمیشود///
مامانت را گاییدن امدی اینجا واسه مردم میگی؟
اگه خودت را بکنن زنگ میزنی 20:30 ؟
حالا این پسرا از بی کوسی میزنه به سرشون یه کوس شعری مینویسن اخه تو که دختری دیگه چرا؟
خیلی عالی بود ادامه بده
دوس دارم با داستان کوس دادن مامانت یه جلق حسابی بزنم.منم آراننده آموزشگاه هستم
برو یه تست ژنتیک بده ببینم خون بابات تو رگات هست یا نه …
دیگه هم ادامه ندید…
سلام عالی بود ولی ادامه بده کاش میشد از مامانت یک لب میگرفتم!!!
الهام جان دوس دارم کیر کلفتمو که عکسش رو پروفایلمه بگیری دستت تو دهنت خیس کنی و تف بمالی روش وبادست خودت بکنی تو کس مامانت .اگه اینجوری دوس داری خصوصی بده
واي داشتم ميرفتم چقدر نامنظم هستش سايت