سلام.اسم من فريد هستش 19 سالمه اهل تهران.مامانم مرجان 40سالشه.بابامم نگهبان شرکته ساعت هفت صبح تا هفت شب تو سره کاره.ما تو پایين شهر تهران زندگی میکنيم و خونه ها تقریبا نزدیکه هم هستن خونه ما حيات دار هستش خونه روبه رویيمون تقریبا اپارتمانى بود و از پنجره اونا حيات ما کامل ديده میشد.نزدیکیاى عيد 93 بود ساعت هشت شب بود مامانم چنتا فرش انداخت حيات بشوره.از منم کمک خواست منم شروع کردم ب شستن فرش.مامانم هم اومد حيات بشوره ديدم مامانم شلوار تنگ با تاب پوشيده بهش گفتم همسایه رو ب رویيمون ميبينه توروزشته گفت اشکال نداره بهش شک کردم زود گفتم برو لباس بپوش وگرنه فرش نمیشورم اونم گفت نشور رفتم لباس پوشيدم زدم بیرون ی ربع بعد که داشتم بر میگشتم خونه از کوچه ديدم عاقا على داره از پنجره خونمونو نگا ميکنه زود رفتم جلو در علی منو ديد زود رفت خونه درو باز کردم ديدم مامانم خم شده داره پارو ميزنه رو فرشا.
چند روز گذشت از قضیه.تو کوچه ديدم علی اقا جلو درشون نششته سیگار میکشه.علی اقا معلم بازنشسته هستش 2تا دختر داره که ازدواج کردن زنش هم فوت کرده تنها زندگى میکنه.رفتم پیش علی اقا نشستم احوال پرسى کرديم و شروع کردم ازش حرف کشيدن.ازش پرسيدم شما که تنهایی چطورى نياز سکستون برطرف میکنى?بهم چپ نگا کرد گفت یجورى برطرف میشه ديگه یکم راحتر شدم باهاش گفتم من بدجور حشرم اگه میتونى یکى رو جور کن باهاش سکس کنم.یهو گفت جواهر خونتون هست برو با اون سکس کن گفتم چى???گفت هيچى بچه جون.بهش گفتم زياد خونمون ديد میزنى قضیه چيه??خندید گفت حياتتون با صفاست دلم وا میشه.بهش گفتم ب مامانم نظر دارى?گفت کجاشى ديدى ازش خاهش کردم گفتم کامل توضیح بده اونم گفت چند وقت پیش تو مغازه شمارمو گذاشتم تو کيفش انتظار نداشتم بزنگه اما چند روز بعد زنگ زد با هم رفيق شديم منم شاخ در اوردم گفتم خفه شو على اونم گوشيشو در اورد اس ام اس هاى مامانمو نشون داد نوشته بود فردا فريد میره کلاس میام میکنى منو ديگه باورم شده بود بهش گفتم اگه راست میگى بزا فردا تو خونتون قايم شم ببینم قبول کرد.فردا ساعت سه قرار بود برم کلاس از خونه زدم بيرون رفتم خونه علي اقا تو کمد ديوارى قايمم کرد از رفتم چهار پایه از بالا قشنگ کله اتاق معلوم بود ساعت سه نيم بود در زد علی اقا رفت درو باز کرد مامانم اومد تو اعصابم اخورد بود واقعا.اومدن تو اتاق مامانم کت و دامن مشکى پوشيده بود.نشستن رو تخت على اقا لباشو گذاشت رو لباى مامانم شروع کرد ب خوردن??, مامانم دستاشو حلقه کرده بود گردن على بعد على بلند شد شلوارشو در اورد کير گنده خودشو در اورد مامانمم شروع کرد به ساک زدن على هم چشاشو بسته بود بعدمامانمو اندخت رو تخت افتاد روش سینه هاشو میخورد مامانمو لخت کرد مامانم اندامش چاقه قد ۱۶۰ وزن ۸۶على کيرشو گذاشت تو کوس مامانم که لاى گوشتاى پاش معلوم نبود شروع کرد به تلمبه زدن مامنم داد میزد بکن بکن بعد حالت سگى کرد تند تند ميزد رو کونش میگفت جنده من کيه مامانم ميگفت مرجانه مرجانه بعد گذاشت تو کوسش تلمبه زد بعد على محکم بغلش کرد داد زد اومد اومد… بعد اين ماجرا سعى کردم مامانمو کمتر ببينم الانم دانشگاه قزوین هستم کمتر ميرم خونه.
نوشته: فرید
ناراحت نباش برادر…ننست ديگر گاهى دوست دارد کون بدهد والااااا
بی غیرت مادر که مقدسه… اما در مورد خودت من خصلتا کون دوس دارما خود دانی خواه پند بگیر خواه ملاله مربوطه البته من کون دختر دوست دارم اما خب در مورد ایشون مجبورم میفهمید مجبور…
خدایا کمکم کن حرف بدی نزنم اینجا
کیر آمیرزاعلی قزوینی ونوچه هاش تو کونت!
سگ تو روحت اسهال بشه با این غیرتت!
شاشیدم وسط دانشگاهی که تو بخواهی ازش مدرک کون دادن بگیری
تو در دانشگاه قزوین کون خوبی خواهی داد ، چراکه لاجرم از جنده کونی خواهد شد و ضمنا تو اونجا میتونی با کون مامان جان همدردی کنی ، کیر گنده ی اکبر آقا همسایه که فورا بهت گفته مامانتو میکنه تو کونت،آخه لاشی تو خونه ی اکبرآقا قایمت کرد که کردن مامانتو نگاه کنی ؟ ؟ !!
کیرم تو اون مغزت بچه کونی ختما علی آقا کون خودت میذاشته یهو مامانت اومده تورو گذاشته تو کمد دیواری بعدشم کس و کون مادرتو گاییده
بجائیکه بیای اینجا کسشعر بنویسی برو یکم دیکته کار کن .
عاقا= آقا
حیات= حیاط
کسمغز . شلوار وپیراهن لباس نیست افکارت بنظر داعشی میاد
گوه خوردی دانشگاه قزوین هستی .بی سواد .باید شاشید تو اون دانشگاه که تو دانشجوش هستی . کونییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خب چرا این عکسها رو توی پست مجزا نمیزنی؟ ولی من اگه اینجا بودم بیست چهارساعت کیرم شق بود
بابات نگهبانه کس کیه که هفت صبح میره هفت شب میاد؟مامانتم که جندس،خودتم که کونی بچه ها به اینا میگن خانواده نجیبه
در ضمن حرومزاده اسم بچه تهرانو خراب نکن اونم بچه پائینو بیغیرت خاندانتن که تو رو پس انداختن
کسکش بی ناموس خواستی دم از غیرت بزنی الان غیرتت زده بالا که اینجا گفتی هدفت چی بود اینکه من الان چی هستم ناراحتی بهترین کارو بهت میگم اگر میخوای انجام بدی
برو به بابات بگو این مادر نیست این جندس مادر حرمت خودشو داره الان حکم ننت سنگساره بهتره واقعا دهنشو سرویس کنی تا بفهمه بیشرف یودن عاقبتش چیه تو ناراحت نباش برو همین کارو بکن یا دامی براش بزار برو پیش همون مرده بگو دوباره ننمو بکن میخوام ببینم دفع بعد با 110 و بابات هماهنگ کن تا نگن کس مغزی بعد ماردتو بگاه چ البته مادر که نه زایدن هم گاو هم بلده بزاید فرق مادرتو با خوک میدونی چیه ؟؟؟
مامان منم کس میده
خصوصی شماره بدین ازش بهتون حال میدم
آفرین پسر خوب. خوب کاری میکنی مزاحمشون نشو بزار مامانت راحت کوس و کونشو بده.
باز یه دهاتی دیگه پیداش شد خزعبلات ذهنیش رو به اسم داستان نوشت تو اینترنت، کم چاخان کن بچه کونی
خوب منم دیدم اما یه جور دیگش رو حال میده
خودتم رفتی قزوین کون بدی تا فراموش کنی حتما
نفر بعدی خواهش میکنم جای من هم از خجالتش دربیا . ساقیتو عوض کن و مامانتو جنده نکن . رفتی پیش یارو زرتی گفتی چجوری خودتو خالی میکنی اونم مرد 62 ساله . اونم گفت مامانتو میکنم . مادرتو ساییدم
همون قزوین یه کاسبی را بنداز اونا غریب نوازن را میفتی ننت از کس خودنم از کون بابات هم میشه رییس شرکت
دمت گرم تو که رفتی سکس مرجان رو دیدی حداقل ازش فیلم میگرفتی یا در حین سکس میومدی خودتم با هاش سکس میکردی که از شق دردی نیای داست مرجان نقل کنی.
ماشاالله به غیرتت، دانشگاه قزوین خوش بگذره biggrin