ماموریتی که با سکس به یاد ماندنی شد

1393/05/01

سلام من حمید هستم توی یه اداره دولتی قسمت دفتر فنی و مهندسیش طراحی و برآورد ساختمان انجام میدم .
توی محل کارمون یعنی توی اتاقم مون 5 نفر هستیم 3 تا خانم و 2 تا آقا ، یکی از اون خانم ها مسئول قسمت مونه من و آرش به همراه پریا قدیمی تر و سارا جدید ترین همکارمونه ، ماجرا من برمیگرده به پریا که ارشد معماری داره و کارهای نرم افزاری پروژه ها رو انجام میده و رابطه من با اون از همه بهتر و نزدیکتره ، خیلی با هم راحت هستم بارها با هم در روز تعطیل کوهنوردی هم رفتیم . داستان از اونجا شروع میشه که یه فکس دعوت از یکی از شرکتهای مشاوره که باهاشون کار میکنیم برای برگزاری یه سمینار در تبریز واسه اداره و قسمت ما ارسال شد .
که توی اون فکس ضمن دعوت از مجموعه ما هزینه دونفر رو هم متقبل شدن و ماهم با هماهنگی مسئولمون خانم طاهری از مدیر مون موافقت برای دونفر دیگه رو هم گرفتیم که چهار تایی بریم تبریز ، من ، آرش ، پریا و خوده خانم طاهری ، خلاصه سرتو نو درد نیارم زمان هی میگذشتو ما برای این سفر آماده شدیم از اونجایی که از شهر ما پرواز مستقیم به تبریز نداشت قرار گذاشتیم با ماشین اداره بریم تا تهرون و از اونجا با پرواز بریم تبریز بلیط رفت و برگشت رو هم واسه چهار نفر گرفتیمو و همه چیز آماده بود تا اینکه دو روز قبل از سفر خانم طاهری و آرش براشون کاری پیش اومد و گفتن که نمیان ماهم دیگه داشتیم میرفتیم توی فاز کنسل کردن که مدیر مون گفت حتما برین چون به مشاور گفته بودیم میایم بد بود که الان یهویی همه کنسل کنیم
خلاصه دو شب بعد من و پریا با راننده اداره حرکت کردیم و صبح رسیدیم تهرون و ساعت 12 هم با هواپیما رفتیم تبریز ، دوره دو روزه بود از صبح ساعت 9 تا غروب ساعت 5 بعدشم آزاد بودیم
محل اسکان مون یکی از هتلهای شیک تبریز بود
و از اونجایی که از قبل 4 تا اسم داده بودیم دو تا اتاق دوتخته واسه مون مشاور رزرو کرده بود حالا که اونا نیومدن هر کدومون تنها توی اتاقا مون بودیم
روز اول که حدود 4 رسیدیم هتل یه دوش و استراحت شب باهم رفیتم یه دوری زدیم توی خیابونا واسه فردا شم 9 رفتیم سمینار تا 5 ، تا اینجا همه چیزی عادی مثل قبل بود البته من از درون خیلی دوس داشتم یه رابطه خیلی صمیمی با پریا داشته باشم البته چون همکار بودیم همیشه میترسیدم یه موقع آبروریزی بشه اونم یه دخترکاملا غیر قابل پیش بینی بود با این که خیلی باهم راحت بود ولی همیشه یه سری چیزا رو رعایت میکرد
با خودم گفتم این سفر بهترین موقعیته که بفهمم مزه دهنش چیه ، روز دوم بعد از سمینار رفتیم استراحت و واسه 7 قرار گذاشتیم بریم الگلی محل تفریحی تبریز ،ساعت 7 شد دیدم خبری ازش نشد یه یک ربعی هم گذشت بهش اس دادم من توی لابی هتل منتظرم دیدم بازم نیومد نگران شدم رفتم دمه در اتاقش که یه طبقه بالاتر از اتاق من بود
در زدم جوابی نیومد دیگه خیلی نگران شدم داشتم میرفتم مدیریت هتل رو خبر کنم که دیدم در باز شد و از پشت در صدا کرد گفت بیا تو منم رفتم خبری ازش نبود توی حموم بود
نشستم روی تخت دیدم اومد لباسا شو پوشیده بود ولی سر لخت بود داشت موهاشو تمیز میکرد گفتم تازه رفتی حموم گفت نه !! موهام شکسته شد رفتم فقط سرمو شستم گفتم نگران شدم دیر کردی گفت متوجه شدم کاملا معلوم بود از در زدنت و خندید
گفتم پس میرم پایین زود بیا !!
گفت بشین الان باهم میریم ، گفتم یه موقع بد نباشه دوربین هتل گرفته منو موقع اومدن داخل ضایع نشه
گفت ای بابا مگه چکار داریم میکنیم تو که مثل مهمونا میمونی !!! یه لحظه بهم برخورد تا بیام یه چیزی بگم گفت چیه بهت برخورد راست میگم دیگه !!!
چیزی نداشتم بگم یکم سکوت کردم و گفتم خب میخوای پس چجوری باشم اصلا مگه میشه بیشتر از مهمون هم بود !!!
گفت خودت میدونی منظورم چی بود !!؟ گفتم نه متوجه نشدم ، گفت واقعا متوجه نشدی یا هنوز توی جو اداره ای !!
گفتم خب یه دلیلش همون ادارس
گفت بی خیال اداره اومدیم مثلا سفر یکم راحت باش نترس خانم طاهری نیس که مواظب باشه
خندیم گفتم ای کلک ! بهش گفتم یه چیزی توی ذهنم خیلی وقته ولی همین همکار بودن مون نمیذاره بیان کنم
گفت چی ؟
گفتم الانم که خودت میگی راحت باش بهت میخوام بگم وگرنه جرات نداشتم چون رفتارات غیر قابل پیش بینیه !!!
خندید گفت حالا چی هست ؟
گفتم خیلی وقته میخوام ازت یه دوستی خیلی صمیمی رو درخواست کنم ، گفت هستیم دیگه گفتم نه راحت تر !!! گفت خب مثلا چجوری ؟
یکم منمن کردم گفتم مثل همه دوس پسر دخترا !! یکم بهم نگاه کرد گفت خب همه چکار میکنن مگه !!؟ گفتم مثل اینکه توهم هنوز توی جو اداره ای !!؟ خندید گفت همون اول متوجه شدم چی میخوای بگی داشتم اذیتت میکردم ببینم آخرش به زبون میاری !!!
با خجالت یه خنده کردمو گفتم من که میگم تو غیر قابل پیش بینی هستی !!
اونم خندید و دیگه کاملا اماده بود و گفت حالا بریم بیشتر دربارش میحرفیم
و اومدیم بیرون و رفتیم
توی مسیر همش درباره همین چیزا حرف زدیم که خارج از حوصله شماست که بخوام همشو بگم
تا اینکه شب رسیدیم هتل ساعت 11 بود
رفتیم کلید های اتاق رو گرفتیم و رفتیم توی آسانسور طبقه 5 و 6 رو زدیم
تا رسیدیم طبقه 5 من دست مو دراز کردم که خداحافظی کنم دیدم دست نداد و گفت حالا کجا !!! میخوام بیام اتاقتو ببینم !
یکم تعجب کردم و گفتم بفرمائید البته یه چشمم به دوربین هتل بود و یکم استرس که ضایع بازی نشه ،خلاصه اومد توی اتاق نشست روی تخت روبروی من و گفت اتاق خوشگلیه !! خندیدم و گفتم فرقی با اتاق شما نداره ! گفت برو لباستو در بیار راحت باش !!
گفتم نه و گفت برو دیگه شلوارک مو برداشتم و رفتم توی حموم عوضش کردم
برگشتم دیدم مانتو و روسریشو برداشته و داره تلویزیون نگاه میکنه
یکم جا خوردم گفتم خوابت نمیاد !! گفت چیه ناراحتی برم !!؟
گفتم نه !
گفت حوصله منو داری سر میبری چقدر تارف میکنی راحت باش ، ورق پاسور رو در بیار بازی کنیم ، من که هنوز توی هنگ بودم از رفتارش گفتم باشه و اوردم .
گفت حکم بلدی گفتم آره گفت پس بور بزن ورق بده ، تا رفتیم شروع کنیم گفت شرط چی ؟؟؟؟
گفتم چی ؟ گفت شرط چی !! میگم سره چی بازی کنیم !!؟
گفتم نمیدونم
گفت هر کی برد هر چی گفت طرف مقابل باید انجام بده !!
گفتم باشه !
بازی کردیم قرارمون هر کی سه دست ببره بود ، اون برد البته سه دو !!! خوبم بازی میکرد
گفت حالا هر چی میگم باید انجام بدی گفتم باشه !
یهو روی تخت دراز کشید روی شکم و پیراهنشو در آورد و با کرست شد و گفت ماساژم بده
من خیلی جا خوردم گفتم باشه !!از توی کیفش یه کرم مرطوب کننده در اورد و گفت اول اینو بمال بعدش شروع کن
منم مالیدم به تنش و شروع کردم یه 10 دقیقه ای گذشت گفت همین قدر بلدی ؟
گفتم بیشترم بلدم ولی لازمش اینه که شلوارتو دربیاری !!خندید و گفت آفرین داری راه میوفتی
خودت در بیار ! منم از خدا خواسته در اوردم هم شلوار هم شورتشو !!!
گفت نه به اون مراعات کردنات نه به این صمیمی شدنت یهو شورتو و شلوارو باهم در اوردی !!!
منم فرصت رو مناسب دیدم سریع پریدم روش از پشت و دمه گوشش گفتم خیلی بلایی !!!
خندید و چشاشو بست و گفت شروع کن منتظرم
منم شروع کردم ماساژ دادن هر چی بلد بودم و هر چی توی این فیلم ها دیده بودم روش پیاده کردم
بدنش گرم شده بود هی کسشو فشار میداد به تخت
منم دیدم توی فضاست پاهاشو باز کردم و رفتم سراغ کسش
خیلی کس نازی داشت
از همون پشت شروع کردم خوردنه کسش
یهو دیدم بلند شد گفت پس ماساژ دهنی هم بلدی !!!
گفتم آره
به پشت خوابید و پاهاشو باز کردم و گفت پس بخور
منم شروع کردم خودش داشت کرستش رو باز میکرد منم دستمو هم زمان بردم سمت سینه هاش
که یه آه نازکی کشید منم پریدم روش و شروع به خوردنه سینه هاش کردم که دیدم صداش رفت بالا خیلی حشری شده بود ! تو گوشش گفتم میخوام بکنمت ! گفت نیمتونی پرده دارم !
گفتم از کون چطور گفت به شرطی که اگه دردم اومد سریع بکشی بیرون گفتم باشه
به سورت 69 خوابدیم روش و با سوراخ کونش بازی میکردم و همزمان کوسشو میخوردم
اونم با خایه هام بازی میکرد ولی ساک نمیزد
چیزی نگفتم گفتم بذار به حال خودش باشه
وقتی خوب سوراخ کونشو انگشت کردم بلند شدم و اونم پشت کرد و یواش سرکیرمو دادم تو
دیدم چیزی نمیگه
یکم نگر داشتم و با سینه هاش از پشت ور رفتم نقطه ضعفش سینه هاش بود کاملا رام میشد وقتی با سینه هاش بازی میکردی
منم یواش یواش میدادم تو
خیلی تنگ بود
دیگه تا نصف بیشتر کیرو دادم داخل و جلو عقب میکردم تا عادت کنه
صداش بلند شده بود و هی ناله میکرد از اون ناله های مستانه
منم کاملا توی فضای خودم بودم اون به ارگاسم رسیده بود منم دیگه نمیخواستم بیشتر از این بدم توی کونش که یه موقع لذتش تبدیل به درد بشه آخه تا اون لحظه اصلا شکایتی از درد نمکیرد من در اوردم و گذاشتم لای کپلای کونش و یه چندباری که جلو عقب کردم آبم اومد خالی کردم روی کمرش و پیشش دراز کشیدم
اون هنوز داشت نفس نفس میزد و ساکت چشاشو بسته بود
من رفتم دستمال کاغذی آوردم و پشتشو تمیز کردم و دراز کشیدم بغلش و با موهاش بازی میکردم
یه ربعی گذشت دیدم چیزی نمیگه برگشتم سمت صورتش دیدم خوابیده
منم بلند شدم روش پتو انداختم و روی تخت بغلی خوابیدم … !!! ادامه دارد …
امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید که یکم طولانی شد چون اولش باید مقدماتی رو براتون میگفتم تا به اصل داستان برسیم
اگه خوشتون اومد بگین ماجرای سکس فرداشو هم براتون بنویسم

نوشته:‌ حمید


👍 2
👎 2
118947 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

428426
2014-07-23 15:37:24 +0430 +0430

خیلی خنگی ، اون تورو کرده نه تو اونو !
بد نبود !

0 ❤️

428427
2014-07-23 17:32:03 +0430 +0430
NA

خدا به ما هم از این همکارا بده

0 ❤️

428428
2014-07-23 20:21:15 +0430 +0430
NA

داستان خوبی بود ولی فکر نکنم اوضاع همچی خر تو خر باشه که با یه شب سریع پسر خاله شد و ماساژ داد و تلمه زد و چپوند توش و …
نمی دونم ما هالو شیش انگشتی ایم یا دیگر مردا خیلی تیز و پزند و رو پیشونیش آهنربا کس یا کسربا نصب کردن .

0 ❤️

428429
2014-07-24 02:16:29 +0430 +0430
NA

خدا نصیب کنه ازاین ماموریتهاااااااااااااااااااااااا

0 ❤️

428430
2014-07-24 03:44:53 +0430 +0430
NA

خیلیم خوب.
خدایا ب این دادی ب ما هم بده

0 ❤️

428431
2014-07-24 04:20:46 +0430 +0430

Be nazaram kossher bood ama vaghee

0 ❤️

428432
2014-07-24 07:36:30 +0430 +0430
NA

خرابه ماهم ازاین همکارها بده

0 ❤️

428434
2014-08-03 22:47:40 +0430 +0430
NA

میدونی رفیق اگه میخواستی بروبکس خوششون بیاد و بخوان که بازم بنویسی باید اولش به جای (سلام من حمید هستم توی …)مینوشتی(سلام من پریا هستم توی …) و در ادامه داستانم جای خودتو با اون خانم عوض میکردی.در اینصورت تا حالا 500 تا تعریف و تمجید و 1000 تا درخواست برا ادامه دار بودن داستانت برات گذاشته بودن.اینجا اگه گارسیا مارکز باشی یا هانس کریستین اندرسن باشی یا انتوان چخوف یا ژول ورن همین کسشرا رو بارت میکنن ولی کافیه بالا به جای هر چیز دیگه ای اسم یه دختر بنویسی اسمت رو مینا یا سوسن یا فرشته بزاری همه چی درست و اوکی میشه و بزرگترین نقدت میشه اینکه:(( چرا انقد کوتاه نوشتی ما تا حاجیمون بیدارشد داستان تموم شد بیشتر بنویس.مرسی گلم)).اره دااش این نصیحت مارو اویزون کن به کیرت کههر وقت خواستی بشاشی یا با حاجیت دس به یقه بشی و ماساژی بدی و غیره فورا یادت بندازه تو این مملکت اگه سوراخ به دنیا اومده بودی همه چی برات براه بود و کارت همه جا راه میوفتاد بی گره و دردسر و همه دربست نوکرو خونه زادت بودن.ولی حالا کونم بدی محل سگ بهت نمیزارن تازه اگه خوش شانس باشی اگه هم بد شانس باشی که درجا میزنگن 110 به جرم فعل شنیع لواط میری اونجا که عرب هم نی ننداخت.مملکته داریم؟خودمونم برا خودمون هیچ ارزشی قایل نیستیم بعد از طرفا توقع داریم ادم حسابمون کنن و…(از ماست که بر ماست).بدوین بچها زود بدو بدو زود یکی اومده یک فحش خوری داره که نگو یه دنیا کسشر نوشته ته خندس اقا هر کی بیشتر و باحالتر فحش بده برنده س یه جایزه مشتیم پیشم داره کم نذارینا خودتونو نشون بدین قابلیت هاتونو به بالفعل بدل کنین.کم نذارین که بد تنش میخاره این یارو.حالا حد اقل میگم خودم خواستم بروبکسم حال دادن!!!دم همهتون گرم دخترا و پسرا همیشه خوش و موفق باشین.فدای تک تکتون.

0 ❤️