ماهی من تو شورتش بود

1397/03/17

داستانی که براتون میخوام تعریف کنم برمیگرده به دورانِ دبیرستانم یعنی حدود 12 سااال پیش…من یه رفیق داشتم که اسمش علیرضا بود…همسایه ما بودن…منو علیرضا از بچگی با هم بزرگ شدیم و از این حرفا…یادمه تعریفِ کونشو از یکی از دوستای دیگم که کرده بودش شنیدم و رفتم توو کفش…منو علیرضا خیلی با هم جور بودیم و من نمیدونستم اون از اینکارا هم بلده…رفیقم میگفت کونش خییییلی نرمِ مثِ ژله نرمه…خلاصه بعد از اینکه شنیدم یه دنیا خاطرخواهش شدم…از اون روز دنبال بهانه بودم بکنمش…یه روز با خانواده هامون رفتیم شمال تو یکی از روستاهای اطراف محمودآباد… به پیشنهاد علیرضا تصمیم گرفتیم بریم ماهیگیری از تو رودخونه روستا…رفتیم وسایل و خریدیم و زدیم به روستا…رودخونه از کنار روستا میگذشت و ما هم تو مسیر از هر دری حرف میزدیم…منم تو اون حال و هوا کیرم یاد کون علیرضا کرد و گفتم بحث و سکسی کنم…خلاصه گفتم علیرضا هوا بد جوری سکسیه…نه؟؟…اصلن شمال و سکسش…الان باس دو نفره میومدیم ویلا میگرفتیم و عشق و حال راه مینداختیم واسه خودمون…علیرضا هم که انگار واقعا هوس کرده بود گفت ای گفتی…مثلا دختر همسایه رو می آوردیم توو خونه و میکردیمش…گفتم مگه ما دختر همسایه داریم اینجاا…واای جانِ من راس میگی…گفت آره خیلی هم آماره…گفتم علی نگو کیرم سیخ شد…من کس میخوام…همینجور که حرف میزدیم رسیدیم به یه جای خوب که میشد نشست و ماهیگیری راه انداخت…علیرضا وسایل و آماده کرد و قلاب و انداخت توو آب و ایستاده داشت ماهی میگرفت…منم کنارش نشسته بودم و داشتم فکر میکردم چجوری بحث قبلی رو ادامه بدم…یهو به ذهنم رسید که بشاشم تا با این بهونه کیرمو نشونش بدم…جوری که کیرمو ببینه شاشیدم توو رودخونه…علیرضا داد زد کسخل چیکار میکنی…گفتم این کیر جز شاشیدن مگه کاربرد دیگه ای داره… کس نشسته توو خونه اونوقت ما اینجا داریم ماهی میگیریم…من کس میخوام…علی میخوام فرو کنم…حشرم زده بالا…میخوام جق بزنم…گفت دیوانه شدیاا…شروع کردم به جق زدن و اونم لبخند میزد…یه کم که یخمون وا شد با کیری که دستم بود نزدیکش شدم و گفتم علیرضا میشه بمالم بهت…اونم گفت دیوونه شدیا چته تو…منم دیگه حشرم چسبیده بود به سقف خودمو چسبوندم بهش و ایستاده از روی شلوار تلمبه میزدم…اونم وانمود میکرد که خوشش نمیاد…میگفت نکن بابا دارم ماهی میگیرماا…منم قربون صدقش میرفتم…گفتم ماهی من تو شورت توئه… جووون علیرضا تو هم خوبی هاا…خندید و هیچی نگفت منم همینجور تلمبه میزدم…علیرضا دیگه ساکت شده بود و من گفتم دیگه هدف تو مشتمه…یواش یواش دستمو بردم توو شلوارش و با کیرش ور میرفتم و کیرشو سیخ کردم…خواستم شلوارشو بدم پایین که گفت نکن…گفتم خیلی نرمِ نمیشه دل بکنم ازش…گفت بسه دیگه نکن…گفتم هنوز آبم نیومده که… بزار لاپایی بکنمت…بزار کونتو ببینم…در همین حین که داشتم شلوارشو میدادم پایین گوشیش زنگ خورد…سریع تکون خورد و گوشی و جواب داد و منم کیر به دست در حال جق زدن واسه خودم گوش میدادم ببینم کیه…دیدم مادرشه…میگه کجایین بیاین ما میخوایم بریم لب ساحل…علیرضا گفت باشه الان میایم…گفتم کی بود جریان و واسم گفت…گفتم جانِ علیرضا زنگ بزن بگو ما نمیایم داریم ماهی میگیریم…بعدش اونا که رفتن میریم خونه حال میکنیم…باشه؟؟…گفت بابا بیخیال سه میشه…گفتم علیرضا من دارم میمیرم برات…کونت خیلی نرمِ و حال داد بهم…جانِ من بگوو…با اصرار من زنگ زد و گفت…اونا رفتن و ما هم سریع جمع کردیم که بریم خونه عشق و حال کنیم…توو راه من دستمو کرده بودم توو شورت علیرضا و فقط کونشو چنگ میزدم…الان که میگم کیرم سیخ شده…بعد این همه سال هنوز یادمه نرمیشو…خلاصه رسیدیم و وسایل و گذاشتیم و رفتم چن تا دستمال کاغذی آوردم…به علیرضا گفتم برام میخوری گفت چندشم میشه و هر چی اصرار کردم فایده نداشت گفتم پس دراز بکش…دراز کشید و شورتشو دادم پایین…وای یه کون به شدت سفید یه خال مو هم نداشت یه چن تا جوشِ قرمز رو لمبراش داشت فقط…یه بوس از لمبراش گرفتم و با دو تا دستم کونشو چنگ زدم و تکون میدادم…باورتون نمیشه…اونجا بود که فهمیدم دوستم راست میگفت این از ژله هم ژله تره…چنان نرم بود که نگووو…سفییید و نرم… حشرم چسبیده بود به سقف گفتم با دو تا دستت کونتو باز کن…گفت میخوای توو بزاری گفتم آره…گفت نه لاپایی بکن…گفتم باشه…تف زدم به لاپاش و کیرمو کردم اونجا و یه کم لاپایی گاییدمش…گفتم علیرضا اینجوری حال نمیده…گفت پس ول کن کلا…خسته شدم…گفتم نه نه…باشه…ولی اونجوری بهتره…گفت نمیخوام…دردم میاد…گفتم من برات بازش میکنم…گفت نمیخوام دردم میاد…گفتم صبر کن…رفتم یه کم روغن آوردمو با اینکه علیرضا موافق نبود بلاخره راضیش کردم که اینجوری دردش کمتره و هیچ ضرری هم نداره برات…انگشتم و روغنی کردم و یواش کردم توو سوراخِ داغش…گفتم درد داره…گفت نوچ…یواش بالا پایین کردمو و یه گاز از کونش گرفتم…بدون اینکه بهش بگم یه انگشت دیگه اضافه کردم و اونم یه آخ کوچولو گفت و معلوم بود توو اوجِ حشره…دوتا انگشتمو بالا پایین میکردم و یه کم روغن اضافه ریختم و ادامه دادم…گفتم علیرضا الان امتحان میکنم اگه دردت اومد یه خورده تحمل کن اگه خیلی درد داشت میکشم بیرون…گفت یواش بکن توو…گفتم ججوون باشه عزیزم…با دستم که روغنی بود کیرمو روغنی کردم و همینکه گذاشتم دمِ سوراخش قُلُپی رفت توو سوراخ گرمشش یه تکونی خورد و هیچ دردی نکشید…منم آروم آروم کیرمو بیشتر فرو کردم تا علیرضا یه آخ کشید…گفتم دردت اومد…گفت بسه…گفتم الان خوب میشه…کیرمو یه خورده کشیدم بیرون و شروع کردم به تلمبه زدنای ریز…یواش یواش کیرمو میدادم توو تا اینکه قشنگ روی کمر علیرضا خوابیدم و کیرمو تا ته کردم توو کونِ داغش…همزمان گردنشو میبوسیدم و قربون صدقش میرفتم…یه چن تا تلمبه زدم…علیرضا با هر تلمبه یه آه ریز میگفت که باعث میشد حشرم بیشتر شه…دیدم آبم داره میاد…گفتم داره میاد…گفت نریزی توش…گفتم باشه…از رو کمرش بلند شدم و دستمال و گذاشتم روو کمرش…دوباره دو تا دستامو گذاشتم رو زمین طوری که کونشو ببینم و کیرمو کردم توو کونش…قشنگ جا باز کرده بود…راحت رفت توو…تلمبه میزدم آروم…چن تا تلمبه زدم تو اون حالت موجی که رو کونش افتاده بود دیوونم میکرد…هنوزم اون حرکات یادمه…وواای…چن تا تلمبه زدم آبم اومد…سریع کیرمو کشیدم بیرون و ریختم روو دستمال…یه ماچ دیگه به کونِ نرمش دادم و پا شدم…اونم در همون حالت چرخید و داشت جق میزد…یه خورده جق زد برای خودش و من رفتم دستمو روغنی کردم دوباره و کیرشو گرفتم توو دستم براش جق زدم…آبشو ریخت روو شکمش…با دستمال تمیز کردم…گفت سریع جمع کن که الان میان…با هم رفتیم حموم…خلاصه اون روز یکی از بهترین روزای عمرم شد…یک بار دیگه هم با هم سکس داشتیم و دیگه به خاطر فاصله ای که افتاد توو زندگیمون دیگه نشد با هم خاطره بسازیم…الان با اینکه هر دومون متأهلیم خیلی دوس دارم بازم باهاش بخوابم…امیدوارم این داستان و بخونه و یادش بیاد منو. خیلی ممنون از اینکه این داستان رو خوندین.موفق باشین.

نوشته: ؟


👍 1
👎 4
8078 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

692796
2018-06-07 21:57:50 +0430 +0430

کیر اعضای شهوانی تو کونت

0 ❤️

692820
2018-06-07 23:26:06 +0430 +0430

Titan خان،چندتا از داستانای امشب،دیشب و پریشب گی بوده؟میشه الان یه امار بدی که چندتا داستان گی تو اون ستون هست؟

نویسنده هم یک چاقال کیونیه که ملتو کیونی کرده در حالی که از خودش بدتر کم پیدا میشه،تامام…

1 ❤️

692838
2018-06-08 01:04:32 +0430 +0430

:| داستانو کاملا بر عکس گفتی تابلو بود اینجا راحت باش درد کیونتو بریز بیرون

0 ❤️

692919
2018-06-08 13:32:33 +0430 +0430

حماسه ای دیگر از یه کسخول (dash)

0 ❤️

693076
2018-06-09 05:01:10 +0430 +0430

شق کردم

0 ❤️