ماگادان (1)

1394/01/09

چند سالی هست که تو این سایتم و داستانا رو میخونم بقول بچه ها یه گوشه میشینمو جلقمو میزنم.البته خوندن نظرات دوستان نسبت به داستان ها بیشتر از خود داستان ها خوندنی تره.تو این چند وقت که تو این سایت بودم نبود یه داستان یا خاطره خوب همیشه محسوس بوده که البته میشه به سریع تایپ کردن یا بلد نبودن دوستان نویسنده از اصول اولیه داستان نویسی اشاره کرد.هم تایپ کردن هم جلق زدن هم دلیل بدی فکر میکنم نباشه.دلیل شروع داستانم با مقدمه اینه که قبل از شروع داستان چند مورد رو میخواستم ذکر کنم که ذهنیت دوستان نسبت به داستان روند معمولی رو طی کنه. اول اینکه من یه نویسنده مبتدی هستم و قرار نیست یه کار عالی رو شاهد باشید دوم اینکه این یک داستانه و این به منزله راست یا دروغ بودن اتفاقاتی که در طول این داستان میوفته نیست ممکنه راست باشه ممکنه هم دروغ باشه در کل هیچگونه جبهه بندی نسبت به محتویات این داستان نیست و شمایید که میپندارید چطور ببینید و آخر هم از نوع ویرایش مطالب و غلط املایی که سعی شده به کمترین حد ممکن برسه در صورت وجود از دوستان خوبم کمال عذرخواهی رو دارم.چون خودم زمانی که بعضی از داستان ها رو می خونم واقعاً ادم کسخل میشه البته توهین به دوستان دیگه نباشه هر کسی در حد توانش میتونه متنی رو نگارش کنه


قسمت اول:شروع تازه وقتی قرارداد مغازه رو تو بنگاه امضا کردم باورم نمیشد استارت یه کاره جدیدم رو زدم.حس خیلی خوبی بود که چطور با 1000 تا زحمت و فلاکت تونستم پول رهن و 3 تا دستگاه کپی شارپ و کونیکا مینولتا رو دربیارم.استارت اصلی کار بیشتر از اونی که فکر می کردم طول کشید اما بالاخره کار شروع شد.مغازه ای که گرفته بودم چنتا دانشگاه دورو برش بود که خیلی روشون حساب کرده بودم و دوسه تا خوابگاه دخترونه یه باشگاه بدن سازی هم چنتا کوچه اونورتر بود دو سه تا ساختمون اداری هم کنار مغازه بود که همونا بودن که اوایل کار بدادم رسیدن چون استارت کارم تو تابستون بود یعنی اوج کسادی کار ما اوایل کل فکرو ذکرم این بود که فقط کرایه در بیاد گور بابای سود.اما با شروع فصل دانشگاه ها و کارو کاسبی داشت خوب پیش میرفت. اذر ماه بود که اومد مغازه قیافه معمولی داشت هوا اون روز سرد بود یه پالتو چرمی تنش بود که فیت بدنش بود.اولین چیزی که نظرمو جلب کرد سایز سینه هاش بود که نسبت به هیکلش بزرگتر به چشم میومد . اون روز 300 صفحه پرینت داشت که واسش انجام دادم و یه تخفیفم بهش دادم البته تمام پرینتا واسه خودش نبود یه جزوه بود که واسه چنتا از دوستاشم پرینت گرفته بود.یه قانون تو کار ما اینه که مشتری رو به هرقیمتی باید نگه داشت من هم واسه اینکه کاراشونو به مغازه های دیگه ندن هم تخفیف میدادم هم کلی باهاشون خوشو بش میکردم.اسمش مژده بود هر وقت میومود مغازه کلی باهاش لاس میزدم یه روز اومد مغازه یه رانی هم دستش بود گذاشتش رو میز کاراشو واسش انجام دادم وقتی رفت رانی هنوز رو میز بود یه یخچال کوچیک داشتم که نهارمو میزاشتم توش و البته هر چیز خوردنی که میشد نگه داشت رانی اونم گذاشتم تو حدودای یک ساعت بعد یه اس واسم اومد که رانی که واست گرفتم رو خوردی شمارم رو از رو کارت مغازه ورداشته بود

  • مژده خانم تویی؟
  • منتظر کس دیگه ای بودی؟ 
  • نه بابا اما فکر نمیکرم رانی رو واسه من گرفته باشی مرسی از لطفتون
  • وقتی میبینم کلی کار میکنی و کسی هم نیست که بهت برسه وظیفه خودم میبینم که بهت برسم
  • مرسی ازتون که به فکر منید
  • خواهش میکنم دیگه اس ندادیم نمیخواستم زیاد باهاش گرم بگیرم خارج از محیط کار؛ چون تا جایی که میدونستم اکثر دخترا واسه اینکه کاراشون مجانی تموم شه خیلی خودشونو به ادم نزدیک می کردن و سعی میکردن با لاسیدن کارشونو پیش ببرن.اما مژده بهش نمیومد وضع مالیشون بد باشه. یه 206 زیر پاش بود و لباسای نسبتاً گرونی هم میپوشید.خیلی وقت بود با کسی نبودم بدم نمیومد مخشو بزنم.شب رسیدم خونه بهش اس دادم
  • سلام خوبی.رانی خوشمزه ای بود
  • سلام پ ن پ بد مزه بود واست گرفتم حالت گرفته شه  … حدود 2 ساعت باهاش اس بازی کردم از همه چی گفتیم دوستامون کسایی که باهاشون بودیم.نمیدونم چرا وقتی اس هاش میومد هوس خود ارضایی میکردم و کردم.اون شب دو بار خود ارضایی کردم حسابی خسته بودم با این دوبار خود ارضایی دیگه نا واسم نمونده بود .یهو به خودم اومد دیدم ساعت 8 صبحه و باید برم در مغازه.ساعت حدودای 3 بعدازظهر بود که اومد حسلبی به خودش رسیده بود بر خلاف روزای دیگه که مقنعه سرش بود با روسری اومده بود اون روز کلی کس شعر گفتیمو شنوفتیم  چند روز کارمون هر شب اس دادن بود.تا جمعه که اصولاً مغازه رو از ظهر باز می کنم ساعت حدود 10 صبح بود که زنگ رد
  • سلام کجایی؟
  • سلام ساعت 10 صبح جمعه انتظار داری کجا باشم
  • سمت بلوار فردوسم خونت کجاست بیام پیشت
  • خونه من؟
  • آره دیگه تو که دعوتم نمیکنی مجبورم خودم خودمو دعوت کنم
  • قدمت رو چشم الان آدرسو واست اس میکنم. کجای بلواری کی میرسی؟
  • اول کاشانی .چه میدونم کی میرسم وقتی نمیدونم خونت کجاست ادرسو واسش اس کردم و رفتم یه چایی واسش دم کنم.5 دقیقه نگذشته بود گه زنگ خونه رو زدن.خونه طبقه اول بود و بیشتر همسایه هام هم مث من مجرد بودن.در رو واسش باز کردم مث همیشه به خودش رسیده بود منم چون عادت دارم بعد بیدار شدن حتماً یه دوش بگیرم و مثل اکثرتونم تو اصلاح کردن صورت گشادم سعی میکنم اصلاح صورت به اخرای هفته نزدیک باشه که اول هفته رو شیک برم سر کار.وقتی اومد خونه یه دوری تو خونه زد
  • فکر نمیکردم اینقدر مرتب باشی
  • اختیار داری فکر کردی من از این پسر هپلی ها هستم؟
  • منظورت همون شلخته هاست؟
  • آره. راستی صبحونه خوردی؟چایی تازه درست کردم
  • صبحونه که نه اما تورو چرا
  • اهان میگم سلام گرگ بی طمع نیست بگبو این همه راه نیومدی منو ببینی اومدی منو بخوری
  • اول یه چایی بیار تا ببینم قابل خوردن هستی یا نه تو اشپز خونه داشتم چایی میریختم واسش روسری و مانتوشو در اورد انداخت لبه مبل اومد تو اشپر خونه از پشت منو گرفت.
  • نمیخوای این شیکمو اب کنی؟
  • با شیکمم چیکار داری دیونه الان چایی رو میریزی گرمای نفساش رو روگردنم حس میگردم حس شهوتس با اینکه پشتم بهش بود داشت بهم منتقل میشد اما نمیخواستم تو اشپرخونه شروع بشه کارمو.به بهانه نشون دادن خونه بردمش اتاق خواب که با کله اومد چند ثانیه مدام داشت نگام میکرد منم اروم رفتم سمت گردنش و از گردن شروع کردن لباشو خیلی رژ زده بود که خوشم نیومد اما مجبور بودم واسه یه کس ببوسمشون که البته خیلی هم خوب بود.بلوزشو خودش از تنش در اورد سوتینش ابی بود. وقتی داشتم سوتینشو باز میکردم بیشتر از حس شهوت حس اینکه حدسم از اندازه سینهاش درسته یا اشتباه واسم جالب بود. سینهاش 75 شایدم 80 بود نرمو معمولی وسط سینهاش عرق کرده بود که با دیدنش حسابی شهوتی شدم تو کیرم احساس شهوتو حس میکردم اما راست بودنشو نه؛کمی راست شده بود نه شقه شق.مژده اومده بود حال کنه منم قصدم واسه شروع اولین رابطه یه حال حسابی بود.خودمم رکابیمو در اوردم افتادم روش هم سینهاشو میمالیدم هم لب میگرفتم کم کم رفتم پایین زیرپشمی یه نگاه بهش کردم چشاشو بسته بود و لب پایینیشو گاز میگرفت اما صدایی ازش در نمیومد دکمه شلواز جینشو باز کردم و با شرتش کشیدمش پایین تا سر زانوهاش پاهاشو بردم بالا تا دید خوبی نسبت به کسش داشته باشم حسابی بهش رسیده بود رنگش تیره بود اما خیس خیس.با دست باهاش ور رفتم.میدونستم دخترا از لیسیدن خوششون میاد به بهانه ور رفتن ابشو با دست تمیز میکرد ار روی روناش شروع کردن به بوسیدن و گازای کوچیک گرفتن و البته کسشو بو کردن.همین که بو نمیداد کافی بود چنتا لیس بهش زدم مزه بدی نمیداد نیمخیز شد و شلوارشو کامل در اورد و گفت:تو نمیخوای شلوارتو دراری؟خودم شلوارمو دراوردم از اینکه کیرم راست نشه کمی خجالت میکشیدم.اما اون بدجور تو کف بود و تو حال خودش بود شلوارمو انداختم گوشه تخت و افتادم بجونش حسابی واسش خوردم . همزمان سینه هاشو میمالیدم اوالین کسی نبود که میخواستم بکبنم اما همیشه کنکاش کردن کس واسم جالب بود سوراخ کسشو راحت میشد دید انگشتمم راحت میرفت توش با انگشت همه جوره بهش حال دادم.تو سکس اگه یه حرکت مدادم تکرار بشه دیگه حال نمیده و طرف مقابل احتیاج به عمل جدید داره. خودمو دوباره کشیدم روش و ازش لب گرفتم یه لبخندی بهم زد
  • نخورم ناراحت میشی؟
  • نه خانمی اما جورشو باید این خشگله(دستم رو کسش بود)بکشه
  • اومده اینجا که جورشو این بکشه کیرمو با 1000 بدبختی راست نگه داشتم میدونستم مشکل از جلقایه که زدم چون از نظر علمی وقتی مغز عادت به تصویر مجازی میکنه و این عمل سالها تکرار میشه دیگه نمیتونه کس یه پرن استارو که هر روز باهاش جلق میزنی با یه کس واقعی که بیشترشون وارفتم و مو دارن و بطور کلی اونی نیستن که ما تو ذهنمونه. وقف بده و لذت جنسی به سراق ادم نمیاد رفتم وسط پاهاش سرشو اروم میکشیدم رو شیار کسش خیسیشش داشت بر میگشت.باز چشاشو بسته بود منم سرشو اروم اروم کردم تو تنگ بود به تنگی فشاری که با دست به کیرم وارمد میکردم اما این کجا و ان کجا. با هر مکاواتی بود کیرم رفت تو کسش کم کم کیرم اونجا داشت راست میشد.تلمبه زدنم شروع شد هر مدلی که بلد بودم رو تست کردم اما احساس ارضا شدم بهم دست نمیداد واسه اینکه ضایع نشم کیرمو بعد 5 مین کشیدم بیرون و با چنتا جلق ابمو ریختم رو شکمش.اونم ارضا شده بود همون اوایل و اونجا بود که فهمیدم کس لیسیم بهتر از کردنمه  خودمو کشیدم روش اما دوست نداشتم اب کیرم بهم بخوره چنتا لب گرفتیم و چند ثانیه ای همو نگاه کردیم یه لب دیگه ازش گرفتمو گفتم
  • چطور بود؟
  • عالیییی مرسی خیلی احتیاج داشتم
  • تو مرسی به خاطر این خانمی تنگ
  • فقط خانمی تنگ؟
  • البته اول خودت بعد این خوشگلت
  • مانی؟
  • جانم عزیزم
  • یه چیزی بگم؟
  • بگو خانمی
  • اونروز که اون رانیه رو واست اوردم میخواستم بهت پیشنهاد سکس بدم .چون احساس کردم میشه باهات رابطه برقرار کرد
  • (با خنده) خب چرا ندادی؟
  • جدی دارم حرف میزنم مسخره
  • باشه خانمی جدیم(اما مونده بودم که چرا باید جدی باشم)
  • مانی؟
  • جونم
  • نمیخوای بدونی چرا دختر نیستم؟
  • این به خودت مربوطه بدنت مال خودته و خودتم میدونی باهاش چیکار کنی
  • یعنی واست مهم نیست؟
  • اگه منظورت سکسای قبلته معلومه که دوست دارم بدونم با کیا بودی اما میدونم اگه لازم باشه خودت بهم میگی
  • اول اینو بهم بگو از سکس باهام لذت بردی؟
  • عالی بود عالییییییی ( یه لب ازش گرفت)
  • مانی؟ الان من و تو دوستیم دیگه؟!
  • معلومه مگه غیر اینه؟
  • حالا که دوستیم فقط میخوام با من باشی ولاغیر.هر نیازی هم که داشته باشی براورده میکنم واست هر مدل سکسی که دوست داشته باشی همه جوره پایم اما دوست ندارم با بقیه دخترا در مغازه میلاسی
  • خواهشاً مشتری مداری رو با لاسیدن قاطی نکن .تا حالا دیدی من به کسی شماره بدم؟
  • همیشه که پیشت نیستم
  • باشه خانمی هر چی تو بگی نیم ساعتی کنار هم دراز کشیدیم .از پشت بغلش کردم و به این فکر میکردم که رابطمو چطور باهاش ادامه بدم

ادامه دارد…

نوشته: magadan


👍 0
👎 0
27125 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

457066
2015-03-29 16:21:42 +0430 +0430

این الان ادامه داره؟
خوب بود میتونی بهترش کنی

0 ❤️

457067
2015-03-29 16:24:26 +0430 +0430
NA

خوبه ،اما مانی جان نظریت در مورد تصویر مجازی و جلق خیلی صائب نیست…دوم اینکه فکر نمیکنم سکس عادی خیلی خواننده ها رو جذب کنه،،خودت که یک خواننده حرفه ای هستی…اینطور نیست…؟اما من دنبال میکنم داستانت رو حتما…موفق باشی

0 ❤️

457069
2015-03-30 05:54:07 +0430 +0430
NA

یکم از واقعیت به دور بود چون معمولاً خانوما انقدر راحت نیستن اقلاً طرفای ما نیستن! ولی نگارش خوبی داشتی و فضا سازیتم ساده و خوب بود!
منتظر بعدیم!
بهتر شو! ;)

0 ❤️

457070
2015-03-30 08:08:30 +0430 +0430
NA

يذره كيرم تو كُس ماميت.همينو بس

0 ❤️

457071
2015-03-30 09:09:16 +0430 +0430

كمي دقت كه چاشنيش ميكردي از غلط املايها كه بگذريم و در اخر از قضاوتت راجع به ديگران كه بگذريم اين نگارش ساده و بي هيجان و صد البته نا موفق در تحريك مخاطب(چون فضاي داستان سكسيه)هم دليل بر اين ميشه كه بگم مطالعه ادبياتي و رمان اصلا نداري قدرت يك نويسنده در تعداد كتابهاييه كه خونده نه كه نوشته باشه بهر حال شروع خوبيه موفق باشي

0 ❤️

457072
2015-03-30 10:01:11 +0430 +0430
NA

اي بدك نبود.يكم دور از واقعيت بود .شايد اگه توي يه كشور غربي داستان اتفاق ميوفتاد قابل باورتر بود.غلط املايي ناجور داشتي.

0 ❤️

457073
2015-03-30 15:47:07 +0430 +0430
NA

khoob bold, Malone me kheily ehtiat karde aval va am hard dastan beam bids vali ion Malta ke yeho Hamas sex be safe dokhtare zad he Kami nashiane bood. beharhal dastet dard nakone.

0 ❤️

457074
2015-03-31 05:16:19 +0430 +0430
NA

تا اونجایی که گفت میخواد بیاد خونه ات بیشتر نخوندم خیلی کس شر بود
خاک تو سرت جقی

0 ❤️

457075
2015-03-31 07:19:31 +0430 +0430
NA

برای بار اول خوب بود به خاطر فش های بچه ها هم ناراحت نشو بیشتر حالت تشویقی داره که قسمت بعدو بنویسی

0 ❤️

457076
2015-03-31 10:07:42 +0430 +0430
NA

اه داستانت خیلی دراز بود نخوندم نظرات دوستانم رو هم خوندم فهمیدم کسشعری بیش نبود
خاک عالم بر سرت
کیر بردی بر درت

0 ❤️

457077
2015-03-31 14:32:06 +0430 +0430
NA

مانییییی؟یه چیزی بگم؟؟؟
کیرتو همیشه راست نگه دار چون پایه و اساس زندگیه crazy

0 ❤️