مثلث مامان، نصیر، لالی (۱)

1398/01/08

یادم نمیاد که از چه سنی و طی چه اتفاقاتی فهمیدم که مامانم سر و گوشش میجنبه اما نه توانایی داشتم به بابام بگم نه اینکه به روی مامانم بیارم شاید خیلی ها باور نکنن پیش خودشون بگن بابا غیر ممکن یه پسر وقتی بفهمه مامانش با کسی دوستِ یا دارن سکس میکنن هیچی نگه و توو خودش بریزه ،خیلی وقتِ داستانهای اینجور افراد رو میخونم و توو کامنتها میبینم که همه میگن پسر میرفتی میزدی جفتشونو میکشتی اما اصلا اینجوری نیست که بعضی ها فکر میکنن همه ادم ها شبیه به هم نیستن یه پسری قوی و اجتماعی بزرگ شده یکی هم مثله من ضعیف و منزوی،خلاصه اینارو گفتم که در نظرتون باشه قبل از قضاوت شرایط و موقعیت طرف رو در نظر بگیرید
از وقتی یادم میاد از بقال تا قصاب از راننده تاکسی تا دوستای بابام همه توو کف مامانم بودن البته زیبایی مامانم و اشوه هاش و گاگول بودن بابام مزید بر علت بود البته بی عرضگی بابام رو الان که بزرگ شدم میفهمم
یه مردی که از نوجوونی توو بازار پادو یه حاجی پولدار و بد اخلاق بود و هیچ وقت جرات نکرد واسه خودش کاسبی راه بندازه و تا اخر شاگرد موند از بی زبونیش جرات نداشت به مامانم بگه بالای چشت ابروعه و اگر خدای نکرده دهنشو وا میکرد مامانم روزگارشو سیاه میکرد از بس که غر میزد خلاصه کلا یه سیستمی داشت که میرفت سرکار میومد میخوابید
مامانم اما از اون هفت خطا بود و تقریبا روی تمام اطرافیانش سلطه داشت
زیر زمین خونه ما خالی بود و شده بود انباری جنس های احتکار شده حاج محسن یه وقتایی چای برنج حبوبات میووردن میزاشتن یه وقتی هم میبردن یه گاری چی بود به نام لالی معروف بود یه مرد هیکلی بسیار قوی که لال بود و توو بازار با گاریش کار میکرد و تمام بار های حاج محسن رو اون میوورد خونه ما میزاشت زیر زمین
هروقت میومد دمه در چنان محکم در میزد که همه میفهمیدن لالی اومده خواهر کوچیکم مثه چی ازش میترسیدو اصلا توو حیاط نمیومد معمولا مامانم میرفت درو وا میکرد بقیشو دیگه خودِ لالی انجام میداد سریع هم میرفت
من بیشتر وقتمو توو خونه همسایمون که یه پسر هم سن من داشتن به نام بصیر میگزروندم بصیر یه داداش بزرگتر داشت به نام نصیر که سرباز بود و عوضی بچه باز بود همیشه با من ور میرفت بوسم میکردو یواشکی انگوشتم میکرد من از روی بی زبونی هیچی نمیگفتم کفتر باز بود منو بصیر رو میبرد بالا پیش کفتراش مارو سرگرم میکردو با من لاس میزد و الکی بصیر رو چپ و راست میفرستاد دنبال نخود سیاه و میومد سر وقت من منو بغل میکرد میشوند روو پاش و از مامانم میپرسید که چکار میکنه توو خونه چی میپوشه منم خیلی با اکراه و کوتاه جواب میدادم مثلا میگفتم دامن کوتاه با پیرهن استین کوتاه بعد همینطور که منو میمالوند میگفت جوون کستو بخورم اقدس جووون
منم همینطوری مثل یک عروسک توو دستاش تکون میخوردم تا اینکه بعد چن وقت از این کار خوشم اومد وقتی سفتی کیرشو لای پام حس میکردم دلم هرری میریخت پایین و دوس داشتم توو گوشم حرف بزنه و از مامانم تعریف کنه بعد چن روز که دید من خودم از قصد میرم پیشش، شلوارمو کشید پایین تا کون سفید و تپلمو دید گفت وای چه کونی جوون کونمو بوس کرد و کیرشو از لای زیپش در اورد و خیس کرد گذاشت لای پام اولین بار بود خیلی خوشم اومد کیرش خیلی داغ بود وقتی توو گوشم اه و ناله میکرد قلقلکم میومد دوباره شروع کرد از مامانم پرسیدن که مامانت با بابات رابطش چطوره و اگه من دستم بهش برسه میدونم اون کس مامانو چجوری بکنم حرفشو قطع کردم گفتم مامانم به هیشکی نداده تا حالا خندیدو گفت عه پس لالی که یه روز در میون میاد خونتون میاد کون من میزاره یا اون مامان جندتو میکنه و بعد بشکن زنون میره
تا اینو شنیدم داغ کردم گفتم عمرا گفت حالا صب کن وقتی اومد خبرت میکنم فعلا دارم پسر مامانتو میکنم به وقتش مامانتو میکنم کس دادن مامان جونت به لالی رو هم نشونت میدم
از این حرفاش بدم اومد توو فکر بودم که منو هل داد جلو با دستش کیرشو گرفت و ابشو اومد سریع زدم بیرون با خودم گفتم دیگه نمیرم پیشش رفتم توو فکر همش توو فکر لالی بودم که چجوری تونسته مامانمو بکنه که بعد دو روز اومد یعنی از در زدنش فهمیدم
منکه همیشه تا میومد میزدم بیرون اونروز موندم ببینم چی میشه مامانم سریع چادر رنگیشو انداخت سرش دوید توو حیاط درو وا کرد من از توو پنجره اتاق دیدم که با گاری خالی وارد حیاط شدو یه راست رفت دمه زیر زمین گاریشو گذاشت خودش رفت پایین مامانم اومد سمت اتاق رفت توو اشپزخونه یه چایی ریخت رفت توو زیرزمین پله اول رو که رفت پایین چادرشو از سرش انداخت دور کمرش موهای مش کرده بلندش ریخته بود روو شونش وقتی از دیدم خارج شد یواش رفتم توو حیاط یه مقدار با خودم کلنجار رفتم نمیخواستم باور کنم که مامانم رفته توو زیرزمین داره به لالی کس میده با تمام استرس و دلشوره یواش یواش نزدیک شدم شنیدم که مامانم داره میگه قربون اون کیرت برم من جوون، قلبم وایساد نتونستم جلو برم یه مقدار این پا اون پا کردم اما برگشتم رفتم جلوی در اتاق کفشمو پوشیدم خواستم برم بیرون اما نمیدونم چی شد که دوباره به سمت زیر زمین رفتم پله دوم و رد کردم سرک کشیدم داخل دیدم لالی با اون هیکل خوابیده روو مامانم
از خونه زدم بیرون دیدم نصیر جلو خونشون وایساده داره میخنده اشاره کرد بیا رفتم جلو گفت بیا بالا کارت دارم دنبالش رفتم پول داد به بصیر گفت برو گندم بخر واسه کفترا بصیر بهم گفت بیا با هم بریم نصیر گفت تنها برو من کارش دارم تا بصیر رفت سریع درو قفل کرد گفت خب چه خبر گفتم هیچی بغلم کرد منو برگردوند شلوارمو کشید پایین دستشو انداخت لای کونم و گفت خب بلاخره دیدی لالی با مامان خوشگلت چکار میکنه یا نه گفتم اره همینطور که داشت با انگشت سوراخ کونمو قلقلک میداد گفت خب تعریف کن دیگه بگو اون لالی کسکش با مامانت چکار کرد منکه یه مقدار حشری شده بودم با صدای لرزون گفتم دیدم همرو گفت بابا تعریف کن چی دیدی شروع کردم از اول گفتن که اولش مامانم داشت کیر لالی رو میخورد نصیر گفت جوون منو برگردوند کیرشو دراورد گفت حالا عین مامانت بخور یه کم کردم توو دهنم کیرشو اما اصلا بلد نبودم یه مقدار خوردم خیس شد گفت خب برگرد تعریف کن برگشتم کیرشو گذاشت لای پام دوباره اون حس عالی بهم دست داد و کاملا حشری شدم و نصیر هم هی توو گوشم زمزمه میکرد جوون اقدس جوون کستو بخورم منم با شنیدن اون حرفا کاملا داغ شده بودم
ازم پرسید دوست داری منم مامانتو بکنم گفتم اره گفت چجوری دوس داری گفتم همینجوری که منو میکنی دوس دارم کیرتو بکنی توو کسش سینه هاشو بخوری منم نگاه کنم
همون موقع ابش اومد منم زدم بیرون
ادامه داره

نوشته: بی نام


👍 32
👎 15
127200 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

756993
2019-03-28 21:39:37 +0430 +0430

بازم تو بی نام وس!!

0 ❤️

757010
2019-03-28 22:03:22 +0430 +0430

برای سلامتی بصیر، نصیر، لالی، گاری، باری، سواری و غیره بزن جق قشنگو رو

4 ❤️

757031
2019-03-28 23:36:01 +0430 +0430

اَه اَه.این چ وضعشه خدایی هر وقت این بی ناموسیا رودمبینم حالم بد میشه.ننویس دیگه. جان هرکی ک دوسش دارید ننویسید این بی ناموس بازیا رو

1 ❤️

757036
2019-03-29 01:03:44 +0430 +0430
NA

دمت گرم عالی بود

0 ❤️

757086
2019-03-29 08:49:51 +0430 +0430

لالی هم نشدیم این قدر نزن کوس کش به گا میریا

0 ❤️

757099
2019-03-29 10:30:57 +0430 +0430

لالی هم ارزوست

0 ❤️

757121
2019-03-29 13:28:27 +0430 +0430
NA

افتضاح ب معنای واقعی کلمه

0 ❤️

757129
2019-03-29 14:38:54 +0430 +0430

خانوادگی به همه دادین به جز من

0 ❤️

757328
2019-03-30 14:20:36 +0430 +0430

اوف

0 ❤️

757357
2019-03-30 17:49:48 +0430 +0430
NA

ردیف کن منم بکنم مامانتا حیفه

0 ❤️

757595
2019-03-31 14:25:47 +0430 +0430

بد بخت ذلیل

0 ❤️