مجبور شدم کون بدم

1397/06/11

من 27 سالمه. فیسم معمولی و کون خوبی دارم
داستان واسه چند ماهه پیشه ک با سه تا از دوستان قرار گذاشتیم بریم و باغ یکیشون صفا کنیم ک رفتیم و عصر ک شد گفتیم یکم ورق بازی کنیم و قبول کردیم . در ضمن ما همسن هستیم هر چهارتامون اونام فیس خوبی دارن. سهیل ک صاحب باغ بود ب اصطلاح گفت یه پیشنهاد دارم و اینه ک بیدل بازی کنیم و هر کی باخت باید کون بده. همه جا خوردیم. سهیل ک موافق بود امیرحسین هم گفت باشه من و مهدی یکم من من کردیم. من موافق نبودم و گفتم چه کاریه. ک گفتن این جوری هیجانش بیشتره. منم قبول کردم و گفتن حالا الکی یه چی گفتن ولی توی طول بازی استرس داشتم. تا حالا هم نداده بودم. خلاصه بازی شد و زد و من باختم.
گفتم خب حالا حکم بازی کنیم. دیدم دارن نگاهم میکنن گفتم چی؟ گفتن آماده شو بکنیمت. گفتم مسخره بازی در نیارید بابا ک سهیل ار جاش بلند و رفت و با امیرحسین داشتم بحث می کردم و مهدی (حالا ک نباخته بود زبونش باز شده بود) گفت کون بده هستی یا نه گفتم نه ک سهیل از پشت گردنم گرفت و خوابوند زمین و دستام گرفت. اون دوتام پاهام گرفتن. گفتن باختی مثل آدم شرط رو اجرا کن وگرنه مجبورت می کنیم. شروع کردم داد زدن ولی اونا گوش نمی دادن تی شرتم بالا زدن و داشت سهیل سینه هام می مالید. مهدی هم از روی شلوار کیرم می مالید. بعد مهدی گفت لختش کنیم. ما لباس راحتی نپوشیده بودیم هیچ کدوم چ
ون عادت یه دفعه ای بود تصمیممون. خلاصه اونا لختم می کردن و منم دست و پا می زدم و داد می کشیدم ک امیر حسین نامرد یهو جورابم رو کرد تو دهنم. دیگه صدامم در نمیومد و خلاصه کامل لختم کردن و مهدی جفت پاهام گرفت و سهیلم دستام. امیر حسین نشست روی شکمم و سینه هام فشار می داد و میگفت چطوزی بازنده و کیرم رو فشار داد. گفت سهیل طناب اورد و دستام از پشت بستن و پاهامم بستن. اونام سریع لخت شدن. سهیل گفت دهنت باز می کنیم صدا کنی بدتر می کنیمت. منم بل سر قبول کردم. امیر حسین اول اومد جلو همون جور دست و پا بسته کف زمین بودم براش ساک زذم. کیرش کلفت بود و خوش فرم. مهدی هم کونم می ما
لید. بعد واسخ سهیل رو خوردم ک کیرش 20 سانت بود و دراز. پیش خودم می گفتم فراره این بره تو کون من!! مهدی لای کونم باز کرد و سعی مرد انگشتت بکنه توم. منم تا حالا نداده بودم ک گفت تنگه. ابنو ک گفت امیر حسین گفت سریع بازش کن. مهدی کونم رو بلز کرد و امیر حسین انگشتتش کرد توم. وای ک چه دردی داشت منم همزمان داستم واسه سهیل ساک می زدم. ازشون خواهس کردم منو باز کنن ک گفتن الان زود. خلاصه یه دست دیگه برای همشون ساک. رد و تخماشونم دادم خوردم و مهدی حتی یه بازآبش اومد و ریخت دهنم و مجبورم کرد قورت بدم.
بعدم منو باز کردن و یکی یکی کردنم. بکی آبش ریخت توم یکی روی کونم و سهیل کیر دراز هم ک آخری بود ریخت تو صورتم و چقدر هم کیرش پر آب بود

بعد اون ماجرا یکم رابطم باهاشون کم شد ولی هربار ک می دیدیم همو یه اشاره ای ب اون روز میکنن و میگن بلز میای بازی!!
بعدش دیگه ندادم ب هیچ کدومشون با این ک گفتن بیا باز بکنیمت با بیا بازی و باز هر کی باخت می کنیمش، تا این ک یه هفته پیش فهمیدم سهیل توی اون وضعیت ازم عکس گرفته و مجبوری رفتم باز بهش دادم.
داستان کردن امیرحسین رو هم ک باخت توی بازی بعد میگم.

نوشته: وحید


👍 1
👎 21
39012 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

714800
2018-09-02 20:38:38 +0430 +0430

اولین نفر شدم دیگه فحش نمیدم کیرم دهنت

1 ❤️

714805
2018-09-02 20:44:59 +0430 +0430

کصصص خول جقی

1 ❤️

714813
2018-09-02 21:00:30 +0430 +0430
NA

متاسفانه باز هم ریختن آب توی کون
تا کی میخواین خطر کنین؟
یعنی تهیه ی کاندوم انقدر سخته؟

4 ❤️

714818
2018-09-02 21:25:58 +0430 +0430

چه دوستای ابلهی

1 ❤️

714859
2018-09-03 01:42:16 +0430 +0430

امکان نداره دوستای صمیمی با هم این کار رو بکنن اونم سر یه بازی ورق
دروغ محض بوود

1 ❤️

714894
2018-09-03 07:42:13 +0430 +0430

کسخل کصمغز جقی همین کافی بود
دیگه ننویس

0 ❤️

714903
2018-09-03 09:55:36 +0430 +0430

تو که‌ دگ بازی‌نکردی پ داستان اون از کجا میدونی؟؟؟بازم دادیا کلک

0 ❤️

714918
2018-09-03 11:13:37 +0430 +0430

بیچاره اینا از قبل برنامه چیده بودن بزارن درت وگرنه طناب یدفه ای از کجا اومد که تو رو باش بستن

کسشر بود نه گی

0 ❤️

714921
2018-09-03 11:23:14 +0430 +0430

گیریم که راست باشه!
مدال زرین افتخار کردنت میندازند که اومدی گاییدنتو تعریف میکنی؟
باید از خجالت میمردی
کونی لاشی

0 ❤️

714928
2018-09-03 11:53:18 +0430 +0430

کاشکی من جات بودم

1 ❤️

715128
2018-09-04 11:31:18 +0430 +0430

گفتی ۲۰ سانت کیر دیگ نخوندم

0 ❤️

715239
2018-09-05 00:31:23 +0430 +0430

باشه. همه باور کردیم که تو اصلا دلت نمیخواست کون بدی و به ناحق بهت تجاوز شده!!
تو که از همون اولش داشت توی دلت قند آب میشد که قراره بهت مهمونی بدن! فقط بخاطر اینکه سن کمی داری، هنوز در انکار بسر می بری!

0 ❤️