محمد و تنها دوست دخترش

1396/04/27

سلام من محمدم و اسم دوست دخترم فاطمست. من ساکن یکی از شهرای مذهبی هستم و فاطمه یکی از شهرای شمالی. من قدم ۱و۸۷ هیکلمم بددد نیست اما همچین خوبم نیست ک تعریفی باشه.خیلی بهش اعتماد داشتم و دارم حتی بیشتر از خودم. هرجفتمون خیلی داغیم و عاشق سکس. موقعی ک خدمت بودم باهاش اشنا شدم اونم تلفنی. ۳ماه طول کشید تا ببینمش. دفه اولی ک دیدمش فکر نمیکردم یه دختر با یه چهره‌ی دل نشین و ببینم. سری اول با یه لب تموم شد. ۱ماه بعد که خدمتم تموم شد رفتم خونشون ٬ البته چون پدرش کاسب بود مادرش میرفت‌اونجا و ما تنها میشدیم. رفتم تو خونشون و تو اتاق خودش من و برد. تا در و بست چسبیدم بهش و دستم و بردم رو کسش و داشت حال میکرد. من شلوارمو ی خورده کشیدم پایین اونم همینطور. دراز کشیدیم رو زمین. ی خورده کسشو خوردمو میخواستم از کس بکنمش البته میگفت ک پرده داره و دوسداره ک من بزنم واسش. ی خورده از کیرمو کردم تو کسش ک زنگ خونه به صدا در اومد. همسایشون بود من هم یه خورده ترسیده بودم و رفتم گفتم بقیش فردا. همون شب بهم اس داد که از کسش خون اومده و من پردشو زدم. پیش خودم هرجور حساب کردم انقدری نرفت تو ک پردش زده بشه ولی قبول کردم. من موقعی ک میومدم خونه حدودا ۲ماه طول میکشید
برگردم پیش فاطمه. وقتی میرسیدم اونجا تقریبا یک هفته میموندم از خونه عمم جم نمیخوردم فقط میرفتم خونه فاطمه ک بعضی وقتا سکس میکردیم. امار سکسمون رفته بود بالا یعنی شده بود تو یه روز ۴ بار یا ۵بار سکس میکردیم. گذشت ی چند ماهی تا اینکه من خونه بودم و بهم گفت میخوام یه چیزی و بهت بگم. من شکه شدم اخه حرف از جدایی میزد. بهم گفت ۲سال پیش با یکی رفیق بود و پسره اونو میبره خونه که باهم صحبت کنن و پسره اونجا به زور پردشو میزنه و ولش میکنه. نمیدونستم باید چکار کنم٬نه میتونستم ولش کنم نه میتونستم بی تفاوت باشم. نمیدونستم نداشتن پرده رو بنویسم پای چی. بهم اختیار داد که اگ نمیخوای ادامه بدی عیبی نداره. فرداش رفتم شمال ک باهاش صحبت کنم و تا منو دید زد زیر گریه. نمیتونستم گریه هاشو ببینم بهش گفتم عیبی نداره فراموشش میکنم انگار نه انگار. الان تقریبا ۱سال از اون موضوع میگذره و تو این یک سال فهمیدم که کار اشتباهی نکردم و عشقش نسبت بهم خیییییییلی بیشتر شده. منم دوسش دارم و خوشحالم که کنارمه.سری بعد داستان سکسمون و مینویسم این سری داستانم سکسی نبود. مرسی که خوندین.

نوشته: محمد


👍 3
👎 2
1268 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

640539
2017-07-18 21:14:12 +0430 +0430

Kosshef

0 ❤️

640547
2017-07-18 21:26:26 +0430 +0430

حاجی رسما خودشو بهت انداخته هاا ولی خب به ما چه خوش باشین

0 ❤️

640633
2017-07-19 06:08:16 +0430 +0430
NA

سایت شهوانی مخصوص داستان سکسی نه خاطره اوکی کوچولو؟

0 ❤️

640737
2017-07-19 17:25:54 +0430 +0430

دااشتن یا نداشتن پرده اصلا مهم نیست.
حالا فرض براین که تو پردشو زده بودی فرقش چیبود.
نمیشه تمام عشق و لذت با هم بودن رو فدای این که باکره بوده یا نه کرد.
بازم بنویس ولی سعی کن جزئیات رو بیشتر بنویسی تا خواننده داستان رو بجای خودت بذاری تو داستان.کمی آبو تاب دادن به بدن زیدت میتونست مخاطبتو بیشتر جذب کنه.
این مسئله ای که تو درموردش خاطره نوشتی کم نیست ولی تو باید کاری کنی که فرق کنه اینجا خاطره نباید بنویسی داستان باید بنویسی.

0 ❤️