مرد سردمزاج و دختر داغ جنوبی

1392/11/08

من رضا 31 ساله هستم حدود 5 – 6 سال پیش یه بار ازدواج کردم که بعد از عروسی دختره مهریشو گذاشت اجرا منو انداخت زندان همه ی دار و ندارم گرفت و رفت.که البته منم اونقدری نبودم که به نیازش جواب بدم .
(یه مشکل بزرگ دارم که نعوظ ندارم و اصلا حس سکس ندارم.)
دیگه فکر ازدواج رو از سرم انداخته بودم بیرون .
روز و شب کار می کردم و همشو خرج میکردم.توی خونواده ی مذهبی بزرگ شده بودم به همین دلیل اهل خلاف نبودم همیشه بهترین بازی ها بهترین دستگاه ها رو داشتم و خودمو با اونها سرگرم میکردم.
با اینترنت کار میکردم و فروشگاه اینترنتی درست کرده بودم .خلاصه از دنیا به دور شده بودم.
توی اتاق های یاهو آی دی ها رو جمع میکردم تا برای فروشگاه ایمیل تبلیغاتی بفرستم.
خیلی آدم توی ادد لیستم بودن جوری که دیگه یاهو اجازه ادد کردن نمیداد.به هزار رسیده بود.
خلاصه روزها میگذشت .برای همه ی ادد لیستم هر از گاهی مطلب (off) میفرستادم .
یه نفر توی ادد لیستم بود که فقط برام یه شکلک لبخند میفرستاد.برام اهمیتی نداشت تا کم کم دیدم کار همیشگیشه.ازش اسم خواستم .خواستم باهاش آشنا بشم برام خیلی جالب شده بود .منو به سمت خودش میکشید.اوایل اصلا جوابمو نمیداد منم زیاد اصرار نکردم.اما بعد از چند بار پرسیدن بلاخره گفت اسمم به چه دردتون میخوره؟گفتم دوست دارم آشنا بشیم همین .اونم اسمشو گفت :سپیده ،از من سه سالی کوچکتر بود .خیلی آروم مودب جواب میداد.کم کم آشناییمون بیشتر شد هر روز با هم صحبت میکردیم برای اطمینان بیشتر به هزار التماس شمارشو گرفتم .چه صدای نازی داشت.حسابی با هم انس گرفته بودیم من که از همه ی دنیا رونده شده بودم یه درد بزرگ رو دلم بود .اونم غمخوار مهربون با یه گوش شنوا.حدود 7 یا 8 ماه از آشناییمون میگذشت.به سرم زد ازش خواستگاری کنم .بماند که خدا خواست وبا هزار بدبختی همه چیز جور شد.
الان حدود دو سه سال هست با هم عروسی کردیم با همه چیزم ساخت .(مهریه کم عروسی ساده یه خونه توی شهر غریب)خیلی برام مایه گذاشته بود .واقعا میدیدم نسبت به من عشق داشت.دختر ساده ای بود نه زیاد خوشگل نه زیاد پولدار.ساده میگشت به خاطر من چادری شده بود.
شاید حوصلتون سر بره اما این داستان رو مینویسم چون اون خیلی داغ وحشریه و من یه آدم سرد که هیچی نداشتم در مقابل اون همه از خود گذشتگی بهش بدم.اون میاد این داستان ها رو میخونه.میخوام خوشحالش کنم.
مثل همیشه ساعت ده شب از سر کار به شوق اون رفتم خونه.بوی غذا بیشتر گرسنم میکرد.تا رسیدم صورتمو شستم غذا رو آماده کرده بود.یه غذا با عشق خوردیم.
مثل همیشه رفتم پای لب تاب نشستم سفره رو جمع نکرده توی اتاق صدام میکرد.

  • آقا رضا ؟؟؟؟؟؟
  • جان دلم .الان میام.
    تا رسیدم دیدم با سوتین ناز و یه شورت خوشگل روی تخت دمر خوابیده.چراغ اتاق خاموش بود اما نور از توی هال میومد.دلم براش سوخت .کنارش رفتم بوسش کردم دستمو به بدنش کشیدم.کشیدمش توی بغلم.آروم لباشو می بوسیدم اونم همراهیم میکرد.چشماش داشتن از حال میرفتن.دستشو گذاشته بود روی کمرم لباسمو بالا داد.کمرمو نوازش میداد.نشستم لباسمو درآورد.با یه حرکت گیره ی سوتینشو باز کرد و دو تا سینه های درشتش افتادن بیرون سینهاشو میبوسیدم میمکیدم.صدای آه و نالش یواش داشت درمیومد.گوشمو نزدیکتر بردم تا صداش حشریم کنه.ترس و عصبی شدن دوباره افتاده بود به جونم.اون هر چی حشری تر میشد من عصبی تر.
    دستمو بردم پایین از روی شورت نازشو دست کشیدم.خیس خیس بود.شلوارکمو در آوردم لخت شدم شرتشو زدم کنار و شروع کردم به خوردن نازش.خیلی اجازه نمیداد.خجالت میکشید.اومدم بالا لباشو میبوسیدم سینه هاشو با دستم فشار میدادم.کیرم (آخ خدایا …)رو میمالیدم به نازش.اما مگه راست میشد.خیلی برام سخت بود این هدیه جلوت باشه همه چی آماده باشه نتونی زنتو راضی کنی.اما …
    تا دید دارم عصبی میشم منو خوابوند خودش رفت پایین .با ولع شروع کرد خوردن کیرم.اونچنون با ناز میخورد میمکید که طاقتم طاق شده بود یه کم راست شده بودم حسابی لیزش کرده بود .خودش اومد روم نشست.همونقدر رو میخواست بکنه داخل نمیشد.حسابی نازش پف کرده بود .کیرمم که اونقدری نبود که بازش کنه خودش با اه و نالش حشری ترم میکرد.یه کم دیگه سفت شد کردش داخل .خودشو پیچ و تاب میداد.روی زانوهاش نشسته بود بالا و پایین میکرد.دستشو گذاشته بود روی زانوهام خودشو حرکت میداد.سینه هاش حسابی برجسته شده بود.دستمو زدم به سینه های نرمش نوکشونو فشار دادم.صدای اه و نالش بیشتر شد.دیدم خوشش اومد بیشتر فشار دادم با چند تا حرکت دیگه ارضا شد.ارضا شدنش واقعا مستم میکنه.اونقدر خودشو فشار میاره که صداش در نیاد.اما بعضی وقتا هم با جیغ و فریاد ارضا میشه.
    حالا مونده بودم من وامونده با این کیر…
    خواست دوباره با دست ارضام کنه.خجالت کشیدم گفتم بذار قرص بخورم یه کم فیلم هم میبینیم تا من روبراه شم.دکتر قرص ویاگرا داده بود که من سیلدنافیل 100 خریده بودم.نصفشو میخوردم جواب میداد.فیلمی رو که دیشبش نصفه دیده بودیم گذاشتم.لخت توی بغلم جلوی تلویزیون دراز کشید.پتو رو انداخت رومون.تا آخرای فیلم با سینه هاش بازی میکردم.بوسش میکردم با کونش بازی میکردم.حسابی کیرم سفت شده بود.
    وقتی تموم شد دیگه بهش اجازه ندادم زود خوابوندمش خودم افتادم روش.به خاطر قرص هم نعوظم بیشتر میشد هم مدت زمان سکسمون.یه کم خیسش کردم عقب و جلو کردم با نازش بازی کردم تا باز بشه.فشار دادم به یه کم فشار سرشو داخل کردم.با چند بار جلو عقب کردن توی نازش جا دادم.خیلی به کیرم فشار میاورد.خیلی حشریم میکرد.حدود 45 دقیقه همه مدلی رو امتحان کردم.تا آخرش دیگه خسته شده بود کمرمو ناز میکرد تا ارضا شم .وقتی ارضا شدم توی نازش خالی کردم.دیدم زیر لب داره دعا میخونه من که بیحال شده بودم کنارش خوابیدم.وقتی رفتیم دوش بگیریم ازش پرسیدم اگه اشکالی نداره بگو داشتی چه دعایی میکردی.یه چیزی گفت که دلمو آتیش زد.گفت دعا کردم ایندفعه بچه بشه.
    تقدیم با عشق .شاید از این داستان خوشش بیاد.
    ویرایش شده توسط :عشق زندگیم.
    نوشته: یه آدم

👍 0
👎 0
95865 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411166
2014-01-29 00:05:33 +0330 +0330

ميمردي اگه همون بار اول كه ميرفتي پيشش ؛ قرص ميخوردي ؟

0 ❤️

411167
2014-01-29 00:21:44 +0330 +0330
NA

در این که کسشر تفت دادی شکی نیست !
اکثرا با میخ راست شده شون مشکل دارن و دنبال سولاخ براش میگردن اما از تو نه درست راست میشه نه قشنگ تف میکنه !
برو سد اسمال یا گمرک یه دست دو تر و تمیزشو پیدا کن با مال خودت تعوض کن
‏:دی

0 ❤️

411168
2014-01-29 00:30:18 +0330 +0330
NA

Scond

0 ❤️

411169
2014-01-29 01:57:30 +0330 +0330

تخمی بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . . .
خاک تو سرت. وقتی خواستی ازدواج کنی بهش گفتی که دودولت شق نمی‌شه؟ دیگه ننویس. خاک تو سرت.

0 ❤️

411170
2014-01-29 02:08:46 +0330 +0330
NA

استاد اينو بخون.

0 ❤️

411171
2014-01-29 06:23:35 +0330 +0330
NA

بدم نیومد. اقلا حس عاشقانه توش بود .

0 ❤️

411172
2014-01-29 18:27:30 +0330 +0330
NA

یه رفیق داشتم شمالی بود…طفلی مشکل نعوظ داشت…
از بس رفت دکتر بجای نرسید…اخرش مجبور شد یه عمل جراحی کنه که در اخر همون یه کم نعوظ هم از بین رفت…
یاد اون افتادم…
واما داستان…بد نبود به قول دوستمون یه مقدار مستند عاشقانه داشت

0 ❤️

411173
2014-01-31 03:56:17 +0330 +0330
NA

ما هم براتون دعا میکنیم…

0 ❤️

887669
2022-07-30 10:31:07 +0430 +0430

سلام واقعا 7ت. جدی میگم اگر اینطوری هست و دوست داشتی پیام بده بمن بهت بگم چیزی که تو رو و خانمت و حسابی خوشحال کنم قدر زنت و بدون و خرابش نکن خودت نه اینکه اگر سکس آزاد هم داشت نمیگم بد هست یا خرابه بلکه اونم حق داره اما جناب یک آدم لطف کن قدر دان زنت هم باش و اینکه تو خودت که مقصر نیستی این اتفاق برایت افتاده فقط اون دختر اولی چرا تو رو خواست زندان بندازه ُ ؟بعضی ها عوضی هستند . خلاصه نگران نباش بمن اطلاع بده کار دارم با خودت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها