مرد و زن

1395/06/09

دو مرد:
-دکتر این دختره اصلا همکاری نمیکنه. چند روزه غذا نخورده. میترسم طوریش بشه.
-که اینطور. الان کجاس؟
-تو خونه پیش خانومم. جرات نداریم تنهاش بذاریم. از همین الان گفته باشم اگه اتفاقی برای بچه هه بیوفته پولو تا قرون آخرش پس میگیرم.
-نگران نباشین. اتفاقی نمیوفته. میتونم ببینمش؟
-یعنی بیای خونه؟
-ایرادی داره؟
-بهتر نیست بیاریمش اینجا؟
-خودت چی فکر میکنی؟ عاقلانه اس به نظرت؟به خصوص اگه خیال همکاری نداره…
-…
-پس امشب یه سر بهش میزنم… بذارین همونطور تو اتاق خودشو حبس کنه… تو همون اتاقه دیگه نه؟

  • همونجاس…
    -امشب بهتره خونه نباشین. میتونید یه چند ساعتی خونه رو خالی کنید؟
    -هتل می مونیم پس…
    -اونش دیگه به من ربطی نداره…
    -اینم کلید خونه…
    -کلید اتاقشو نداری؟
    -اونروز خواستیم قفلو با کلید باز کنیم اما از پشت در قفلو نگه داشت و کلید شکست…نتونستم کلیدساز بیارم…
    -ایراد نداره… پس باید یه کلید ساز هم بیارم. شب ۱۰ اونجام…
    -پس دکتر جان. ببینم چیکار میکنی.
    -بار اولم نیست…
    ۱۰ شب. دو مرد و یک دختر:
    -گلاره؟ نمیخوای جواب بدی عزیزم؟
    -…
    -میتونی شروع کنی. منم تا اونموقه وسایلمو از ماشین میارم.
    -باید به کل قفلو عوض کنم. از نظر صابخونه ایراد نداره؟
    -فقط من دستم به این دختره برسه. هر بلایی دلت میخواد میتونی سر قفل و در بیاری. مهم نیس. گلاره! امشب فقط خدا به دادت برسه. کارت دارم…
    یک مرد یک دختر:
    -به به. پارسال دوست امسال اشنا. سایتون سنگین شده. تحویل نمیگیری دیگه. نچ! نچ! نچ! ببین با خودت چیکار کردی. حالت چطوره؟
    -…
    -نترس عزیزم. نمیخوام اذیتت کنم. اول این سِرُمو بهت بزنم…
    -بهم دست نزن!
    -بیا اینجا!
    -ولم کن!
    -تقلا نکن. خیلی ضعیف شدی. هر چی باشه تو مادری. باید مراقب جنین تو شکمت باشی.
    -نمیخوام! ولم کن. کمک! یکی به من کمک کنه.
    -اینجا تا شعاع یک کیلومتری هیچ جنبنده ای نیست گلاره. الکی گلوتو جر میدی.
    -آقای دکتر؟
    -آقای دکترو مرض! با این لحن میخوای منو خر کنی؟ تکون نخور. الان تموم میشه. ببین تو رو خدا. ببین با خودش چیکار کرده.
    -آخ. نکن درد میکنه.
    -هنوز نکردمت که بخواد درد بکنه یا نه.
    -نه! نه!
    -اگر دستاتو نبندم که ممکنه یه بلایی سر خودت بیاری. تموم شد. ببین؟ خوب! حالا میریم سر اصل مطلب. چته تو؟
    -…
    -نمیخوای حرف بزنی؟ اذیتت که نمیکنن اینجا؟
    -…
    -پس فقط میخواستی جلب توجه کنی؟ دلت خیلی واسه من تنگ شده بود؟ خیلی دلت میخواس بازم منو ببینی؟ نکنه از کارایی که باهات میکنم خوشت میاد؟ از اینکه در مقابل من کاری از پیش نمیبری ارگاسم میشی؟هر بار به بهانه های مختلف منو میکشونی اینجا که تنبهت کنم؟ ها؟ من به جوونی تو نیستم گلاره. اما هر جور دوست داری. فعلا بزار این سرم تموم بشه. یک کم جون داشته باشی وقتی تنبیهت میکنم…
    -…
    -رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون… از دست تو…
    -…
    -حالا یک کم استراحت کن تا من یک چیزی میخورم. هش! لگد ننداز کره خر! مثل اینکه امشب باید ادمت کنم تو رو. هر جور میلته.
    ۲ شب. یک دختر و یک مرد:
    -خوابی گلاره؟
    -…
    -نمیخوای باهام حرف بزنی خانومم؟ با اون چشمای خوشگلت نمیخوای نگام کنی؟ خوبه این هم تموم شده. خوب! کجا مونده بودیم؟ اها. میخواستی منو ببینی. حالا هم که اومدم سراغت جفتک میپرونی؟ ها. اونجا مونده بودیم که قرار بود تنبیهت کنم. آماده ای؟ فقط بذار اول این سوزنو در بیارم. خوب.
    -چیکار میکنی؟
    -تو که خواب بودی؟ نترس یه دستتو باز میکنم که بتونم به شکم رو زانوهام بزارمت…
    -نه! نه! آقای دکتر!
    -جان دکتر؟ دکتر فدات بشه الهی. اینجوری که با التماسات دیوانه میشم. فقط تو نیستی که از این دیدارهای گاه و بیگاهمون لذت میبری دختر جون. تکون نخور! هر چی بیشتر تقلا کنی محکمتر میزنم. تو هم که پوستت سفیده… جون میده برای سرخ شدن.
    -اینقد محکم نزن بیشرف!
    -منظورت از ایناس؟ اینجوری نزنم؟
    -مامان!
    -اگه کمک میکنه میتونی مامانتم صدا کنی عزیز دلم. حالا بازم منو میکشونی اینجا؟ تو نمیگی من خونه زندگی دارم؟ منو نصفه شب میکشونی اینجا که چی بشه؟ الان که از خستگی دارم می میرم تازه باید به امور تعلیم و تربیت تو برسم؟ نمیگی زنم شاکی میشه من شبها دیر میرم خونه؟ ها؟ میدونی الان منتظره برم خونه که الم شنگه به پا کنه؟ جواب این اعصاب خوردیها رو یکی باید بده دیگه. نه؟ پامو چنگ میزنی؟ بگیر!
    -ما م-----ان!
    -حالا حالاها مونده که بخوای مامانتو صدا کنی.
    -…
    -سی و نه… چهل! حیف که نمیتونی ببینی با باسن خوشگلت چیکار کردم. مثل لبو سرخ شده. اماده برای به سیخ کشیدنی.
    -…
    -گریه نکن دیگه. ببین تموم شد. دیگه از دستت عصبانی نیستم. الان دیگه فقط عشق و حاله. وا کن پاهاتو.
    -ولم کن!
    -خیس هم که هستی. ای شیطون.یعنی اینقد خوشت میاد؟
    -نه. نه! نکن! آخ! نکن!
    -دو ماهه نکردمت چه تنگ شده؟
    -…
    -حق هم داری گریه کنی. کیر من داره اذیت میشه ببین کس تو تو چه حالیه! اوخ! الان دیگه گشادتر میشه. تحمل کن. خ! تحمل… کن! میگم!
    -…
    -اه. اه. اههههههه! فووووو!
    -…
    -از بس تنگی آبم اومد لامصب!هی! هی! هُش! یه کاری نکن بقیه ماههای حاملگیتو ببندمت به تخت. میگم نکن! خیلی دلت میخواد تمام مدت خدمتت برسم؟ تو اتاق پشت مطب؟ همونجا که اومده بودی بچه رو بندازی و کارت کشید به اینجا؟
    -کثافت! حیوون!
    -هر چی دلت میخواد فحش بده. دختری که تو نوزده سالگی بخواد بچه نامشروعشو بندازه بهتر از این حقش نیست. حالا خودمونیم. بچه مال کی هست؟ دوست پسرت؟
    -…
    -بیست سوالیه؟ ایراد نداره. یک کم بازی کنیم که من برای راند دوم اماده بشم. دوس پسر نیست؟ بزار ببینم. پسر خاله؟ نه؟ پسر عمو؟ غریبه اس؟ یا فامیله؟
    -…هاخ! اونجا رو وشگون نگیر!
    -پس مث آدم جواب بده! اگه کست وشگون نمیخواد.
    -داداشم! داداشم! داداش بیشرفم!
    -با داداشت؟
    -بهم تجاوز کرد.
    -اینطوری که بد شد! فکر نمیکنم بچه از لحاظ ژنتیکی اونقدر سالم باشه که بتونی نگهش داری. مشتریهامون بچه سالم و بی عیب و نقص میخوان. بد شد.چرا از اول نگفتی بهم؟
    -…
    -ایراد نداره. باهاشون حرف میزنم و بچه رو میندازیم. احتمال میدم از خداشون باشه که بچه ای رو به فرزندی قبول کنن که پدرش دکتر و مغز باشه و مادرشم به نازی تو…نه حاصل تجاوز برادر به خواهر. حالا بیا. بیا که فکر دوباره پدر شدن عجیب حشریم کرده…
    پایان.

نوشته: مازوخیست


👍 6
👎 8
33523 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

554308
2016-08-30 21:57:46 +0430 +0430

02:30‏ نیمه شب

0 ❤️

554312
2016-08-30 22:02:13 +0430 +0430

02:30‏ نیمه شب; ‏LustLove‏ و یک دستان تخمی تخیلی!..
جمش کن باووو و و و و . . . ‏‎:D (erection)

0 ❤️

554314
2016-08-30 22:07:06 +0430 +0430

شیوه ی جدیدی از نگارش و داستان نویسی ! آورین احسنت! لاااایک ?

1 ❤️

554325
2016-08-31 00:09:08 +0430 +0430

اه
کاری به تو و داستانت ندارم
ولی کیرم تو فتیش
تف

0 ❤️

554329
2016-08-31 00:43:14 +0430 +0430

سلام داستان جالب هست اما برای دیوانگان میشد فهمید داستان و هرچند اولش اصلا نتونستم بفهمم چیه تا اواخرش که دیگه خود دکتر بی مغز داشت داستان و خیلی مصنوعی و مسخره روابت میکرد که هدفش چیه و این شخص و چطور شده اوردنش ابنجا اما یک مورد و انوهم عدم استفبال مردم با چنین داستانهایی متشکرم

0 ❤️

554330
2016-08-31 00:45:39 +0430 +0430

اینکه مینویسید به کجا چنین شتابان یعنی چی ؟ وقتی نظر ارسال میکنیم اینو مینویسید چه معنی داره

0 ❤️

554386
2016-08-31 13:03:13 +0430 +0430

اسم داستان به محتواش نمیخورد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها