مردم آزاران بی نام (۱)

1396/11/20

ارادتمند همه دوستان
هر کس توی زندگیش دوران خوب و پر انرژی ای داره . ما هم دوران اوجمون از 15 سالگی که دبیرستانی بودیم شروع شد . ما دهه هفتادی ها مرز بین سنت بودیم و مدرنیته
اولین موبایل ها و کامپیوتر ها و اینترنت دایال آپ ها توی دوران بچگی ما اومد بازار
هم خیلی درسخون بودم و هم پدرسوخته .
قیافم معمولی بود و قد و هیکلم از بیشتر بچه ها بلند تر بود .ولی توی دبیرستان بهم میگفتن پیام بیست سانتی . پدر جده دبیرستان رو با مدیر و ناظم و کوفت و زهر مارش درآورده بودم . ناظمه مادر جنده دبیرستان بهم میگفت تو فقط 20 سانتت روی زمینه و بقیه هیکلت زیر زمینه … یه بچه خوشگل بود که رئیس انجمن اسلامی بود و خیلی گوز گوز میکرد و زیر آب بچه ها رو میزد. پدر سگ عین دخترا بود .هم قیافش هم اندامش هم اخلاقش. ما هم که جزو اراذل دبیرستان بودیم با ای خایه مالای بسیج و انجمن اسلامی آبمون توی یه جوب نمیرفت. اونا همش زیر آب مارو جلو ناظم میزدن و ما هم باهاشون بزن بزن داشتیم و گلاویز میشدیم. یه بارش فقط بخاطر چاقو و زنجیری که مهدی رفیق فابمون باهاش بود زیر آبش رو زدن و اونم برا چند روز از مدرسه اخراج شد .بچه خوشگله اسمش رضا بود . پدرش شهرداره یکی از مناطق شهر بود . خایه مالی رو به اوج رسونده بود . ما هم براش برنامه ریختیم خفتش کنیم پدر سگ رو … قرار شد من باهاش طرح دوستی بریزم و باهاش از دره دوستی دربیام و فرزاد و امیر و پیمان هم قرار شد یه دعوای سوری با من راه بندازن و جوری وانمود کنن که ما یعنی بینمون بهم خورده و من هم ازشون جدا شدم و دیگه با اراذل و اوباش مدرسه نیستم. در عوض با رضا که مثلا بچه مثبت بود رفیق شم و توی یک فرصت مناسب ترتیبش رو بدم و بعد که بقول خودمون صفرش رو باز کردم بقیه بچه ها هم به فیض کامل برسن. روز موعود توی زمین فوتبال با پیمان سره یه خطا الکی دست به یقه شدم و فرزاد و امیر هم پشت پیمان دراومدن و یه خورده فحش و سر و صدای الکی و کشمکش تخمی تخیلی و خلاصه قهر و جدا شدن من از گروه اراذل مدرسه …
مثه بمب صدا کرد توی مدرسه و همه از ریز و درشت فهمیدن و همین آقا رضای بچه خوشگل هم یکیشون.
پدر سگ بعد از یه هفته اومد پیشم و گفت پیام جون اگه دیدی اینا خواستن بازم باهات درگیر شن بگو زیرآبشون رو میزنم و فلان کار میکنم و خلاصه چس ناله کرد و منم توی دلم بهش گفتم کونی ازت بزارم آقا رضا که بفهمی خایه مالی عاقبتش چیه.
ما هم برا چند وقت از جمعیت اراذل و اوباش جدا شدیم و مثلا رفتیم جزو بچه مثبت ها جزو انجمن اسلامی ها .
با همین رضا طرح دوستی ریختم شدید . رضا مثل خودمون بالا شهر مینشستن. البته اونا توی خونه سازمانی که شهرداری بهشون داده بود ولی ما توی خونه ای که بابام بعد از 20 سال کار توی بازار و خرید و فروش و معامله برامون دست و پا کرده بود .
من هم که بچه درسخون بودم با رضا حسابی تو شدم و بعد از مدرسه با هم تا یه مسیری میرفتیم و بعد از چند وقت هم پامون به خونه همدیگه باز شد .
بعد از تقریباً یک ماه که با رضا نشست و برخاست داشتم یه چیزایی در موردش فهمیدم.
فهمیدم مامان رضا بخاطر سرطان سینه تو بچگی رضا فوت کرده و باباش یه زن دیگه گرفته و اون زنه با یه بچه توی یه خونه زندگی میکنه و رضا هم با خواهرش اسماء با باباشون توی یه خونه. باباش از اون چس ملا های یقه آخوندی و از اون آدمای با نفوذ شهر .
خونشون ویلائی بود و سرکوچشون یه کیوسک نگهبانی بود . توی اون کوچه اکثر شهردارای مناطق مختلف شهر خونه سازمانی داشتن .
اسماء چهار سال از رضا کوچیک تر بود و اول راهنمایی . هر وقت میرفتیم خونشون اون توی اتاق خودش میرفت و باباش هم که اکثر اوقات نبود . ولی خیلی هوای بچه ها رو داشت و مادر بزرگشون هم که پیر بود اکثر اوقات خونه اینا بود و یه خدمتکار خانم هم هر روز از 8 صبح تا 4 عصر می اومد خونه اینا و کاراشون رو انجام میداد. اسماء بیشتر اوقات با مادر بزرگش بود و هر جا ننه بزرگه میرفت اونم باهاش میرفت .
آقا رضا بیشتر اوقات توی خونه تنها بود .
فهمیدم رضا خیلی حشریه و دائم توی هر موقعیتی که پیش می اومد حرفای کس و کونی میزد . یواش یواش فهمیدم آقا رضا فیلم سوپر هم میبینه و حسابی تو فازه کس و کونه.
یه بار که خونش رفتم مثلا برا درس خوندن و ای کس شعرا دیدم بعد از دو سه ساعت رفت پای کامپیوترش و به بهانه اینکه میخاد خستگی در کنه و مثلا فیلم بزاره ببینیم فولدر فیلمهاش رو باز کرد و یه فیلم خارجی گذاشت که توش پر از کس و کون خارجی بود و بعد پاشد رفت مثلا خوردنی بیاره زودی بک زدم و فولدر فیلمهاش رو زیر و رو کردم کلی فیلم مینی سوپر داشت فقط توی همین فولدر …تا برگرده 10 دقیقه ای فقط حداقل 6 تا فیلم مینی رو شناسایی کردم و زود برگشتم همون فیلم قبلی رو باز دوباره پلی کردم و نشستم .
رضا اومد و یه مشت خوراکی آورد و نشستیم با هم نشخار کردن و فیلم دیدن . بعد از یه ربع گفتم رضا فیلم بهتر نداری ای فیلمه کس شعره و قبل از اون زودی پاشدم و بک کردم و سریع رفتم روی یکی از مینی سوپرا پلی کردم . تا رضا اومد بگه ها یا نه فوروارد کردم و فیلمه رو بردم تقریباً دقیقه ده یازده دیدم به به آه و ناله همه عوامل رفته بالا و عملیات آغاز شده . زدم زیر خنده و نگاه به رضا کردم دیدم سرخ شده و کپ کرده .
گفتم این خوبه هااااا و نشستم عقب تر پیش رضا و شروع کردم مسخره کردن بازیگرا که مثه سگ افتاده بودن جون هم و به انواع روش های جامائیکایی و ماداگاسکاری همدیگه رو میگائیدن. رضا هم یواش یواش ترسش ریخت و اونم شروع کرد کس شعر گفتن و خندیدن. خلاصه فیلمه چند تا اپیزودش رد شد و کون کردن و کس کردن و لز کردن رو همه با هم داشت . رسید اپیزود آخرش و کل عوامل در اقدامی خود جوش به جون هم افتادن و سکس پارتی راه انداختن و ما هم شق درد گرفته بودیم و خلاصه رومون تو رو هم باز شد و بعد از این که همه عوامل به فیض کامل رسیدن فیلمه تموم شد و این دفعه رضا پاشد و گفت بزار یه فیلم خفن دارم بزارم حال کنی پیام . اونجا بود که فهمیدم این انجمن اسلامی و بسیج و نماز خوندن توی نماز خونه مدرسه همش دکونه آقا رضاست. ایشون از همه حشری تره .
پدر سگ یه فیلم پلی کرد اسمش گل و مار بود . از این فیلم ژاپنی ها که بی دی اس ام و از این کس شعراس. اونایی که دیدن میدونن چه حشره بالایی داره . ما هم نشستیم و کل فیلم رو دیدیم آخره فیلمه که زنه با شلاق خودش رو میزنه تا لباساش پاره میشه دیگه کیرم داشت منفجر میشد به رضا نگاه کردم دیدم چشاش سرخ شده و حشر 1000 . پاشدم لپش رو که گل انداخته بود گرفتم و گفتم پدر سوخته اهل حالی و رو نمیکنی. خندید گفت چکار کنم مگه خودت حال نمیکنی وقتی این فیلمها رو میبینی … گفتم پس هنوز حال نکردی که به اینا میگی حال … گفت مثلا چکار … رفتم جلو سرمو کردم زیر گردنش و با لبام گردنش رو یه مک زدم و گفتم مثلا این کار . سرمو بالا آوردم دیدم چشاش لووچ شده …
دیگه شک نکردم و لب تو لب و بمال بمال شروع شد و کیرش رو گرفتم و بعد از چند دقیقه لخت شدم و لختش کردم و دیدم به به … اندامش همونجور که از رو لباس پیدا بود کپ دختراس. کیرش تقریبا 12 سانتی میشد کوچیک بود و سفید و بی مو … کونش که نگوووو. نرم و سفید … یه وقت به خودم اومدم که کیره 16 سانتیم رو کرده بودم توی اون کون لذیذ … تا من ارضا شدم اون دقیقاً 2 بار آبش اومد . کونش تنگ نبود معلوم بود من نفر اولی نبودم که فتح الفتوح کرده بودم و آقا رضا چاقاله …
بعد که ترتیبش رو دادم و حالمون یه کم طبیعی شد گفت پیام آبروم رو نبری هااااا . من ولی قرار بود با بچه ها ننش رو بگائیم. گفتم نترس رضا جان تو فقط قول بده تک پره خودم باشی منم هوات رو دارم . اونم بغلم کرد و مثه یه دختر بچه برام ناز میکرد و لب و لوچه میخورد و خلاصه رفت تو فازه عشقول بازی.
اون شب برگشتم خونه و توی راه وجدان درد گرفتم که برا رضا نقشه ریختیم و قراره به گا بره …
اراذل مدرسه هم که دهن من رو گائیده بودن و هر چند روز یه بار هی میگفتن پس چی شد پیام صفرش رو زدی یا نه ؟؟؟ منم خلا گیر شده بودم از یه طرف دلم برا رضا میسوخت از یه طرف هم با رفیقام قرار مدار گذاشته بودم که دهنه رضا که مسئول انجمن اسلامی هست رو آسفالت کنیم . خلاصه برزخی بود برام .
جنگه بین وجدان و لاشی بازی …
منم هی با خودم کلنجار میرفتم و به بچه ها هم امروز و فردا و هفته دیگه وعده میدادم
توی این مدت راز های بیشتری از زندگی رضا برام رو شد که کلا قید قول و قرار با اراذل مدرسه رو زدم.
توی این مدت دو سه بار دیگه وقتی خونه رضا اینا خالی میشد ترتیب رضا جون رو دادم و هر دفعه علاقم بهش بیشتر میشد .
رضا جریان کون دادناش رو برام گفت . گفت که کی برا بار اول صفرش رو زده و کونیش کرده . گفت که دلیل اینکه توی انجمن اسلامی خایه مالی میکنه و اذیت بچه ها میکنه عقده حقارتیه که بخاطر نداشتن مادر و کونی شدنش براش بوجود اومده .
گفت که اولین نفری که کونش گذاشته یه خایه مال دیگه توی انجمن اسلامی بوده و از این کس کشای عوضی که از راه دین و دیانت کون میکنن و لاشی بازی در میارن بوده .
مادر جنده رو وقتی اسمش رو آورد دیگه تمام هم و غمم این بود که این دفعه ننه اون رو بگام.
اون کسی نبود جز مسئول پرورشی دبیرستانمون …

ادامه در قسمت بعد .

نوشته: پیام بیست سانتی


👍 1
👎 14
2492 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

672961
2018-02-09 21:39:10 +0330 +0330

بله بله
قدت از همه بلندتر بود
خونتونم بالا شهر بود
درستم که خوب بود
سر دسته ی شاخ های دبیرستانم که بودی
این جقی های کوتوله ی کسخلم که تو شهوانی ول شدن همش منم

1 ❤️

673021
2018-02-10 02:10:33 +0330 +0330

مسخره حیف وقت با این داستان مردک کیونی عنوانو خوندم فک کردم باز شاه ایکس داستان نوشته خوشحال شدم هر چی اومدم پایین تر مطمین شدم خودش نیست مثلا زور زدی طتز برینی حیف نون ؟!

4 ❤️

673031
2018-02-10 04:39:53 +0330 +0330

داستانتو ک نخوندم همین ک دوستان نظر دادن معلومه چ کسشریه ولی واس اینکه اسمتو از شاه ایکس اسکی رفتی دیس لایک دادم :/

2 ❤️

673076
2018-02-10 13:30:00 +0330 +0330

عنوان رو دیدم گفتم به به داستان جدید از شاه ایکس. اومدم تو ولی اول اومدم اسم نویسنده رو دیدم که متوجه شدم شاه ایکس ننوشته ، نظرات رو خوندم دیدم از این کسشرات بچه جقی هاست. پس بحاطر اسکی رفتن از شاه ایکس و کسشراتی که نوشتی دیسلایک دادم ،.

2 ❤️

673210
2018-02-11 11:41:33 +0330 +0330

نوشتی اسمت پیام بیست سانتیه
تو داستانتم آوردی :
هم خیلی درسخون بودم و هم پدرسوخته .
قیافم معمولی بود و قد و هیکلم از بیشتر بچه ها بلند تر بود .ولی توی دبیرستان بهم میگفتن پیام بیست سانتی . پدر جده دبیرستان رو با مدیر و ناظم و کوفت و زهر مارش درآورده بودم . ناظمه دبیرستان بهم میگفت تو فقط 20 سانتت روی زمینه و بقیه هیکلت زیر زمینه

پس خودتم قبول داری که قدت بیست سانته دلاور مردم ازار
طرف دو برابر قدت آلت داره قد تو ادعا نداره
خخخخخ
اخه کس مغز مگه ادم بیست سانتی هم داریم

0 ❤️