مریم دهان کُس دوم

1397/05/20

مریم صورت باریکی داشت. تو نگاه اول می گفتی لاغر ترین دختر جهانه. ولی نه. صورت لاغر نبود. بدن هم نبود. یکجور تراشیدگی توی همه چیزش رعایت شده بود. لب های پهنی که باریک بنظر می‌اومدند. باسنی که لاغر و کوچک به چشم می‌خورد. دست‌های لاغر. کمر باریک. پاهای لاغر. ولی نه. تازه وقتی توی اتاق روی مبل های سبز خونه ی رفیق تونستم به بدنش برسم. دیدم که نه. تازه گوشت های به استخونش رو دیدم. تازه دست روی لب هاش که کشیدم فهمیدم. تراشیده و پرداخته شده بود. لاغر بود. ولی خشک و بی گوشت نبود. لباس پوشیده بخاطر خانواده ی شوهر. تحمیل های دسته بندی شده برای کنترل زندگی و پول. همه ی این ها رو از بدنش دور کردم. همان لباس سرمه ای تن داشت که توی عروسی. روی زانوی من نشسته. جلوی دیدم به پنجره رو گرفته بود. موهاش کوتاه بود. دست بردم روی تن باریک میانش. روی کمر مرمری‌ش. زیپ لباس رو پایین کشیدن. لب هام رو به پوستش رسوندم. دستم برای پیدا کردن ساعدش رفت جلوی تصویر‌. روی ساعدش دست کشیدم تا انگشت هاش. بوی دهانش. بوی صورتش. بوی زیر موهاش. همه رو توی بینی فرو بردم. برای روزی که خونه تنها خوابیده ام. تا تن من تن اون رو به یاد داشته باشه. از روی زانوم بلندش می‌کنم. در نرمشی آرام لباس ها از تن ها بیرون می افتادند. دست من روی تن لاغرش می‌رسید. دست سفید اون به پوست قهوه ای من. « می‌دونستم همینطوری باید باشه پوستت.»
روی مبل نشستم. کیر سیاهم رو توی دهانش کرده. گرم. خیس. دهان کس دوُم. دهان از کُس دیوانه کننده تر. روی لب های پهنش می‌کشید. روی صورتش. دست انداخته بود. انتهای کلفت کیر رو قاپیده بود. سر گوشتی اون رو به لب هاش میکشید. بعد باز بالای سرش رو می‌دیدم. لب هاش رو ته کیرم حس می‌کنم. باز بیرون می‌کشه. به نفس افتاده.« خمارشم. بکنش توی کُسم». همینطور که می‌خورد. دهانم باز شد.« می‌خوام پاره ات کنم». دیوونه تر می‌شد و تن لاغرش روی زمین تکونی می‌خورد. کیر من رو با ولع فرو می‌داد. زبانش زیر کیرم. بعد بوسه هاش به این کیر.
بلندش می‌کنم. معصوم و کیرخواه. توی صورتش میگم« کیر من رو میخوای؟». سرش رو تند تند تکون می‌ده. میفتیم روی هم. خوردن سینه ها. کوچک. نرم. بوسیدن نوک سینه ها. بعد صورت بردن به کُسش. صورت کشیدن به کس تنگش. زبون کشیدن توی کُس. موهای سرش رو توی دست میگیره. « وای دارم دیوونه میشم». بلند میشم. تن باریکش اوی تاریکی عصر توی سالن خونه همچون شبحی لغزان توی رویا. « همه ی زندگی من یک رویاست. حالا تو هم توی این رویا سهیمی مریم». متوجه نه. بدن می‌فهمه. می ایسته. ایستاده کیر من میره لاس کون لاغر سفیدش. میچسبم بهش. لب ها. زبان ها. زبان این گفت و گو رو فراموش کن. رقصی توی سیاهی دهان هم به راه میندازیم. رد و بدل شدن بوی دهان نفس ها و‌خیسی دهان ها. بهترین قسمت همین. دهان. دهانت مریم دهانت.
تلنبه زدن ها باید شروع بشن کم کم. سرپا دست هاش به دیوار. در بر گرفتنش. فرو بردن کیر توی سوراخ تنگ پذیرنده ی کُسش. کس کوچک و خواستنیش. « وای. محکم بزن. توش بزن». بعد این تن لاغر رو گاییدن. الهه ای رو گاییدن. بی امان. برای ورود. مالیده شدن تنها به هم. دست بردن به سینه ها. در دیوانگی رقصیدن و کیر که تا توی گرمای کسش فرو رفته. « وای. بکن. محمد. من رو بکن. » دیوانه شده. برگشته و ملتمس به من خیره. چشم هارو می.بنده. گاییدن. مدام گاییدن.

نوشته: کایوگا


👍 11
👎 15
39258 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

709699
2018-08-11 21:12:01 +0430 +0430

از خط اول فهمیدم تو نوشتی متفاوت و خاص لایک اول جناب کایوگا

2 ❤️

709745
2018-08-11 22:08:46 +0430 +0430

دقیق متوجه نشدم،،،،،هوفف امشبم ازاون شبهاست ها

1 ❤️

709789
2018-08-12 01:42:58 +0430 +0430

سیارا مرسی خوندی.

1 ❤️

709790
2018-08-12 01:43:35 +0430 +0430

سپیده ممنونم که خوندی و تشخیصت بالاست.
ماچ

1 ❤️

709791
2018-08-12 01:44:22 +0430 +0430

دانی سینز تورو بهت برینم سکسی میشی واس همین مرسی که خوندی عزیزم.

0 ❤️

709792
2018-08-12 01:44:51 +0430 +0430

ساسان فدا. عشقی

0 ❤️

709793
2018-08-12 01:46:34 +0430 +0430

آناموز مرسی خوندی. فدات.

1 ❤️

709794
2018-08-12 01:47:31 +0430 +0430

خانم راز از اینکه پا به ناخودآگاهت گذاشتم خوشم اومد.
خب اوکی.

0 ❤️

709795
2018-08-12 01:48:09 +0430 +0430

سامی فدات. مرسی خوندی و ماچ بهت جیگرترین

1 ❤️

709801
2018-08-12 03:50:43 +0430 +0430

آقا یکم درکش سخت بود انصافا ولی بد نبود
حد اقل توصیفاتش بد نبود
ولی خب اروتیکش یجوری بود
جذب نمیکرد
ولی باز میگم توصیفاتش خوب بود
از خیلی کسشعرای دیگه اینجا بهتر بود

1 ❤️

709803
2018-08-12 04:15:58 +0430 +0430

یه عده توی این سایت هستن که کسشعرای رفیقای خودشونو لایک میکنن و تعریف و تمجید میکنن بعد یه بنده خدا که داستان واقعی مینویسه رو به فحش و ناسزا میبندن. الان این داستان کجاش خوب بود؟ آیا اراجیفی بیش نبود؟ فقط میخوای بگی کیرت کلفته؟ خب اینو که خرهم داره

2 ❤️

709809
2018-08-12 04:28:53 +0430 +0430
NA

ازبس گنگ بوداسمم یادم رفت

1 ❤️

709882
2018-08-12 09:39:20 +0430 +0430

ان اف. باشه. ممنونم خوندی

0 ❤️

709883
2018-08-12 09:40:55 +0430 +0430

مهران شما تمجید کن از هرچه دوست داشتی. از این افرادی که من رو خوندن و خطی برای من نوشتن هم بپرس ببین کدوم رفیق گرمابه گلستان منه.مرسی خوندی

0 ❤️

709884
2018-08-12 09:42:36 +0430 +0430

ناصر جان من همیشه نظرم این بود که اگه نوشته ای شمارو اذیت نکنه، درگیرت نکنه فایده‌ش چیه اصلا.
ممنونم خوندی و ممنونم که اینهارو نوشتی.

0 ❤️

709885
2018-08-12 09:43:19 +0430 +0430

کم دی اچ و ندوس:
???

0 ❤️

709886
2018-08-12 09:44:32 +0430 +0430

خانم راز من هم متوجه ت شدم.
گفتم باشه. قبول. حقته که دوست نداشته باشی یا داشته باشی عزیزم.
اونی فحش میخوره که خودش دنبالش می‌گرده

1 ❤️

709891
2018-08-12 10:11:56 +0430 +0430

سلام،
داستانت یکمی بسته وتاریک بود ،مخاطب در هوای داستانت نمیتونست احساساتشو هماهنک با بازیگران بروز بده و در آن فضای تار خودشو گم میکرد،

ولی بازم گلی به جمالت،
از کردستان سرسبزو زیبا به اشتراک میزارم حسهای لطیف و زیبای عاشقانه.

1 ❤️

709892
2018-08-12 10:16:15 +0430 +0430

پسر شیطون فدات. مررسسی خوندی

0 ❤️

709899
2018-08-12 10:49:31 +0430 +0430

گنکر‌کوی
ممنونم خوندی. عزیزی.

0 ❤️

709936
2018-08-12 13:25:45 +0430 +0430

بگم بدنوشتی نامردیه ولی یک نویسنده درسطح شماجاداره باپسرخوش اخلاق وخلاقی مث دیکرمن که درکنارشاه ایکس باقلمشون باعث شادی ونشاط اعضاهستندمحترمانه تربرخوردکنه.قصددخالت ندارم به امیدحذف کینه هاموفق باشی.

1 ❤️

709939
2018-08-12 13:34:24 +0430 +0430

خوب نوشتی، با سبکی خاص در نوشته ات احساست رو بیان میکنی به گونه ای زیبا و خاص داستان رو با نظمی مشخص به هوش و تخیل خواننده داستانت رو بیان میکنی، یعنی وقتی داستانت خوب به نظر میاد که خواننده ات باهاش بتونه ارتباط برقرار کنه، اونوقت تخیل خواننده رو به کار میگیری و همین نوشته ات رو خاص و زیباتر میکنه، به نظر من قلم خوبی داری و در نوشته ات امضاء ات نهفته مشخص است.

1 ❤️

709955
2018-08-12 14:24:18 +0430 +0430

هزار و یک شب هرکس از حرف صادقانه دلگیر بشه یا به خودش بگیره یا فککنه تیکه یا طعنه شنفته بدون که چیزی توی خودش مشکل داره. فیلتری هست که گذاشته. وگرنه من به یک آواتار که مثل خودم گمنام اینجا قلم زدنش رو آپدیت می‌کنه چطور کینه به دل گرفته باشم؟!
همین قصه هارو من معمولا توی یک ده دقیقه می‌نویسم اونم تو موبایل، یکجور تفریح قلم زنیه برام. اونقدر برام اهمیت و تشخص آور نیست که جدی بگیرمش. زندگی چیزهای خیلی جدی تری داره عزیزم. ممنونم که خوندی. ماچ

1 ❤️

709957
2018-08-12 14:24:59 +0430 +0430

خواستم بگم آپلود گفتم آپدیت. هرچند خراب هم نیست. همه نوشتن رو با نوشته ای جدید آپ دیت می‌کنیم

0 ❤️

709958
2018-08-12 14:26:43 +0430 +0430

بهروز جان چوب نزن. فدات. مرسی خوندی. ماچ. جون بابا

0 ❤️

709959
2018-08-12 14:34:45 +0430 +0430

اینکه سبک نوشتنت متفاوت ازبقیه اس خوب مشخصه.توصیفات وتشبهات خوبه.منتهی انگاربعضی جاهایه کم این حالت کم وزیاد شده.یعنی یه جایی ازاحساسی نوشتن فاصله گرفتی…برعکس جایی خیلی احساسی وتشبیهی وپیچیده نوشتی…نمیدونم سبکته یاناخوداگاه پیش اومده…نسبت به بقیه داستانا که شربت میخورن میکنن بهتر بود به همین دلیل کامنت باادب نوشتم.

1 ❤️

709991
2018-08-12 20:14:45 +0430 +0430

و این چنین بود که کیرم بر قلم تخمیت فرو آمد ای کیر پذیرنده ی جقی.

1 ❤️

710073
2018-08-12 22:57:54 +0430 +0430

اتساین و دوتا پلاس شما کامنت نذاری هم دمت گرمه. مرسی خوندی.

0 ❤️

710074
2018-08-12 23:02:22 +0430 +0430

دانه‌ی برف من خودتو دوست دارم. مرسی خوندی. ماچ

1 ❤️

710458
2018-08-14 10:47:54 +0430 +0430

اثرات سومصرف مواد مخدر
نویسنده یا گل زده بود و شدیداً فاز ادیبانه گرفته بود یا رو قرص بود که چنین عبارت های گنگ و نامفهومی را بلغور کرده و در توهمش چقدر هم فکر کرده کارش درسته
بابا ارنست همینگوی
بالزاک
چخوف بیا پایین کجا سیر میکنی؟

1 ❤️

710475
2018-08-14 12:06:02 +0430 +0430

هومن مرسی خوندی. ماچ
مواد :))))

0 ❤️

710499
2018-08-14 15:41:01 +0430 +0430

هاااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟!!!

1 ❤️