مریم زندایی سابقم

1393/09/05

سلام دوستان خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم دقیقا بر میگرده به عید همین امسال(93) شک نکنید که اسمامون عوض شده که باعث نشه ابروی کسی بره اسم من طاها هست و 25 سالمه با هیکل و قیافه ی خیلی معمولی یه زن دایی به اسم مریم داشتم که 4 سال پیش از داییم جدا شده بود.از اونجایی که من زن داییمو خیلی دوست داشتم دنبالش میگشتم که پیداش کنم البته اینم بگم که تا زمانی که زن داییم بود هیچ نظری روش نداشتم و فقط به خاطر خون گرم بودنش دوسش داشتم.اما هر کاری کردم نتونستم پیداش کنم.

حدوداً اواخر پاییز سال 92 بود که یه شماره غریبه بهم اس ام اس داد.بعد از کلی اس ام اس گفت که کیه.انقدر خوشحال شدم که نتونستم تحمل کنم و فرداش باهاش تماس گرفتم و رفتم ببینمش.تو 4 سال هیچ تغییری نکرده بود.سوار ماشینم شد و رفتیم فرحزاد و کلی با هم حرف زدیم.گفت که هنوز ازدواج نکرده و تو این چند ساله ادامه تحصیل داده.اونروز برگشتیم خونه هامون و از اون روز به بعد یه حس دیگه بهش پیدا کردم. کار هر روزم شده بود قرار گذاشتن و دیدنش. از اونجاییم که با خانواده ام خیلی راحتم موضوع بهشون گفتم.البته فقط موضوع پیدا کردنش وچند بارم دعوتش کردیم خونمون. انقدر با هم بیرون رفتیم که یه جورایی بهش نزدیک شدم.نمیدونم حس عشق بود یا عادت بالاخره بهش گفتم عاشقش شدم و اونم کلی ناراحت شد.خیلی خواست قانعم کنه که اشتباه کردم و اخر این عشق جدایی.اما من گوشم بدهکار نبود و نه تنها ازش فاصله نگرفتم بلکه با کارام باعث شدم اونم بیاد سمت من. دیگه با هم راحت بودیم و در مورد همه چیز با هم صحبت میکردیم حتی سکس این موضوع ادامه داشت تا عید امسال و… قرار شد یه جا ردیف کنم با هم مشروب بخوریم.

اگه اشتباه نکنم 14 فروردین بود و من تو کل عید نتونسته بودم که ببینمش کلید دفتر یکی از دوستام و گرفتم و رفتم دنبالش.داداشش تو خونه مشروب داشت و مریم یه نصف شیشه ازش گرفته بودو به بهانه ی اینکه میره خونه یکی از همکلاسیای دانشگاهیش واسه عید دیدنی ومیخوان اونجا مشروب بخورن از خونه زده بود بیرون رفتم سوار ماشین کردمشو پیش به سوی دفتر.کلی مزه و میوه گرفتیم ورفتیم که شروع به خوردن مشروب کنیم اما من عادت دارم اروم اروم مشروب بخورم.حدود یک ساعتی طول کشید که مشروب و بخوریم.بعد خوردن مشروب کاناپه هارو به هم نزدیک کردم و جای خودشون گذاشتم که شبیه یه تخت شد.رفتم رو کاناپه ها دراز کشیدم که دیدم مریمم اومد پیشم.منم بدون هیچ حرفی خوابوندمش پیش خودمو بغلش کردم.کم کم رفتم تو خط لب بازی و مالیدن سینه هاش.مریم زود حشری میشدومن این موضوع نمیدونستم. کم کم دستمُ رسوندم به کس ناز مریم جون که حالا هم خیس شده بود و هم داغ داغ.اروم میمالیدمش که یهو مریم گفت:طاهااااااااااااامیخوام منم که موضوع گرفته بودم خودمو به خنگی زدم و گفتم مریم چی میخوای؟ تا اینو گفتم دستش رفت سمت کیر من.نمیدونم مست بود یا واقعا حشری بود(البته بعدش گفت که مست نبوده و حالتش طبیعی بود.فقط خیلی حشری شده بود) شروع کرد به مالیدن کیر من.منم با اینکه اولین بار بود ازش خجالت میکشیدم پر رو شدم وشروع کردم به لخت کردن بالا تنش.وای که چه سینه هایی داشت.حالت سینه هاش خیلی باحال بود.شروع کردم به خوردن سینه هاش و لب و گردنش که دیدم واقعا داره لذت میبره.کم کم منم لخت شدم.کیر منو که دید بدون اینکه چیزی بگه شروع به خوردن و ساک زدن کرد.منم که یه خورده مست بودم داشتم پرواز میکردم انقدر قشنگ ساک میزد که انگار 100 ساله این کارست. حدود 10 دقیقه ای ساک زدو بعد نوبت من شد.اروم اروم شلوارشو در اوردم و از رو شرتش شروع به مالیدن کسش کردم.چشماشو بسته بود.فقط اروم ناله میکرد.شرتش کاملاً خیس شده بود.اروم شرتشم در اوردم.اصلا باورم نمیشد.انگار کس یه دختر 18 ساله جلوم بود.سفید سفید.انقدر خوش بو بود که نتونستم خودمو کنترل کنم.سریع شروع به خوردنش کردم.دیگه کارش از ناله گذشته بود.داشت جیغ میکشید.اصلاً باورم نمیشد که التماس میکرد زودتر بکنمش.منم که طاقتم تموم شده بود رو به بالا خوابوندمش و کیر گذاشتم رو سوراخ کس مریم جونم.اروم کردم تو.خیلی تنگ تر از اون چیزی بود که فکرشو.میکردم.(قسم میخورد که بعد از جدا شدن از داییم با هیچکس رابطه نداشته)راستش انقدر تنگ بود که کل تلمبه زدنم به 5 دقیقه نرسید.کل ابمو رو شکمش خالی کردم و خودمم افتادم کنارش.بعد چند دقیقه یه خورده که سرحال شدم و دیدم حالا حالاها وقت دارم.یه خورده از ابمیوه ای که واسه میکس کردن با مشروب گرفته بودمو خوردم.یه خورده که سرحالتر شدم بازم رفتم سراغش.اونم از خدا خواسته دوباره پاهاشو باز کرد.منم بی معطلی کیرمو گذاشتم رو سوراخ کس تنگش و دوباره شروع به تلمبه زدن کردن.حدود 10 دقیقه ای تلمبه میزدم که کم اوردم.بهم گفت بخواب و خودش اومد رو کیرم بالا و پایین میکرد.دعدش خم شد به طرف پایین و سینه هاش تو دهنم بود.من سینه های اونو میخوردمو اونم رو کیرم بالا و پایین میکرد.دیگه اونم رمق نداشت ولی انقدر حشری بود که ادامه میداد.منم که از حالتش فهمیدم خسته شده ازش خواستم به حالت سگی بشینه واز پشت دوباره شروع به تلمبه زدن کردم.صدای جیغش داشت دیونم میکرد.تو همون حالت یهو دیدم داره میلرزه و ارضاء شد.منم که دیگه هیچی حالیم نبود همه ی ابمو خالی کردم تو کس نازش.اونم مثل جنازه ها ولو شد رو کاناپه ها.منم کنارش دراز کشیدم.بعد اینکه سر حال شد کلی سرم قاطی کرد که چرا ریختم تو کسش اما کار از کار گذشته بود.رفت تو دستشویی و تا اونجا که میتونست ابمو از کسش خالی کرد.میدونستیم که اگه بازم اونجا بمونیم باید سکس کنیم.چون هیچ کدوم انرژی نداشتیم بلند شدیم و اماده شدیم که برگردیم خونه هامون.اما قول اینو بهم داد که هر وقت موقعیت بود بازم با هم سکس کنیم.بعدش دلیل جداییش از داییم و بهم گفت که داییم ادم سردی بوده.دفترو قفل کردیم و رفتیم داروخونه یه ورق قرص جلوگیری گرفت و گفت که تو آینده بدرد میخوره. بعد از اون جریان یه چند بارم تو خونه و باغمون با هم سکس داشتیم. حدود 2 ماه پیش بهش پیشنهاد ازدواج دادم و اونم متقاعدم کرد به خاطر خانواده هامون نمیتونیم با هم ازدواج کنیم.واسه اینکه میترسید خیلی بهش وابسته بشم،به یکی از خواستگاراش جواب مثبت داد و نامزد کرد. منم دیگه نرفتم سراغش ببخشید اگر بد بود.چون اولین خاطره ام بود و من داستان نویسیم خوب نیست.

نوشته:‌ طاها


👍 1
👎 0
147116 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

445212
2014-11-26 16:02:57 +0330 +0330
NA

dash1 چرا همه زنا توی داستان خیلی حشری هستن و یا اولین سکسشونه و خیلی کیر میخوان یا با شوهرشون ارضا نمیشن

1 ❤️

445213
2014-11-26 16:13:29 +0330 +0330
NA

مریم زندایی سابقم شماره داره بدی

0 ❤️

445214
2014-11-26 17:21:33 +0330 +0330
NA

خب گلم اگه حشری نباشن یا با شوهرشون ارضا بشن مگه کیر خوره دارن که بدن؟ diablo
نویسنده عزیز اگه دایی دیگه هم زنشو طلاق داد بکنش دمتم خیلی گرم
نومید نباش ایشالا تخیلاتت قوی تر میشه بهتر مینویسی عسیسم drinks

0 ❤️

445215
2014-11-26 18:42:18 +0330 +0330
NA

این مشروب وشربت کی از داستانای ما گورشونو گم میکنند؟!

0 ❤️

445216
2014-11-26 20:22:01 +0330 +0330
NA

خوب بود رفیق

0 ❤️

445217
2014-11-26 23:12:10 +0330 +0330
NA

dirol خوبه

0 ❤️

445220
2014-11-27 08:24:51 +0330 +0330
NA

لابد از فردا میان داستان میذارن سکس با مادر سابق :l

0 ❤️

445221
2014-11-27 10:11:55 +0330 +0330
NA

عجب دنياي کوچيکي شده يا اين هونگ خان مارو اس کرده والا نميدونم بايد باور کنم

0 ❤️

445222
2014-11-27 11:21:48 +0330 +0330

تابلو تخیلی بود،اکثر آدمایی که تجربه سکس زیاد داشتن از خوردن آلت زن چندششون میشه…

0 ❤️

445223
2014-11-27 11:57:55 +0330 +0330

والا فکر کنم داییتم مثل خودت ریقو بوده. این همه برنامه ریزی و مخ زنی و مخلفات و عرق و ورق کلش نیم ساعتم رو کارنبودی که جوجه.
خوش به حال خواهر زادت کلاً!

1 ❤️

445224
2014-11-27 13:08:46 +0330 +0330
NA

از صداقتت لذت بردمممم

0 ❤️

445225
2014-11-27 15:19:23 +0330 +0330

داستان خوبی بود…تازه ثوابم کردی…چون زن داییت تو اون چن سال جدایی از داییت با هیچکی سکس نداشته…وتو یه حالی دادیش …واقعا این کارا ثواب داره…
بیوه ای چیزی خودش بخواد و بکنی .ثواب داره.

0 ❤️

445226
2014-11-27 16:25:08 +0330 +0330
NA

من معمولا نظر نمیدم توی سایت فعالیتیم ندارم ولی باید اعتراف کنم تازگیا داستانا به حدی چرت شده که فقط اولشونو میخونم و بقیش برام میشه کس شعر…

1 ❤️

445227
2014-11-27 16:45:36 +0330 +0330
NA

ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻭاﻗﻌﻴﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ,
اﻓﺮﻳﻦ

0 ❤️

445228
2014-11-27 17:59:17 +0330 +0330

بچه چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونی راستگو

0 ❤️

445229
2014-11-27 19:23:32 +0330 +0330
NA

اکثر داستانها تخیلیه ولی این داستان بد نبود …
یکی هم زندایی مطلقه بین این همه آدم چرا به تو اس داده
اگه قبلش کاسه ماسه ای نبوده!!!

0 ❤️

445230
2014-11-28 09:08:42 +0330 +0330
NA

جالب بود ولی اونجور که باید دروست و حسابی نگاییدیش.باید جرش میدادی داداش.

0 ❤️

445231
2014-11-28 10:27:45 +0330 +0330
NA

مدل پیدا کردن زنداییت یکم خنده داربود.بعدش صداقت داشتی گفتی پنج دقیقه.خو ملوسم,قرصی,حبی,بمبی…
چیزی مینداختی جوجه خروس.کسو حروم کردی.اگه خوب میکردیش,هرجوری بود زنت میشد.بد نبود.موفق باشی.

1 ❤️

445232
2015-04-14 02:36:08 +0430 +0430

خدا هممونو به راه راست هدایت کنه

0 ❤️