مزاحم تلفنی و تاوان اشتباه من

1390/08/22

من با شوهرم سعيد تازه به خونه جديدمون اثاث كشي كرده بوديم و خونه جديدمون تلفنش خيلي روند بود چند مرتبه يك مرد زن گزده بود و مزاحم شده بود رفتم شماره گير تلفن خريدم تا بدونم كيه! ديدم شماره تلفن عمومي ميافته. بعد از چند با زنگ زدن يك بار گفت سيما جون من خيلي دوستدارم كه زنگ بهت ميزنم من گفتم اسم منو از كجا ميدوني؟؟ اون هم گفت عاشق بايد اسم معشوقش رو بدونه من هم گفتم بهتره يك جوري ردش كنم بره. ازش پرسيدم خب حالا بگو من چي كار كنم؟ اون هم گفت هيچي فقط بگو دوستت دارم و عاشقتم تا من هم ديگه مزاحمت نشم من هم براي اينكه قال قضيه كنده بشه گفتم من تو رو دوست دارم اونم گفت عاشق من هم هستي؟؟ منم گفتم آره و گوشي رو قطع كردم.

فرداش دوباره بمن زنگ زد بهش گفتم ديگه چي ميخواي؟؟ گفت هيچي فقط يك چيز برات ميزارم گوش كني خوشت مياد بعد ديدم صداي ضبط شده منو با خودش رو گذاشت من گفتم تو صدامو ضبط كردي؟؟ خيلي عصباني شدم اون گفت فقط يك خواهش ديگه ازت دارم من گفتم ديگه به هيچكدوم از حرفهات گوش نميكنم اونم گفت در غير اينصورت مجبورم نوار رو براي شوهرت پخش كنم.از عصبانيت داشتم منفجر ميشدم گفتم تو غلط ميكنیییییییی گفت عصباني نشو اگه ميخواي اين كار رو نكنم بيا يكجا قرار بزاريم كه هم من تو رو ببينم و هم نوار رو بهت بدم.چاره اي نداشتم اگه سعيد ميفهميد خيلي بد ميشد توی يك پارك خلوت قرار گذاشتم وقتي اومد ديدم يك مرد حدود 40 سالست بهش گفتم تو خجالت نميكشي با زندگي مردم بازي ميكني؟؟ اون گفت بيخود شلوغش نكن اگه نوار رو ميخواي همراه من بيا من گفتم با تو هيچ جا نميام زود باش نوار رو بده وگرنه بد جوري حاليت ميكنمااااااااا گفت خيلي خوب آروم باش نوار توی ماشينم توی كوچه پشتيه.با هم رفتيم.

اونجا او از يكطرف ماشين داخل شد و در ديگيه ماشين رو باز كرد و گفت بيا برش دار توی ضبط ماشينمه من تا سرمو داخل ماشين بردم دو دستي صورت منو گرفت شروع بماليدن صورت خودشو به صورت من كرد در اين بين يكي رو ديدم كه داره با دوربين فيلمبرداري از ما فيلم ميگيره بهش گفتم چيكار ميكني بيشرفففففففففف؟/؟ يكدفعه مرده منو هل داد و همراه دوستش سوار ماشين شدن و رفتن.منم خسته و كوفته به خونه برگشتم بعد از يك ساعت تلفن زنگ زد ديدم خودشه تا گوشي رو برداشتم شروع به فحش دادن كردم ولي ديدم خيلي خونسرد بمن گفت حالا هم ازت نوار داريم هم فيلم اگه بخواي ادامه بدي هر دوش دست شوهرت ميرسه اونوقت تو ميدوني و اون.بد جوري اعصابم بهم ريخته بود گفتم كثافت ديگه ميخواي چه بلايي سرم بياري هااااااااااان؟؟/؟؟ اون گفت ديگه هيچي چون هر كاري كه بخوايم بكنيم با همين نوار و فيلم ميشه انجام داد فردا صبح بيا جايي كه ميگم منتظرت هستم آدرس داد و قطع كرد.بد جوري حالم گرفته شده بود فرداي اون روز ناچارا رفتم ببينم چي ميگه وقتي ديدمش گفتم تو از جون من چي ميخواي؟؟/؟؟ گفت هيچي سوار شو گفتم سوار نميشم بگو چيكار داري؟/؟ گفت اشکال نداره پس سر و كارت با شوهرته و فيلم نوار.در حاليكه از ناراحتي اشك توی چشمام حلقه زده بود سوار شدم ديدم بين راه ميگه ناراحت نباش اذيتت نميكنم من فقط ميخواستم يك حال كوچيك باهات كرده باشم چون ميدونستم بهم پا نميدي اين كارها رو كردم من گفتم ولم كن تو واسه من اعصاب نذاشتي.ديدم جلوی يك خونه ايساد گفت بيا داخل من گفتم نميام اون گفت آبرو ريزي نكن چون واسه جفتمون بد ميشه بيا تو يك حال كوچيك ميكنيم و من نوار و فيلمو بهت پس ميدم كه بري مطمئن باش كار از اين بدتر نميشه من به ناچار داخل شدم تا در رو بست همون پشت در شروع به لب گرفتن از من كرد همون موقع احساس كردم ما تنها نيستيم من رو بطرف اتاق خواب برد و گفت شروع كن عزيزم من با بي حوصلگي گفتم چيكار كنم؟/؟ ديدم جلو اومد و همونطوركه ايستاده بوديم شروع به لب گرفتن از من كرد و در همون حالت دكمه هاي مانتوم رو باز كرد زبونشو توی دهنم ميكرد و مانتومو دراورد و دكمه هاي شلوارمو باز كرد و شلوارمو پايين كشيد و با يك دست كونمو انگشت ميكرد و دست ديگش توی كس و سينهام بود بعد منو خوابود و بلوز و سوتينمو درآورد و خودش هم لخت شد.كيررررررررش كلفت بود و سر كلاهكش بد جوري قلنبه بود گفت همين كه انگشتت كردم كيرم شق شده اما براي اينكه توی سوراخهات راحت بره يكمي ساك بزن.اينو گفت و كيرشو توی دهن من فرو برد من طاق باز دراز كشيده بودم و اون دو تا پاهاش دو طرف سرم بود و كيرش رو تا آخر تو دهن من كرده بود بعد مجبورم كرد تخمهاشو هم تو دهنم ببرم و زبونمو از بين كيرش و تخمهاش رد بكنم بعد روم دراز كشيد و سر كيرشو دم كسم گذاشت با زور داخل كوووووووووسم كرد و شروع به تلنبه زدن كرد همينجور كه داشتم كس ميدادم ديدم توي كمد تكان ميخوره گفتم اون تو چيه؟؟/؟؟ گفت هيچي گفتم نه يك چيزي هست هااااااااا؟/؟ گفت آره محسن بيا بيرون ديدم همون مرده كه از من تو ماشين فيلم برداري كرده بود با همون دوربين داشت فيلم برداري ميكرد گفتم تو بمن كلك زدي از روي من پاشو ولم كن گفت ديگه فايده نداره محسن همه چيز رو فليم برداري كرده اگه عاقل باشي مشكلي پيش نمياد گفتم فيلمهارو براي چي ميخواي؟/؟گفت براي اينكه هروقت بخوام بكنمت و نه نگي ديدم چاره اي ندارم گفتم زودتر ولم كن برم گفت چيزي نمونده برگرد ميخوام از كوووووووون بزارمت اما قبلش يك ساك حسابي بزن تا كيرم ليز بشه شروع به خوردن كيرش كردم و محسن مدام فيلم برداري ميكرد بعد دمرو خوابيدم و سر كيرشو دم سوراخ كونم گذاشت بد جوري فشار ميداد حس كردم كونم داره پاره ميشه با زور تا خايه تو كونم كرد و شروع به تلنبه زدن كرد بعد از مدتي كونم از درد بي حس شد يكدفعه ديدم محسن دست از فيلم برداري برداشت و كيرشو نزديك دهنم آورد و گفت بخورش من امتناع كردم ولي اون دستشو تو موهام كرد و كيرشو به زور تو دهنم چپوند و گفت منم توی بدست آوردن تو زحمت كشيدم حقمه الان 5 ماهه از ترس و با اجبار دارم به هر دوشون کوس و کون ميدم این تاوان اشتباه منه.
پایان.

نوشته:‌ مینا (minamina1990)


👍 4
👎 0
66674 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

304627
2011-11-13 23:37:43 +0330 +0330
NA

از خنگ بودن خودت هستش. من اصلا داستان تورو نخوندم.

داستان ادم نفهم ارزش خوندن نداره.

0 ❤️

304628
2011-11-13 23:43:42 +0330 +0330
NA

مکس ماهونی تو میگی چیکار میکرد؟اون دوستت دارم و عاشقتم اولش اشتباه فاحشی بود که هیچ کس خلی انجامش نمیده اما وقتی اون گاف رو داد دیگه بقیه مسیر فقط میتونه با شانس متوقف شه… یه زن یا دختر اگه اشتباه کنه بخشیده نمیشه…

0 ❤️

304629
2011-11-14 00:09:44 +0330 +0330
NA

سلام.

اگه راست باشه واقعا متاسفم.

فکر کنم بهترین راهش اینه که از دستشون شکایت کنی.

وقتی از دستشون شکایت کنی دیگه شوهرت هم میفهمه که تو گناهکار نیستی.همه ی قضیه رو برای پلیس توضیح بده همین طوری که تو داستان نوشتی بعد اون 2تا تاوان کارشونو سخت پس میدن. و شوهرت مطمئن تر بهت میشه.

0 ❤️

304630
2011-11-14 01:14:45 +0330 +0330
NA

این داستان به احتمال 99%اولا از یه جای دیگه کپی شده ثانیا مال خیلی وقت پیشه به دلایل زیر 1اول داستان میگه تلفن شماره انداز نداشت که بر میگره به لا اقل چند سال قبل که تلفن ها شماره انداز نداشتن البته امکان استثنا همیشه هست 2نویسنده اول داستان اسمشو سیما میگه اخر داستان هم با نام minaminna1990 امضائ شده با اینکه امکان استثنا باز هم هست ولی به احتمال قوی mina1990این داستان رو از جای دیگه کپی کرده همون کپی کننده mina mina1990) فرضیه ام درست بوداما اگه به احتمال 1%غیر اونچه من گفتم باشه :من فقط چند سطرشو که دید زدم نمیدونم چرا با اب و تاب تعریف میکنی یا اصلا هدفت از نوشتن این ماجرا تو اینجا چیه .اعصابم اولش ریخت به هم اما اگه فرضیه ام باعث شد تا در نظر بگیرم این ماجرا مال خیلی وقت پیشه و تموم شده تا حالاحالا به تموم شدن خوب و بدش کاری ندارم کما اینکه متاسفم که مورد های مشابه زیادن
حالا خانم محترم :تا کی میخوای ادامه بدی 1سال 2سال اینها دهنشون مزه کرده تا اخر عمر همینو میخوان ازت اما اگه این راه و ادامه بدی اخرشو پیش بینی میکنم یکی از اتفاقات زیر حتما میافته
1زن شوهر داری دستگیری حین رابطه =سنگسار اخرش به اینجا ختم میشه مطمین با حتی ذره ای تردید نکن چون حالا حالا ها یاید ادامه بدی هر چی بیشتر ادامه بدی احتمال دستگیری و گیر افتادن بالا میره
2شوهرت میفهمه اگه حالا نگیم کار به کشت و کشتار میکشه و…فرض کنیم طلاقت میده تو هم بعد یه مدت سر از رابطه با این و اون در میاری (سکس پولی و…)از صراحتم عذر میخوام
راه کار به نظر من البته در شرایط تو نیستم پس راه کار هام نسبیه
1همه چیزو به شوهرت بگی با صداقت بد تر از اون چیزی که الان اتفاق افتاده اتفاق نمیافته
2تو هم از این حیوونها یه اتو بگیری که کار تو ی تنها نیست من هم اینجا زیاد نمیتونم توضیح بدم اما همینقد ر که با با ماموری البته منظورم فقط مامور پلیس نیست مامور به منعای اعم دیگه بیشتر از نمیتونم توضیح بدم هماهنگ میکنی اون مامور تو یه فرصت مناسب یه انگ بهشون میچسبونه (قاچاق مواد مخدی یا …)وپرونده سازحالا اگه اونها نوار ها رو رو کنن تو هم اتوی خودتو داری و اون رو رو میکنی این باعث میشه از زندگیت برن بیرونیا اون مامور بدون شکایت میتونه اونها رو بازداشت کنه ازشون اعتراف بگیرا جای نوارها رو بپرسه و تحویلت بده البته بی سر و صدا (یک توصیه هیچ وقت با اون مامور خودت رو در رو صحبت نکن از یه غریبه قابل اعتمادکه روابط خوبی داره تو این ادارات پلیس و …بخواه بخواه این کا رو واست بکنه ضمنا مطمین باش از این کارها زیاد میشه چیز عجیبی نیست
انتقاد از این شرایط فرهنگی که بین زن و شوهر ها حاکمه :بابا زن و شوهر تو وحله اول باید باهم انقدر دوست باشن که چیزی رو اصلا نخوان از هم پنهون بکنن این تعصبو و غیرت و …که تو وجود مردهای ایرانی هست باعث میشه زن بیچاره فکر کنه اگه همه چیزو بگم من و طلاق میده میره یارو رو میکشه و از این حرفحا در حالی که اگه تعصبی نباشه و بجای تعصب منطق حاکم باشه نه چیز دیگه کار به این جاها نمیکشه بچی گی هامون ههمون یادمون میاد نمیتونستیم خیلی چیزها رو به بابا و مامانمون بگیم اما به دوستامون میگفتیم زن و شوهر هم باید همین جوری باشن
امیدوارم صرفا یه داستان باشه و هیچ کس در چنین شرایطی نباشه اما اگه نباشه حتما یه فکر اساسی بکن هر اقدامی بهتر از ادامه شرایط فعلی ست چون ادامه دادن شرایط فعلی اخرش به مرگ ختمانهم به بدترین شرایط که سنگسار میشه مطئن باش .خواستی هم پیام بفرست جوابتو میدم
(الان که داستان تب لحظه دیدار رو دیدم خوشحالم که فرضیه ام درست بود )

0 ❤️

304632
2011-11-14 04:39:37 +0330 +0330
NA

نه نه نه نه نمیتونید شما تصورش کنید یحث به قاصی بکشه؟به مشاوره بکشه؟ نه فایده نداره این زن فقط خودش باید خودشو نجات بده! شاید با تهدید شاید با دعوا شاید با رشوه اما اگر کسی فهمید این زن دیگه تو ایران زندگی نداره… حتی تو همون مرحله ی حماقت اولیه
زندگیه زناشویی تو ایران یه مسئولیت یا حتی یه وزنه اس به پای زن دیگه تا اخر عمر ازش جدا نمیشه و زن ایرانی واسه حفظ این زندگی و شرافتی که نیاز داره توی این اسارت تن به هر کاری داده و بازم میده ! بس که خره!

0 ❤️

304633
2011-11-14 05:18:04 +0330 +0330
NA

bebin man nemidunam in dastan vagheyi hast ya na. ama age mikhay kasi behet komak kone man hazeram . vali man age jaye to budam az shoharam talagh migereftam badesham hale unaro migereftam hamin.

0 ❤️

304634
2011-11-14 06:44:32 +0330 +0330
NA

قرداش دیدم اعصابت مثل من ریخته به هم گفتم تو هم اذر بایجانی هستی منم گفتم اینو بگم اروم شی این داستان از یه جای دیگه کپی شده به نویسنده اش دقت کنی minamina1990یه داستان دیگه رو کپی کرده که تولیست داستان های امروز هست بنام تب لحظه دیدار یه فرسنتده هر دو داستان یکیه گفتم اینو بگم یکم اروم شی یاشاسین اذربایجان و تورک اوغلان

0 ❤️

304635
2011-11-14 07:12:13 +0330 +0330
NA

چه چيزي هستي توكه اينقدرطرف مثربوده باهات حال كنه؟

0 ❤️

304636
2011-11-14 07:12:56 +0330 +0330
NA

دوستان توجه کنید نظر شماره 2 مال منه که صبح گذاشتم دوستان هر انسانی با دیدن این ماجرا اعصابش میریزه به هم اما شما در نظر نمیگیرین که این داستان کپی شده نویسنده یا ارسال کننده minamina1990ارسال کننده یه داستان دیگه است با نام تب لحظه دیدار که نام همون نویسنده است و تولیست داستان های امروز قرار داره میتونین چک کنین هرچند که ماجراهائی از این قبیل فراوانن

0 ❤️

304637
2011-11-14 07:28:14 +0330 +0330
NA

حاضر بودی کس بدی ولی حاضر نبودی از همون اول بگی مزاحم تلفنی داری؟ واقعا که!!!

0 ❤️

304638
2011-11-14 11:50:23 +0330 +0330
NA

با سلام
من نميدونم داستان واقعي هستش يا نه اما ميتونم كمكتون كنم درسته تازه جوجه وكيل هستم اما ميتونم كمكتون كنم درسته ايران قانون نداره اما با يه ترفندي ميشه بدون آبروريزي از شما اين پرونده رو به اتمام رسوند
ظمنا جوان هاي عزيز جرم چنين كارهاي اعدام هستش پس اول فكر كنيد بعد كاري رو انجام بديد

0 ❤️

304639
2011-11-14 15:34:18 +0330 +0330
NA

alexsell3 تو هم كه معناي دقيق تو دعوا نرخ تعيين كردني
نظرا رو ميخوندم يه لحظه خيلي حال كردم بات

0 ❤️

304640
2011-11-14 15:35:08 +0330 +0330
NA

اگه از همون اول قضیه مزاحمت تلفنی رو به شوهرش میگفت شاید اینطوری بگا نمیرفت

0 ❤️

304641
2011-11-14 16:07:49 +0330 +0330
NA

خاطره دردناکي بود از هر نظر

0 ❤️

304642
2011-11-14 16:21:20 +0330 +0330
NA

كس ديت

0 ❤️

304644
2011-11-14 18:03:04 +0330 +0330
NA

من مونم طرف چطور از تلفن عمومي صداي تورو ضبط كرده ميشه اينو توضيح بدي؟؟؟؟

0 ❤️

304645
2011-11-14 18:40:26 +0330 +0330
NA

افسوس افسوس! اگه این داستان واقعی باشه دیگه کار از اما و اگر ها گذشته…! به فکر این باش که از این به بعد چیکار میشه کرد. اولین کسی که میتونه کمکت کنه شوهرته . که بازم من فکر میکنم شوهرت هر چقدر هم که آدم منطقی و با فهمی باشه با شنیدن اینکه زنش …شریک زندگیش…بهترین دوستش… دچار چنین فاجعه ای شده هر چقدرهم که تعصبی نباشه بادیدن اون فیلم ها وصدای ضبط شده دیگه کوتاه نمیاد!!! همچین فاجعه ای که حتی باخوندنش اعصاب آدم میریزه بهم قانون بد ترین مجازاتو در نظر میگیره یعنی اعدام یا سنگسار.(البته تو جمهوریه اسلامی) تو باید از یک مشاور قصایی به طور پنهانی کمک بگیری در صورتی که شوهرت بد تر از فانون باهات رفتار کنه!!

0 ❤️

304646
2011-11-14 21:19:51 +0330 +0330
NA

من اهل فحش دادن نيستم
نميدونم چرا همه مارو کوس مشنگ فرض ميکنن
حال ادم و بهم ميزنن

0 ❤️

304647
2011-11-15 03:06:00 +0330 +0330
NA

(|: اخه چرا داستان دروغ مینویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه راستش میگی همون موقع باید میرفتی پیش شوهرت داستان به شوهرت میگفتی.نه اینکه بری بدی به اونا

0 ❤️

304648
2011-11-20 18:47:13 +0330 +0330
NA

کنتر که نمیندازه دیگه
(هرچی دروغ بزرگتر باورش راحتتر)
خیلی خنده دار بود

0 ❤️

788415
2021-01-26 02:50:35 +0330 +0330

اون 5 ماهم تعریفشو بکن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها