سلام این یک خاطره ست و اصلا جنبه سکسی نداره جقیا وقت نزارن لطفا که بعدا چرت و پرت بگن
صرفا این خاطره رو مینویسم که درس عبرت بشه برا بعضی مردایی که فوبیا دارن
سا ۹۱بود مهدی رفیقم تازه ازدواج کرده بود چند روز بود میدیدم تو شرکت خیلی پکره ی روز بهش گفتم مهدی اگه مشکلی داری بگو کمکت کنیم
گفت داداش بین خودمون میمونه؟
نیش خندی زدی گفتم مشتی بعد ۷سال رفاقت این سواله میپرسی؟
گفت حقیقتش ی مرده چند روزه مزاحم خانمم میشه از تلفن کارتی زنگ میزنه چرت و پرت بار خانمم میکنه
دو سه روزی فکر کردم و با دو سه نفر مشورت کردم ک چکار میشه کرد
یکی از رفیقامون تو مخابرات بود باهاش موضوع رو در میون گزاشتم گفت شماره هایی که تماس میگیره رو بهم بده
به مهدی گفتم جریان و شماره هارو گرفتیم دادیم رفیقامون
گفت خوشبختانه فقط از منطقه ولنجک تماس میگیره جای پرت نمیره
شانسی که آوردیم این بود که طرف فقط ظهر تماس میگرفت و بیشترشم از ی تلفن بود
ی روز از کله صبح راه افتادیم تو ولنجک با همه تلفن کارتیا زنگ میزدیم به خونه مهدی اینا تا دوتا از تلفنارو پیدا کردیم
ولی اونی که بیشتر ازونجا تماس میگرفت هنوز پیداش نکرده بودیم
ظهر گزشته بود دیگه کلافه شده بودیم که یهو جلو بیمارستان طالقانی پشت ی درخت چشمم افتاد ب ی تلفن کارتی
سریع رفتیم و ازش تماس گرفتیم دیدم همینه
مونده بود پیدا کردن یارو مزاحمت
فرداش ۵نفر شدیم (من و مهدی و داداشش و برادر زنش و یکی از رفیقامون)از ساعت ۱۰مراقب تلفنا وایسادیم من و مهدی باهم پیش همون تلفن بیمارستان بودیم
نزدیک ظهر شده بود یهو زن مهدی زنگ زد گفت یارو داره زنگ میزنه گفتیم باهاش حرف بزن معطلش کن
به بچه ها خبر دادیم ببینن اونایی که الان پای تلفنن اوضاشون چطوره
پای تلفنی که ما کشیک میدادیم ی مرده حدود ۴۵ ،۶ساله داشت حرف میزد رفتیم پشت سرش دیدیم بعله خودشه
از پشت آروم گوشی رو گرفتم از دستش گفتم افسانه خانم شما پشت خطی؟افسانه گفت بعله پیداش گردید گفتم بعله فعلا خداحافظ
یارو ریده بود به خودش من و مهدی جفتمون هیکلی ،مهدیم ریشش بلند بود
کردیمش تو ماشین جیک نمیزد
مهدی گفت چکار کنیم؟گفتم برو سمت دماوند
مهدی راه افتاد و منم عقب پیش یارو بودم
شب شده بود دماوند بودیم سمت آبسرد بردیمش تو جاده ای که میره سمت ایوانکی
پشه پر نمیزد دیگه بیچاره به گریه افتاده بود
ی جا به مهدی گفتم وایساد
شب بود و هوا سرد سرد
پیاده شدیم بهش گفتم اگه میخوای آسیب بهت نزنم هرچی میگم گوش کن
فقط میگفت غلط کردم چشم هرچی شما بگی
گفتم همه لباسات در بیار حتی شورتت
لخت لختش کردم ی چهار لیتری آب ریختم رو بدنش و لخت مادر زاد ولش کردیم تو بیابون بدون پول و موبایل
پس فرداش ی است اومد رو گوشیش که من پسر فلانیم اگه میشه جواب بدید کارتون دارم
جواب دادم و داستان براش توضیح دادم گفت خوب کاری کردید بابای من حقشه بار سومش به گا میره
طرف سر آشپز بیمارستان بود احمق مرض داشت میرفت سراغ زن شوهردار
خلاصه موبایل و لباساشو تحویل پسرش دادیم
امیدوارم آدم شده باشه
دم همتون گرم که خوندید
نوشته: صادق خان
رفیق اینجا سایت شهوانیه نه بخش حوادث روزنامه
یا سریال شاید برای شما هم آرررررره
در ثانی ابله پلشت خوب که چی؟
گوزو آب دوستان لای ریشای دوستت
شاسکول اگه زنه نخاره چند بار اصلا جواب نده دیگه یارو خسته میشه میره سراغ یکی دیگه اینکه حس کنجکاویش گل کرده و شایدم چن بار با حرفای طرف ارضا شده پشت تلفن و بعدا با شکاکیت شوهرش مجبور شده بگه بحثی جداست.
یه دایی دارم که تکه کلام جالبی داره که الان میخوام همونو بهت بگم .
گوز برادرت
دمتون گرم، بنظر من مزاحمت کیریترین کار دنیاست
بهترین و عاقلانه ترین کارو کردین
هرکی فکر میکنه کسی که داستانو نوشته همونیه که تو ابسرد ولشکردن لایک کنه
دوست من واسه مزاحم خالش اینکارو کرد سه سال پیش هنوز زندانه بدبخت
الان بچه های شهوانی ازت بترسن یا از زن شوهر دار بترسن هدفت چی بود دوست داری بگی لاتم بزنم بیا با مال من بزن
منم مزاحم تلفن کارتی داشتم داداشم همینجوری پیداش کرد زمانی ک داشت مزاحمم میشد و به گای سگ رفت ?
باید فرهنگ سازی کرد
همیشه پیشگیری بهتره تا مچ گیری
نمیدونم چرا فکر میکنم
تو خود خود خود
همونی که به گاااا رفتیییییی
خخخخخخ
دوستت تو مخابرات بود بعد نمیدونست تلفن عمومی کجاست؟ اینجاشو زر زدی!! دوما طرف شماره زن دوستت. از کجا داشت؟ سوما طرف زنگ میزد زن دوستت موبایلو قطع نمیمرد فقط, صداشو می بست زرتو زرت کارت تلفن خالی میشد یارو از نظر پولی کلی ضرر میکرد اخرشم بیخیال میشد!! چهارما ا ولا مدرکی نداشتین که اون بوده تلفن عمومی بوده هرکسی میتونسته ازش زنگ زده باشه اگرم ثابت میشد اون بوده زنگ زده میتونست ادعا کنه پول دستی ازش گرفتین حتی اگر ثابت میشد مزاحمه جرم شماها که ادم دزدی و سرقت گوشی بوده خیلی سنگین تره یعنی اخرش رفیقت خودش زنشو میبرد در خونه یارو شب بخوابه پیشش که به جاش صبح بره رضایت بده!! کلام اخر محاله کسی سنش بالای پونزده سال باشه این جفنگی رو که نوشتیو باور کنه.
پی نوشت : از نوشته هات مشخصه کی از شدت جق پای فیلمای اونجرز مغزسوز شده رفته تو توهم قهرمان بودن صفات خودتو به بچه های اینجا نسبت نده… ?