سلام من دانش آموز سال اول دبيرستانم قبل از دوران دبيرستان خيلي سر به راه بودم دنبال درس و اين چيزا ولي وقتي وارد دبيرستان شدم رفيقهاي خلاف پيدا كردم همش رفتم سمت دختر بازي و اين چيز ها تو مدرسه دو تا بچه اوبي داشتيم حميد و مهدي. مهدي خيلي ميخاريد هميشه سر كلاس زبان كه خيلي كلا خسته كننده اي هست من از پشت ميماليدمش. بريم سر داستان امروز
با آقا نصرتی چند وقت پيش مادرم رفت كارنامه ام رو گرفت معدلم خيلي افتضاح شده بود وقتي مادرم برگشت بهش گفتم پس برگه الويتم انداخت رشته كو؟ گفت نميدونم همين برگه معدل رو فقط به من دادن فرداش از خواب بلند شدم گفتم زنگ بزن مدرسه مادرم زنگ زد و آقا نصرتی گفت بگو خوده عليرضا بياد تا بهش بدم برگه الويت رو يادم رفته بدم لباس هامو پوشيدم رفتم مدرسه 4 تير همه كلاس ها خالي و دفتر هم خالي بود رفتم داخل اقاي نصرتی تنها تو دفتر مدرسه بود گفت سلام علي خوش اومدي الان بهت ميدم برگه رو بعد نشست پشت كامپيوتر گفت تجربي اوردي ولي رياضي نه منم گفتم باشه مهم نيست گفت خاك تو سرت اين چه وضعشه؟(آقاي نصرتی اكثرا اينجوري حرف ميزد) من خنديدم و هيچي نگفتم پرسيد:پيرينت بگيرم برات يا نه؟گفتم باشه بگير يه لحظه چشمم به شلوارش افتاد قدش كوتاه هستش و هيكلش درشت نيست همش فكر ميكردم اين قدش اينه كيــ ــرش چقدره موش خخخ فهميد دارم به كـ ـــيرش نگاه ميكنم گفت چيه سرت گرمه باهاش؟سريع چشام رو برگردوندم گفت ترسيدي؟ گفتم ببخشيد اقا پيرينت رو بده برم گفت كجا تازه اومدي فهميدم كه بعله امروز ميخواد كـــونم بذاره خيلي حشري شده بود بلند شد از روي صندلي و از پشتم رد شد رفت پشت ميز مدير نشست ولي بهونه بود فقط ميخواست كـ ــيرشو بچسبونه بهم وقتي از پشتم رد شد كــ ـيرش خيلي دراز شده بود حتي فكرش رو هم نميكردم اين كوتوله كــ ـيرش دراز باشه با اين قدش خودمو كشيدم جلو گفتم چيكار ميكني ؟يهو رفت در دفتر رو قفل كرد و هولم داد رو صندلي اومد جلوم گفت خـــفه ميشي هيچي نميگي يه كلمه ازت در بياد جلو بابات جـــرت ميدم هيچي نگفتم بهم گفت ميخواي فيلم اون روز هايي كه بچه هاي كلاستون رو انگولك ميكردي نشون بابات بدم؟ سرخ شدم دوربين مدرسه فيلمم رو گرفته بود و بدبخت بودم فقط ترس داشتم
گفت شروع كن گفتم چيكار كنم؟ گفت بخورش . يواش زيپ شلوارش رو باز كردم كـ ــيرش داشت تو شورتش ميتركيد شورتش رو كشيدم پايين دراز بود و كلفت 18 سانت حداقل بهم گفت:ساك بزن گفتم:بدم مياد سرم رو گرفت بالا گفت ساك ميزني يا نه؟ تهديدم كرد با اين كارش اروم سر كـــ ـيرش رو كردم تو دهنم شروع كردم به ساك زدن اروم ميكردم تو دهنم همش ميگفت تا ته بكن تو دهنت ولي بدم ميومد يه دفعه خيلي بهش حال داد سرم رو محكم گرفت تا ته كـــ ـيرش رو تو حلقم فرو كرد داشتم خفه ميشدم كشيد بيرون كـ ـــيرش حسابي تو دهنم خيس شده بود بلندم كرد و گفت شلوارت رو در بيار برو روي ميز شلوارم رو در اوردم و رفتم رو ميز شورت هنوز پام بود شورتم رو از پام در اورد صورتش رو كرد توي كــــونم سوراخ كــــونم رو ليس زد و تميزش كرد يه دفعه از اعماق كــــونم اتيش گرفتم انگشتش رو كرده بود تو كــــونم و داشت باز ميكرد كــــونم رو اخه لامصب من تا حالا كــــون ندادم چجوري كــ ــير تو رو تحمل كنم كـــ ـير داغش رو برد طرف سوراخ كــــونم گفتم تو رو خـ ـدا ول كن درد داره گفت تو باز ز.ر زدي؟ خفــه شدم كــ ـيرش رو اروم اروم فرو كرد داشتم ميميردم همش التماسش ميكردم ولي حاليش نبود همش بهم فحش ميداد راستش فحش ميداد خودمم حشري ميشدم 12 دقيقه همينجوري تو سوراخ تنگم تلمبه زد كم كم داشتم حال ميكردم رو كردم بهش در گوشش گفتم جــرم بده خيلي حشري شد تلمبه اش رو يه جوري ميزد انگار 20 ساله كسي رو نكرده شكمم داشت پاره ميشد همش آه آه ميكردم تا حال كنه و محكم تر منو بكنه يه لحظه ديدم كــ ـيرش داره تو كـــونم منقبض ميشه بهم گفت ميخوري؟ گفتم نه گفت گوه ميخوري بايد بخوري كيـ ـرشو اورد تو دهنم و همه آبش رو خالي كرد محكم ميزد در كـــونم تا ابش كامل خالي بشه بعد كه كارش تموم شد لباس هاش رو تنش كرد لباس هام رو از دفتر انداخت بيرون گفت گــمــشو بيرون زودتر رفتم بيرون لباس هام رو تنم كردم داشتم شورتم رو ميكشيدم بالا و هنوز كــ ـير ميخواستم خودم هم خيلي حشري شده بودم بهش گفتم دفعه بعد كي بيام پيرينت بگيري واسم؟ سريع از دفتر پريد بيرون شمارشو داد بهم گفت فردا بهم زنگ بزن تا بهت بگم فردا ميخوام بهش زنگ بزنم و هر اتفاقي افتاد ميام واستون تعريف ميكنم
نوشته: علیرضا جونی
قبلا این جا کون کونی ها و گی نویس ها به گا بود
من که اهل فحش دادن نیستم
حوالش میکنم به شما ها
تو از همونایی هستی که ناظما تو مدرسه کونشون گذاشتن تو اخبار میگفت من باور نمیکردم خوب شد تو اعتراف کردی پس درست میگن ناظما بچه باز شدن.
اولندش شما گوه خوردی هنو 18 سالت نشده اومدی اینجا.
دومندش شما گوه خوردی افتخار میکنی ب کون دادن.بابا پسره کون میداد تا ی ماه بیرون پیداش نمیشد حالا این اومده داستانشو گذاشته.مادرسگ
گرچه 99 درصد داستان ها دروغ هست ولی حداقل اولش بنویسید که این فقط یه داستان نویسیه مثله فیلمنامه نویسه که هم فحش نخوری هم وقتی خودت بگی که داستانه بهتره.
کون خوشگل وبی مو واقعا کردن داره منم از این کونها دوس دارم
من نمیدونم بعضی ازاین پسرا چطور به دنیا نیگا میکنن. اه اه اه تو روز روشن کون رو به فاک دادی اونوقت میخند :) اون قدیم ندیما یه حیا و حرمتی بود. عاخه کیر بابام و بابابزرگمو داداشامو همه بزرگتره از پهنا تو کونت. پسره ی کونی سرشت. اصلا تو که سنت قد نمیده واس چی اینجایی. برو خونه.
ااااه این مجلوث کثیفی هست بقیه داستاناشم کیری بودن مثل هفت جدابادش مادرگ ایده
این ازهموناییه
که توخیابون دنبال
دخترمیگردن
ووقت درس
جلق میزنن
ودخترم گیرشون نمیاد
بعدتودرسا میرینن
حاظرن کون بدن
که نمرشون درست بشه
وسگ نمیگ ایدشون
این داسنان قبلیشم
مثل مادرش بدبود
خواهرومادرتو گا یدم
dastanet bahal bood
damet garm
bia ta maham koonet bezarim
بچه كجايي به اين راحتي به ناظم كون ميدي كير هرچي ناظم تو مونت بره
بابا ایول داری پسر شجاع. بالاخره رشته ریاضی هم آوردی یا نه، ناقلااا؟
به به رشتتو برای سال بعد چی ورداشتی علیرضا جون preved