وقتی تصمیم گرفتم به اولین سفر خارجی خود بروم, نیاز مبرمی به یادگیری زبان انگلیسی محاوره ای پیدا کردم. تابستان سال 90 بود
ابتدا سعی کردم توسط خوداموزهای زبان مهیای سفر شوم. اما ترجیح دادم با دو یا سه جلسه اموزش خصوصی یک مهارت ابتدایی برای محاوره به زبان انگلیسی را پیدا کنم. پس از اندکی جستجو, به سفارش یکی از دوستانم, با یک معلم زن 33 ساله و حرفه ای تماس گرفتم. مبلغ حق التدریس و زمان جلسات را هماهنگ کردیم و فردای ان روز قرار اولین جلسه تدریس را گذاشتیم. روز موعود فرا رسید و من یکساعت قبل از شروع جلسه ,استحمام کرده و لباس پوشیدم. یک ظرف میوه و شکلات برای پذیرایی روی میز گذاشته و چای دم کردم. رأس ساعت مقرر زنگ در به صدا درامد. در را گشودم و تا رسیدن خانم رضایی, جلوی درب اپارتمان برای استقبال از ایشان ایستادم. حدود دو دقیقه بعد درب اسانسور گشوده شد و زنی زیبا روی با قدی بلند و اندامی توپر در استانه درب قرار گرفت. هر دو لبخند زده و سلام کردیم. معلم دوست داشتنی وارد خانه شد کفشهایش را دراورد و پس از برانداز کردن خانه روی نزدیکترین مبل نشست. روسری اش را دراورد و روی مبل گذاشت و موهای زیبا و خوشرنگش را که از پشت سر به محکمی بسته شده بود , نمایان ساخت.رایحه ای خوش در فضا پیچید سپس به من گفت: اقای کریمی خونتون یکم گرمه اشکالی نداره مانتومو دربیارم ؟ گفتم : هر جور راحتین. وقتی مانتویش را در اورد با وجودیکه پیراهنی کاملا پوشیده بر تن داشت, پستانهای بزرگ و زیبایش توجهم را جلب کرد. نیم نگاهی به او کردم و پرسیدم: چایی میخورین ؟ گفت: نه خیلی گرمه لطفا یه لیوان اب به من بدین.لیوان اب را سر کشید و پرسید: تنها زندگی میکنید ؟گفتم بله و داستان طلاقم را برایش بطور خلاصه بازگو کردم. او هم گفت که چند سالیست متارکه کرده و با من احساس همدردی کرد. صورتی کشیده, پوستی گندمگون و چشمانی زیبا و قهوه ای داشت. اموزش زبان را شروع کردیم. یکساعت از کلاس گذشته بود که از من طلب قهوه و اندکی تنفس و استراحت کرد. کمی قهوه دم کردم و باهم خوردیم. یکی دو نخ سیگار هم کشیدیم و به درس مشغول شدیم. اولین جلسه تدریس و اشنایی ما به این منوال گذشت.دو روز بعد جلسه دوم تدریس برگذار شد. اینبار پیراهنی نازکتر و شلوار جینی فاق کوتاه که هنگام راه رفتن قسمت پایینی کمرش دیده میشد پوشیده بود. باسنی خوش فرم و دلچسب داشت. پرسید ؟
راستی اسمتونو بمن نگفتین
نوشته: امیر
اولین کیر را حواله کردم به ماتحتت ای گوزیده به داخل پیت
ای کسی که مادرت بامردان نامحرم در تخت همرا هی میکند.با این ترز نوشتنت یاد اول دبستان افتادم.بعد یه چیزی تو که همه رو ادبی نوشتی خوب حرف زدنت هم مثل بچه ابتدایی می نوشتی
کصکش مگه واسه حداد عادل داستان نوشتی که اینقدر واژگان و کصواژه بکاربردی؟
تا اونجا خوندم که به جای شربت اب خورد
کاملا مشخصه داستانت جفنگیاتیه که از مغز جقیت ترواش کرده
کیرر بچه های شهوانی حواله خودتو و نگارشت
ای نادان این چه طرز داستان گفتن است اندکی ساده وسلیس تر نکارش میکردی جقول آلت پرست
با عرض تحیت خدمت شما نگارنده گرامی این سطور امیخته به وژان
ای نگارنده بدان و آگاه باش چون داستان را با واژگان ادبی به نگارش در آوردی به جای واژه سخیف داگی استایل شایسته است از واژه وضعیت حیوان باوفا استفاده نماید
آلت تناسلی حیوان باوفا در داستانت باد
و تو ای سامان
که همیانی درم از جی جی بوفون و ذخیرگاه اطلاعات(فلش) را به یغما برده ای ننگ بر تو همی از در توبه باز ای و در مسترد کردن همیان و ذخیرگاه تعجیل نما باشد که گناهان تو در درگاه ایزد منان مورد بخشش قرار گیرد و ماتحت تو از اتش دوزخ در امان باشد
و تو ای انکه میز اقای اربابی مالک دارالترجمه ققنوس و تمام مجسمه های سیمرغ و اژدهای داخل اطاقش را باید یکجا در مقعدت فرو کرد.
دکتر حسابی و انیشتین نمیتوانستند در سه جلسه یک زبان خارجی را حتی در حد مکالمه یاد بگیرند انگاه توی کونی برای سفر به چین زبان انگلیسی را با زل زدن به پستون ملت در سه جلسه اموختی؟؟ کیر خر در میانت بیندوختی!! بعد از ان شما که پشکل اباد غره گوز هم راهتان نمی دهند خیلی غلط فرمودید که تو فرم می نویسی سینگل کس برایتان می اورند ان مسافر خانه ده شماست که عمه شما را هرشب برای خر سوارانش میبرند. در چین هتل ها اسپا و یا سالن ماساژ دارند اگر انجا به سالن هتل بروید و بگویید ماساجی!! میخواهید حالیشان می شود که ماساژ به همراه سکس می خواهید!! که ان هم فعلا چند وقت است از طرف دولت قدغن شده است و جز در مکان های خاص انجام نمی شود .کاملا هویداست که در کلاس های فشرده زبان که در زیر زمین خونه اکبر اقا سیبیل سیاه برگزار میشود شرکت کرده اید و او کیرش را بر زبان شما فشرده است!!! و اکنون هشت سال است که ابش در گلویتان جریان دارد!! ?
هان ای سامان تعجیل نما در باز آوردن ذخیرگاه
که جنگجو کنون ارایه داشته و عنان صبر از کف بداده است و همشیره ابوی شما را بی عفت خوانده
و شما را نیز بانو آور
بشتاب تا جنگجوی(شوالیه) سوار بر اسب به تاخت همی نیزه بر کیونت فرو نکند
به زیبا نکته ای اشاره نمودندی جناب شاه ایکس کبیر
که همی جلسات آموزش زبان فرنگی شما در طبقه زیرین عمارت اکبر سبیل سیاه شدندی و اکبر آلت خود بر لب و دهان شما فشردندی و شما کیر غزل را به عوض زبان فرنگی آموختندندی
از بهر این نکته نغز شاه ایکس بهر ایشان انگشت شست فراز نمودیم و به اصطلاح بیگانگان ایشان رو لایک نمودیم
و لیک ای نگارنده ما تحت فراخ از بهر شما سم خر فراز نموده و تا انتها در مقعدتان فرو نمودندی
پویش مردمی انتقام از سامان رو هم اکنون راه اندازی می کنم ! صراحتا به سامان اخطار می دهم که ظرف مدت دو روز میبایست نسبت به پرداخت بدهی و تحویل اجناس امانتی اقدام کند در غیر اینصورت منتظر عواقب وحشتناک این حرف وعده باشد !
کسکش فردوسی هم بعضی جاها وا میداد به زبون ساده مینوشت ولی تو جوری کس تلاوت کردی که کیر ملت شاعرانه خوابید
تا در را گشودم خوندم
در را که گشودی دلمو زدی نسبت به حس سکسی داستان
ناموسا جناب معلم اینجا کلاس درست نیس ک میخوای بهمون زبان فارسی درس بدی انقد ادبی نوشتی .
وجداناً معلم ادبیات فارسیت رو من از دهن گاییدم که به تو فارسی و اموزش داد ???
حاجی دمت گرم. ز خنده همی پاره گشتیم. استدعا میکنیم خاطرات دیگری از سپوختنهایتان را با همین لحن بیان نمایید.
پ.ن: منظورم خاطرات واقعیته که اکبرآقاسبیلکلفت ظهرا تو اتاق پشتی مغازشون خونشون کونت میذاشت.
ای کاش بابا ننت برات یه معلم زبان فارسی میگرفتن
مرتیکه جقی صابون نمی بینه با تف جق میزنه ، بعد میگه علاقه ای به نژاد اورینتال ندارم !!!
گوساله مگه داری گوسفند میخری؟؟
زبونت رو کردی تو کون زنه !!! جایی که ازش میرینه
خاک بر سرت کنن پلشت
ترشحات واژن رو هم با دستمال تمیز میکنن
بسی رنج بردم در این سایت میخ
سوراخت گذاشتم بدین راحتی
راه را اشتباه رفتی عمو !
اون از فارسیت که معلمت افغانی بوده و فارسی دری درت مالیده , اینم از انگلیسیت .
فقط هوس مکه رفتن نکن که دیگه معلمش شوخی نداره و اینبار بعد از پاره شدن باید سیگار دونفره بکشین .
جوری گفتی عمیق ارضاع شدم ، انگار مایع نخاعت رو پاشیدی بیرون!!!
بعد از ارضاع شدنت تو همون حالتی که منی روی کمرش بود بغلش کردی و بعد از سیگار کشیدن ، تمیز نکرده خوابیدید ؟!
موضوع داستان تکراری ، متن در عین سنگین بودن ، فوق العاده ضعیف (این سبک قلم،برای تاریخ نویسی و متون ادبی-تاریخیه ، نه داستان و رمان )
استفاده کلماتبا بار معنایی سنگین ، درصورتی ک با کلمات ظریف تر و عامیانه تر ، داستانت قابل قبول میشد
بعضی جاها هم از دستت در رفت و ب قول دوستان ، خودمونی نوشتی
درکل 2 از 10 بهت میدم
و چنان شد که بنده کیر مبارکم را به ما تحت مادرت فرو کردم، و این چنان شد که جنابعالی کلاس زبان میرفتی و معلم زبان چنان کونت گذاشته که تا عمر داری زبان خارجه یادت نره
و باز منم دوباره معذرتأ عنم گرفت و میخواهم برینم در دستشوئی دهانت،
لطفأ در صورت امکان با متانت سیفون گلویت را محکم بکش.
اه ای مرد کص دست دیگر برایمان ننویس
کسشراتت ما را ازرده خاطر کرد
داستانتو نخوندم ولی معلومه معلم ادبیاته خوب کونت گذاشته هنوز به فکرشی
کیرم تو داستانت کصکش رفتی زبان یاد بگیری بری چین یا دبیر ادبیات بودنتو به رخ ما بکشی حتما کسی هم ازت چیزی دزدید بهش میگی فرومانده برگرد :(
کیرم را تا تخم به درون ماتهتت فرو کردم و عمیق و شدبد ارضا شدم
کیرم تو نگارشت
دمت گرم من که حال کردم از نظر ادبی ولی از نظر داستانی خوب معلومه که تخمی تخیلی بود ?
من نمی دونم شما دبیر ادبیاتی
نویسنده ای
ناشر کتابی
حالا هرچی هستید.
دوست عزیز برام جالب بود نوع نگارشتون.
ولی فکر نمی کنم برای این موضوع و مخاطبان این سایت مناسب باشه.
لحن محاوره ای برای این نوشته ها به مراتب بهتره.
موفق باشی.
کس کش مگه اموزش اشپزی اورا برگردانده و در مهبلش گذاشته و …
نخونده خسته شدیم با این نگارشت
داداش نامه که واسه وزارت فرهنگ و ارشاد نمیخواستی بنویسی اینهمه ادبی نوشتی
خاکی باش