ملوک (۲ و پایان)

1397/11/15

…قسمت قبل

ملوک 2

با فرشته رفتیم تو انباری و بعد از دیدن اون صحنه ی ملوک تو حموم , فقط میخواستم یکیو جر بدم که فعلا قرعه بنام فرشته بود و چسبوندمش به دیوار گچی انباری و چنگ میزدم به پسوناشو به کسش که واقعا دردش میگرفت ولی همکاری میکرد و انگار اونم با دیدن اون صحنه حشری تر شده بود و لباشو کندم از بس خوردم و دیگه وقتمو واسه ممه خوردن و بقیه تلف نکردم و شلوارمو کشیدم پایین و کله شو فشار دادم پایین که ساک بزنه کیر لامصبو ! موهاشو گرفته بودم و تلمبه میزدم تو دهنش و چشمامو بسته بودم و تصور میکردم این دهن ملوکه که دارم میگام . چنان محکم تلمبه میزدم تو دهن فرشته که پشت سرش میخورد به دیوار و تمام پشت و سرش گچی شد . کشیدم بیرون از دهنش و وحشیانه بلندش کردم چرخوندمش و صورتشو چسبوندم به دیوار و شلوارشو کشیدم پایین . دستمو بردم رو کسش و هلش دادم عقب که کونش قنبل شد و تف زدم سر کیرم سریع گذاشتم در سولاخ کونش و به قصد جردادن فشاردادم تو کونش . تنگ بود بدمصب . فرشته جیغ میزد کسی هم به جز ملوک تو اون خونه بزرگ نبود که صداشو بشنوه . اونم که تو حموم داشت جغ میزد . دیدم اینجوری نمیشه . من میخوام این کونو پاره کنم . دورو ورمو نگاه کردم و یه پتو کهنه پیداکردم پهن کردم کف انباری و فرشته رو دمر انداختم رو پتو گفتم قنبل کن کونو ! قنبل کرد دومرتبه تف زدم سر کیرم دستامم قلاب کردم دور کت و کول فرشته و قفل کردم و با تمام زور فشار دادم کیرو تو کونش چنان که پوست کیر خودمم کش میمد و میسوخت و بیخیال. جیغ و گریه فرشته کیرو تا ته تپوندم تو کونش . فعلا دوست نداشتم تلمبه بزنم و میخاستم چند دقیقه ای فقط کیرم تا خایه تو ناق کونش باشه و گرمی کون جرخوردش دور کیرم باشه و تمام سایز کیر گندمو تو کونش حس کنه ! بعد چند دقیقه یهو شروع کردم تلمبه زدن . چنان با ضرب میزدم که با هر تلمبه پتو چند سانتی سر میخورد جلو . هر چار پنش تا تلمبه ای که میزدم یهو تا خایه میتپوندم تو کونش و سفت نگهش میداشتم تا گرمای عمق کونش بدنه کیرمو گرم کنه حال بیام . ظاهرا فرشته هم با این روش حال میکرد و هر بار که کیرمو میتپوندم و نگه میداشتم تو کونش , بر میگشت و با چشمای مست و خمار از حشرش بهم لب میداد و اخرین بار طاقت نیاوردم و ابم پاشید ته اون سولاخ داغ کونش .
سر شام اقای بیات گفت فردا شب جمعه هست میخوام برم گوار ( روستایی اطراف اراک) هم برم سر خاک پدر و مادرم و هم سادات خانم خواهرم از کربلا برگشته و ولیمه داره و دعوت کرده . بچها رم میبرم و یه شب میمونیم و جمعه برمیگردیم . الان هم خوشبختانه عزیز خانم زن داداشم اینجا پهلوی توست و تنها هم نیستی . ملوک یه نگاه زیرکی به من کرد و به شوهرش گفت بسلامت . سلام منم برسون .ظاهرأ ملوک و خانواده بیات باهم میونه خوبی نداشتند و با اونها رفت و امد نداشت . اما بچه ها برعکس تصور من خیلی هم خوشحال شدند . مثل اینکه اونجا تو دهات بهشون خوش میگذشت . فقط فرشته گفت مملی هم باهامون بیاد . اما عزیزم گفت نه دیگه ! اونوقت ما دو تا زن اینجا تنها میترسیم .
شب جمعه بچه ها و باباشون رفتند گوار. موندیم ما سه تا . از زمانی که رفتند ملوک رفت تو اطاق خوابشو با ارایشی جدید و لباسهای بازتر و سکسی تر و دامن کوتاهتر پای بی جوراب اومد بیرون . عزیزم گفت دختر چه خبره خودتو میزام فکته کردی ؟ مگه قراره خواستگار بیاد ؟ گفت ای بابا عزیز خانم قلبم گرفت تو این خونه و یه لباسم عوض نکنم ؟ عزیز گفت البته . تو که هنوز جوونی فقط انگار شوهرت نامحرم بود ! هردو خندیدند و ملوک با نگاه هیز و با منظورش به من در جواب عزیز گفت , دیگه شوهر 70 ساله چه کاری ازش برمیاد که محرم و نامحرم داشته باشه ؟
شب طبق معمول ملوک و عزیز اون اطاق خوابیدن و منم این اطاق . منتظر بودم عزیز خوابش ببره که برم سروقت ملوک که یواش یواش خودم خوابم برد و یه خواب عجیب دیدم . خواب دیدم ملوک مرده و تو قبر خوابیده و شب هست و همه از قبرستون رفتند بیرون ولی من میتونستم توی قبر رو ببینم . فرشته شب اول قبراومد بالاسرش و گفت ملوک بلند شو میخوام ببرمت . گفت تو کی هستی؟جواب داد من نکیرم . گفت بالا سر همه انکرو منکر میاد چرا بالاسر من تواومدی؟ گفت اونا مرخصین . ملوک گفت اسم تو چی بود ؟ یارو گفت نکیر . ملوک گفت ای بابا یعنی این دنیا هم کیر خبری نیست ؟ فرشتهه گفت کی گفته ؟ ملوک گفت مگه تو نه کیر نیستی ؟ یارو گفت مگه به اسمه ؟ میخوای بکشم پایین تا رم کنی ؟ ملوک گفت بکش پایین ببینم . تا نکیر اومد بکشه پایین رعد و برق شد و نکیر ترسید غلاف کرد . خلاصه راه افتادیم دنبال نکیر . انگار اونا منو نمیدیدند و فقط من اونارو میدیدم و رفتیم تو بهشت . دوتا مامور بهشتم دنبالمون اسکورت میکردن مارو . یهو دم یکی از غرفه های بهشت پر از حوری خوشکل و سفید و بور و زاغ بود که پشتشون به ما بود و چه کونایی داشتن . لخت و اور . گفتم جون . اومدم برم طرفشون که یکی از اون مامورا با چوب دستیش خابوند تو کمرم و گفت برگرد . گفتم تو مگه منو میبینی ؟ از زیر دامن حصیریش که تنها چیری بود که به تن داشت , کیرشو کشید بیرون و گفت تو اینو میبینی ؟ گفتم اره . گفت پس حله . منم تورو میبینم . دیگه بی اجازه طرف غرفه ها نری یا ! گفتم اونا حوریای خوشکل بهشتین دیگه . مال ما هستن همشون ! گفت کسخل اون غرفه کونیاست . اهای برگردین . یهو خوشکلا برگشتند دیدم کیراشونو انداختن دور گردنشون و تخماشونم زیرش اویزونه عین ممه . دررفتم دنبال ملوک و نکیر . ماموره هم گفت دفعه بعد جلوتو نمیگیرم تا بکننت . گفتم خدا رحم کردا ! والا الان باید تو بهشت یه کونم میکردیم . اونوقت دیگه کسی باور نمیکرد بهشت بودم . همه میگفتن تایلند بودی . از بوی کونی که کردی معلومه .
ماموره گفت خب حالا اینارو میگی که چی ؟ یعنی میخوای بگی تا حالا کون نکردی ؟ گفتم نه . یهو سوت شدم دو کیلومتر عقب تر جلو غرفه کونیا دومرتبه. مثل تیر دررفتم و خودمو رسوندم به اونا باز . ماموره گفت . خوردی کسکش ؟ تا تو باشی تو بهشت دروغ نگی ! کون چی؟ کون دادی تا حالا؟ موندم چی بگم که باز شوت نشم پهلو کونیا , گفتم سؤال بعدی پیلیز . کسکش ماموره غش کرد از خنده . گفت هلاک همین دروغ یاب بهشتم . گفت شما ایرانیا همتون اخرش شوت میشین غرفه کونیا . اخه یه روده راست تو شیکمتون نیست .
جلوتر رفتیم یه یارو رو کرده بودن تو یه کاندوم گنده که به زور توش نفس میکشید . گفتم این بینوا دیگه چیکار کرده ؟ گفت این همون یاروست که تو شهوانی پای همه داستانا پست میزاره , safe sex بدون کاندوم سکس نکنید . خوب یعنی ما بلد نبودیم کیراتونو پلاستیکی بیافرینیم ؟ اومدیم جلوتر استخرهای بزرگ و زلال دیدم گفتم بریم دستمونو تو اب بهشت بشوریم . یهو دیدم تو یه استخر پر از کیره که دارن مثل ماهی شنا میکنن . تو اون یکی استخر پر از کس و تو یکی دیگه پراز کون . رو کردم به همون ماموره و بهش گفتم اهای عسل بهشت بیا جلو بگو ببینم اینا چی ان دیگه ؟ ماموره اومد جلو گفت ببین کونی اگه یه دفه دیگه مزه بریزی میندازمت تو استخر کیرا . گفتم اینا بقیشون کجاست ؟ چرا فقط کیرش مونده ؟ چه شنا هم میکنن ! گفت اینا شخصیتهای خارکوسه اون دنیان . که دیگه خارکوسگیشون عیان بود واسه مردم . اینجا مرداشون شدن کیر , زناشون کوس و کونم که نیاز به توضیح نداره و تو این استخرا شنا میکنند و خارکوسه تریناشون زیرابی هم میرن . اما بقیه بدنشون تو جهنمه و خارشون صافه . بهشتیا چون اینجا همش بکن بکن و صفاست , مرتبأ این قسمتاشون صدمه میبینه و ازاینا به عنوان یدکی استفاده میکنن تا مال خودشون از سرویس برگرده . گفتم تو میدونی اینا کیه ن ؟ گفت البته . گفتم خوب بگو بینم مثلا اون کیره که ترو تمیزه کیه ؟ گفت اون رفسنجانی . مگه نمیبینی مو نداره ؟ گفت اونکه داره دائم زیر ابی میره روحانیه . خداییش خیلی شبیه بودن . گفت اونکه خایه هاش کوچیکه قد دوتا البالو ! اون شاهه . گفتم شاه ؟ عمرأ . گفت په چی ؟ مشنگ اگه خایه داشت که مملکت هلو رو مثل اب نمیداد به یه مشت نر گدا . دوتا کیرم پیچیده بودن به هم و مچ میانداختن . گفت اینا جنتی و نوح هستن و دائم کل دارن ! اونور استخر یه مشت کیر ختنه نشده بودن که یه کیر ختنه شده کیری و کوچولو و زشت هی زیر ابی میرفت طرفشون و اونام فحشش میدادن . گفت اونا کابینه اسراییلن و اون کیر کوچیک کرمکیه احمدی نژاد و خوار اینارو گاییده . یهو کیر احمدی نژاده اومد گوشه استخر نزدیک استخر کوصا و پرید بالا یه صوت زد . از اونور از تو استخر کوصام یه کوصه پیر پرید و چون دندون نداشت صوتش مثه شیشکی شد .گفتم داستان چی بود ؟ گفت هیچی این احمدی نژاد بود اون کوص پیره هم ننه ی چاوز رئیس جمهور ونزوئلا .
گفتم کوصا چی ؟ کوصا رو بگو . گفتم اون کصه که بغلش باد داره و مثل ماهی باد کنکی شنا میکنه کیه ؟ گفت اون فتخ داره . اون الهام چرخنده س .
با چوبش زد پشتم و گفت فوضولی بسه برو جلو کارداریم . رسیدیم به قاضی بهشت . گفت متهمو بیار جلو . هولم داد جلو . گفت اتهامش چیه ؟ گفت کوص خوابی . گفت شاکی ؟ مولوکو نشون داد . گفت قربان این بنده محشور ( بر وزن حشری ) بعد از کلی کیر امال و کیر ارزو تا نیمه شب الاف این اقا شده که شب موعود اقا خوابیده . قاضی عصبانی شد گفت بیارین گیوتینو . بزنین کیرشو . بندازین تو استخر که از خواب پریدم . دیدم ساعت یازده س و هنوز نیمه شب نشده و عزیز صدای خور و پفش میاد . یهو دیدم یه سایه داره میاد تو . خودمو زدم به خواب .
ملوک اومد تو . تاریک بود فقط کمی نور مهتاب از بیرون روشن کرده بود اطاقو . لای چشمهامو کمی باز گذاشته بودم و میدیدم . مولوک وایساده بود سراندرپای منو که مخصوصا پتو رو زده بودم کنار تماشا میکرد و یه پیرهن خواب تور تنش بود که زیرش سوتین نپوشیده بود و پسونای گندش معلوم بود . یه شرت مشکیم زیرش . وای چه کص جا افتاده ای بود جنده . من قبل از خواب پیرژامه مو در اورده بودم و با شورت خوابیده بودم . محو کیرم شده بود و داشت کصشو میمالید و سینه هاشو . بعد لباس خوابشو در اورد و شورتشم همینطور . منم که هم حشرم زده بود بالا هم اینکه تو خوابم مجوز کردنشو گرفته بودم و اماده بودم . نشست کنارم و دست برد از رو شورت کیرمو مالوندن . سه سوت شق شد . نمیدونم میدونست بیدارم یانه ولی اصلا پشمشم نبود و با خونسردی و حشر کامل شورتمو در اورد و کیرمو مالید . بعد پستوناشو مالید به کیرم . شروع کرد کیرو لیسیدن .وای چه بزاغ داغی داشت . کیر و خایمو میلیسید و منم مثه مونگولا خودمو زده بودم به کوچه علی چپ یعنی من خوابم . اونم تو دلش میگفت به پشمم . شروع کرد ساک زدن . وای چه با احساس ساک میزد و پنجه هاشو انداخته بود تو پنجه هام و کیرو ساک میزد که یعنی بسه کس کش بی خایه تابلوس بیداری . اومد روم که کیرو بذاره تو کوسش و فرو کنه توش که گرفتمش بخوابونمش زمین بکنمش که یهو چکو خوابوند تو گوشم یعنی تا بزرگتر هست فوضولی نکن شاف کون . کیرو تا ته تو کوصش جاداد و کس میکوبید رو کیرم تا خایه . انقدر محکم میکوبید که تخمم له شد و داشتم از تخم درد میمردم و مچبور شدم دومرتبه بگیرم بخوابونمش که باز محکم خوابوند بیخ گوشم منم محکمتر خوابوندم تو گوشش که بیهوش شد و دمر خوابوندمش و گذاشتم تو کون گندشو تلمبه زدن . حالا نزن کی بزن و کونی کردما تا ابم اومد و گفتم پوشو دیگه . خودتو لوس نکن .بلند نشد . تو تاریکی دستمو میکشیدم رو فرش که لیوان ابو پیدا کنم و یه خرده اب بپاشم تو صورتش که بهوش بیاد . یهو دستم خورد به یه چوب . بالارو نگاه کردم دیدم باز اون مامور بهشته واساده بالاسرم با چوبش . اما این دیگه تو بیداری بود . گفت پوشو بریم . گفتم کجا ؟ گفت کسکش بهت گفتیم بکنش نه اینکه بکشش ! مرد خارکوسه . میفهمی ؟ مرد . حالا برو مایوتم بیار میخوام ببرمت استخر .

پایان .

نوشته: الف. ع


👍 7
👎 5
12582 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

745908
2019-02-04 22:30:25 +0330 +0330

داداشششش تو عالی بمولا ک کلی خندیدم سر قضیه خوابتتتتتتت بازم بنویس خداییی جر خوردم انقدرخندیدم

1 ❤️

745926
2019-02-04 23:14:14 +0330 +0330

حیوون نفهم شاه به خاطر وجدانش از سلطنتش گذشت. اون رفت که دلیل ریختن خون مردمش نباشه. دفعه بعد که خواستی اسمشو بیاری اول دهنتو اب بکش…

5 ❤️

745963
2019-02-05 02:46:57 +0330 +0330

دیس لایک به خاطر توهین به ممدرضا

3 ❤️

746036
2019-02-05 11:30:03 +0330 +0330

قسمت دوم ساقي تو عوض كرده بودي؟

0 ❤️

746064
2019-02-05 14:41:02 +0330 +0330

نه به قسمت1 که جالب نبود نه به قسمت2 که عالی نوشتی،خیلی خوب بود کلی خندیدم،بنظرم داستان طنز بنویسی موفق تری،کیر عمام راحل ببخشید روح عمام راحل رو شاد کردی با این داستانت،لایکککککک

0 ❤️