با سلام و احترام
داستانی که قراره برای شما کاربرا و مهمان های عزیز تعریف کنم مربوط به دوسال قبل که 18 ساله بودم میشه.من محمد پسری با فرهنگ و سالم درون محیط سازمانی در یکی از استان های جنوبیه کشورمون هستم.من اصلا ادم خشنی نیستم D: و با همه از در دوستی وارد میشم و مسلما نزدیکی به دختر ها با رضایت خودشون رو به نزدیکی به پسرها ترجیح میدم…میریم سراغ داستان…فقط یه نکته… نظر شما نشانگر شخصیته شماست!
جایی که ما زندگی می کنیم پر از پسر های با ادبه و با همه دوست بودم…چه از خودم دو سال بزرگتر و کوچکتر ولی یکی از این پسر ها که اسمش امیر رضا بود بهش حس جالبی داشتم و علنی علاقه ام رو بهش ابراز می کردم D: بنده خدا از دستم فراری بود و میدونست که باهاش شوخی می کنم و واقعا هم همین بود چون همیشه دوست داشتم یه بالشتی به نرمی و حجم مناسب باسن امیر رضا داشتم.یه روز زمستانی که ساعت حدودا 2 بعد از ظهر بود اومد در خونمون منم چون باهاش راحت بودم و این بار شلوارک تنگ ورزشی پوشیده بود و دوست نداشتم جکش بزنم(تو جک زدن مهارت ویژه ای دارم ) اومدم دم در و سر تابمون تو حیاط نشستیم من و طبق معمول گوشی موبایلم رو دادم بهش که به دیدن فیلم های پورن مشغول بشه و خودم هم بهش ور می رفتم خب طبیعتا اون دوست نداشت و من بی اهمیت به کارم ادامه می دادم ولی این بار واقعا آمپر چسبونده بودم و دستشو گرفتم بردمش ته پارکینگ و با سینه هاش ور رفتن. زیادی مخالفت کرد و منم با استفاده از غریزه ام مخشو زدم و گفتم 10 مین بیشتر طول نمی کشه و به کسی نمی گم…امیر 16 سالش بود و اندامی درشت و سینه های بر امده و باسن معروفش که می میرم براش و البته نرم و سفید و بدون مو!!! خلاصه به سمت خودم گرفتمش و دستمو از پشت بردم تو شلوارکش (شرت نپوشیده بود که برام عجیب بود) و شروع به نوازش باسن خوش فرمش کردم اونم گونه هاش قرمز شده بود و خجالت می کشید بعد دستمو از شلوارکش در اوردم و شروع کردم به مالیدن ممه هاش.اول که از رو بلیزش کارمو شروع کردم بعد بلیز رو دادم بالا و با یه دست لباسشو نگه داشتم و با دست دیگه ام سینه هاشو گرفتم و مک میزدم دیگه داشت شانه هام درد می گرفت. ازش خواستم همکاری کنه که بلیز رو بالا نگه داشت و اون دستمو رو اون یکی سینه اش گذاشتم که خیلی اروم صدای نفساشو می شنیدم و از شیطنت یه گاز از سینش گرفتم که دردش گرفت خب چون سینه هاش تمومی نداشت منم خسته شدم و بر عکسش کردم رو به دیوار شلوارکشو تا نیمه دادم پایین و ازش خواستم خم شه منم نا مردی نکردم و کیرمو با تفم خیس کردم و دستمو کردم تو سوراخ کونش که دیدم ماهیچه ی مقعدش داره شل میشه کیرمو با فشار کردم تو که یه اخ بلند گفت که گفتم یواش… می خوای بدبختم کنی؟خلاصه تو این رفت و آمدها دیگه جا باز کرده بود و منم فشارو بیشتر کردم و تا خایه دادم تو داغ کرده بودم اساسی… بی امان داشتم تلمبه می زدم که احساس کردم ابم داره میاد سریع درش اوردم وریختم رو زمین .اون بنده خدا که از دیدن این صحنه شکه شده بود خیلی سریع ازم خداحافظی کرد و گوشیمو از جیبش داد دستم. منم که اولین بار بود بهش نزدیکی می کردم متعجب رفتم خونه… دوستای دیگه مون کم کم از حرفای منو امیر رضا فهمیدن که امیر رضا زیرم بوده و خلو چل ها می خواستن اویزون کیره 13 سانتیم بشن که لقب جدیدم شده بود ممد پلی بوی…=( دوستم هم که اسمش رامین هست بهم میگه وقتی که همه تشنه لب بودند…این تو بودی که به همه اب دادی…(اشاره به اهنگ ممد نوبری_شاهین نجفی) منم از نوازش دوستام 1 ساله دست کشیدم… و انصافا تمرین خوبی بود برای لذت بخشیدن به دوست دخترم.امیدوارم لذت برده باشید و اینکه نظر یادتون نره
بای
نوشته: محمد عزیز
فک میکنم خیلی به هم شباهت داریم ولی احتمالا من نویسنده ی بهتریم .
ممنون واسه داستانت اما
منتظرم دوستان از خجالتتون در بیان
Crashx57 همه ی فوش های ناموسی که ادا کردی به خانواده ی محترمه نداشتت بود اولا.دوما شعور یه غریزه ایه در وجود انسان که سبب میشه انسان با درست به کار بردنش از همه متمایز بشه…با بکار نبردنش هم همینطور میشه بنابرین تو یه حیووووونی دوستان دیگه هم که قصدشو دارین فوش بدین باید بگم مجبور به خوندن این خاطره نبودید مرسی از بازدیدتون. nea
تو آبادان-بریم زندگی میکنی ؟؟؟؟
کیرم تو خودتو داستانت اگر ببینمت اون 13 سانته خودتو با ماله خودمو میکنمش بت…
اخه جاکش اخه جلقی بابا با ادب کیرم دولا پهنا تو ادبت مگه مجبوری بنویسی؟؟ ادا تنگا هم در نیار جنده بیبی
وقتی که همه تشنه لب بودند…این ما بودیم که به تو آب دادیم
(اشاره به بلایی ک ما شهوانی ها سرت میاریم)
اخه ابله من اگه شخصیت داشتم که نمیومدم وقت خودم رو صرف خوندن چرت وپرت های اشغالی مثل تو کنم حداقل خودت یبار دستپخت خودتو امتحان میکردی ومیخوندیش احمق دیگه خانشو نمیگم چون سرت گیج میره
باو بیخیال جقی یجوری نوشته بهم لقب دادن انگار عمو جانیه
برو کونده جلقو کیر ابول تو کونت ( کیر بچه های شهوانی بعد ابول تو کونت )حالم بهم خورد از این داستان کونیگریت مجبوری کوس بگی لاپایی جلقو کونگنده // سوراخ میدی / بیم کوه سوراخپاره گوزو ککککککککککککککککککککککککییییییییییییییر تو کون
کاشکی یه کلاس آموزش داستان و خاطره نویسی تو سایت میذاشتند تا هر کس از راه نرسیده، چرندیات خودش را بعنوان داستان یا خاطره به خورد ما نده. زیادی خودتو تحویل میگیری، قبلش سفارش دادی یا نه؟؟!!
کون پسر بچه رو گاییدی میخوای واست درست بزنیم؟
شبیه اینه بیای اعتراف به لواط کنی و در صورتی که بدونی جرمش اعدامه.برادر من نگو این حرفهارو حالا راست یا دروغش مشخص و اصلا هم مهم نیست.مهم اینه ذهن 4 نفر رو درگیر میکنه و میرن به بچه های بیگناه از همه چیز بیخبر تجاوز میکنن حالا یا اعدام میشن یا میگذره و اون بدبختا طاوانشو با مشکلات تو زندگیشون میدن.
شما هم که ابن داستانو مینویسی مقصر میشی چون محرک اصلی خواهی بود.
نمیگم ننویس از پسر بچه بازی و کلا گی ننویس از کس و کون دختر بنویس اگه چیزی گفتیم اونوقت 100تا فحش هم بدی حق داری.ولی اگه نوشتی از تجاوز ننویس خواهشا
مگه مجبورت کردن داستان بنویسی؟