ممه گنده عشقم

1399/08/27

سلام بر همه دوستان شهوانى يه خاطره واقعا واقعى رو ميخوام براتون كوتاه و مختصر بگم اسم مستعار من ياشاره ،بريم سر اصل مطلب كه من از بچگى عاشق سكس خانوادگى شدم و هستم يه خواهر دارم پنج شيش سال از خودم بزرگتره اولاش با خودمو به خواهرم ماليدن تَو شب و با خواهرزادم شروع كردم كه بعدا داستان اينارو هم براتون ميفرستم
ماجرا از اونجايى شروع شد كه داداشم يه زن خوشگل گرفت كه فاميلمون بود و من حسى بهش نداشتم اولاش ولى خداييش خدايى هم خوشگل بود تا بعد از تقريبا يكسال يه شب خواب ديدم كه دارم باهاش سكس ميكنم ديگه افتاد تَو سرم و روز بعدش اين زنداداش خوشگل ما داشتيم با هم شوخى ميكرديم كه انگشتشو گذاشت جلو بينى ام و واقعا بوى اسپرم (آب كير )رو ميشناختم و حسش كردم اما من بى تفاوت از كنارش گذشتم تا بعد از چندين سال شايد بالغ بر هفت هشت سال و اونا تو تهران زندگى ميكردن و ما هم تو روستا نزديك كرمانشاه تا هى از اطرافيان از خانواده از اينو و اون ميشنيدم كه اين زنداداش خوشگله ما هر وقت داداشم ميره جايى اينم ازادانه هر جايى كه دلش ميخواسته ميرفته و اسمش خلاصه بد در رفته بود تو فاميلا و خانواده و داداشمم واقعا خيلى تعصبى بود و نميزاشت قدم از قدم برداره ولى زنداداش دست شيطون رو هم از پشت بسته بود و اينكه ما هم يه بار از شهرستان اومديم خونشون تو راه هى با هم اس بازى ميكرديم كه من كجام و چقد مونده كه برسم چون أولم بود ميومدم شهرستان و دو سه روز اونجا بودم و روز اخر صبح زود بيدار شدم و ديدم زنداداش خيلى ناز و خوشگل رو تختخواب خوابيده بود و واقعا كيرم براش بدجور راست شده بود برا اولين بار و گذشت (حالا ناگفته نمونه موقع هايى كه هى روستا بودن اول زندگيشون من فيلم هندى زياد ميديدم و سكانسهاى رقص و بغلش رو تَو خونه اونا كه فقط منو اون بوديم اصلا رد نميكردم ميديدم اونم موافق بود كه بمونه رد نشه )خب بعد يه چند وقت يا يكى دو سال هى ميومدن سر كشى پيش ما يه چند تا عكس نيمه سكسى تَو گوشيش ديدم اعتنايى هم به من نميكرد وقتى ميديدم ولى يه بار داداشم گوشيشو دست گرفت از ترس داشت ميمرد و گفت به يه بهونه اى گوشى رو ازش بگير كه اون عكسارو نبينه كه بدش مياد حالا ديگه خدا رو شكر جايى گذاشته بود كه كسى نبينه و اونم نديد ولى من زياد تَو بهر همه گوشى ها ميرفتم ميديدم و زنداداشم با من نسبت به همه راحت تر بود ،يه شبم داداشم رفته بود مهمونى يه جايى و دير اومد منم يه كارى داشتم رفنم اتاقشون ديدم خوابيده تَو تاريكى ولى واقعا دوس داشتم بهش نزديك بِشم أما جرأت نميكردم بعد از چند روز يه شب اونيكى داداشم با زن و بچه هاش اومده بودن اونجا كه من شب از خواب بيدار شدم و تقريبا پاهاى زنداداشم يكم ازم دور بود و طبق معمول كير ما راست شد و منم يواش دستمو بردم زير پتو خورد به پاش كه فك كنم بيدار شد ولى نميدونم دقيق بعدش يكم با پشت دست به پاهاش ماليدم و با اونيكى دستم كيرمو ميماليدم يواش دست به پشت پاش زدم و خودمو همونجورى أرضا كردم تا روز بعد همه چى عادى و روز بعد يا شب بعدش هم بيدار شدم كه واقعا من چيزى ميفتاد تَو سرم كه شبا برا سكس خيلى بى كله بودم أما با ترس و لرز خب زنداداش و داداش ما هم روز بعدش هم ميخواستن برگردن تهران كه اون شب اخر بود بازم ديدم زنداداشم اون طرف من روبروى شب قبلش خوابيده اخه فرض كن من عمودى خوابيده من أفقى ولى ايندفعه بجاى اينطرف خونه اونطرف خونه خوابيده بود يعنى اول دست راست ما بود الان تَو دست چپ من بود و منم دوباره حشرم گرفت شديد باز اينبار يكم خودمو كش آوردم حتى اونطرفش داداشم بود و پايين تر از اون مادر و داداش و همه كس بودن بخدا بى دروغ و كلك وقتى خودمو كش آوردم تقريبا از پاهام رو بهش نزديك كردم و پاهامو يواش يواش با ترس و لرز به پاهاش ميماليدم يه لحظه حس كردم بيدار شده و هى ادامه دادم و پاهامو ديگه تقريبا روى باسنش بالا بردم بعدش تا دست از كار كشيدم و سر وته شدم و بند شلوارمو باز كردم اونم اولش روش به ديوار بود روشو كرد اينطرف كه شوهرش هم اونطرفش بود و بچه شون هم وسطشون و پشت به ديوار خالى بود (از اينجا نگه داشتم روز بعدش نوشتم چرا ؟ چون خونه دختر عموم بودم كيرم راست شد رفتم سراغ دختر عموم از پاهاش يواش بواش مالش دادم واى خدا عجب پاهاتو داشت بخدا برا اولين بار تَو عمرم به پاهاش دست زدم و مالش دادم كه واقعا فقط كم و بيش نفس نفس ميزد ولى خودشو زده بود به خواب در ضمن ساعت يك و دو شب بود و حتى تا نزديكى كوسشم پيش رفتم اما ديگه لامصب بعضى موقع ها نميشد شلوارشو به راحتى بكشى پايين چون واقعا شلوارش تنگ بود و شكم چاقى هم داشت نميشد بهش دسترسى داشت چون دو طرفش هم دو تا بچش بود نميشد خوب دسترسى داشت اول خواستم خوب حشريش كنم بعد بشه بكنمش كه فقط در حد مشت و مال شد و لاپا و پاهاشو كامل مالش دادم و برا دفعه بعد اميدوار شدم كه ميتونم دختر عموم هم بكنم و صبح بيدار شدم ديگه اومدم تهران حتى اونم بيدار شد انگار نه انگار كه اتفاقى افتاده باشه ولى واقعا دفعه بعد صدرصد بايد بكنمش آخخخخخ) خوب ادامه داستان منم پاهامو دوباره نزديك پاهاش كردم مال زنداداشمو بعدش ايندفعه تند رفتم تا نزديكى هاى كوسش با پاهام مالش دادم كه ديگه معلوم بود كه كاملا راضيه حتى با نوك انگشتان پاهام به لاپاش و كوسش زدم و برعكس شدم ايندفعه با دستام پاها و ران و تا كوسشو با دستم لمس كردم كه كوسش آب اومده بود شلوارش نم داشت و منم فورا كيرمو در آوردم با كمك خودش كه كمرشو داد بالا شلوارشو در آوردم كه فقط شلوار پاش بود شرت پاش نبود خيلى به شدت استرس داشتم چون اولين بارى بود كه كيرم ميخواست تَو كوس يه زن بره و خودمو كشيدم بالا از كنارش و همونجور كيرمو از پشت گذاشتم لاپاش اينقد خيس بود كه حتى وقتى شلوارشو كشيدم پايين با دستم بكم مالش دادم كه كلا آبكى بود و ليز و از پشت يه پاشو يكم گرفتم بالا واقعا ميگم با همكارى خودش و كيرم تا خورد به كسش تا ته رفت تَو و همون حركت كه رفت تَو ديگه آبم داشت ميومد و يكى دو تا تلمبه نرم ديگه زدم و آبم خالى شد تَو كوسش و بعدش خودمو سريع جم و جور كردم و رفتم سر جاى خودمو كه خدايى باورش برام سخت بود كه تونستم به اين آسونى كوسشو بكنم البته اگه دختر عموم اينجورى كمكم ميكرد الانم كوس اونم كرده بودم اما زياد همراهى نكرد فقط گذاشت من دستماليش بكنم ،خب بعدش ديگه خودمو زدم به خواب يكى از در رفت بيرون متوجه نشدم كى بود ولى من فك كردم كه داداشمه يعنى همون شوهرش اما بعدش از خودش پرسيدم گفت وقتى آبتو خالى كردى تَو كوسم منم رفتم كه خودمو تميز كنم و صبحش اونا وقتى خواستن راه بيفتن برا تهران من همون جاى خودم نشسته بودم كنار بالشت و خوابالو و مات و مبهوت از كار ديشب و زنداداش جونم از در اومد داخل و اومد روبوسى كرديم و خداحافظى كَرد و رفتن اميدوارم كه لذت كافى رو برده باشيد دوستان و بخداوندى خدا همه اش حقيقته و باز هم در مورد سكس هاى بعدى كه با زنداداشم داشتم و اينكه چطورى بهش گفتم و ديگه رومون به هم باز شد كه با هوشيارى اونو كَردم رو براتون تعريف ميكنم تازه با خواهر زاده و خواهرمم براتون ميگم.



نوشته: علی


👍 9
👎 14
82901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

777202
2020-11-17 00:50:37 +0330 +0330

فقط می تونم بگم این نوشته های به ظاهر داستان و مخصوصا عکسی که گذاشتی مافوق کیری بودن

2 ❤️

777224
2020-11-17 01:47:47 +0330 +0330
+A

به خاطر عکسی که گذاشتی دیس میدم حق عکس برداری از هیچ کی رو نداری چ برسه بیای بذاریش بقیه هم ببینن.

2 ❤️

777228
2020-11-17 01:53:31 +0330 +0330

الان توقع تحسین و تشویق داری ؟

4 ❤️

777266
2020-11-17 06:34:41 +0330 +0330

همین عکس نصفه ونیمه ایی که گذاشتی آخر داستانت به کل داستانت می ارزید ابله

0 ❤️

777270
2020-11-17 07:33:15 +0330 +0330

از بس هی دنده رو زدی عقب جلو سردرد گرفتم
اخرنفهمیدم چندسال گذشت جنده خانم کردی

0 ❤️

777295
2020-11-17 13:49:12 +0330 +0330

کوره کجای عکس ممش گندس خوب نیست کوچیکه هیکلش

0 ❤️

777349
2020-11-17 23:47:47 +0330 +0330

کصکش کص مغز جقی این کوصشرا چیه بافتی ریختی بیرون کوصخل

0 ❤️

777629
2020-11-19 20:46:56 +0330 +0330

کسشعرات چی بود آخه کسخل احمق

0 ❤️

791233
2021-02-10 22:12:58 +0330 +0330

لیناموس اصلا خودت فهمیدی چه گوهی خوردی

0 ❤️

927548
2023-05-11 21:51:56 +0330 +0330

الاغ خودت یبار بخون ببین چیزی میفهمی از کسشعرایی که نوشتی…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها