من سر بابام حساس هستم

1395/01/17

سلام من چند وقته دارم داستان های شهوانی رو میخونم…بعضی داستانا انقدر بلند بالاس که نه آدم حوصلشو داره که بخونه نه وقتشو تازه اکثرا ساخته تخیل ان.
من اشکانم 21 ساله کیر کلفت. بخیل هم نیستم هرکی خواست آخری تو نظر برام بزاره که میخواد منم نصیبش میکنم.از الان بگم هرکی فحش بده حواله خانواده خودشه. حالا بگذریم.
میخوام داستانی رو براتون بگم که شاید دل بعضیا خنک بشه و مربوط به موقعی میشه که من مغازه داشتم و کارای کامپیوتری میکردم. دختری که دانشجو هم بود اومد تو و خیلی خودمونی اومد پشت دخل بدون اجازه…من معمولا استند تبلیغاتی رو میزارم جلو راه که کسی نتونه پشت دخل بیاد ولی این یکی خیلی پررو بود. خلاصه بعد کلی عشوه اومدن یه فلش مموری بهم داد و گفت توش پایان ناممه میخوام ویرایشش کنید و ازاین حرفا…بعد گفت میخوام یه عکس از گوشمو برام پرینت کنید…خواست از وایبرش دانلود کنه که نتونست به همین بهونه بهم زنگ زد که شمارش بیوفته و من از وایبر بهش اس بدم تا برام عکسو بفرسته
…خلاصه کاراشو رسیدم ولی آخرش نتونست عکسو برام بفرسته. رفت و منم طرفای 10 شب بود که رفتم خونه و داشتم تو سایت میچرخیدم که دیدم گوشیم زنگ خورد…پریدم گوشی رو برداشتم که دیدم بعععله خود خودشه…مریم خانوم…کلی درد و دل کرد که الان روز آخرشه و فردا باس بره والان گشنشه پول نداره بره غذا بخوره و فرداش باس بره تهران منم یکم دیر شام میخوردم گفتم میخوای برات ماکارونی بیارم. گفت نه مرسی. کلی حرف زد و مخ منو خورد و گفت تنهام و میترسم بخوابم آخه طبقه بالایی خونه چند تا پسر بود که البته بی آزار بودن تا جای که فهمیدم. بعد کم کم گفت از بابات خیلی خوشم اومده و میخوام هووی
مامانت شم من رو بابام خیلی بیشتر از مادرم حساسم انقدر که شاید یکی به مادرم اهانت کنه انقدری که به بابام اهانت کنه ناراحت نمیشم. منم ناراحت شدم و فکر انتقام تو سرم داشتم. همش میخواستم قطع کنه بره بکپه ولی نمیرفت. همش فک میزد. از پدرمم بگم که یه مرد 55 ساله همیشه تیپ رسمی. کت و شلواری. ولی سنش به قیافش نمیخوره مث من.فقط مال من برعکسه اون قیافش جوون تره ولی من پیرتر یا افتاده تر…به همین خاطر خیلی از دخترای بزرگ تر از خودمو تور کردم.بالاخره شارژش تموم شد و دیگه زنگ نزد و خوابیدم.
ساعت 3 نصفه شب گوشیم منو از خواب بیدار کرد به زور چشممو وا کردم دیدم باز مریمه. برداشتم گفتم:: هاااا؟ گفت:ببخشید خواب بودی؟ بخواب. منم برگشتم گفتم: بیدار کردی دیگه بگو. گفت میخوام برم حموم نمیتونم بازم از ترس طبقه بالایی ها…میای؟…مکث کردم…گفت: باشه نمیای اجباری نی. گفتم باشه. راه افتادم. خونه ای که اجاره کرده بود 20 متر از مغازه من پایین تر بود همین که رسیدم سر نبش زنگ زد و گفت کجایی؟ گفتم رسیدم. گفت بیا درو برات باز گذاشتم. رسیدم دم خونه درو باز گذاشته بود رفتم تو دیدم با یه استرج جلوم وایساده تکیه داده به در پاراوانی(کشویی). موهاشم کوتاه…بی شرف موهاشم مث
شخصیتش تقلبی بود…آخه وقتی اومد تو مغازه یه کلیپس زده بود اندازه کله من. منم فکر کردم چقد باس مو داشته باشه.هیچی همون لحظه بیشتر ازبدم اومد. اومد تو نشستم باورتون شاید نشه. 30 سانت از سقف خونه به خاطر سیگار کشیدنش مه گرفته بود.همش هم موند میکشید. یعنی من از اون خونه رفتم بیرون برای 4 ماه ریه هام خراب بود. هیچی افتاد به حرف زدن ول نمیکرد هی فک میزد هی سیگار میکشید. تا اینکه گفت خستس و میخواد بخوابه منم که کلا فراموش کرده بودم میخواست حموم کنه.بلند شد از رو مبل که بره رو تخت کونشو که دیدم چشام گرد شد…چه کونی داشت پسر…یکی زدم دم کونش مث ژله لرزید. گفت: هوی چته؟
قراره پیشم بخوابی ولی کنارم نه. گفتم اصن راه نداره.بهرحال خودشم میخوارید و قبول کرد و پشت به من طوریکه کیر شق شده من درست چسبیده بود به کون قلمبش. وای سینشو که چسبیدم حالت ناراحتی گرفت و دستمو کشید کنار منم ایندفه دستمو کلا بردم داخل سینش رو گرفتم اندفه ازم در رفت و گفت میرم یه دوش بگیرم. رفت و منم همینجوری تو کف کونش دراز خوابیدم تا حمومش تموم شه…اومد بیرون فکر کرد من خوابم یواش راه میرفت که من صددای پاشو نشنوم ولی شنیدمو تا نشست رو مبل سریع گرفتمشو بردمش رو تخت فقط تونسته بود شورتشو بپوشه هی التماس میکرد که کاری باهاش نداشته باشم. منم که اصن هیچی نمی فهمیدم گفتم امشب باید بهم حال بدی من حالیم نی. گفت یه دقیقه صبر کن. گفتم چیه؟ گفت من شوهر دارم. اینو گفت خواستم بزنم تو صورتش که پشت بندش گفت شوهرم خیلی بی ناموسه و 16 سالگی بهم تجاوز شد و سه نفر که یکیش رئیس حراست کل گرگان بود الان شوهرشه و هرشب یه زن میاره و جلوم میکنه و مجبورم میکنه نگاش کنم. منم گفتم پس این بد بخت تا الان مث آدمیزاد سکس نداشته قند تو دلم آب شد…با لحن معصومانه گفتم یعنی من امشب ناکام برم. گفت میخوای بکنی؟
گفتم اوهوم. گفت باشه فقط چراغارو خاموش کن…آقا حالا خاموش کردیم همانا و چش چشو نمیدید همانا. گفتم دیوانه الان من جایی رو نمیبینم کجات بکنم؟ گفت عیب نداره چشت عادت میکنه…هیچی مارو مجبور کرد تو تاریکی محض بکنم تو کسش. خیس خیس بود. انگار خودش طالبش بود. بدون مقدمه کردم تو یه جیغ زد گفت وحشی آروم تر چه خبره؟ منم دلم خنک شده بوود تلافی اون همه کثافت بازی پشت تلفنو سرش دراوردم و18سانتو حسابی کردم تو کوسش اونم وحشیانه دیگه براش عادی شده بود سه دست متوالی آبم اومد و کردمش سه تا نیم ساعت تصور کن چه مادری باید ازش گاییده شده باشه.بدون اینکه بهش بگم گذاشتم دم کونش و فشار دادم چنان جیغی زد که خودم ترسیدم گفتم الان همسایه ها بیدار شدن.گفت درد داره. گفتم خواهش گفت نه تورو خدا جر میخورم منم بیخیال شدم. نمیخواستم اذیت بشه. آخری هم تو بغل هم ولو شدیم و ساعت 6 و نیم صبح بود بلند شدم لباس پوشیدمو زدم بیرون اونم رفت تهران دیگه هم نه جواب تلفنمو داد نه خبری ازش شد.
نوشته: اشکان کیر کلفت


👍 4
👎 8
43294 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

536224
2016-04-05 20:45:16 +0430 +0430

توصیه میکنم دیگه ننویسی الانم فحشت نمیدم چون بچه ها ناراضی بودن از فحش
تهدید نکن کسی رو مگه ازتو گوشی چه شکر قهوه ای وبوداری میتونی بخوری آفرین ?

1 ❤️

536247
2016-04-05 23:21:47 +0430 +0430

مث خر میکنی طرفو خب معلومه دیگ بهت نمیده
آروم بکن همیشه بکن

0 ❤️

536307
2016-04-06 16:04:55 +0430 +0430

چون نمیزاره بنویسم در 2 قسمت اپ میکنم

اصل ماجرا:
یکی بود یکی نبود در یک خراب شده ای پشت کوه یک شاگرد مغازه ای سرکیر اوستاش نشسته بود تا اینکه اوستاش ابش اومدو رفت خونش همون لحظه تلفن زنگ خورد و یکی از مشتریها سفارش نخود لوبیا و خاک انداز داد!!! کون بچه قصه ما سفارش ها رو برداشت و به خانه دانشجویی قزوینیان مقیم شهرشون رفت که با احترام تمام به داخل راهنماییش کردن و گفتن چرا میلنگی کوچولو؟؟ وقتی گریه هاش تموم شد تعریف کرد که به خاطر عقب موندگی از مدرسه بیرونش کردن و مجبوره پبش بقال عرب شهرشون کار کنه که به خاطر اون نامرد همش از زور درد درحال گریه است برای همین اهالی محله اسمشو گذاشتن اشکان!!!اونم گفتن نازی عیب نداره برو حموم دوش اب گرم بگیر حالت خوب میشه وقتی رفت تو و لخت شد در باز شد یک مشت سیبیل کلفت پشمالو با لبخند اومدن تو گفتن میخوایم پشتتو لیف بزنیم!! خلاصه اینقدر لیفش زدن که مرد!! حتی پول خاک انداز رو هم ندادن نامردا !!! خانواده هم مجبور شدن برای حفظ ابروی نداشته خاندان این مزخرفات رو سرهم و در دنیای مجازی و بین مردم پخش کنن!!
اشکان که کون بدادی همه عمر
دیدی که کون بدادی اخر عمر؟؟

1 ❤️

536313
2016-04-06 17:56:47 +0430 +0430

شوهرش زنجان بود بعد میخواست بره تهران؟؟ زر مفت پنجم طرف شوهرش … بود اونم در سطح ریاست بعد حتی پول نداشت غذا بخوره گرسنه میخوابید؟؟ این یکی دیگه از زر مفت هم اونورتر بود درضمن اگر کسی شوهرش اینقدرکلفت باشه زنشو می اندازه دانشگاه شهر خودشون همه میدونن تو شهر های دورافتاده درس خوندن یا خدمت کردن و اواره شدن مال ادمهای بی پارتی و بدبخته نه کسی که پست ریاست داره اونم تو… هرکسی سربازی رفته باشه یا سروکارش به ادارت بیوفته میدونه که …ظت متعلق به ارگان های نظامی و …ست متعلق به سازمانهای غیر …ظامی است زنجان منطقه است نه اداره چیزی به اسم اداره …ست زنجان وجود نداره همین که نویسنده این چیزا رو نمیدونه یعنی یک بچه 14-15 ساله عقب مونده است سوم گفتی قضیه تجاوز بوده یارو جلوی روش دختره رو 2 تا از رفیقاش کردن بعد هم رفته گرفتتش کسی که اینقدر قدرت و نفوذ داره یا دختره رو سر به نیست میکنه یا می اندازتش به یکی از اون 2 تا هیچ وقت نمیاد خودش کثافت کاری دیگرانو جمع کنه بعد زنشو برداره ببره یک شهر دیگه با 4 تا پسر نره خر همخونه کنه اگر به زن یک …چپ نگاه کرده بودی عوض خالی بستن پای نت الان داشتن تو …نوشابه خرج خودتو اون بابای ابنه ای تر از خودت میکردن جسدتونم هیچ وقت پیدا نمیشد یعنی اینقدر این داستان دروغ داشت که تا صبح بنویسم سوتیهاشو تموم نمیشه شعر رو هم تصحیح میکنم
اشکان که کون بدادی همه عمر
دیدی که چگونه کون دادی اخر عمر؟؟

0 ❤️

536314
2016-04-06 18:04:38 +0430 +0430

من مزخرفات اینجا زیاد خوندم اما این یکی نوبره طرف از بابات خوشش اومده بود بعد 3 نصفه شب به تو زنگ زد گفت بیا با هم بریم حموم؟ چه ربطی داشت!! اومد اشنا شد تماس گرفت سکس داد اونم کمتر از 24 ساعت؟ تازه تورو هم نمیخواست باباتو میخواست!! حتی مجلوقین حرفه ای که هرگز دوست دختر نداشتن هم میدون این غیر ممکنه! (شرمنده 3 تا نظر گذاشتم سایت نمیزاره یکجا اپش کنم هی میگه واژه غیر مجازه)

2 ❤️

536340
2016-04-06 20:57:57 +0430 +0430

نظر شما چیه؟مزخرفففففففف

1 ❤️

536341
2016-04-06 21:04:49 +0430 +0430

دوست عزیز و گرامی و خوبمان شاکس 2 همه چی رو با هم و بدون نقص گفت، دمت گرم رفیق، و اما جنابعالی، اشکان کلفت!! به نظرم حتماً و قطعاً باید خودت رو به یک روانپزشک نشون بدی، این رو نه جهت توهین و تحقیر گفتم نه جهت مسخره کردن، از روی دلسوزی میگم که حتماً اینکار رو انجام بده. خدا بهت عقل و منطق و عقل و عقل و عقل بده

2 ❤️

536353
2016-04-06 21:48:00 +0430 +0430

درود بر shahx عزیز ، در ادامه ی سخنان شما این کسشعر تقدیم میشود :
آن خانه که اشکانی در آن کس بگرفت
مادرش بداد و بچه کون درد گرفت !
اشکانی که کون بداد آخر همه عمر
دیدی که درون قصه اش کس بگرفت ؟
برخیز و مگو قصه ز کون دگران
بنشین و دمی تخلیت را برهان
در وصف جهان اگر تو کونی بودی
بنویس ز جر دادن کون دگران
آنان که بدادند و گشادان بشدند
در جمع خلاف ، مرد میدان بشدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
دادند کونی و همه و در خواب شدند !

3 ❤️

536430
2016-04-07 10:29:18 +0430 +0430

من نفهمیدم چ چیز و شعری نوشتی لایق فحش دادن هم نیستی

2 ❤️