زمان آخر اسفند
مکان در یک مرکز خرید
رفتم برای خرید بعدازظهر بود خیابونها شلوغ همه ریخته بودن بیرون واسه خرید عید.رفتم تو یه مرکز خرید…خیلی شلوغ بود. بزارید داستان اینجا متوقف بشه تا یکم از خودم بگم من سی و پنج ساله،مجرد ساکن تهران فوق العاده هات بهتری چیزی یا جمله ای که دوستان راجع به من گفتن این که:قیافت جنده کشه!!! .وقتی وارد مرکز خرید شدم چنان جمعیت زیادی داخل بودن که با تنه و هل باید راهم باز میکردم به ناچار با فشار هر جوری بود به پیش راندم کمی جلوتر چشم افتاد به خانمی که هم چهره زیبا داشت هم هیکل قشنگ با سینه های برجسته مثل پورون استارا.نگاش که باهام تلاقی کرد لبخند ملیح ژکوند واری تحویلش دادم تا به خیال خودم در کمترین زمان جذبش کنم غافل از این که شوهرش محترمش همراهش میکنه با سرفکندگی نگاهم دزدیدم و نیش بازم بستم. ولی باز اتفاقی خلاف تصور من افتاد وقتی در ادامه مسیرم خواستم از کنار خانوم رد بشم نگاهی دو باره به من انداخت و سمت راست بدنش کاملا با سمت چپ بدن من تماس داد من بلافاصله دوزاری افتاد و بدنبالش راه افتادم. اون زوج نازنین از مرکز خرید بیرون رفتن منم م همچنین.مقصد بعدیشون مترو بود متروی شلوغ پر ازدحام،شاید اینجا فرصت پیش میومد تا بتونم شمارم بدم و خیال خودم راحت کنم
بعد ده دقیقه انتظار قطار رسید منتظر موندم تا بببینم کدوم واگن سوار میشن بالاخره با ازدحامی که بود سوار شدم اینقد شلوغ بود که شوهره تو قطار زنش تو بغلش جا کرد فرصت مغتنم شمردم خودم بهشون نزدیک کردم و در حالی که چشام تو چشای زنه زل زده بود سعی کردم با هل دادنای متوالی حواس مرد رو پرت کنم و بعد مثل جیب برا شمارامو که رو تکه کاغذی نوشته بودم به کف دستای زن فشار دادم ایستگاه ازقطار پایین پردیم رفتم پی کارم. حالا یاید منتظر عواقب کارم میموندم
زنه فردای همون روز زنگ زد و بعد از احوالپرسی و آشنایی چیزی گفت که باورش برام سخت بود گفت که با موافقت شوهرش ازم شماره گرفته و با موافقت اون باهام تماس گرفته اگه فکر میکنید زن و شوهر اینکارو کردن که بعدا منو تنبیه کنن و بدلیل مزاحمت ازم شاکی بشن سخت در اشتباهید آخه زنه در تکمیل حرفاش گفت:منو شوهرم برای اینکه در نبود همدیگه بهم خیانت نکنیم یه قول و قرار باهم گذاشتیم و اونم اینکه هر وقت هر کدوم از ما از کسی خوشش اومد باید جریان به طرف مقابلش بگه و در ضمن سکس با معشوق مورد نظرشم باید در مقابل زوج دیگه باشه با این که باورش سخت بود ولی سعی کردم هضمش کنم در ضمن اون خانوم که اسمش مریم بود منو شب بعد به خونشون دعوت کرد تا در حضور شوهرش بکنمش! آدم زود باوری نیستم ولی اینقده شهوتیم که بخاطر یه کس زیبا و ملوس مثه این خانوم مریم سرم هم میدم پس با دلهری که داشتم به آدرس آپارتمان مریم و شوهرش فرزاد رفتم طبق دوم از یک آپارتمان پنج طبقه توی مرکز ،تهران زنگ که به صدا دراوردم آقایی گفت کیه اسم رمزگفتم ینی قرار بود بگم: به شام دعوت شدم تا در باز کنن در بازش،کمی تردید کردم اما انگار یه چیزی کورم کرده بود آره درست حدس زدید شهوت!
داخل آپارتمان شدم تعارف کردن بشینم،نشستم کمی صحبت کردیم گرم گرفتن زن و شوهر باهام و بعد فرزاد پیشنهاد کرد که منو و مریم کارمون جلوی چشمای اون شروع کنیم مریم دستام گرفت و منو که رو کاناپه جا خوش کرده بودم بلند کرد و دستش دور کمرم انداخت و لبای گوشتیش رو لبام فشار داد،کیرم جواب داد و نیم خیز شد دستم بردم پشتش کونش که دا توگرفتم فشار دادم و بعد مالیدم و بعد اون کیرم گرفت و از روی شلوار مالید و بی مهبا کمربندم باز کرد و کیرم کشید بیرون شروع به ساک زدن کردن زیر چشمی فرزاد پاییدم غرق تماشا بود.مریم که خوب کیرم خورد لخت شدیم و من خوابیدم و اون نشست رو کیرم تا کیر نازنینم تا ته توی کس نازنینترش جا بشه و بعد مثل پورون استارا حرفه ای و و زیبا خودش بالا پایین کرد تا من غرق لذت بشم بعد چند دقیقه شوهرشم بهمون پیوست تا دوتایی بمدت دوساعت جرش بدیم…
نوشته: مانی
اسفند
مرکز خرید
ناموس تیکه
شماره
قطار
زوج
دعوت به خونه
خیانت
رعب و وحشت
رمز ورود
…
پاشو خوشکلم صورتتو آب بزن یه گوز بکن بعد بخواب
…
میبوسمت جنده کش
تا یادم نرفته خودتو انگشت کن
خدایی این چی نوشتی؟؟؟؟مردونه خودتو مسخره کردی جلبک.عقده داستان نوشتن داری؟ آخه مرتیکه ی تالاسمی 35 سالته کی میخوای دس از این مونگل بازیات برداری خب
خانوم حنا من هر داستانی رو که خوندم دیدم تو هم خوندیش و نظر هم دادی و تغریبا در باره همشون نظرت منفی بوده .کدوم داستان از نظرت جالب بوده؟
يادش بخير يه زمانهايي بود يه مشت حرفه اي نظر ميدادند كه قسمت نظرات خيلي بيشتر خواننده داشت، پاي هر داستان بالاي پنجاه نظر ثبت ميشد و كلي كل كل و داستان بين خوانندگان، معلوم نيست چه بلايي سر اون قديميا اومد، هيچ خبري ازشون نيست. روزگار كجايي كه يادت بخير
ای کیر خر تو کونت اخه بچه کونی تو خودت تو مترو روزی ده بار کیر و انگشت تو کونت میکنن حالا با اون قیاقه الاغی جند کوش شدی لاشی تو خودت جنده هستی مادر به خطا لاشی دروغگو برو دو سه دست جلق بزن تا راحت بشی کونی//
بعد تو قمبول کردی و یارو تا بیخ زد جا آره
ههههههههههههههههههههههههههههه
حرفی ندارم .فقط با همه نظرات دوستان گلللل شهوانی موافقم give_rose لااااااااایک
یعنی مدیونین اگه باور نکنین. عین حقیقت بود، کسی چه میدونه شاید جز اونایی باشه که زنشو جلو چشش گاییدن.
قوه تخیلتو من گاییدم
خدایش زر زدی دیگه بچه جون حتما دوستانی که برای سکس پولی رفتن دیدن یک یا دومرد برای محافظت اونجا بوده.تو این شرایط ادم کیرش بلند نمیشه.جقی تو چطوری برا دفعه اول جلو شوهرش کردیش .از اون تعریفی که از خودت کردی معلومه چی هستی
باشه تو درست میگی باور کردیم …خخخخختخ biggrin biggrin
ناقص نوشتي حال نداد.نميگم دروغه چون واسه منم اتفاق افتاده اما من ترسيدم برم
خوشم نیومد بد بود