من و خاله شادی

1394/06/28

من امید هستم و 20 سالمه خاطره ای که میخام براتون بگم مربوط میشه به 3 سال پیش. خالم می خواست از کانادا بیاد و من برای اینکه تنها نباشه اومدم تهران استقبالش. خالم اسمش شادیه و حدود 36 سالشه. از فرودگاه به هتل رفتیم تا فرداش به شهرستان پرواز کنیم. تو هتل خالم گفت که می خواد یه دوش بگیره تا خستگیش در بیاد و رفت حمامو من هم رو تخت دراز کشیدم تا کارش تموم بشه. خالم حمومش تموم شد و اومد بیرون. فقط حوله رو دورش پیچیده بود و چیزی تنش نبود. وقتی که خواست لباسشو عوض کنه من خواستم از اتاق برم بیرون اما اون گفت: سعید جون تو هم مثل پسر من هستی. پس لزومی نداره که بری بیرون. من هم موندم خالم جلو چشمای من خودشو خشک کرد. بعد هم حوله رو انداخت کنار. وای ی ی ی ی من که تا اون موقع بی خیال بودم با دیدن اون بدن تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن. آب تو دهنم خشکیده بود. چیزی رو که میدیدم باور نمیکردم. یه هیکل تمیز سبزه که حتی یه چروک پیری روش نبود. یه کس بی مو و یه کون قلنبه که کیره مرده رو شق می کرد. همین جوری زل زده بودم به خالم اونم اصلا به روم نمی آورد. دیگه کم کم کیرمو از رو لباس میمالیدم. آخرش دلمو به دریا زدم و به خالم گفتم: شادی جون بزنم به تخته خوب موندی. اصلا تکون نخوردی. اونم یه لبخند زد و گفت: بچه چش هیز، قابل تورو نداره. دیگه داشتم دیوونه میشدم اما این حرفشو به حساب شوخی گذاشتم و به روی خودم نیاوردم ولی نمی شد بد جور شق کرده بودم و دلم میخواست هر جور شده خالمو بکنم. خالم فقط یه لباس خواب رو شورت و سوتینش پوشید و اومد رو تخت پهلوی من دراز کشید ازم پرسید: سعید جون چیکار میکنی؟ دوست دختر داری یا نه؟ منم گفتم: نه بابا دوست دختر کیلو چنده؟ تازه کی میاد با من دوست شه!!!. (البته داشتم خودمو لوس میکردم.) خالم گفت: نه نباید اینطوری باشه. اگه تو الان کانادا بودی دخترا برات سرو دست میشکوندن. گفتم : فعلا که ما سر نخواستنمون دعواس. خالم گفت: یعنی تو تا حالا با هیچ دختری عشق بازی نکردی؟ با تعجب پرسیدم :چی؟ گفت یعنی تا حالا با هیچ دختری حال نکردی؟! منم با خجالت گفتم نه. پرسید: تو حتی دختر لخت هم ندیدی. من که هم حشری بودم هم از خالم خجالت میکشیدم گفتم نه. اما اون ول کن نبود. بعد از اینکه کلی اصرار کرد گفتم فقط یه بار دزدکی طوری که مامان بابا نفهمن یه فیلم سکسی دیدم. گفت :پس میدونی چی به چیه. منم سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم. به من نزدیک شد دستشو گذاشت زیر چونم. سرمو بلند کرد و لبمو بوسید. لباش داغ داغ بود. بازم بوسید. من خودمو عقب کشیدم. با اینکه خیلی دلم میخواست اما خجالت می کشیدم. ازم پرسید چطور بود؟ خوشت اومد؟ من بازم هیچی نگفتم. اینبار منو کشید طرف خودش و محکم لبمو بوسید. من هم دیگه مقاومت نکردم. اون لبای منو میمکید و من هیچ کاری نمیکردم. گفت: عزیز دل خاله اینجوری خوب نیس. خوشم نمیاد. تو هم همون کارایی که تو فیلم دیدی انجام بده. منم آروم شروع کردم به بوسیدن لباش. یه کم که همو بوسیدیم منو خوابوند و خودشم رو من دراز کشید. همین جور که همو می بوسیدیم از رو لباس کسشو میمالید به کیرم. تی شرت منو درآورد و سینمو میبوسید و نوک سینمو گاز میزد و می لیسید. منم که خجالتم ریخته بود سینه هاشو چنگ میزدم. خالم همین جور که سینمو میبوسید رفت پایین و گرمکن ورزشی که پام بود رو درآورد. شورتمو کشید پایین و با دست آروم جوری که من داشتم میمردم سر کیرمو ناز میکرد. گفت: چه پسر خوشگلی داری. میزاری ببوسمش؟ منم با تکون دادن سرم قبول کردم. اول یه بوس خوشگل از سر کیرم کرد. بعد سر کیرمو کرد تو دهنش. کیرمو تا ته تو دهنش می کرد بعد با مکیدن دوباره در میاورد. خیلی خوشم اومده بود. 5 دقیقه ای همین کارو کرد. بعد بلند شد لباس خواب و لباس زیرش رو درآورد و اومد رو سینه من نشست. جوری که کسش جلو دهنم بود. گفت: حالا نوبت توئه که دختر منو ببوسی. من که از کس خوری خوشم نمیومد با اکراه و اصرار خالم قبول کردم و یه ذره با زبون کسشو مالوندم. بعد یه کم هم چوچولشو مکیدم. بلند شدم به خالم گفتم میزاری کستو بکنم؟ گفت: از خدامه عزیزم. هر کاری میخوای بکن. لازم نیست از من اجازه بگیری. شادی جون رو به پشت خوابوندم کیرمو دم سوراخش گداشتم و فشار دادم. کیرم الان توی یه سوراخ خیس گرم و با حال بود. آروم عقب جلو میکردم. شروع کردم به تند تند تلمبه زدن. خالم آه و ناله میکرد و همش قربون صدقه کیرم میرفت. پاشو بلند کردم رو شونم گذاشتم و باز تلمبه زدم. خیلی بهمون خوش میگذشت. کیرمو در آوردم. خالمو رو شکم خوابوندم از پشت لای پاشو باز کردم و دوباره کردم تو کسش و تلمبه زدم. دستام رو سینه هاش بود و داشتم چنگ میزدم. دیدم خالم تند تند خودشو تکون داد و رو تخت افتا د. اون ارضاء شده بود اما من بازم میخواستم و هی تلمبه میزدم. با صدای گرفته ازم پرسید: میخوای بدونی تو کونم چه خبره؟ منم گفتم آره. اونم گفت: پس حالا کونمو پاره کن. کیرمو از کسش در آوردم بردم جلو دهنش. یه کم که برام ساک زد همون جور که رو شکم خوابیده بود کمرشو بالا آوردم و کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش و محکم کردم تو. خالم بد جوری دردش اومده بود. پاهای منو چنگ میزد و ناله میکرد. من هم که حشرم بالا زده بود مدام تلمبه میزدم. حس کردم داره آبم میاد. به خالم گفتم. اونم زود پا شد کیرمو گذاشت لای پستوناش. آبم با فشار پاشید به صورت خالم. وقتی که تموم شد سر کیرمو کرد تو دهنش و مکید. خیلی حال میداد. خالم رو پشت افتاد. منم رو سینش دراز کشیدم. دم گوشم آروم گفت: خوشت اومد؟ دوست دختر خوبی بودم؟ منم گفتم آره شادی جون. مرسی. از او موقع به بعد منو خالم هر چند وقت یه بار با هم سکس داریم و از این کار لذت میبریم. مرسی بابت اینکه وقت گذاشتید و داستانمو خوندید. اگر هم کمی و کاستی داشت به بزرگی خودتون ببخشید.

نوشته: امید


👍 2
👎 1
160079 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

469722
2015-09-19 09:11:51 +0430 +0430

یعنی میخوای بگی خالت به خاطر سکس باتو دیگه کانادا نرفت؟
خدائی ما پسرها قدر خودمونو نمیدونیم

2 ❤️

469723
2015-09-19 09:24:22 +0430 +0430

کیرم دهن خودت و خاله جندت خداییش جقی مغز پوکیده کس ندیده مگه کونت گذاشتن مجبوری بیای چرت بنویسی گوه تو مغزت تو روح پر فتوحت ریدم قرمساق ننویس

1 ❤️

469724
2015-09-19 10:11:12 +0430 +0430
NA

کیرم تومخت آخه بچه جقی واجبه دروغ بگی اخه ۳۶ساله پیره که میگی یه چروک پیری روش نبود برو جقتو بزن تورو چه به داستان.

1 ❤️

469725
2015-09-19 10:45:16 +0430 +0430
NA

حال ميكنم با نظرات دلاوران biggrin

2 ❤️

469726
2015-09-19 11:08:42 +0430 +0430

کس گفتی شدید
البته داستان اشنا بود
اها یادم افتاد پسر خالتم اینو تعریف کرده بود
اونم میگفت پسر خالم رفته بود فرودگاه تهران دنبال مامانم و خالم خونه تنها بود
ای بیچاره جقی فرستاده بودنت دنبال نخود سیا ROFL

0 ❤️

469727
2015-09-19 12:34:10 +0430 +0430
NA

دوست عزیز خاله ات نمی خواد برگرده که ایندفعه من همراهیش کنم تا بهتر تر بهش برسم ؟ اگه خواستی خبرم کن .خخخخخخ

1 ❤️

469728
2015-09-19 12:38:33 +0430 +0430
NA

جقی biggrin
دوستان غیر جقی تمامی موارد رو گفتن dance4
کم بزن همیشه بزن new_russian وقتی میزنی داستان ننویس بذار نیم ساعت بعدش ROFL

0 ❤️

469729
2015-09-19 16:14:03 +0430 +0430

عایا شما به سمت روستاتون پرواز میکنید عایا
از مسیولین خواهش میکنم به سردرگمی من جواب بدن

0 ❤️

469730
2015-09-19 17:19:21 +0430 +0430
NA

من داستان رو نخوندم. نظرات رو خوندم کیف کردم.
ایول به تمامی دوستانی که کامنت گذاشتید.
خسته نباشی دلاور

1 ❤️

469731
2015-09-19 17:41:22 +0430 +0430
NA

حیف وقتی که واسه داستانت گذاشتم. …خب عوضی چرا تو ذهن پوچت با خالت حال میکنی؟

0 ❤️

469732
2015-09-19 23:23:23 +0430 +0430

اولا مگه تو هتل میذارن بری تو اتاق کسی،،،،فقط میتونی تو لابی باشی،،،ثانیا من یه جنده میارم تو هم خواهرتو،،،اگه جنده برات ساک زد و تو بیشتر از سه دقیقه دوام اوردی مهمون من تا صبح بکنش…اگه زیر سه دقیقه ارضا شدی که میشی من هم خودتو میکنم هم آبجیت،،،،جاکش دفه اول 5دیقه برات ساک زد بعد به 17 روش از کس و کون کردیش،،،،اونم کسی که تازه از کانادا اومده…قبل از تو ارضا شد…حداقل فانتزیت رو با محارم نساز…

0 ❤️

469733
2015-09-20 00:39:15 +0430 +0430
NA

کوس گفتی اوسکول.نمیدونم چرا هرکی توکف یکیه که زورش نمیرسه بهش مخش بزنه سریع اقدام به تراوشات کوس گفتن میکنه مغزش. diablo

0 ❤️

469734
2015-09-20 01:00:52 +0430 +0430
NA

الاغ، 36 ساله چروک پیری داره؟
کله کیری
تازه فرت اومده میگه بیا منو بکن؟!
از بس شبا میمالین به تشک، مغزتون تحلیل رفته

0 ❤️

469735
2015-09-20 02:53:37 +0430 +0430
NA

جقتو بزن بابا جقی

0 ❤️

469736
2015-09-20 03:43:03 +0430 +0430
NA

yeki biad sexchat…
pesaram

0 ❤️

469737
2015-09-20 05:14:33 +0430 +0430

تكراری و جقولانه بود

0 ❤️

469738
2015-09-20 07:37:05 +0430 +0430
NA

خخخخ خسته نباشید دوستان
Zahra

1 ❤️

469739
2015-09-20 07:45:15 +0430 +0430

یه سوال دیگه هم از همون خط اول داستانت دارم اونم اینه که ننت بعد این همه سال دوری از آبجیش تو رو تنها فرستاده بود تهران پیشواز آبجیش ؟
اگه این که میگی درست باشه یعنی ننت میخواسته دکت کنه
دوستان شما بگین اگه مهمون از خارج براتون بیاد یه پسر بچه 17 ساله رو میفرستین تنها پیشواز
از اینا بگذریم من تو سن تو که بودم ظرف کمتر از 10 دقیقه ارضا میشدم تو چه کمری داری پسر به چندین روش سکس کردی و در نهایت تا از پشت نکردی ارضا نشدی
پسرا بازم میگم قدر خودتونو بدونین تو خارج کیر برای خالش نیست ببینی چه چیز مزخرفیه

0 ❤️

469742
2015-09-20 08:14:43 +0430 +0430
NA

کس شعر گفتی

0 ❤️

469743
2015-09-20 08:53:36 +0430 +0430
NA

عجب دلاور هايي داره اين كشور ما

0 ❤️

469744
2015-09-20 08:56:42 +0430 +0430

100 % کسخل گنده ای هستی

0 ❤️

469745
2015-09-20 09:32:04 +0430 +0430

کاش ما هم خاله داشتیم کاندا بود!

0 ❤️

469747
2015-09-20 09:38:34 +0430 +0430
NA

من با هیچ کدوم از خالی بندیای داستان کاری ندارم فقط بگین این اسمش امیده یا سعید؟؟ dash1

2 ❤️

469748
2015-09-20 15:18:44 +0430 +0430
NA

من خالتو گاییدم

0 ❤️

469749
2015-09-20 17:55:13 +0430 +0430

بالاخره اسمت امید شد یا سعید
واقعا اینو کسی باور میکنه؟ :|
کسشعر wacko

1 ❤️

469750
2015-09-20 18:01:11 +0430 +0430
NA

من داستانو نخوندم ولی محض احتیاط کیرم دهنت

0 ❤️

469751
2015-09-20 20:01:05 +0430 +0430
NA

آقایون داداششا داستان خیلی کیری بود diablo

0 ❤️

469753
2015-09-21 03:18:18 +0430 +0430
NA

دوستان سرتا پا نظر دادن دیگه حرفی واسه گفتن نیست music2

0 ❤️

469754
2015-09-21 07:34:06 +0430 +0430
NA

کـــــیری بود داستانت دیگه ننویس diablo

0 ❤️

469755
2015-09-21 07:59:39 +0430 +0430

در زمان پریود مغزت چیزی ننویس فقط جق بزن افرین

0 ❤️

469756
2015-09-21 11:46:29 +0430 +0430
NA

kos sher bood
jalgi

0 ❤️

469757
2015-09-21 20:41:09 +0430 +0430
NA

چرا تازگیا همه داستانا شبیه هم شده؟پس نو اوری کجاست؟

0 ❤️

469758
2015-09-22 01:44:15 +0330 +0330

حیف که خاله شادی تو اتاقه والا همچین میکردمت که اشتباهی تو بری کانادا خاله جون بره شهرستان

0 ❤️

469759
2015-09-22 10:51:26 +0330 +0330

کیری کسخل داستانتو زمانی ک ننت باباتو میگایید و درجا حاملش کرد خونده بودم
خیلی قدیمی و تکراری بود

0 ❤️

469760
2015-09-22 14:49:14 +0330 +0330
NA

تا اونجاش خوندم که خاله گفت از نزدیک کس ندیدی توهم تنها ترین حقیقت داستان رو گفتی بله واقعیتش دو سه باری جلق زدم ایییییش

0 ❤️

469761
2015-10-06 06:38:40 +0330 +0330
NA

Akhe bi namus… Dari jagh mizani Chra tavahometo dastan mikoni? Kuni migi esmet omide,baad khalat saeed sedat
? Sedat mikone

0 ❤️

469762
2015-11-03 17:29:17 +0330 +0330
NA

مام باورمون شد که این کسشرات واقعیته

0 ❤️

469763
2015-11-28 15:42:41 +0330 +0330
NA

Ok فهمیدیم خاله داری

0 ❤️

525467
2015-12-15 12:04:17 +0330 +0330

داشتانت واقعا تخیولی بود بازم ممنون ;)

0 ❤️