من و خواهر دوستم (۱)

1397/07/30

این داستانی ک میگم الکی نیست حالا هی بگین الکیه
اسمم میلاده و رشته م نرم افزاره
کارای موسیقی میکنم با کامپیوتر
بگی نگی خوشتیپ و بدنسازی کار میکنم البته فیزیک
من تو اردبیل زندگی میکنم ولی درس و تو تبریز میخونم
بگذریم بر سر داستان
من یه رفیق دارم ب اسم علی
تو تبریز باهاش آشنا شدم
ی چند باری با هم تبریز و میگشتیم و خوش گذرونی
من تو درس مدلسازی افتادم و معرفی ب استاد ورداشتم تو تابستون
وقتی برا امتحان تو تابستون رفتم تبریز بهش زنگ زدم باهم بگردیم تا وقتم بگذره و برم دانشگاه و امتحانمو بدم
وقتی همدیگرو دیدیم گفت بریم یه قلیون بکشیم بعد برو امتحان
بعدش باز هم با هم میکردیم شب و خونه ما باش تا فردا صب بری اردبیل
من هم قبول کردم
رفتم امتحان و دادم و بعد از این که رفتیم شاه گولی و شهناز و یاخچیان و اینور اونور گفت بریم خونه دیره
رسیدیم خونشون ایفون و ک زد ی صدای ناز از گوشی جواب داد بله
رفیقم گف منم و رفتیم تو
وقتی رفتیم داخل دیدم ی بابای الدنگ و گردن کلفت اومد بیزون یالله گفتم و باهاش دست دادم گفتم این ب این کلفتی نمذاره حتی دختره شو دید بزنم و اینا
خلاصه
بعد از این ک با باباش سلام و احوال پرسی کردم رفتیم تو ک دیدم ی دختر چادری خیلی خوشگل اومد چایی بهم تعارف کرد چایی رو ورداشتم و تشکر کردم
چشام دنبال دختره رفت دیدم لامصب از پشت خیلی اصالت داره
خلاصه بعد از گپ و گفتی ک با پدرش داشتم و در همین حین دختره تو اتاق بود
یهو از تو اتاق در اومد و ب برادرش گفت علی کامپیوترم صداش در نمیاد و میخام فیلم ببینم
علی رفت تو اتاق شیدا و یکم با کامپیوتر ور رفت
دید سرش بار چیزی نیس گفت میلاد تو رشته ت کامپیوتره شاید بتونی کمک کنی
منم با استرس ک خدا کنه درستش کنم و پیش شیدا یکم اوج بگیرم رفتم پشت کامپیوتر
کابل ها و ورودی خروجی کیس و بررسی کردم و بعد از این ک ب جایی نرسیدم گفتم شاید مشکل از خود باند ها باشه
علی گفت من ک حوصله م سر رفته میرم تو حال خودت باندارو بررسی کن
شیدا هم ک میخاست فیلم اموزش درسی ببینه میگفت هر چ زود تر درستش کن
بعد از این ک علی رفت یهو یادم افتاد برم ب دیوایس منیجر و ببینم اونجا موردی هست یا نه
بعد از اینکه پنل منیجر رو باز مردم قسمت صدا رفتم و دیدم بله شیدا خانوم کارت صداش نا معتبر شده
خوشحال از اینکه فهمیدم مشکل چیه گفتم شیدا خانوم مشکلتون اینه
رفتم کارت صدای رئال تک و براش نصب کردم و گفتم اگ ممکنه یه فیلم پخش کنیم ببینیم کار میکنه یا نه
ازش اجازه خواستم یه فیلم باز کنم گفت برین سمت کامپلیر ک پایین پین کرده بود تو رسنتلی هست باز کنین
رفتم و ی کلیپ بود ک معلوم بود با تلگرام دانلود کرده
فیلم ک باز کردم دیدم ی کلیپ سکسی هارد انال هست و خدا رو شکر صدای کامپیوتر کم بود و تو حال نرفت
بهد از دیدن کلیپه شوکه شدم و بهش خیره شدم دیدم داره خیره نگام میکنه
باورم نمشد دختر ب اون با حجابی بخاد همچین فیلمایی ببینه
زل زدم ب چشاش دیدم سرشو انداخت پایین و گفت خواهشا خونوادم نفهمه
منم خایه کردم با دستم سرشو اوردم بالا گفتم نترس شیدا بین خودمون میمونه هر کسی ممکنه اینا رو ببینه و تو هم دختری و نیاز داری ب سکس و این داستانا دیدم ک پرروتر شد گف ن ب خدا من با هیشکی نیستم و اینا رو فقط واسه خنثی کردن خودم میبینم
گفتم اگ بخای و راضی باشی من میتونم بهت تو تلکرام بفرستم
اونم تو حالت خجالت و رودرپایسی قبول کرد
شماره شو گرفتم و شب ک شد خواستیم بخابیم من و علی رفتیم تو اتاقش و هر دومون رفتیم تو نت
تو خونه خودشون ی چند تا فیلم واسش فرستادم و اونم سین کرد و گفت مرسی ولی از این جور فیلما فقط ی حالت و دوس دارم اگ اونجوری بتونی گیر بیاری ممنون میشم گفتم چجوری گفت هاردانال
تو‌ کونم کنسرت گذاشتن
گفتم همین الان
رفتم تو سایت بیگ دات کام و چند تا فیلم اونجوری دان کردم و براش فرستادم
دیدم خیلی خوشش اومده
بهش گفتم فقط فیلم دوس داری یا خوشت میاد یکی همینجوری …
ادامه شو ننوشتم خواستم خودش بگه گفت من تو‌ تصوراتم هنگام تماشای اینا فقط دوس دارم جای دختره باشم
باورم نمیشپ ی شبه دختر ب این خوشگلی وا بده
گفتم میشه من و بذاری جای اون مردا
دیدم بلاک کرد
بله کنسرتی ک تو کونم برگذار شده بود مال حمید هیراد بود
ی دفعه فاز عوض شد
کلی ب خودم فش دادم
اومدم اردبیل و چند روزی گذشت
بعد از ی مدت فکر کردن گفتم بهش پیام بدم و معذرت خواهی کنم
بهش پیام دادم ک معذرت میخام
شرمنده اون شب من خیلی جسارت کردم
روم‌نمشد ازتون خدافظی کنم و کسلیسی و اینا
دیدم جواب داد سلام بخشیدم میدونم شمام درباره ی من زود قضاوت کرده بودین
فکر میکنین هر دختری فیلم پورن ببینه یقینا جنده س
زودی جواب دادم
ن اصلا من منظوری نداشتم ک شما زود قضاوت کردین
هر دختری ک فیلم بیینه و دلش بخاد یکی نیازشو اونجوری برطرف کنه ک هرزه نیس این هم ی نوع احساسه
خودم ک خنده م گرفته بود از پیامم
بعدش جواب داد خوشحال شدم همچین حرفی و شنیدم
کم کم داشتم امیدوار میشدم ک دارم ب فتح کونش میرسم
پیام دادم میشه منو از بلاکی در بیاری جوابی نیومد
شب رفتم‌ تلگرام دیدم پیام داده سلام و انبلاک کرده
تو تلگرام ب حرف گرفتمش و گفتم شیدا شمام مثل همه دخترا ترس از ابروتون دارین و میترسین یکی ی جا جار بزنه ک فلانی رو بلا سرش اوردم ولی من مثل بقیه نیستم و‌این کسشعرا
دیدم نوشته من ب هیشکی اعتماد ندارم
پیام دادم معلومه خو‌خواسته ی زیادی ازتون داشتم
شمام مطمئنا منو رد میکردین
دیدم نوشت داشتین؟؟؟
وای باورم نمیشد داره نخ میده
گفتم الانم دارم
گفت من نمخام ابروم بره
گفتم نترسین منم ب اندازه ی شما ب فکر ابروم هستم
باهاش لاس زدم و قرار گراشتم وقتی رفتم تبریز ی بار بیارم بزنم توش
خلاصه دانشگاه شوروع شد و منزل گرفتیم تو تبریز
بهش پیام دادم میتونی بیای منزل دانشجویی دیدم گفت نه و فلان و اینا بهش گفتم باشه پس من خونه رفیقم و اماده میکنم تو تبریزع نترس
بچه های تبریز درباره ی چهل متری و ارم شنیدن میدونن چجور جاییه
ب رفیقم ک تو چهل متری خونشونه گفتم خونتون کی خلوت میشه گفت چطور و داستان و گفتم و گفت کیذم تو شانست مامان بابا امروز رفتن تهران و دو سه روز اونجان من هم تنهام گفتم تو نمیای اونم گفت باشه
بچه های چهل متری خداییش بچه های با مرامین بدون اینکه چیزی بگه قبول کرد و فردا ظهر اومد کلید و داد بم
منم گفتم بعد از ظهر تو محله و اینا افتابی نشو
بعد از گرفتن کیلید رفتم دنبال شیدا و سوار تاکسی شدیم رسیدیم در خونه
رفتیم تو دیدم داره میلرزه
کمی بهش دلداری دادم ک معرفت داشتی نترس بهت دست نمزنم و این داستانا
یکم گذشت گفتم بیا فیلم ببینیم ک فیلم بخت برگشتگان و گذاشتم تو تی وی
دیدم داره تحریک میشه کشیدمش سمت خودم و اونم تو بغلم دستشو گذاشته بود زیر سرش و داشت فیلم میدید
البته رو مبل بودیم
منم با موهاش ورمیرفتم و صربون صدقه ش نیرفتم
ی دفعه نگام ب فیلم افتاد دیدم پسره لباسای دختره رو داره درمیاره و ک بهش گفتم ببین چ عاشقانه دارن همو میخورن ک شیدا نگام کرد
اروم سرمو بردم‌ پایین و لبام و گذاشتم رو لباش و یکم خوردم
اولش سرد بود و حرکتی نمیکرد
یکم ک زبون بازی کردم و دست انداختم ب سینه هاش دیدم داره کم کم گرم میشه و خودش و باهام همراهی میکنه
سینه های نرمی داشت و مالوندش حس خوبی ب ادم میداد
ی کم ک زبونشو لیس زدم دیدم نمیشه دستمو انداختم بغلش و لباسشو در اوردم بدن خوشگل و سفید مانندی داشت و بدون عیب بود انگاری همش تو فریم و‌ گارد نگهش داشته بودن
لکه ای توس نبود
ی سوتین خوشگل سفید پوشیده بود ک‌ب زیبایی بدنش اضافه میکرد
سایز سینه ش هفتادوپنج بود و خیلی خوش دست بود
دستمو انداختم ب سینه هاش و مالوندم براش بعد رفتم سراغ لباش دیدم چشاش بسته شد
ی پنج‌دیقه ای لباشو خوردم بعد دستمو انداختم ب پشتش و کمرشو مالیدم کم کم دستمو اوردم بالا و سوتینشو باز کردم
وای سینه هاش نوکشون صورتی بود
خدا این و خلق کردنی فک کنم میرفت کلاس گرافیک و دیزاین
شیدا از هر نظر عالی بود
ی دختر بیست ساله ک اندام رو‌ فرم و چهره ی زیبا و بدن سفیدی داشت
عاشقونه زندگی کرده بود و زیرنظر بابا مامان
البته سودر دیدنش هم باگ‌بود ک‌بابا مامانش نتونسته بودن فیکسش کنن
دوستان داستان طولانیه تا اینجاس و بخونین و منتظر ادامه ش باشین
راسی
من از هر جهت سعی کردم راسشو بگم حالا عستن کسایی ک میان میگن اگه اونجوره چرا اینجوری شد و میخان ثابت کنن دروغ نوشتم
خو تلاش شما هم ستودنیس
حالا چ فرقی میکنه
دروغ باشه یا حقیقت
مهم کیرته ک راس شه و بتونی ابتو بیاره دیه
منتظر ادامه داستان باشین و نظر بدین

نوشته: Miladeshounam


👍 3
👎 6
32918 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

725482
2018-10-22 20:47:41 +0330 +0330

اولا اون یاغچیان . یاخچیان نیست کون قلقلی
دوما یه تبریزی کونت گذاشته چرا میای توهم کردن خواهرشو مینویسی بنویس رفتم تبریز کونم گذاشتن

6 ❤️

725484
2018-10-22 20:54:17 +0330 +0330

حاضرم شرط ببندم سن نویسنده بیشتر از 13 نیست
سس شعر محض!!
بابا مگه آخه مجبورید بنویسید؟؟!!! ننویس برادر من، ننویس!
زحمت فهش دادن رو میسپرم به دوستان

0 ❤️

725516
2018-10-22 22:01:02 +0330 +0330

رفتی خونشون باباش نصفه شبی اومده سراغت دوستتم دهنتو گرفته زیاد داد نزنی!! چشت در اد وقتی دم در دیدی باباهه چجوری نگات میکنه میخواستی نری تو!! خود کرده را تدبیر نیست!! ?

2 ❤️

725522
2018-10-22 22:25:34 +0330 +0330

بگی نگی خوشتیپی و بدنسازی البته فیزیک؟؟؟؟
بگی نگی کوصخلی و یابو البته مشنگ
بگی نگی ریدیم تو سوادت البته قشنگ
بگی نگی باز هم باهم میکردین شب
بگب نگی باز هم میکردنت روز

کوس هویج آقا ، ریدم به سر در اتاق بابات که تو رو پس انداخته

2 ❤️

725529
2018-10-22 22:42:25 +0330 +0330

خاک توسرت که نمک میخوری و نمکدون میشکنی بی حیا

1 ❤️

725538
2018-10-22 23:30:03 +0330 +0330

مگه معرفی به استاد رو به اونا نمیدن که ترم اخر رو گذروندن فقط یه درسشون مونده؟؟؟
اسیر شدیم بخدا امشب از دست این داستانا

1 ❤️

725544
2018-10-23 00:09:26 +0330 +0330

من کار به راست ودروغ داستانت ندارم ،فقط باید از معلم اول ابتدایی تا اساتید دانشگاهت واز کون باید گائید آخه تو نمیتونی چندخط بنویسی سوراخ وچطوری پیدا کردی که بکنی توش؟

0 ❤️

725555
2018-10-23 02:42:59 +0330 +0330

من با داداش دوستم برای بار اول نمیتونم فیلم سکسی ببینم تو برای خواهرش فیلم فرستادی، توهم خوبه ولی کمش نه زیادش

0 ❤️

725590
2018-10-23 07:31:56 +0330 +0330

وای پسر اون قسمت هیراد خیلی خوب بود هاهاهاها

1 ❤️

725708
2018-10-23 22:38:27 +0330 +0330

قیرخ متیر اوشاخلاری گتوه گویوب دیلار ???

1 ❤️

725712
2018-10-23 22:58:46 +0330 +0330

اونی که میگه نگین الکیه حتما الکیه
ولی خب چند تا جنبه طنز خوب داشت…
که همونم تو کونت چون خواهر رفیق حرمت داره

0 ❤️

725745
2018-10-24 05:43:49 +0330 +0330

تو دوجمله آخر داستانت خودتو کامل معرفی کردی !
متأسفم که به آب آوردن بقیه علاقه و اصرار داری.‏‎ ‎

0 ❤️

725760
2018-10-24 07:46:41 +0330 +0330

واقعا نسل جدید خیلی کثیف شدن با یکی دوست میشن نون نمک سرشون نمیشه و با خ اهر طرف رو هم میریزن

0 ❤️