من ۳۵ سالمه و پنج ساله ک ازدواج کردم همسرم ۳۰ سالشه .
من ی ادم شاد و داغ و پرانرژی و همسرم دقیقا برعکس من کاملا منزوی و ساکت.چند سال این موضوع رو تحمل کردم و خیلی پیگیری کردیم ک برطرف بشه اما درنهایت کم شد ولی از لین نرفت تا جایی ک کارمون داشت ب جدایی کشیده میشد.یه روز خواهر زنم ک هم سن خودمه زنگ زد ک جریان بین تو و زنت چیه …من هرچی از اون سوال میکنم جواب درست نمیده…خیلی سعی کردم ک دس بسرش کنم اما نشد و گیر عجیب ک باید بدونم تا کمک کنم و مشکل رو حل کنیم.
کل جریان رو براش تعریف کردم و اونم گفت ک حق داری و من و مادرم هم خیلی باهاش حرف زدیم و قرلر شد پیگیر باشه و برن دکتر و …
مدتی از این جریان گذشت و من همیشه متوجه نگاه عجیب و خاص خواهر زنم میشدم.یه روز زنگ زد ک داره میاد خونمون ک ب خواهرش سر بزنه گفتم ک تنهام…و در جواب شنیدم ک بهتر و راحت میتونیم حرف بزنیم
خونه رو ی کم جم و جور کردم و بعد بیست دقیقه زنگ خونه رو زد واومد داخل.
یه ارایش ملایم و خیلی شیک
خیلی خوشگل تر از قبل شده بود
برعکس زنم ک هیچ انرژی برای این کارا نداشت.
بعد از حال و احوال وقتی مانتو رو دراورد فقط ی تاپ داشت ک بالای سینه هاش کاملا مشخص بود این اولین بار بود ک لباس اینقدر باز تنش میدیدم.
سینه های خوش فرم و بند سوتین ک دور گردنش بود.
اونم متوجه نگاه من شده بود اما انگار بیشتر دوس داشت ک جلوه گری کنه
براش چایی و میوه اوردم و ی کم باهم گپ زدیم
وسط صحبت هامون یهو گفت تو این مدل پوشش رو دوس داری…
دوس داری ک اونم اینجوری باشه
بعد دستش رو گذاشت روی دستم و گفت همه مردا اینو دوس دارن
من هم تعجب کرده بودم هم حسابی اتیشم روشن شده بود
دلمو زدم ب دریا و حسابی پررو شدم.گفتم اره دوس دارم…مث تو باشه…شیک باشه…یه کم بهم نزدیک تر شد و گفت دوس داری میتونی تست کنی…باورم نمیشد ک داره راه میده…یهو دستمو انداختم دور گردنش و لب هاش رو حسابی خوردم…اونم کاملا راضی بور…اصلا دوس نداشتم ک پشیمون بشه و سعی کردم تند تند بوس کنم و سینه هاش رو دس مالی کنم…اروم در گوشم گف عجله نکن و راحت باش من دوس دلرم ک هرکاری ک دلت نیخواد بکنی.بعد بلند شد روبروم وایساد و لباس هاش رو دراورد…من داشتم از استرس منفجر میشدم و کیرم ام حسابی راست شده بود
سریع لباسهامو دراوردم و دستشو گرفتم انداختمش رو کاناپه و خوابیدم روش بدون مقدمه کیرمو گذاشتم لای کوسش و محکم فشار دادم تا ته رفتش توو.
یه اخ خوشگل گفت و چشماش رو بست و خوابیدم روش…دوستاش رو میکشید روی کمرم و پاهاش هم دور پاهام بود…وقتی تکون میدادم اروم ناله میکرد…بلند شدم و پاهاشو انداختم روی شونه هام و سینه هاش رو گرفته بودم…محکم تکون میدادم…کوسش حسابی خیس بود …
بهش گفتم دوس دارم داگی بکنمت…یه لبخند خوشگل زد و گففک نمیکردم اینقد کمرت سفت باشه…نگاهش ب کیرم افتاد و گف کیر خوش فرم و اندازه ای داری…اخه کیرم حدود ۱۵ سانت و یه کلفتی اندازه داره…
یه کم با دستاش برام مالید و برگشت ک بکنم توش.وقتی نگاهم ب کون خوشگل و خوش فرمش افتاد یکی دوتا زدم روش و اروم کیرمو جا کردم تو کوسش…وقتی خسته میشدم اون خودش تکون میداد…وقتی از پشت بدن سفید و خوشفرمش رو میدیدم اتیشم ده برابر میشد…بهش گفتم بلند شو رو زانوهات ک بتونم سینه هات رو بگیرم…از ش سوال کردم ک بریزم تو کوست …گف ن بیار بیرون و بریز لای پاهام…اونم دستاش رو اورده بود عقب و منو میکشید سمت خودش…وقتی ابم اومد سریع از تو کوسش دراوردم و فشار دادم لای رون های خوشگل و تپلش…وونم با دستش سر کیرمو نگه داشت ک آبم زمین نریزه…
وقتی برگشت سمتم گف هروقت خواستی بهم بگو …
اروم کیرمو با دستاش میمالید و با ی لبخند رفت سمت دستشوییی…
نوشته: شهرام
کسکش جقی مگه چند نفر بودن که دوستاشو میکشید رو کمرت؟
پ ن : صابونتو عوض کن
فکرکنم بدجوری توکف خواهرزنت هستی ولی بهت نمیده ریدی بااین داستانت
هرکیری واسه ناموس ومحرم بلند شه باید با کلنگ ازریشه درش آورد وبزاری کون خودش بعد هم چند تا کیر خر همزمان بزاری کونش تا پاره پاره شه. بنظرم البته قانونشه نظر من نیست کسی زن بگیره خواهرزنش خواهرشه برادرزنش برادرشه پدرمادر زنشم پدر مادرشه.
ناموسن بکشین بیرون دو وجب جای خوب اون دنیا برا خودتون محیا کنید.ارزش نداره واسه چند دقیقه لذت اون دنیاتو بفروشی
در آخر خدا به راه راست هدایتت کنه. شک نداشته باش هرکاری تاوانی داره خواهرت زنت اگه اونام نداشته باشین مادر که دارین
کاش انسانیت دین رسمی جهان بود وهمه پایبندش بودن ازهمه لحاظ
خطاب به جانی هرسین بچه کرمانشاه این نظر و دادی فکر کنم اشتباهی آمدی چون برای درست کردن دو وجب برای اون دنیا دیگه نمیشه بیای اینجا و مطالب وبخونی ونظر بدی مگه اینکه کلا ریاکاری عادی شده باشه که متوجه نشدی و خیال میکنی. بیای بگی این ها رو اشکال نداره . نمیگم حرفت نادرست هست بلکه میگم دروغ و ریاکاری همه جوره نادرست هست و یکرنگ باشی خوبه . یا رومی رومیا زنگی زنگ. آیا قبول داری حرفم درسته و روش شما اشتباه هست این دروغ و میگی بیشتر آدم حس بدی پیدا میکنه سعی کن خودت باشی دوست عزیز. نمیشه که هم خیلی مومن باشی هم اینجا لذت ببری و نصیحت کنی چون نصیختت نتیجه کاملا برعکس داره روی افراد آره داداش جون. خودت و راحت. نش.ن بده چون دیگران دارند متوجه میشوند کی چی میگه
قصه ما به سر رسید
اون کلاغ بی حس بخونش نرسید
برو جقتو بزن پسر جان
شهرام جان اسگل با این اوصاف باجناقت اول ازدواج کرده و به همین خاطر زنت قبل از اینکه زن تو باشه زن باجناقت بوده طفلک اون روز هم چون زنت پیش سوگولیش بوده خواهرش اومده تو توهم تو طفلک خدایی وقتی جق میزنی فکر میکنی کمرت سفته چاقال تو اگه بکن بودی زنت زیر خواب اینو اون نمیشد بمیرم برات
یکی اینجا داره کسشعر می نویسه اون یکی می یاد پایین ما رو به راه راست دعوت می کنه
اینکه برای از هم نپاشیدن زندگی خواهرش جورشو میکشیده جالبه اما یکم فیک بنظر میاد
تو خودتم کم مشکل نداری، زنت حق داره سرد باشه، تا لخت شد کردی توش ندید بدید، همیشه یهو میری سر اصل مطلب؟؟؟؟🤣🤣🤣🤣🤣
اقا چاييش رو خورد بالاخره يا نه ؟ كسكش ميزاشتي راست بشه بعد ميكردي توش
سلام بی دلیل میگم کیرم کونت با داستانت