من و خواهر زن عزیزم پریوش

1389/12/01

سلام من پارسا هستم 33 ساله این خاطره من واقعی و شاید برای خیلی ها اتفاق افتاده باشه حدود سال 78 با همسرم آشنا شودم اولش برای تفریح کردن و سو استفاده کردن باهاش بودم که اصلا توی این حرفا نبود منم از این رفتارو متانتش خوشم اومد و به خواستگاری رفتم و ازدواج کردیم همسر من 2تا خواهر داشت که دوتاشونم ازش بزرگتر بودن و ازدواج کرده و هردوشون تو شهرستان زندگی میکردن خواهر دومیه که عزیزدل منه پریوش بود کی یدونه پسر کوچیک داشت از همون روز اول یه علاقه خاصی بهش پیدا کرده بودم.

یادمه یه بار برای دیدو بازدید اومدن تهران که من خیلی تو نخش بودم چندباری هم سر و سینشو دید زدم چند ماه بعد از اون برنامه یروز که رفتم خونه نامزدم دیدم گریه میکنه سوال کردم ازش چی شده جواب نداد با هزار زحمت از زیر زبونش آوردم بیرون که بله خواهرش یواشکی طلاقشو گرفته شوهرشو به جرم دزدی گرفته بودن اونم طلاق گرفته بود و چون خانواده متعصبی داشتن میترسید برگرده تهران. منم که تو کونم عروسی بود با هزار بدبختی و تماس وادارش کردم بیاد و من با داداشاش صحبت میکنم.

روز موعود فرا رسید و اون اومد تهران منم رفتم تر مینال دنبالش تو ترمینال یکم نگاش کردم و اونم همش لبخند ملیحی میزد چند وقتی گذشت و نگاهای ما بیشتر حالت اشاره پیدا کرده بود یروز دلمو زدم به دریا و براش یه نامه کوچولو نوشتم و اشاره کردم از رو یخچال برش داره و اونم بعد از خوندن نامه برام یواشکی بوس فرستاد خیلی بهم عادت کرده بودیم یروز که با خانومم رفتیم سر کار من قرار گذاشتم یواش برگردم خونه پیش خواهر زنم اومدم در زدم دیدم عزیزم اومد درو باز کرد تا رفتم تو بغلش کردم لبامو رولباش گذاشتمو شروع به خوردنو بوسیدن کردم اونم خوب همراهیم میکرد بعداز کای لب گرفتن شرو به بازی کردن باسینه هاش از رو پیرهن کردم دیدم یکم موذب شده منم بیرون نیاوردمشون فقط از رو بازی کردمو بوسیدم و خودمو بهش میمالوندم ازرو لباس کیرمو به چاک کونش میمالیدم خوابوندمش رو زمین و شروع به خوردن سینه هاش کردم دیگه کار به جاهای باریکتر نرسید تا ما خونه گرفتیم وبازنمون رفتیم خونه خودمون یروز که بازم قرار گذاشتیم همدیگرو ببینیم قرار ب این شد بیاد خونه ما البته تو این مدت همش ارتباط داشتیم ولی سکس نداشتیم.

اونروز من برگشتم خونه زنگ زدم که من رسیدم بیا اونم بلافاصله اومد از درب که اومد تو سریع بغلش کردم و همونجا لباشو خوردنو شروع کردم مانتو شو باز کردم رو سریشم درآوردم از سرش و شرو بخوردن گردنش کردم پیرنشو دادم بالا سوتینشم باز کردم سینه هتای زیباشو میمالیدمو میخوردم همزمان هم ازرو شورتم کیرمو بهش میمالیدم بعداز کلی حرفهای عاشقانه دیدم نمی خواد کس زیباشو بده بکنم با کلی خایمالی گفت فقط کیرت بزار لای چاک کونم تف بنداز بالا پایین کن تا آبت بیاد منم قبول کردم شلوارشو دراوردم دمر خوابید اول یه بوس و یه گاز از کونش گرفتم و کونشو خیس کردم شرو به بالا پایین کردن کردم دیدم داره حشریتر میشه یواش اومدم پایینتر کیرمو یواش کردم تو کوسش یه اخ کوچیک کردو گفت نه عزیزم منم تا دسته کیر نازنینمو تو کوس تنگو زیباش جادادم و شرو به تلمبه زدن کردم اونم رام شد و حرفهای عاشقونه میزد برش گردوندم س کیرمو رو چو چولش میمادیدم تا ارضا بشه یدفع گفت بکن تو کوسم عزیز منم فشار دادم رفت تو میگفت دوستت دارم قربون کیرت برم منم همراهیش میکردم بعد از کلی مدلهای مختلف کردن ارضا شد منم همزمان باهاش داشتم میومدم که گفت نریزی تو منم کشیدم بیرون همرو پاچیدم رو کمرش تا بعداز ظهر با هم بودیم و خیلی باهم عشق کردیم و این اولین و آخرین سکس ما با هم بود 2 سال بعدشم شوهر کرد و الن از اونم بچه داره و از رابطه ما فقط نگاه های معنی دار برای هم مونده این داستان واقعی ررو که شاید ازش خوشتون نیاد نوشتم خواستم یجورایی خالی بشم شرمنده وقتتونو گرفتم. پایان

نوشته: پارسا


👍 1
👎 1
139681 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

273589
2011-02-21 00:56:57 +0330 +0330
NA

dastanet ghashang bod faghat naghshe zanet in vasat chi bood?bishtar benvis.bishtar to jozeiat boro.

0 ❤️

273590
2011-02-21 01:37:50 +0330 +0330
NA

امدی آخرش اینو نوشتی تا شاید فحش نخوری ولی کور خوندی داستان که کیری باشه فحش هم داره ؛پس شروع کنیم ؛کیرم تو بینیت؛کیرم تو بینی زنت؛کیرم تو بینی پریوش ؛ودرآخر هم کیرم تو سرت ؛گم شو با داستأنات؛ اهای ادمین به نظرم هر سگو سوتکی که داستان میده تو میزاریش خاک بر سرت با این داستانات کیرم دهنت با این داستانات؛

0 ❤️

273591
2011-02-21 04:21:25 +0330 +0330
NA

Man dastaneto nakhondam,ama do0stam k kho0ndesh gof badak nis

0 ❤️

273592
2011-02-21 06:58:56 +0330 +0330
NA

Agha dastanet ghashang bud ama kheyli hol holi neveshte budi mesalan nagofti dakhel namehe chi neveshte budi ya khuney ki parivash munde bud ya zanet koja bud vaghti ba pari hal mikardi va ya…
Bishtar tozih bede

0 ❤️

273593
2011-02-21 17:45:22 +0330 +0330
NA

بدک نبود ولی کیرم دهنیت اگه خالی بسته باشی

0 ❤️

273594
2011-02-22 03:30:29 +0330 +0330
NA

واقعا؟به امتحانش مي ارزه مژده_مژده:درحدتيم ملي/دوستان قط تاغيرفعال نشده ازش استفاده كنيد عزيزشارژرايگان ايرانسل مي خواهيد؟فقط بايدبه سايت زيربريدواين ترفندروببينيد(نظريادتون نره)
ixlovely.blogspot.com

0 ❤️

273595
2011-02-23 23:06:24 +0330 +0330

خیلی زود تمومش کردی…
اگه واقعی ام باشه باید آب و تابشو بیشتر میکردی…

0 ❤️

273596
2011-02-24 17:38:32 +0330 +0330
NA

آقای پارسا من نمیدونم مگه حضرتعالی مدرسه نرفتی یا ایرانی نیستی که توی یه متن کوچک این مقدار غلط املایی داری.عزیزم اول برو سواد خواندن و نوشتن را درست یادبگیر،بعد بیا برای ما خالی ببند.اگر هم راست باشه تو خواهر زنت را کردی،یکی دیگه زن تو را میکنه،خیلی خوبه نه؟تقریبا یه معامله ی 2 طرفه منصفانه کردی.

0 ❤️

273598
2011-08-24 17:51:54 +0430 +0430
NA

mese sag dorogh migi

0 ❤️

273599
2011-10-13 06:10:37 +0330 +0330
NA

چرا بابا فش میدین همش آخه یعنی چی ؟آخرشم بعضی از احمقا شهوانی رو به باد میدن آخه یعنی چی یکی داستان مینویسه فش میدین

0 ❤️

273600
2012-08-23 06:31:29 +0430 +0430
NA

پارسا باورم نمیشه.
باورکن هرچی باخودم کلنجار میرم-خاطره ات باورکردنی نیست.
البته اگه بخوام باورکنم باید فرض بگیرم خواهر زنت مشکل اخلاقی داشته که به این زودی به نامزد خواهرش پا داده
خودت یکبار دیگه داستانت رو بخون.روال زمانی داستان خیلی سریع اتفاق افتاده.
ولی اگه این داستان رو خیالی فرض بگیریم با کمی بال وپردادن بهش زیبا میشه
درهرحال فحش نمیدم ولی خسته نباشی هم نمیگم

0 ❤️

273601
2012-10-22 20:26:37 +0330 +0330
NA

:)) bahal fosh midin
vali khob shayad baziha ham rast began bande khodaha ino kar nadaram :D

0 ❤️

273602
2013-12-07 15:05:43 +0330 +0330
NA

قربون اون کوس سفید و نرمش …وای خیلی خوردنیه…

0 ❤️