من و خواهرخانمم

1389/10/17

سلام به همه دوستان.حامد هستم,28 ساله.اين يكي از نازترين و بهترين خاطره هاي منه كه اينجا نوشتم.اين خاطره سكس من با خواهر خانممه كه خيلي هم دوسش دارم و اسمش آتنا هست اما هيچوقت باهم سكس نداشتيم.
آتنا 22 سالشه و متاهله و 3 سال از خانم من كوچكتره.يه شب آتنا و شوهرش يعني باجناق من و برادرخانمم كه 20 سالشه اومدن خونه ما و قرار شد شب واسه خواب هم همونجا بمونن.منو آتنا دو سه ساليه كه شديد بهم علاقمند شديم منم اونو خيلي دوسش دارم.چون اونيوكه من دنبالش بودم تا باهاش ازدواج كنم دوست داشتم از همه نظر مثل آتنا باشه كه متاسفانه خانم من از اين قضيه مستثني هستن.در هر حال,آتنا برعكس شوهرش خيلي خوشگله,البته خانم من هم همينطور اما آتنا بيشتر.آتنا قد و هيكلش متناسب و متوسطه,سفيد,چشم عسلي و موهاي بلوند و خودمم قد متوسط به بلند و 4شونه اما چاق نيستم.
خلاصه شب قرار شد آتنا و شوهرش و برادر خانمم واسه خواب خونه ما بمونن.اونشت آتنا يه تريپ نازو آس حشري كننده هم زده بود.
البته آتنا جلوي من اينطوري ميچرخه,يه مانتو چسبان و شلوار جين.قبل از اينكه بخوابيم كلي هم عمدي منو حشري كرده بود مثلا" الكي خم ميشد و سينه هاشو بهم نشون ميداد چون وقتي مانتو و شلوار جينشو درآورده بود يه تاب تنگ تنش كرده بود و يه شلورخواب تنگ سفيد كه وقتي راه ميرفت باسنش بدجوري آدمو حشري ميكرد,رد شورتش كير آدمو بلند ميكرد.خانم من يجورايي ميدونه منو آتنا زيادي باهم ريلكسيم و كلا" زياد دوست نداره منو آتنا بهم نزديك بشيمو در اين مورد منو زياد ميپاد رو همين حساب من بيشتر سعي ميكردم اونشبو نسبت به آتنا بزنم به در بي خيالي و با باجناقمو برادر خانمم صحبت ميكردم.خلاصه قرار شد كه بريم بخوابيم.خانممو آتنا رفتن توي اتاق خواب اما منو باجناقمو برادرخانمم قرار شد توي هال بخوابيم.من اصلا" قصد سكس كردن با آتناو نداشتم يعني نميخواستم 3 بشه يا حتي يه درصد خانمم شك كنه.باجناقمو برادر خانمم زود خوابيدن منم داشتم بايكي از دوست دخترام كه از آشنا هم هست اس ام اس بازي ميكردم كه اتفاقا" اون آتناو ميشناسه.بهش گفتم آتنا اينا اينجان.يكم كه بهم اس زديم اون زد تو خط اس سكسيو بعدش گفت حامد الان چي دلت ميخواد…گفتم الان دلم ميخواد كيرمو بزارم تو كس آتنا,آبمو بريزم تو كسش…چند دقيقه اي نگذشته بود كه ديدم آتنا بهم اس زد…گفت حامد,بيداري…منم بهش جواب دادم آره…چطور…بعد اونم دوباره جواب داد همينطوري پرسيدم…تو همون اس ازم پرسيده بود كه داشتي با سميه اس بازي ميكردي…من كه تعجب كرده بودم جواب دادم آره…اما تو از كجا ميدوني…بعدش بهم گفت كه سميه بهم اس زدو گفت كه داريد اس بازي ميكنيد…از پرسيده بود تو به سميه در مورد من چي اس زدي…منكه ضربان قلبم تند شده بود نوشتم هيچي…فقط گفتم آتناشون خونه ماهستن…تو اس بعدش ديدم همون اسيو كه به سميه داده بودم كه توش نوشته بودم (الان دلم ميخواد كيرمو بزارم تو كس ناز آتناو)واسم فرستاد…يعني سميه اس منو واسه اون فرستاده بود…من خيلي حول شده بودمو ضربان قلبم با آخرين سرعتش ميزد نوشتم,معذرت ميخوام آتناجونم…منظوري نداشتم…و ازش پرسيدم ازم ناراحت شدي…اونم سريع بهم جواب داد نه عزيزم,چرا بايد ناراحت بشم…منكه اصلا" نميدونستم ديگه چي واسش بنويسم ديدم آتنا يه اس ديگه دادو نوشته بود:حامد,كس من خيسه خيسه…اينو كه خوندم كيرم بلند شده بود و فقط داشتم به اين فكر ميكردم كه يجوري منو آتنا باهم سكس كنيم…بعدش منو آتنا چندتا بهم اس زديمو قرار شد من برم تو آشپزخونه بعدش آتنا هم بياد…همين كه من رفتم آتنا هم رسيد…همينكه بهم رسيديم همديگرو بغل كرديمو شروع كرديم به خوردن لبامون…كيرم منم رفته بود لاي پاهاي آتناو از روشلوار به كسش ماليده ميشد.اونم در حاليكه چشاشو بسته بود جفتمون داشتيم از شهوت منفجر ميشديم آتنا آروم پاهاشو باز ميكردو از روشلوار ميخواست كيرمنو بماله لاي كسش…بعدش آتنا بهم گفت حامد من شلوارمو در ميارم تو بزار تو كسم اما نميخوام دراز بكشم آخه ميترسم…شلوارمونو در آورديمو اول آتنا شروع كرد به ليسيدن كير من كه خيس هم شده بود…بعدش من آروم انگشتمو گذاشتم لاي كس آتنا,واي خيسه خيس بود…ديگه نميشد تحمل كرد منم شروع كردم به خوردن كس آتنا…از اونجايكه زياد وقت نداشتيم درحاليكه ايستاده بوديم كيرمو دادم دست آتنا تا خودش بزاره تو كسش…اولش يخورده كيرمو لاي كسش ماليدو بعدش كه كيرم با آب آتنا خيس شده بودو آروم گذاشتم تو كسش…هنوز 2 يا 3 دقيقه نگذشته بود كه ديدم آتنا داره منفجر ميشه و كسشو بيشتر به كيرم فشار ميده.از گرم شدن كيرم فهميده بودم كه آب آتها داره مياد اونم در حاليكه از شدت شهوت نميتونست صحبت كنه فقط بهم ميگفت حامد تورو خدا آبتو بريز تو كسم…با اين حرفاي آتنا آبم خيلي نزديك شده بود و خلاصه وقتي داشتم آبمو ميريختم تو كس آتنا اونم داشت لباي منو ميخوردو جون جون ميكرد…بعدش رفتيم خوابيديم…اين يكي از بهترين خاطرات سكس من است.

نوشته: حامد


👍 0
👎 1
95908 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

270410
2011-01-07 05:38:00 +0330 +0330
NA

اين آتناجونت لوله هاشوبسته بود كه حامله نشد؟

3 ❤️

270412
2011-01-07 08:45:12 +0330 +0330
NA

خوب بود 1 كم طولاني ترش ميكردي بهتر بود

2 ❤️

270413
2011-01-07 10:55:33 +0330 +0330
NA

خوب بود خدا از اين جور خواهرخانوما رو به ما هم عنايت بفرمايد
آمين

1 ❤️

270414
2011-01-07 13:11:44 +0330 +0330
NA

سوژه نسبتآ" جدیدی بود، ممنون

3 ❤️

270415
2011-01-07 13:49:40 +0330 +0330

jadidi bood ama chetor tokhm kardin berin to khonei ke 5 metr baghaleton shohare atenavo dadashesh hastan va zanet ham ke hamonjor
az tarafi age zanet mipaeed ke to va atena baham nabashin bayad yekam kesh midadi jaye khali peyda mikardin vase kardan
hefye vaght mizary ye joori benevis ke adam bavaresh beshe

1 ❤️

270416
2011-01-07 14:52:03 +0330 +0330
NA

سکس ضربدری نمی شد بکنن. مگه نگفت باجناقش خیلی زشت بود؟ تازه اگه بچه دار هم بشن به نفع اتناست چون باز شوهرش خیلی زشته.
کلا شوهرش خیلی زشته

2 ❤️

270417
2011-01-07 16:32:09 +0330 +0330
NA

Khasti jadid benevisi vali nashooooood. Khune y khabe 40 50 metr bishtar nist ashpazkhunasham mishe nahayatesh 10 metr, tu y jaye kuchik har harekati jalbe tavajo mikone, to k khali basti hadeaghal khunatam 100 metri mikardi. Emruz fardam k somayaro mikoni hatman atena besh s mide. Kos sher nanevis dg. B nazare man baradar zanet bidar bude emruz fardast k biad toro bokone

0 ❤️

270419
2011-01-07 23:38:29 +0330 +0330
NA

خوب بود ولی حیف خواهر خانم من اصلا قابل کردن نیست

0 ❤️

270420
2011-01-08 08:27:21 +0330 +0330
NA

Salam duste aziz…Vase bavar kardan ya nakardan nanveshtam,ama vase inke soalaye shoma bi pasokh nabashe:
khuney ma 125 metrio 2khabeye dublexe.Ye otagh khab pesare 5 salam khabide bud yeki ham ke khanumam va atena.
2.Ashpazkhuney ma 32metrie…
Kole zamani ke ma sexidim 10daghighe ham nashod.
4.Khanume man khoshbakhtane khabesh sangine.
5.Sa’ati ham ke ma sexidim,hodude sa’ate 3,5 bud va hame khab budan.
Mer30 ke porsidi ama vaghe’ie va dastan nabud.Avalesh ham neveshtam khatereye mane.Bye…

1 ❤️

270421
2011-01-08 08:40:16 +0330 +0330
NA

دوست من سلام.اگه قرار باشه بچه دار شدن يا نشدن خانمها به بسته بودن لوله هاشون باشه پس در اين صورت بايد خانمهايي لوله هاشون بازه در طي سال مثل گنجشك زاد و ولد كنن ديگه.خانمها در حالت عادي در حال جلوگيري از بارداري اند.البته قبول دارم كه روشهاي جلوگيري 100در100 نيستند.مرسي.

1 ❤️

270422
2011-01-08 17:06:39 +0330 +0330
NA

کوتاه وقشنگ

3 ❤️

270423
2011-01-09 04:24:47 +0330 +0330
NA

جالب بود و طبیعی بنظر میرسید

1 ❤️

270424
2011-01-09 07:02:53 +0330 +0330
NA

کاش کرده بودی تو کونش چون نمیتونست داد بزنه همشو میخورد .میشه شمارشو بدی اس بازی کنیم

0 ❤️

270425
2011-01-09 07:15:15 +0330 +0330
NA

ریدی کجاش طبیعی بود
چطور میشه توخونه ای که سه نفردیگه هم هستن
کسی نفهمه؟
یااس ام اس بیاد بغلیت متوجه نشه؟
به نظرمن کلا خالی بندی بود

1 ❤️

270426
2011-01-09 09:07:44 +0330 +0330
NA

Aghaye koso koon tala…Hich olaghi nesfe shab sms mojaz nemideo,khoskholi u me3 inke vagheana.Bikhod nist ke poshte tamame ezhare nazarat kiraye ragbari miad.To nesfe shab s mizani tame khunatoon mifahmand?Age injurie gushito avaz kon,eyb az khatereye man nist az gushie toe.

0 ❤️

270427
2011-01-12 16:24:55 +0330 +0330
NA

سوژه جالب بود ولی ولی ریزه کاریهای داستان نویسی رو نداشت مثلا خونه کوچیک یه چیز دیگه نقش برادر خانمت این وسط چی بود بنده خدار رو این همه راه کشوندی تا اینجا میزاشتی خونه خودتون بخوابه دیگه ;)

0 ❤️

270428
2011-01-13 04:36:21 +0330 +0330
NA

خيلي خوب بود و واقعي به نظر ميرسيد هرچند كه كار كثيفيه اما جالب بود

0 ❤️

270429
2011-02-20 09:57:48 +0330 +0330
NA

داستان جالی بود اما کم منم عاشق خواهر زنمم برام دعا کنید تا بتونم بکنمش قول میدم جا شما را خالی کنم و داستانش یراتون بنویسم

0 ❤️

270430
2011-03-22 15:52:56 +0430 +0430
NA

خواهر زن خوشگل نعمتیه خدا به هرکسی نمیده بهما داده ولی عین یخ بی احساس ترین زنی که میشناسم بههیج صراطی راضی نمیشه یکبار هم به ما بده ولی خداییش سینه 95 دورباسن 102 بلوند دارم دیوونه میشم

0 ❤️

270431
2011-10-13 00:23:05 +0330 +0330
NA

دادا بیام هم کونت بزارم هم کوس و کون زنت بزارم هم اتنا رو جر بدم؟

0 ❤️