من و خواهرزاده ام سارا

1395/09/16

سلام
اسم مستعار من و کسی که این داستان باش اتفاق میفته وحید و ساراست .
زیاد آدم پرحرف و داستان سرایی نیستم برا همین هر چی‌حس میکنم لازمه رو میگم ، اولین داستانم هست پس اگه از لحاظ ادبی یا هر کصشر دیگه ای کمبودی داشت به تخمتون بگیرید و ببخشید .
من چند سال پیش واقعا زیاد جق میزدم ، جوری که خودمم میدونستم کارم اشتباهه ولی نمیتونستم بزارمش کنار و چون جق باعث ایجاد اثرات جانبی ذهنی جانبی زیادی میشه ، منم کم فکر و خیال پیش خودم نمیکردم و خیلی دری وری های زیادی میومد تو ذهنم .
یکی از این فکر ها و خیال ها سکس با دختر خواهرم بود که اسمشم تو داستان ساراست ، از لحاظ زیبایی قیافه و بدن هیچی کم نداشت و چون خیلی هم با من راحت بود تقریبا همه چی در مورد بی افاش و … رو ب من میگفت و همین راحت بودن باعث میشد من فکر کنم که داره به من پا میده .
خلاصه تقریبا من از 16 سالگی تا آخرای 17 سالگی تو کف این سارا خانوم بودم ولی خب جرئت کاری رو هم نداشتم چون واقعا آبرو ریزی بدی میشد .

تا اینکه من از 18 سالگی به بعد کلا جق رو گذاشتم کنار ( البته با کلی مشاوره روانپزشک و کمک رفیقام و خونه خالی و اینا )
قسمت اصلی داستان از اینجا به بعد شروع میشه :
من چون خونه خانوادم تو یکی از شهر های اطراف مرکز استانه ، برای دانشگاه خوابگاه گرفته بودم و بعضی آخر هفته ها رو میومدم خونه خواهرم ( مادر سارا )
تو این چند وقت اخیر میدیدم ک سارا زیادی تیپ میزنه و بیرون رفتناش و … خیلی طول میکشه که فهمیدم بله ! خانوم خانوما بی اف جدید داره و ایشونم اهل دله ، ولی خب به من ربطی نداشت و تو کارش دخالت نمیکردم .
سارا یه برادرم داره که علت اصلی خونه اونا رفتن من ایشونه و اون ازم میخواد که برم پیشش .
چند باری که رفتم اونجا و بالطبع حموم هم میرفتم میدیدم که لباس های زیر سارا که داخل سبد لباس داخل حمومه دارای یه خیسی عجیب و لزجی هست و خب منم که گولاخ نبودم که ، این همه جق و فیلم و داستان و خونه خالی و اینا رو تو تجربه شخصیم داشتم و میدونستم که این خیسی یا برا جق هاشه یا تحریک شدن از راه دیگه .
گذشت و گذشت تا یه روز که من خابگاه بودم و تصمیم گرفتم که وسط هفته برم خونه خواهرم ، وقتی رسیدم پسر خواهرم که رفته بود با دوستاش بیرون و مامان و باباش هم که رفته بودن شهر ما و خود سارا هم‌ نبود ، منم دیدم حوصلم سر میره ، قلیون برداشتم و رفتم رو پشت بوم چاقش کردم و شروع کردم به کشیدن ، بعد از یه ساعتی که اومدم پایین دیدم پشت در واحد خواهرم اینا ( تو آپارتمان زندگی میکردن ) یه جفت کفش پاشنه بلنده ، خیلی بی سر و صدا کلید انداختم و رفتم تو که اگه دوستای سارا هستن متوجه من نشن و آروم بزنم بیرون ( خیلی خوب زبون میریزم و مخ میزنم ولی از بعضیام خجالت میکشم )
ولی در کمال تعجب هیچ صدایی از صحبت های دوستانه نشنیدم ، یکم که تو حال و حموم و اینا سرک کشیدم و کسی رو ندیدم ، سرم انداختم پاین و یهو رفتم تو اتاق خواب سارا و رضا ( برادرش ) که دیدم یه جیغ زد و پتو رو کشید رو خودش ! بعله ، دختر خانوم مشغول جق زدن بودن …
اول خواستم سرم بندازم پایین و برم بیرون که پیش خودم فکر کردم شاید بشه یه حالی بهش بدم ( اصلا دلم نمیخواست که حتی فکر سکس باهاش رو بکنم چون هم دختر خواهرم و ناموسم بود و هم یاد دوران حقارت بار جق زدنم میوفتادم )
خلاصه که یکم رفتم جلو ، زبون بسته از خجالت و ترس سرخ شده بود و زبونش بند اومده بود …
نشستم باش یکم حرف زدم و نازش کردم و کلی حرف باش زدم ( اعتراف میکنم که تو مخ زدن شدیدا اوستا هستم ولی خب چون خیلی باش حرف زدم ، ن میتونم اینجا بگم ن شما حوصلشو دارید )
تهش اینکه راضیش کردم که کارت برا برطرف کردن نیازت اشکال نداره و میتونم تو بهتر بودنش کمکش کنم .
تهشو براتون بگم که آماده شد برا اینکه یه حالی بهش بدم :

همونجور که نشسته بود لباش بوسیدم و یه چند دقیقه خوردم و بعد از رو همون تیشرتی که تنش بود برجستگی سینه هاش مالیدم و اینکه سوتینم نداشت و همین کار راحت تر میکرد .

بعد پتو رو از روش کشیدم کنار و چون قبلش داشت جق میزد نه شلوار پاش بود نه شرت .
شروع کردم از نوک انگشت پا تا کنار رونا رو بوس کردم و قربون صدقش میرفتم که خیلی حشریش میکرد ، بعد زبونم گذاشتم روی چوچولش و حدودا 10-15 دقیقه خوردمش تا اینکه شروع کرد به لرزیدن و ارضا شد .
قرار شد هر وقت احساس نیاز کرد بهم بگه ولی خب تا حالا که خبری نشده و البته جلوم هم پوشیده تر شده ، ولی خب من از کاری که کردم راضی هستم چون نه بهش تجاوز کردم و نه رنجوندمش و فقط بهش یه حال اساسی دادم .
ممنونم که خوندید

نوشته: وحید


👍 2
👎 18
88318 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

567638
2016-12-06 21:58:02 +0330 +0330

جقی همون چند وقت مخت و گوزونده یادمه یه جقی حرفه ای میگفت : جق مرخصی داره ترخیص نداره ، چی گفتم
بسشرف محارم ننویس میفهمی ننویس

0 ❤️

567639
2016-12-06 22:01:10 +0330 +0330
NA

خابگاه اقای دانشجوی با سواد درس خونده؟ خابگاه؟؟ تو 2 تا شهر متفاوت زندگی میکردین بعد کاملا با هم صمیمی بودین و امار تمام دوست پسراش و کارایی که کرده بودو کامل به بزرگترای فامیلش گزارش میداد؟ مغز خر نخورده بود احتمالا؟؟؟ پدرو مادر دختر 17 ساله حشری 10 تا دوست پسر دارو خونه خالی داده بودن دستش رفته بودن یک شهر دیگه؟؟ دختر 17 ساله با برادر بزرگش تو یک اطاق می خوابید؟؟ موقع خود ارضایی در اطاق کاملا باز بود؟؟ تو رفتی تو طرفم راه داد و… پورن زیاد میبینی نه؟؟ همه ما فانتزی هایی داریم اما تو راجع به بچه خواهرت که باید نگهبانش باشی تخیلات بیمار گونه داری فکر کنم بی خبر رفتی خونه خواهرت .شوهر خواهرت چون زنش رفته بود یک شهر دیگه به شدت تو کف بوده که تو رسیدی و اون شب نقش خواهرتو براش بازی کردی!!! خالی بند جقی

2 ❤️

567657
2016-12-06 22:40:14 +0330 +0330
NA

نخوندم
محارم تحريم است
تحريم كنيد دوستان تاننويسند

0 ❤️

567658
2016-12-06 22:43:38 +0330 +0330

کیر اسب رستم تو کونت. همه کار کردی بعد میگی راضی که کاری نکردی. محارم ننویس.

0 ❤️

567669
2016-12-06 23:30:55 +0330 +0330

عاقا یکی بیاد واژه تجاوز رو تعریف کنه ما بفهمییم این ینی چی؟؟؟؟؟

0 ❤️

567670
2016-12-06 23:35:18 +0330 +0330

به اینجای داستان که رسیدم: ...ﭼﻮﻥ ﺟﻖ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺫﻫﻨﯽ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻣﻨﻢ ﮐﻢ ﻓﮑﺮ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﯼ ﻭﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺗﻮﺫﻫﻨﻢ... ، مخم فی البداهه گوزید و درکسری ازثانیه هنگ کرد و لاجرم از خودندن ادامش منصرف شدم، که البته ایضأ بعداز این کامنتمم دیگه تااطلاع ثانوی توی این سایت نمیام تاوقتیکه این خاطره بد رو فراموشش کنم!.. . . . . ‏‎(dash)‎

0 ❤️

567680
2016-12-07 01:18:41 +0330 +0330

بیا برو خدا وکیلی همون جقتو بزن
مجبورت کردن اخه بیای کسشعر تفت بدی
وحید شومبول طلا
شومبول ملخ تو سوراخ دماغت

0 ❤️

567698
2016-12-07 05:58:11 +0330 +0330

من که نفهمیدم شما اول جق میزنید بعد داستان مینویسید یا اول داستان مینویسید بعد جق میزنید؟؟؟!!!

0 ❤️

567707
2016-12-07 08:18:45 +0330 +0330

عجب رسميه جق زمونه اخه جقي كس ميخ گولاخ كله پنيري دخترجق ميزنه؟بدبخت جق البيت كيرفراعنه مصرازپهنا توكونت كيرسگ هيتلرتوكون ادم دروغگونميدونم اين ادمين امشب جقوگذاشته كناركه داستان كيرغولي اپ ميكنه (dash)

0 ❤️

567723
2016-12-07 12:11:02 +0330 +0330
NA

دوستان هرکس داستان این شکلی دوس نداره نخونه. زوری که نیست.

0 ❤️

567873
2016-12-08 13:35:26 +0330 +0330

کیرم توی اون مغز پریودت کوسکش جقی ?

0 ❤️

567884
2016-12-08 14:57:42 +0330 +0330

کسخلی و توهماتتو گردن جق ننداز

0 ❤️

567896
2016-12-08 16:04:19 +0330 +0330

جناب کسخل مطمعن باش داستانتو با تخمم خوندم البته تخمم تا خونه خالی بیشتر نخوند. قده تیرویید و هیپوفیزت رو تو همون خونه خالی که میجقیدی گاییدم. مردک عبداکسوموش چال کن با این داستانک کیریت

0 ❤️