من و خواهرزن بسیار زیبایم (جلسه اول)

1390/08/25

سلام
دوستان نمیدونم که این خاطره رو باور دارید یا نه ولی شاید منم بودم با این همه داستان دروغین باور نمیکردم
اسم من امیر حسین و25 سالمه خانم من طی یک حادثه ای فوت کرد ولی هنوز رابطه من با خانوادش محکمه . خانم مان دوتا خواهر و یک برادر داره که همه اونها ازذواج کردن و در اهواز زندگی میکنن یکی از خواهر زنم در زندگی میکنه تا اینکه یک روز پدر و مادر و برادر خانمم از طرف شرکت عازم سوریه میشوند و بخاطر اینکه خونشون خالی نمونه زنگ میزنن دخترشون پریسا همونی که تو شیراز زندگی میکنه با شوهرش بیان خونشون بمونه و قبل از رفتن از میخوان که هر روز بهشون سر بزنن تا احساس غربت نکنن خلاصه سرتونو درد نیارم تا اینکه اونا از راه میرسن و با من تماس میگیرن که بیام دنبالشون فرودگاه و ببرمشون خونه و منم رفتم تو فرودگاه چشمم به پریسا اوفتاد واااای چقدر خوشکل شده بود یه یک سالی بود ندیدمش قد تقریبا بلند و کمر باریک و باسن وسینه خوشتراش و نسبتن بزرگ اونقدر محو اندام و زیبایی اندام پریسا شده بودم که شوهر زشتشو فراموش کردم سلامش کنم .هیچی رسوندمشون خونه پدرش ولی توی مسیر همش نگاه به چشمای درشتو لبای غنچه ای و صورت گردش نگاه میکردم تا اینکه رسیدیم خونه پریسا مستقیم رفت تو آشپز خونه و دید تو خونه هیچ چیزی واسه خوردن پیدا نمیشه تا اومد مایحتاج خونه رو بنویسه من گفتم پریسا نگران نباش من فردا میام با محمود(شوهرش)میرم واسه خرید گفت که ببخشید تورو خدا زحمتتون نشه؟ گفتم نه این چه حرفیه؟میام
پریسا رفتو مانتوشو در اورد و فقط با تاپ وشلوار اومد ونشست پیشمون خدای من چه اندامی چه سینه های زیبایی پو کون توپل و گردی داشتم دیونه میشودم بعد از اینکه کمی صحبتو شوخی یه مقدار بیشتر با هم راحت شدیم و تقریبا میشه گفت خودمو یه جوری تو دلش جا دادم رفتم خونه خودمو صبح زود برگشتم پیششون تا واسه خرید بریم بازار درو زدم بعد از 5 دقیقه درو باز کرد پریسا بود سرشو از لای در اورد بیرون تازه بیدار شده بود گفت سلام امیر تویی ببخشید معطل شدی بیا تو گفتم نه به محمود بگو زود بیات تا بریم خرید گفتش محمود به خاطر تغییر آب و هوا دیشب حالش خیلی بد بود و دیشب کلا تا صبح نخوابید والان هم خوابه بیا تو تا من لباسامو بپوشم و با تو بیام . منم از خدا خواسته گفتم باشه و رفتم تو وااااااااااااااااااای فکر کن چی دیدم ؟ دیدم پریسا با لباس خواب حریری و شورت بندی صورتی و با اون سینه های ناز و توپل جلوی من راه میرفت و هنگام قدم زدن گونش مثل زله میلرزید یه نگاه به پایین تنه انداختم دیدم جکم داره بالاتر میات دیدم پریسا یه دفه پشت سرشو نگاه کرد و منو با اون وضع دید گفت مثل اینکه مجردی پدرتو در اورده منم کپ کردم و نمیدونستم چی جوابشو بدم پریسا رفتو لباشاشو پوشید و صبحانشو خورد گفتش که من آماده ام سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم سمت بازار تو مسیر پریسا پرسید :تو این مدت چرا ازدواج نکردی ؟ گفتم فعلان زوده گفت : ناقلا نکنه … گفتم نه پریسا جون من اهل ان کارا نیستم گفت تو چقدر فکرت منفیه منظورم نکنه کسی رو صیغه کردی و ما خبر نداریم گفتم نه من الان 2 ساله تنهام گفت پس چطو خودتو ارضا میکنی؟ منم سریع موضوع رو عوض کردمو گقتم که اینم بازار رسیدیم چون واقعا حرفای پریسا بدجور ازارم میداد هرچی اون بیشتر حرف میزد منم کیرم سفتتر میشد .
خلاصه خریدمونو انجام دادیم وبرگشتیم رسیدیم خونه و منم کمک پریسا کردمو تا جنسا رو ببریم تو آشپزخونه پریسا رفت تا شوهرشو بیدار کنه دید ای دل غافل شوهرش خیلی حالش بد بود و خیلی سریع به بیمارستان بردیمش بنده خدا پریسا خیلی گریه میکرد اونجا چندتا امپول و سرم که بهش وصل کردن کمی حالش بهتر شد ولی دکتر ها گفتند که باید 24 ساعت تحت نظر باشه خلاصه ماهم به زور تا پریسا رو قانع کردم بیات خونه رفتم سخر رو رسوندم خونه خونه تاریک بود رفتم تو وچراغ ها رو روشن کردمو گفتم تا تو بری لباساتو عوض کنی منم یه چیزی ئاست درست کنم واسه شاماونم قبول کردو منم شامو درست کردم خوردیمو پریسا دوباره زد زیر گریه منم اومدم پیشش دلداریش دادم گفتم که نگران نباش پریسا شوهرت حالش خوبو و ایشاالله فردا صحیح و سالم مرخص میشه کمی ارومتر شد منم دستمو انداختم دور گردنش و بازوهاشو ارئم ماساژ میدادم اونم سرشو به شونم تکیه داده بود من از بالا چاک سینه هاشو میدیدم واای عجب سینه های با خودم گفتم خدا کنه امشب پیشش بمونم ارو سرشو بوسیدم کیرم داشت کمکم ابرومو میبرد طوری که به ارنج پریسا چسبیده بو پریسا یه نگاه به من کردو گفت بابا اینکه خیلی تنده(بالبخند) منم با لبخند گفتم مثل اینکه گشنشه اونم زد زیر خنده و محکم زد تو سرش من یه
اخی گفتم و خیلی دردم گرفت پریسا بلند شد گفت من می خوام بخوابم یه لطفی کن امشب اینجا بمون چون من تنهایی میترسم گفتم خیلی خوب مجبورم جور شوهرتو بکشم اونم لبخندی زد گفت خیلی خب حالا رفت تو اتاق خوابید یه چند لحظه صدا کرد امیر میشه این چراغو خاموش کنی منم گفتم آخه تنبلی تا این حد منم رفتم تو اتاقش دیدم وااااااااااااااااااااااااااااااااااای دیدم پریسا با لباس خواب صورتیش خوابیده رو تحت طوری که پشتش به من بود وپاهاشو تو شکمش جمع کرده بود دیگه طاقت نداشتم ولی باز هیچی نگفتم چراغ رو خاموش کردم و اومدم که برم بیرون گفت من امیر من تو تاریکی میترسم میشه بخوابی پیشم منم گفتم اخه …گفت آخه بی آخه مگه نگفتی که میخوای جور شوهرمو بکشی هیچی منم با کله رفتم پیشش خوابیدم اونم اومد و سرشو گزاشت رو سینم و پاشو هم گذاشت رو شکمم وقتی نرمی سینه های درشتشو رو بدنم حس میکردم بدجور حشری شده بودم طوری که استخون کیرم داشت میزد بیرون یکمی پاشو کشیر پایین دید کیرم سفت شده گفت پاشو گناه داره شلوارتو در بیار تا ازاد باشه منم که از خدام بود شلوار و شورتو پیراهنمو باهم در اوردم و دوباره برگشتم پیشش یه دستی رو سینم کشید و گفت چه سینه پر موی قشنگی داری خیلی وقته آرزوی یه همچین سینه ای دارم منم موند که چی بهش بگم نفسم به زور در میومد بعد ارمدتی اومد منو بوسید منم اروم لباشو بوسیدم وه یه 10 دقیقه بو د از هم فقط لب میگرفتیم بعد منم آروم بادستم از پشت تاپش سینه هاشو فشار میدادم تا اینکه تا پشو در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه ای نرمش و خیلی اروم نوک سینه هاشو گرفتم تا نوک سینه هاشو گرفتم داشت منفجر میشد اونم محکم کیرمو گرفتو فشار میداد و میگفت : امیر عجب کیری داری دوست دارم همشو بکنی تو کوسم منم با این حرفاش داشتم دیونه میشودم از خود بیخود شدم و رفتم با سرعت شورتشو در اوردم و شروع کردم به خوردن کوسش . اول لبای کوسشو گرفتم و چچولشو میلیسیدم بعد زبونمو گزاشتم داخل کوسش و در میوردم نفسامون بدجور بیشتر و بیشتر میشد اونم باصدای بلند اه میکشید منم بلند شدم وکمی کیرمو به کوسش مالوندم و خیلی آروم سر کیرمو فرستادم تو کوسش اه خیلی بلندی کشید و چشماش خمار شد منم تا آخر فرستادمش تا آخر طوری که تخمام به به سوراخ کونش میخورد و تلنبه زدنم کم کم سرسیتر شد میخواست آبم بیات منم کیرمو در اوردم و روی زانو هاش خمش کردم وااااااااااای خدای من عجب کونی داشت بزرگ و نرم تو عمرم یه همچین کونی من ندیدم دو باره کیرمو گذاشتم تو کوسشو محکم میزدم تا اینکه ابم اومد و منم ابمو ریختم تو کوسش چون حلقه گذاشته بود و بچه دار نمیشد.
اگر واسم نظر بزارید منم قول میدم سکس های بعدی با خواهر زنم تو خونه خودمو واستون بنویسم و همینطور عکساشو واستون میزارم پس منتظر نظر های قشنگتون هستم … فعلا بای…

نوشته: کیر 18 سانتی


👍 2
👎 0
124626 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

304838
2011-11-16 02:29:58 +0330 +0330
NA

استخونه کیرم داشت میزد بیرون؟؟؟؟!!! :)) مگه کیرت استخون داره؟!! :))

0 ❤️

304839
2011-11-16 02:43:52 +0330 +0330
NA

به قول خودت باور کردنی نبود جزئیات سکست رو خیلی کم تعریف کردی

0 ❤️

304840
2011-11-16 03:23:19 +0330 +0330

چه راحت خواهر زنت جنده بود و تو تا الان نمی‌دونستی. بابا یکی جلوی این بچه کونی‌ها رو با این توهماتشون بگیره دیگه داستان‌ها مثل کارتون فوتبالیستا شده. کس کش خودت هم باور می‌کنی این مزخرفات را که انتظار داری ما باور کنیم؟ کیریم تو داستان تخمیت، طرف شوهرش خوابیده بیمارستان داره گریه می‌کنه ولی اومده بهت کس داده؟ ای بگم اون استخون کیرت که گفتی تو روده‌هات!

0 ❤️

304841
2011-11-16 04:27:02 +0330 +0330
NA

اینقد غلط املایی داری و اینقد از هم گسیخته نوشتی که نمیشه خوندش من خواستم چند خط یه خط بخونم اما نشد! اینطور که از نظرات پیداس موضوع داستانم چرتی بیش نبوده!

0 ❤️

304843
2011-11-16 05:00:29 +0330 +0330
NA

استخونه کیرم داشت میزد بیرون؟؟؟؟!!! Laughing مگه کیرت استخون داره؟!! Laughing

0 ❤️

304844
2011-11-16 05:12:36 +0330 +0330
NA

نمی دونم چرا این ملت که داستان تعریف می کنن همش طرف مقابلشون با تاپ و شورت تو خونه راه میره! جوون من یکمی واقع بین باشین! لااقل اینقدر تاکید نکنین که این داستان ها واقعیه!!

0 ❤️

304845
2011-11-16 05:20:55 +0330 +0330
NA

من با سکس فامیلی موافقم چون ترس از ایدز نداری تازه اگز بچه هم هم شکلت در بیاد میگن موقعی که خانم داشته بتو نگاه میکرده بچه تکون خورده شکل تو شده . واقعا زنها همه چطوری میپیچونند اما از من بتو نصیحت بازم بنویس اما یکم کشش بده.خواهر زن نون زیر کبابه خصوصا حالا که دیگه خانمت هم که نیست پس بکنش ثوابش بروحش میرسه.

0 ❤️

304846
2011-11-16 06:17:29 +0330 +0330
NA

داستانت جون ميداد واسه فحش دادن به اون معلم فارسي دستورت …بي وجدان لااقل قد فعل و فاعل هم سوات نداري …مجبوري اخه ؟؟؟ مصيبت اين داستان بود؟ مراجعه شود به كتاب فارسي و دستور اول راهنمايي لطفا …اونو خوندي اينقد بشين بنويس تازه فكر كنم ميشي هميني كه الان هستي …واقعا خسته نباشي
بچه ها ميدونيد قصه چيه ؟؟ ما چقد كسمون خجسته است ميشينيم اينارو ميخونيم

0 ❤️

304847
2011-11-16 07:16:04 +0330 +0330
NA

خلاصه ماهم به زور تا پریسا رو قانع کردم بیات خونه رفتم سخر رو رسوندم خونه خونه تاریک بود رفتم تو وچراغ ها رو روشن کردمو گفتم تا تو بری لباساتو عوض کنی منم یه چیزی ئاست درست کنم واسه شاماونم قبول کردو منم شامو درست

این 3 خط رو کپی کردم که ببینم این سخر کیه که رسوندی
سخر هم تو ماشین با پریسا بود
اول سخر رو رسوندی بعد پریسارو
بعد از اینکه رسوندیش اول سخر رو کردی یا اول پریسا رو کردی
ما که نفهمیدیم چی نوشتی

0 ❤️

304850
2011-11-16 08:20:16 +0330 +0330
NA

كلي به داستانت خنديدم از خط دوم كه گفتي همه اونا اهواز زندگي ميكنن و يكي در زندگي ميكنه…الي آخركه گفتي تلنبه طنز و مسخره بود دستت درد نكنه

0 ❤️

304851
2011-11-16 09:08:38 +0330 +0330
NA

kiram to kos khaharzanet

0 ❤️

304852
2011-11-16 11:43:04 +0330 +0330
NA

این داستانم کسوشعر بود مثل بقیه اگه واقعی بوده خواهر زنت توشیراز اسمی یا جنده بتمام بوده زن ادم به این اسونی به شوهرش حال نمیده چه برسه به خواهر زن بازم دوست داشتی چرتو پرت بنویس
کوس خول زیاد مثل ما میخونیم ولی ادرس خواهر زنتو بزار ببین شیرازیا کسی میشناسه امارشو دربیاری

0 ❤️

304855
2011-11-16 18:41:51 +0330 +0330
NA

دوست عزيز شماره 16 - با اين وضعيت يارانه ها ، چقدر قشنگ تبليغ ميكني !!!
( خانومای و دختر خانومای اصفهانی سکس اگه علاقمند به سکس لذت بخش هستین ایمیل بزنین )
با توجه به قبض سكس هاي ارسالي به درب منازل شما ، از اين به بعد از سكس هاي “” لذت بخش “” ما با درجه بهره وري A استفاده بفرماييد !!!
ما به شما خواهران و برادران عزيز اصفهاني ، استفاده از جديدترين متد سكس ، همراه با سيستم هاي پيشرفته ABS را توصيه ميكنيم .
بياد داشته باشيد كه استفاده از سيستم ABS در هنگام سكس ، باعث صرفه جويي در مدت زمان انجام آن شده ، خودبخود شما را از شر داشتن التهاب سررسيدن پدر و مادر در هنگام عمليات هاي انتحاري نجات داده ، باعث افزايش رضايتمندي شما در طول زمان سكس ميگردد .
ضمنا" استفاده بموقع از اين سيستم ، باعث ميگردد تا در هنگام انزال ، شما سريعا" از نيت پليد همبستر بي فزهنگ خود مطلع گرديده ، فقط و فقط با فشار يك ناخن بر روي بدن شخص خاطي ، در كوتاهترين زمان ممكن از سرريز آب رادياتور وي جلوگيري نماييد .
با تشكر
مديريت بهره وري و خدمات پس از فروش بسته هاي رويايي “” سكس لذت بخش “”
واقع در شهرستان اصفهان
آخ MEHDIBIKAS ، ARDIMANISH كجايين كه بيايين ببينين چي بسر اين سايت داره مياد !!!

0 ❤️

304856
2011-11-16 18:55:53 +0330 +0330
NA

خیلی خالیبندی داداش .اگه راست میگی بیار باهم بکنیم

0 ❤️

304857
2011-11-16 19:42:45 +0330 +0330
NA

Are man bavar kardam arvahe babat

0 ❤️

304858
2011-11-16 21:16:53 +0330 +0330
NA

اینجارو باید اسمشو بزارن خنده بازار این که همش جک بود

0 ❤️

304859
2011-11-17 00:06:49 +0330 +0330
NA

سک دامرت
رعب سهتی دیگه
سک مغز ریدی یا داستان نوشتی…

میدونی بچه ها نمیدونن رعبی؟
ونمیدونن چرا ریک رعبا زبرگه؟

بچه ها این رفیقمون 18 اسبه…(رعبه)
بعد دلیل بزرگ شدن ریک رعبا میدونید چیه؟

بیابون و کس خر
جدی میگما…
اگه خودشون با مرام باشن اقرار میکنن…البته همه نه ها…
بز اولین پارتنرشونه…
دروغ میگم؟

0 ❤️

304860
2011-11-17 02:45:33 +0330 +0330
NA

اولشوخوندم غلط املایی زیادداشت نخوندم.خیلی کیری بود.

0 ❤️

304861
2011-11-17 03:12:39 +0330 +0330
NA

خوب بود … ولی سعی کن بیشتر آب وتابش بدی … لحظه سکستو مخصوصاً
.
.
نمیدونم چرا بعضیا میخوان گیر الکی بدن…؟ کیرش استخون نداره …داره اوج شهوتشو بهت نشون بده

0 ❤️

304862
2011-11-17 03:31:15 +0330 +0330
NA

:D :D ~X( ~X( ;;) ;;) >:) >:)خوشم امد میشه دیگه داستان رو بگی

0 ❤️

304863
2011-11-17 06:43:27 +0330 +0330
NA

من موندم اون شام رو كه درست كردي كي خورد؟
كير تو خودت و خواهر زنت و داستانت،مرديكه اين داستان بود يا افسانه جومونگ

0 ❤️

304864
2011-11-17 16:41:47 +0330 +0330
NA

خودت بخون ببين چي نوشتي كس مغز
(( دیدم پریسا با لباس خواب صورتیش خوابیده رو تحت طوری که پشتش به من بود وپاهاشو تو شکمش جمع کرده بود…))

((یه 10 دقیقه بو د از هم فقط لب میگرفتیم بعد منم آروم بادستم از پشت تاپش سینه هاشو فشار میدادم تا اینکه تا پشو در اوردم و شروع کردم به خوردن ))

حالا يكي بگه لباس خواب صورتي بود يا تاپ ؟؟؟؟؟؟؟؟

لطفا تا ميتونيد به اين مرتيكه جقي فحش بديد حقشه …مرسي

0 ❤️

304866
2011-12-01 15:12:39 +0330 +0330
NA

کمکم کنید من هم خواهر نمو بکنم…

0 ❤️

304867
2011-12-04 15:16:10 +0330 +0330
NA

این طور که تعریف کردی طرف خیلی باید اهل حال باشه ، میشه عکسشو برای من ایمیل کنی تا من هم لذتشو ببرم ؟

0 ❤️

304868
2011-12-04 17:52:13 +0330 +0330
NA

کاکو منم بیام بکنمش

0 ❤️

304869
2012-04-02 20:19:46 +0430 +0430
NA

ajab. khoda ye hamchin khahar zani be ma bede. :D

0 ❤️

304870
2012-04-29 03:30:04 +0430 +0430
NA

جالب بود بازم داستان بذار تو سایت.

0 ❤️

304871
2012-09-14 16:34:08 +0430 +0430
NA

سلام من از شیراز هستم اگه میشه اگه راست گفتی شمارشو بهم بده تا به همه بگم راست بود یا دروغ.خونه خالی دارم اگه خدا خواست یه حاله اساسی بهش بدم.مرسی

0 ❤️

304872
2013-02-16 02:22:34 +0330 +0330
NA

ای زن و خواهرشو.خواهرتو.خوارشو گاییدم.بی ناموس خائن

0 ❤️

304873
2014-07-23 09:29:07 +0430 +0430
NA

با این کسو شعری که گفتی -دیگه نمیخواد بنویسی !!!
جقو

0 ❤️

530243
2016-02-06 05:13:48 +0330 +0330

سلام دوست عزیز بابت داستانت میتونم بگم مث بقیه تکراری بود ولی خب بهتراز بقیع بود ولی آگه میخوای داستان نویسی رو ادامه بدی اولا جزئیات داستان بیشتر تو داستان بکار ببر دوما غلط املایی باعث تو ذوق خوردن خواننده میشه و خوش نمیاد لطف کن بعد نوشتن داستان داستانتو ی چک کن و غلط املایی رو بگیر چون خیلی تاثیر میزاره رو نظر خواننده

0 ❤️

580005
2017-02-18 10:23:05 +0330 +0330

اخه گاگول کیر که استخون نداره ؟؟

0 ❤️