من و دختر فرمانده

1392/02/16

سلام این داستان مربوط به پدرمن میشه واون این داستان رو برام تعریف کردش ومن هم گفتم بزارم اینجابراتون تا شما هم فیض ببرین.میریم سراغ داستان(البته اززبون پدرم میگم).سلام من علی اکبر ازمشهد هستم دوران سربازی خودم رو درتهران سپری کردم و من دراون جا ارشد گروه بودم چون ازبقیه زرنگ تروفعال تربودم وبعد ازاون هم بااینکه جوونی 18ساله بودم برای خودم پیمانکاری بودم و رودست نداشتم برای همین ارشد کارگاه هم شدم جوونی با قد 170 سیبیل های بلند اما جذاب و شاد و شوخ. خلاصه فرمانده ها و مافوق هایم به من ارادت خاصی داشتن چون همه فن حریف بودم یکی ازفرمانده ها که فرمانده مقرمون بودش خیلی باهام شیش بودش .یک روز ازم درخاست کرد که برم خونشون و لوله های اب حمومشون که انگارسوراخ شده بود درست کنم منم از خداخواسته برای از زیر کار در رفتن قبول کردم بهم ادرس وکلید داد بهم(چون گفته بود کسی خونه نیستش)منم راهی شدم یک خونه بسیارمجلل درفرمانیه تهران (درضمن من درسال1373خدمت میکردم)

ادرس روپیداکردم وداخل خونه شدم اما متوجه شدم که کسی داخل خانه هستش برای همین یاالله گفتم ووارد شدم دیدم که دخترجوانی چادربه سر(که سرش نمی کرد راحت تربود)داخل خانه بود وبهم گفتم سلام خوش امدیدشما اقای علی اکبر… هستید؟منم که انتظارچنین چیزی رو نداشتم گفتم :درسته! اماشما؟ گفت:من دختر اقای…هستم !ما رو بگی شاخ دراورده بودیم که فرمانده بادو من ریش و سیبیل عجب دخترمامانی داره و چقدرهم بی حیاست(چون که دختر که اسمش ارزو بودش با تاپ صورتی که چاک سینه هاش دیده می شد جلوی من ظاهرشده بود) ازش پرسیدم که پدرتون گفته که کسی خونه نیستش!اماشما؟گفت درسته من تازه ازدانشگاه امدم پدرخبر نداشته که من امروز کلاسم زودترتموم می شده به خودایشون هم خبردادم که من خانه هستم.خلاصه مابدون معطلی شروع به کارکردیم وظرف 45دقیقه کارمون تموم شدش که دیدم ارزوخانوم باشربت وشیرینی دم درحموم نشسته وداره مارو میپایه!!به شوخی گفتم:اینجانشستین که من کیسه وصابونتون رو ندزم؟خنده ای ازسراینکه ضایمون نکنه کردو گفت:نه منتظرم کارتون تموم بشه شربتتون رو بخورید.بعد ازکارم با هم به داخل پذیرایی رفتیم وشربتم رو خوردم وسرصحبت رو ازرشتش دردانشگاه بازکردم وزیرچشمی بدنش رومی پاییدم مو های شرابی رنگش رو هیکل باربی مانندش وسینه های سیلیکونیش سعی می کردم سرصحبت رو بیشتربازبکنم رو خودمو یه جورایی بهش بچسبونم (نه اینکه بچسبم بهش ها!نه یعنی نزدیکترکنم)اسمش رو پرسیدم ووضعیت درس های وغیر تاجایی رسیدم که به راحتی هرچه تمام باهاش صحبت میکردم که انگاردارم با دوستم می حرفم بلاخره اون روز تموم شدش و کاری نشد بکنیم تا اینکه بازدوباره فرماند خواست که برم وکاشی های خونشون رو درست کنم و من هم قبول کردم اما بازوقتی رسیدم باز دوباره ارزوتو خونه تنها بودش این دفعه عزم خودم رو جزم کردم تایه حالی بکنم باهاش رو مون که بهم ازدفعه قبل وابودش پس غیر مستقیم بهش حالی کردم که تاحالاسکس داشته یا نه اونم دخترباهوش فهمید که چی می خوام وزود گفت:البته که داشتم اونم باپسرعموم اونم دوبار!!ماکه فک نمی کردیم این جوری باشه ازتعجب مغزم داشت سیب زمینی رنتده میکرد ناخوداگاه گفتم که می خوای برای یارسومم داشته باشی ؟(منظورم سکس بودش)؟ارزو سرش رو پایین انداخت وسرخ شدش وچیزی نگفت.منم این کارش رو به حساب بله قبول کردم(چون میگن سکوت علامت رضاست)رفتم به طرفش وبی وقفه لبام رو چسبوندم به لباش وداشتم لبش رومی مکیدم که یهو پیش خودم گفتم که نکنه ناراضی باشه وبه پدرش بگه بعد اونوقت منو اعدام میکنه باباش تو همین فکرهابودم که دیدم نه بابا اونم داره باهام همراهی میکنه چادرش رو رها کرد ودستاشس رو گذاشت پشت سرم ومنو سرم رو به طرف خودش می کشید تابهتربتونه لب بگیره منم که خرم کوکه کوک بودش یه دستم رو سینه هاش بود ودست دیگم هم بین پاهاش 3-2دقیقه بود داشتیم لب ازهم میگرفتیم که ول کردم لباشو وگفتم:اتاق خواب کدووم طرفه؟اونم گفت:بیادنبالم ورفتیم تو اتاق خواب وبازشروه کردم به لب گرفتن ازش چون خیلی لب های خوشگل ومامانی داشتش ناکرداروهمین جورهم تاپ تنش رو درمی اوردم یه سوتین سفید که روش عکی قلب بود تنش بود ازاون های که ازجلوبازمیشه اونو بازکردم وچشمم به دوتاسیب خوشگل افتادش که بدجورهوس کردم گازشون بگیرم برای همین شروع کردم به خوردنشون اونقدرخوردمشون که شروع کرد به اخ واف گفتن بعد اون شلوارش رو دراوردم(البته شلوارکه نه شلوارک که خیلی هم چسب بودش واون کونش زده بود بیرون ازش)شورتش باسوتینش ست بود ازکنار شورشت شروع کردم به لیسیدن او کس خوشگلش انگار که یه تیکه الماس بودش انقدرلیسیدم که ارضا شدش بعد یه نیگا به خودم کردم که به خودم گفتم:اون بیچاره یه بارارضاع شده بعد تو پوتین هاتو هم درنیاوردی؟!با کمک ارزو شروع کردم به دراوردن لباس های تنم ولخت لخت شدم اون لخت بود دیگه وبعد مخالف من روم روی تخت خوابید وشروع کرد به ساک زدن (کس کش دیوس انگار تو فیلم های هالیود بازیگرنقش اول بوده چون خیلی حرفه ای ساک میزد)منم برای این که بیکارنباشم شروع کردم با کس وکونش ورفتن کم کم داشت ابم می اد که گفتم بسه حالابریم سراعغ مرحله اصلی.خوابید وپاهاش رو داد بالا منم وقتی چشم به اون الماس وسط پاهاش افتاد بی وقفه کیرم رو گذاشتم سرکسش واروم اروم دادم داخل کشیدم بیرون اما این دفعه باسرعت وشدت تمام جاکردم تو که داد بلندی کشید حال کردم چون کس تقریبا تنگی داشتش(البته ناگفته نماند که کیرماهم کمی ازعربهانداره)به هرحال ما شروع کردیم به تلمبه زدن وازما قدرت وازاون لذت
وضع به همین منبال بود که صداش درامدکه میگفت:بکن بکن توش بیشتربده توش و ازاین اراجیف.ماهم که ازاین حرف ها قدرت می گرفتیم بیشترفشارمیدادیم.بعددیدم که داره ابم می اد گفتم اینطوری که نمیشه دراوردم کیرم روکفتم برگرد!گفت: می خوای چی کارکنی ؟گفتم:می خوای به کونت بزارم.اقا تا این رو گفتم بلند شدش که بره دستش رو گرفتم وگفتم کجا میری؟گفتش:کونش خیلی تنگه وبراش درد داره که به کونش بزارم.منم که سروزبون دارخرش کردم که اروم میزارم وبا تف زیاد میزنم که دردنداشته باشه(یکی نیست بگه که خره چه ربطی به تف داره؟!)بالاخره راضی شد که به کونش بزارم منم بی معطلی برش گردوندم ویه تف سرکیرم ویه نف هم تو کون خانوم انداختم وکلاهک کیرم رو اروم کردم تو کونش اخ واف های اهسته ای میکرداما کونش خیلی خیلی تنگ بود فشارزیادی رو کیرم بود برای همین یک دفعه فشاردادم وکیرم تا بناگوش رفت تو کونش وچنان جییغ کشید که فک کنم کل همسایه ها فهمیدن بعد هم شروع کردبه گریه کردن دلم براش سوخت کیرم رو بیرون کشیدم وتایکم اروم بشه داشتش همینطورگریه میکرد وبه سروکلم میزد منم اروم وایستاده بودم که عقدش خالی بشه بعد دوباره رفتم سراغ کونش و بهش قول دادم که اروم بکنم این دفعه مثل دفعه قبل سرکیرم رو کردم ت کونش وبعد اروم اروم همون رو عقب جلو کردم وهردفعه مقداربیشتری رو تو کونش می کردم تااین که به ته رسید وشروع کردم به تلمه زدن چه حالی می دادش جاتون خالی(البته پدرم به من میگفت)دیدم که خانوم چشماش رو بسته وداره تشک رو چنگ میندازه و اه اه می کنه و میگه بکن توش تاته بکن توش جرم بده اه اه منم که بچه حرف گوش کن سرعتم رو زیادکردم تا حد مرگ فشارمیدادم که دیدم می خواد ارضا بشه کیرم رو دراوردم وبرگردوندم وتوکسش گذاشتم شروع کردم به تلمه زدن وبازداشت اه اه می کردم منم احساس کردم که داره ابم می ادش سرعتم رو بیشترکردم اول اون ارضاشدش و بعد من ابم امد تموم ابم رو روی شکمش خالی کردم و ولوشدم روش همینطوری تا 10-12دقیقه بودیم تا اینکه بابوسه های ریزش رو صورتم ولبام بیدارشدم منم همراهیش کردم یهو چشمم به ساعت روی تخت افتاد ودیدم ساعت 2 ومن باید الان تو پادگان باشم پس زودحاضر شدم وبه راه افتادم تا دم درهمراهیم کرد وبعد ازیک بوسه ی عاشقانه خداحافظی کردم رفتم اما وسط راه یادم امدکه کارم رو تموم نکردم کاشی ها هنوز مانده بودبرای همین به سرعت برگشتم زنگ زدم ودر رو بازکرد وامد گفت چیه خوشت امده دوباره سکس می خوای؟گفتم:نه باباکارم رو تموم نکردم!ضربه ای اروم به سرم زد به نشانه ی خاک برسرت و رفتم سراغ کاشی ها درهمین حین یه اب میوه هم داد بهم خوردم وبعد ازاتمام کارم باز یک بوسه س عاشقانه تر به راه افتادم ساعت 4به پادگان رسیدم ومستقیم رفت اتاق فرمانده و به شوخی گفتم که:ماموریت انجام شدش قربان.ازم تشکرکرد وگفت هنوزاازاین ماموریت ها زیاددارم برات.منم به خودم گفتم:تاباشه این ماموریت ها بادخترفرمانده.بعد ازاون 4باردیگه هم این موقعیت پیش امد ورفتم باارزویه حال درستو حسابی کردم اما مهم این بود که بعدها فهمیدم که فرمانده این کاررو میکرد که من از دخترش خوشم بیاد و برم خواستگاری اما حیف که دیر فهمیدم.
این هم از داستان ما امیدوارم که خوشتون امده باشه خدانصیب شماهم این چنین فرماندهای بکنه.

نوشته: m.j


👍 1
👎 0
75464 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

379365
2013-05-06 03:03:22 +0430 +0430
NA

چه فرمانده ی مسخره ای داشته بابات

0 ❤️

379366
2013-05-06 05:27:06 +0430 +0430
NA

ﻫﻤﺶ ﮐﺴﺸﻌﺮ ﻣﺤﻀﻪ !
ﻫﯿﭻ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﺑﯽ ﺣﯿﺍ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﻨﺪ ﮐﺎﺭﯾﺸﻮ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﮕﻪ !

0 ❤️

379367
2013-05-06 05:37:23 +0430 +0430
NA

آخرش ما نفهمیدیم این سینه خانوما چه میوه ای هست. من موندم که اناره ،یا لیمو شیرینه یا نارنج یا پرتقاله یاسیب سرخ خراسانه .هرچی هست باشه و خدا رو شکر میکنم که فقط هویج نیست وگرنه وای بحال پسرا! !!!

0 ❤️

379368
2013-05-06 06:23:10 +0430 +0430
NA

خوب و اما اصل ماجرا سال 73 تا 83و93میشه به عبارتی20سال بعد اگه بابات توسال75تا76ازدواج کرده باشه تو جلقو میشی16تا17 خوب این سایت میگم که بچه بازی شده زیر18نداره که…
بعدش عجب بابای رله ای داری که جلو تو و مامانت و خانواده خاطره سکسش رو تعریف میکنه شاید طلاق ملاقی شن ها…
ودر اخر تابلو دروغ مینویسی کمی تلاش کن وگرنه سروکارت با اسب ابی و شمشیر زوروس

0 ❤️

379370
2013-05-06 06:41:48 +0430 +0430
NA

اونجاي آدم دروغگو L)

0 ❤️

379371
2013-05-06 06:50:56 +0430 +0430
NA

شیرجوان…:

طعمش متفاوته.بستگی به گیرنده داره. :D :D ;)

بعضا مشاهده شده در بعضی مواقع طعم زهر مار هم می ده. بازم بستگی داره.مشکل از

فرستنده نیست . 8} 8} ولی هویچ بستنیشو تست کن. عجب طعمیه عاقااااااااااااااااااا

بیشتر از این نمی تونم شفاف سازی کنم .در معذوریتم. <):)

0 ❤️

379372
2013-05-06 06:54:07 +0430 +0430
NA

پروازی :
تو که سوال رو جواب که ندادی هیچ تازه مبهمش کردی .یعنی چی که به گیرنده بستگی داره ؟
لطفا واضحتر بگو ماهم بدونیم.
درحد دیپلم بگو که ما هم بفهمیم چی به چیه ؟
البته طعم هندوانه و خربزه رو یادم رفت بگم آخه بعضی نویسنده ها از اون طعمش تعریف کردن! !!!

0 ❤️

379373
2013-05-06 06:57:59 +0430 +0430
NA

شير جوان خخخخخخخ :D :)) بازار ميوه ست :D :))

واقعاً بابات اين دروغا رو سر هم كرد و بهت گفت؟!!! :^o :? <:P :D
يا خودت سال ٧٣ سرباز بودى و روت نشد…؟! :? :W
فرمانده ى كاخِِ زعفرانيه نشينِ بابات، جناب سروان بود كه باباى آشخورتو ميفرستاد خونه كه دختر جندشو بكنه، بلكه افتخار پدر زنش شدنو پيدا كنه؟! نفسم گرفت با اين جمله بنديم!!! :^o :^o :D :))
آيا وقتى ميرفت خونش، خود فرمانده منتظرش نبود؟!! ;) L) :D :))

0 ❤️

379374
2013-05-06 07:04:48 +0430 +0430
NA

شیرجوان…:

:D :D :D

نگو نمی دونی در سکس گیرنده کیه که ازت نا امید می شم. :D :D :D

طبع خربزه به درد نمی خوره . ادم به یاد صفرا میفته. هندوانه هم که کلا ابه. پیشنهاد می کنم که تست نکنید. ;)
جنس باید مرغوب باشه در حد کیم کارداشیان.

0 ❤️

379375
2013-05-06 07:05:02 +0430 +0430
NA

آخه جاشون عوض میشه .یدفه این گیرندس اون فرستنده. بعدش اون گیرندس اونیکی فرستنده.
خلاصه هر دقیقه جای فرستنده گیرنده عوض میشه .مثل واکی تاکی میمونه.

0 ❤️

379376
2013-05-06 07:10:06 +0430 +0430
NA

این بحثش خیلی عمیقه . اینجا بچه ها چشو گوششون باز می شه که هیچ الان دوستان

هم فکر می کنن این پروازی و شیر جوان چه زبلهایی بودن که تا حالا رو نمی کردن. :D :D ;)

0 ❤️

379377
2013-05-06 08:13:24 +0430 +0430
NA

ایول
تا حالا که چیزای جدید یاد گرفتیم .پروازی شما هم یه پا استادی و رو نمیکنی ها ناقلا

0 ❤️

379379
2013-05-06 08:53:31 +0430 +0430
NA

شیر جوان هویج بستنیشو تست کن . فازییییییییییییی میده که نمی دونی. :D :D :D

0 ❤️

379380
2013-05-06 09:16:03 +0430 +0430

شیرجوان عزیز خبر نداری جدا از طعمهای میوه ای که گفتی، یه مدل خاردار هم اومده که راست کار دندون عاریه دارهاست… (؛
البته همونطور که پروازی گفت این بحثش خیلی عمیقه!! با یه سانت دوسانت نمیشه اندازه زد…

0 ❤️

379381
2013-05-06 09:22:58 +0430 +0430
NA

نه نه پروازی. هویج نه. من همون لیمو وسیب و انار راضی ام.
هویج و بادمجون و موز واسه اونایی که دوس دارن. ما از بچه گی اهل این میوه ها نبودیم. دور من یکی رو خط بکش. فازشم نمیخوایم. همون لیموی آبدار واسه من خوبه. آب انارهم دوس دارم.
شاید شما هویج بستنی بهت فاز بده ولی من نه .

0 ❤️

379382
2013-05-06 09:33:26 +0430 +0430
NA

سیلور جان
من که ازین چیزا بچشم ندیدم تا حالا. برام عجیبه.
اصلن الان میبینم شما و پرواز میگین بخدا تعجب میکنم .باورش برام سخته

0 ❤️

379383
2013-05-06 09:35:43 +0430 +0430
NA

شیر جوان بیا 1 یا2 جلسه با هم نشستو برخاست کنیم که من 4 تا اصطلاح یادت بدم.

گی چیه بابا. صفر کیلومتری که پیرمرد. :D :D ;)

اون مدل خاردارش که فرمودند تلخ مزه است . ولی بازم نوش جونتون.
;)

0 ❤️

379384
2013-05-06 09:45:20 +0430 +0430

آخه لاشی از نوشته هات و لحجت معلومه افغانی هستی پدر کسکشت کجای افغانستان سربازی میرفت؟

0 ❤️

379385
2013-05-06 09:53:30 +0430 +0430
NA

من درخدمتم پروازی جان.
شما جون بخواه.
افتخاریه واسم .من هنوز که هنوزه صفر کیلومترم.

0 ❤️

379386
2013-05-06 09:54:22 +0430 +0430

آبجی پروازی فقط آومدم بگم:قربون معذوریتت بشم :D
درضمن مخلص دادا شیره وآقا شاهین هم هستیم…

0 ❤️

379387
2013-05-06 10:08:04 +0430 +0430
NA

پیرفرزانه:

شیر جوان روانیم کرد هر چی طعم بود تو دنیا بود با گیرنده و فرستنده براش توضیح دادم.آخرش ربط داده به گی بودن . :D

فقط یک طعم دیگه هم هست بگم برم.طعم طالبی . عاقااااااااااااااا دیوانه می کنه ادموووووووو .مخصوصا اگه ظاهر و باطن یکی باشه.

باور کنید معذبم درباره اینجور مسائل توضیح بدم. دیگه توضیح نمی دم.

0 ❤️

379388
2013-05-06 10:21:19 +0430 +0430
NA

پیرفرزانه عزیز:
خودت خوب میدونی که چقدر ارادت دارم خدمتتون داداش.
پروازی شما هم دیگه بگو هرچی باید بگی .حالا هی واسمون کلاس نذار

0 ❤️

379389
2013-05-06 10:21:23 +0430 +0430

البته مزه و طعمهای مختلفش به غذا و میوه ای که طرف میخوره بستگی داره. اگه ظهر موز و میوه بخوره تا عصر مزه همون رو میگیره. اگه سیر و پیاز بخوره مزه سیر و پیاز میگیره. اون دوستی هم که گفت مزه اسفناج میداد احتمالا طرف بورانی اسفناج خورده بود. اینجاست که میشه فهمید طرف چیکاره ست… شیر جان بیا پیش خودم یه کلاس فشرده مزه شناسی! برات میذارم با حریف تمرینی حقیقی… (؛
ماهم مخلص پیرفرزانه عزیز و بقیه برو بچز هستیم…

0 ❤️

379390
2013-05-06 10:31:08 +0430 +0430

پروازی گفتی سرشیر یادم افتاد که یکی از طعمهاش هم سرشیر عسل بود. فکر کنم طرف صبحونه سرشیرعسل خورده بود… عووووووووق

0 ❤️

379391
2013-05-06 10:39:55 +0430 +0430

بخواب یره …

0 ❤️

379392
2013-05-06 10:52:04 +0430 +0430
NA

سر شیر جوان هم می خوای با من بجنگی؟ نمی دونم شما چرا دست از سر کیسهای مورد نظر من بر نمی داری. :D :D

یک سوال تخصصی هم داشتم بعضی وقتها مشاهده شده گیرنده مورد نظر بعد از انجام عملیات و چشیدن طعم مورد نظر ,صفرا بالا اورده.لطفا اینم توضیح بدید که کلا شیر جوان متوجه عمق فاجعه بشه.
:D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D ;)

0 ❤️

379393
2013-05-06 11:17:02 +0430 +0430
NA

چاکرم سیلورخان:
خیلی مخلصم. شاید یه روز بیاد که بیام پیشت واسه کلاس فشرده.خلاصه آدرس بدی پایه ام داداش.
پروازی :
حالا روی سرمن با سیلور کل کل میکنی.

0 ❤️

379394
2013-05-06 12:10:58 +0430 +0430

پروازه؟ :-D
تو از كجا ميدونى سينه ى خانما چه طعمى داره؟؟؟
من تا حالا نديدم زير داستانهاى لزبين نظر بدى!! :-D
و چند نكته ى مبهم ديگر!
ولى بيشتر از اين تو معذوريت قرارت نميدم :-D

عاقاا اين طعم بستگى به فصل و دماى هوا هم داره!
معمولا تو تابستان مزه عرق ميده! شورره!! =))

0 ❤️

379395
2013-05-06 12:20:22 +0430 +0430
NA

آريزونا:

به اطلاعاتتون کمک می کنم بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب فردا روز اگه یک بدبختی خواست بیاد کنارتون بخوابه بدونید چی طعم چی می ده .قاطی نکنید بالا پایینو اشتباه
کنید. تازه باید از من تشکر کنید.والااااااااااااااااااا

نکته 2- خوب بگو تابستون پودر بزنه به اون بدن واموندش تا هم طعمش عوض شه هم عرق نکنه. :D :D :D

الان جلوی خودمو خیلی دارم می گیرم که جواب اون طعم شیر عسلو ندممممممممم.

باور کن 2 ساعته که نمی خوام بگم شیر عسل در این مکان مقدس کارایی نداره .لطفا با واحد پایین مراجعه فرمایید .

آخیششششششششششش راحت شدم.داشتم خفه می شدم. :D :D :D :D

0 ❤️

379396
2013-05-06 12:25:28 +0430 +0430
NA

پروازی :
وقتی از بچه های بالا نظر میاد که شیرعسل خوبه ،حتما خوبه دیگه.
لابد تجربه دارن دیگه که میگن .مگه نه ؟
شما هم حتما تجربیات مفیدتو در اختیار دیگران قرار دادی! !!!

0 ❤️

379397
2013-05-06 12:35:29 +0430 +0430

پروازى اصن همه ى اينا كه ميگى درست ولى جواب سوال منو ندادى!
ميگم؛
تو از كجا طعمشو ميدونى؟؟؟ :-D

چون اين اطلاعات! تو هيچ كتابى نوشته نشده! فقط از راه تجربه بدست مياد!! :-D

0 ❤️

379398
2013-05-06 12:35:37 +0430 +0430
NA

هه هه هه خیلی کسخل خوب مجبوری اسب یجوری دروغ بگو کمتر معلوم باشه . اخه کس کش اون موقع پدرت 18سالش بود و 1373 خدمت میکرده . یعنی بابات 33سالشه کرخر . نکنه اون دختر دختر فرمانده مامانت باشه یا اینکه نه تو 13سالته کونی خخخخخخخ خیلی خری

0 ❤️

379399
2013-05-06 12:42:01 +0430 +0430
NA

آریزونا:

هر ازمایشگاهی 4 تا موش ازمایشگاهی داره دیگه.لازم نیست که حتما محقق تست کنه.

نیازه؟ از موش استفاده می کنه. :O) :O) :O)

الان روت کم شد با این جوابم. :D :D :D :D :D :D

0 ❤️

379400
2013-05-06 12:57:45 +0430 +0430

حيف كه دلم نمياد تو معذوريت قرارت بدم!!
واقعا حيف! :-D

عاقااا، اون مسئله ى لزبين كه گفتم رو فراموش كنيد، پروازى تو آزمايشگاه كار مى كنه!! =))

0 ❤️

379401
2013-05-06 14:06:50 +0430 +0430
NA

درد :D :D :D

0 ❤️

379402
2013-05-06 14:40:38 +0430 +0430
NA

پروازی و آریزونا :
آدم یه دفعه دیدی از یه غذایی بدش میاد ولی بلاخره یا ازش خورده قبلا یا اینکه مزه شو چشیده.اگه نه یه ناخونکی زده دیگه
آره دیگه

0 ❤️

379403
2013-05-06 14:47:48 +0430 +0430

عاقا تمام طعم های پیشنهادی و.تست شده توسط موش های ازمایشگاهی پروازی تو حلق مازی :-D
مازی ببين بخاطر کاری که امشب برام انجام دادي چه حالی بهت دادم :-D
کلی دهنت رو طعم دار كردم به کمک تجربیات دوستان
البته اميدوارم کیس مورد نظرت عرق نكرده باشه چون انگار علی تجربه خیلی بدی داره از این طعم شور ذکر شده :-D

0 ❤️

379404
2013-05-06 15:19:42 +0430 +0430
NA

شیرجوان…:

خوب یکباره بگید دارید از من اعتراف می گیرید . :D :D

جریان سیلور نمی دونم چیه کلا به تمام کیسهای من نظر داره. الان هم تا دید من به تو پیشنهاد دادم خودشو رسوند.

آریزونا خواستی سوالاتتو بپرس من با تمام قوا در خدمتم. به هر حال نون نمک خوردیم. :D :D :D

0 ❤️

379405
2013-05-06 15:29:25 +0430 +0430
NA

شیر جوان یک میوه هست در هندوستان به نام پاپایا .جاتون خالی تناول کردم ماه پیش.

عاقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا فکر کن طعم شیر و شکر و هلو میده . یعنی دیگه…

اگه خواستی کلاسشو برات بزارم که نحوه مصرفشو بدونی. :D :D :D :D :D

0 ❤️

379406
2013-05-06 16:15:00 +0430 +0430

عاقا ما هر چی امتحان کردیم اوریجینال بوده…یعنی همین ساخت وطن خودمون…آبجی پروازی این مزه شو والا ما امتحان نکردیم…ایشالاه خدا قسمت ما هم بکنه…اینطوری که تو تعریف کردی هوش از سرپرید…

0 ❤️

379407
2013-05-06 16:35:46 +0430 +0430
NA

پروازه عزیز
جسارته و عذر می خوام که تو بحثتون مثل نخود وسط شعله زرد قاطی می شم. ولی پاپایا در هاوایی و مناطقی با همین مدل آب و هوا هم پرورش پیدا می کنه و اصلش مال آمریکای مرکزی و مکزیک و مناطق استوایی است. احتمالا شما تولید و صادره از هندش رو میل کردین.
در ضمن یه فضولی هم راجع به انواع طعم ها دارم که امیدوارم هرگز این طعم رو نجشین. طعم پنیر گندیده . این از عرق هم بد تره. اوق

0 ❤️

379408
2013-05-06 17:04:10 +0430 +0430

شووما خودشو ناراحت نكن.


ببين پروازى! شووما نونشو خوردى به ما فقط شوريه نمكش رسيد!! :-D
من هيچ سوالى ندارم! :-D

و اما…
پاپايا !!!:

همچين بى شباهتم نيست! :-D


سپيده ميتونم بگم نهايت لطف رو به مازيار كردى ولى اين طعم عرق آخريش گند زد به همش! :-D
تجربه چيه؟ افتراست! منم تو آزمايشگاه كار مى كنم!! =))

0 ❤️

379409
2013-05-06 18:23:00 +0430 +0430
NA

آقا این بحث میوه هابه جای خوشمزش رسیده. هر چند که سیلور رفت و دیگه نیومد ولی واسه جمع بندی باید بگم که ختم کلام اینه که از قدیم گفتن : علف باید به دهن بزی شیرین باشه.
آره منم موافقم .تا بزی کی باشه ؟!!!. . . . . .

0 ❤️

379410
2013-05-06 22:43:58 +0430 +0430
NA

من که گیج شدم.
عصن نفهمیدم مزه چیه؟
گیرنده کیه؟
دیجی تاله ؟
پاپایا بوته ای یا درختی ؟
شیرو عصل خوبه یا بدِ؟
هـــــــــــــــی یادش بخیر شامورتی بازی!!!

0 ❤️

379411
2013-05-06 22:49:36 +0430 +0430

علی نكنه تو يكي از موشهای ازمایشگاه پری هستي و ما خبر نداشتیم؟ :-D
خدا شانس بده مردم عجب کارهای پرمخاطره و چالش برانگیزی دارن و.رو نمی کنن :-D
علی اعتراف کن اون طعم پنیر گندیده هم امتحان كردي؟از تجربیاتت گاهی مارو مستفیض کن اجرت با پروازی :-D

0 ❤️

379412
2013-05-06 23:02:38 +0430 +0430
NA

MS.TEACHER:

گلم 4 ماهی برای کارم در هند بودم و پاپایا دیدم و خوردم. به من گفتن این میوه بومی هست.که در استان اندرا پرادش در شهر حیدر اباد با دمای هوای بسیار بالا رشد میکه و
همچنین در استانهای مشابه . حالا راست دروغ پای خودشون.این میوه در انگلیس هم دیدم با قیمت بسیار بالا.ظاهرا خواص درمانی زیادی داره.ولی در هند ارزون بود .
این عکسی که اریزونا گذاشته پاپایا کال هستش و غیر قابل خوردن. پاپایای اصلی زرد رنگ هستش و دونه های سیاه رنگ بد ترکیبی داره. من که دوست داشتم مزه اشو حالا اصالتا از هر کجا که هست.

پیرفرزانه:

برادر فرزانه ریلکس . باید برای شما و شیر جوان تور طعم و مزه بذارم که ظاهرا صفر کیلومترید پیرمرد. :D :D :D

شیر جوان داستان جدید سوژه جدید .

این نویسنده دیگه خیلی خوش به حالش شد .
=;

0 ❤️

379413
2013-05-06 23:23:37 +0430 +0430

سلام به همه دوستان با تجربه سايت!!!
من تجربيات شما رو ندارم ولى معمولا خودم، مزينش ميكنم به طعم مورد نظر خودم!!!

0 ❤️

379415
2013-05-07 03:39:43 +0430 +0430

البته از دوستان به ما کم نرسیده (از همه شکل و همه نوعش) ولی
آقا ما لطف دوستانو نخوایم باس کیو ببینیم؟ :|

0 ❤️

379416
2013-05-07 05:37:45 +0430 +0430

اینجور که معلومه دیگه لازم نیست پول واسه میوه بدیم. همینکه طرف بخوره کافیه. مثلا حساب کن با یه بنده خدایی صنم باز میکردی. اونوقت لازم نبود که اینهمه راه بری هندوستان میوه پاپایا بخوری…(؛

0 ❤️

379417
2013-05-07 12:20:08 +0430 +0430
NA

شما فعلا به شیر عسلت برس. >:P :D

0 ❤️

379418
2013-05-07 15:23:30 +0430 +0430

شیر و عسل قدیمی شده. الان میوه های استوایی خیلی روی بورسه… (:

0 ❤️

544598
2016-06-12 19:39:28 +0430 +0430
NA

اخه مادر … بی همه چیز میگی و که رفتی به تاپ و دامن بود بعد موقع لب گرفتن چادر از سرش افتاد؟؟ چادر اون وسط از ک… ننه تو افتاد؟؟؟ دوما دختر مایه دار بچه فرمانیه تورو انش هم حساب نمیکنه مگه ادم قحطه بیاد به تو د.ا.ه.ت.ی پشکل خور بده؟؟ باباشم با یک من ریشو پشم نشسته بود تو پادگان ک… کشی دخترشو میکرد؟؟ تو پادگان ما یک دفعه یک افسر یک سرباز بجنوردی رو برده بود خونش که دیوار ها رو رنگ بزنه من پرسیدم این 6 ماه پیش یکی دیگه رو برده بود برای رنگ زدن افسر نگهبان خندید و گفت نقاشی خونه جناب سرگرد هیچ وقت تموم نمیشه!! اون موقع من نفهمیدم جریان چیه بعدا یکی از قدیمی ها گفت هر وقت زنو بچه سرگرد میرن شهرستان این به بهانه نقاشی کونی ترین سربازو انتخاب میکنه میبره خونش و… وقتی هم که بر میگردن سربازه رو یک هفته میفرسته مرخصی تشویقی!! فکر کنم جریان بابای اینم همین بوده!!!

0 ❤️