من و دخترخالم ساغر (۱)

1397/10/07

قسمت اول(اولین سکس و زدن پرده بکارت)

اسم من شایانه، 18 سالمه، و میخوام داستان اولین سکسم رو براتون تعریف کنم
دختر خاله من اسمش ساغره و اونم 18 سالشه حدودا 1 ماه از من کوچکتره، ما دوتا همیشه از بچگی باهم بازی میکردیم و یه جورایی باهم بزرگ شدیم…
ساغر واقعا خیلی سکسیه، یجورایی هر پسری که اونو میشناسه تو کفشه. قدش متوسطه موهاش قهوه ای و چشمای سبز داره، سینه هاش سایز 70ان و با لباسای جلوباز سکسی ای که میپوشه همیشه تو چشم میزنن، یه ذره تپله و کون متوسطی هم داره. درکل هیکل روی فرم خیلی سکسی ای داره…
امسال ما دوتا سوم دبیرستانیم و رابطه ما از اول دبیرستان شروع شد، اوایل هر روز باهم حرف میزدیم و کم کم رابطمون باهم صمیمی تر شد و عاشق هم شدیم.
رابطه خونوادگیمون تقریبا زیاد بود و هر چند وقت یه بار میومدن توی خونه ما و ساغر هم میومد توی اتاق من. خونواده های ماهم از بچگی زیاد بهمون گیر نمیدادن الان هم براشون عادیه که همش باهم تنهاییم.
ساغر تک دختره و منم یه داداش دارم که 24 سالشه و معمولا هیچوقت تو خونه نیست.
ساغر هر وقت میومد توی اتاق من اول منو بغل میکرد و میبوسیدیم همدیگرو بعد به بهونه فیلم دیدن روی تخت من کنار هم میخوابیدیم و همدیگرو میمالیدیم… دوتامون میخواستیم باهم سکس داشته باشیم ولی جفتمون باکره بودیم و حتا نمیدونستیم چجوری شروع کنیم، حتا خجالت میکشیدیم با هم راجب سکس حرف بزنیم.
من و ساغر دوتامون رشته کامپیوتر بودیم و چون من برنامه نویسیم خوب بود ساغر هم افتضاح بود تو این درس به مامان باباش گفت که یه روز پنجشنبه از صبح بیاد توی خونه ما و من برنامه نویسی یادش بدم و این اولین باری بود که مامانش بهش گیر داد و گفت نمیشه یه شب هممون میریم اونجا و تو برو پیشش یاد بگیر. اونشب اومدن و چون ساغر افتضاح بود تو این درس من چنتا چیز جزئی یادش دادم توی امتحانی که سه شنبه داشت نمره 7 گرفت و خالم که نگران درسش شده بود خودش زنگ زد به من گفت که اشکال نداره ساغر یه روز بیاد پیشت و یادش بدی؟؟ منم گفتم نه چه اشکالی فقط ایندفعه سه چهار ساعت نیاین چون واقعا تو این چند ساعت هیچی یاد نمیگیره هیچ فرقی نمیکنه خالمم گفت نه ایندفعه پنجشنبه میاد همونجا پیشت تا شب یادش بده منم گفتم حتما خاله.
پنجشنبه شد و منم خب همیشه پنجشنبه جمعه ها تا ساعت 12 میخوابم، ساعت 8 صبح بود که ساغر هی لپمو بوسید تا بیدار شدم، چون باباش ساعت 7 میرفت سرکار همون موقع اومده بود همراهش و تا 8 کنار من روی تختم نشسته بود.
از خواب که بیدار شدم اولین چیزی که دیدم ممه هاش بود که شکافشون از بالا کامل معلوم میشد. یه ساپورت مشکی خیلی تنگ پوشیده بود که کسش قشنگ معلوم میشد یه خط از وسط رفته بود تو، یه تیشرت سفید که شکاف ممه هاش از بالا بیرون زده بود، یه مانتو جلو باز قرمز و شالش رو هم درآورده بود(کلا خانواده ما توی خونه شال نمیپوشن و عادیه)
و اینجوری بود که از همون اول صبح حشری شدم و کل روز تو فکر سکس بودم.
همینجور که به شکاف سینه هاش زل زده بودم یهو بهم گفت به چی نگاه میکنی گفتم هیچی، یه خنده کرد و گفت بلند شو عشقم برو دست و صورتتو بشور صبحانه بخور بیا شروع کنیم، منم با اون وضعیتی که داشتم(کیرم به طرز عجیبی راست شده بود و هیچ کارش نمیتونستم بکنم که نبینه اگه بلند میشدم خیلی ضایع بود) نمیتونستم بلند شم گفتم صبر کن حالا گفت چرا منم گفتم حال ندارم همینجوری چند بار پرسید فهمید که دارم میپیچونم یه نگاه به کیرم کرد از روی پتو دست گرفت به کیرم و فشار داد تازه فهمید که چرا بلند نمیشم، با دندوناش لبشو گرفت گفت اوه اوه وضعت خرابه که پس صبر کن هروقت آماده شدی برو، من
م گفتم با این کاری کردی که فعلن آماده نمیشم، خندید گفت ببخشید منم گفتم نه نه اشکالی نداره، و دوتامون خندیدیم اونجا بود که فهمیدم ساغر خودش میخواد امروز باهام سکس داشته باشه هم از لباس پوشیدنش هم از رفتارش کاملا مشخصه…
بعد چند دقیقه هر جور شده بود کیرمو خوابوندم و بلند شدم همینجور که بلند شدم یه نگاه به کیرم انداخت دید خوابیده گفت آفرین تازه شدی یه پسر خوب منم سریع با لبخند گفتم ولی من دوست دارم پسر بدی باشم، خندید و سرشو انداخت پایین.
توی خونمون فقط مامانم بود که زیاد کاری به ما نداشت
برگشتم و درس خوندنو شروع کردیم، وسط درس خوندن هی تیکه های سکسی مینداختیم به همدیگه
جفتمون حشری بودیم تابلو بود، ولی ساغر کلا حواسش تو درس بود، نمیدونستم چرا
همینجوری گذشت تا ساعت شد هفت شب، جفتمون دیگه سردرد شده بودیم ساغر گفت بسه دیگه همینقد بسه تورو خدا بیا یه کار دیگه کنیم، گفتم چیکار؟؟ گفت اون بطری مشروبی که نشونم دادی تو کمدت قایم کردی رو بیار بخوریم
گفتم الان ممکنه مامان بابام بیان تو ببینن بعدشم بری خونه مامان بابات میفهمن باهام مشروب خوردی که، گفت امشب که قرار نیست برم خونه مگه مامانم بهت نگفت؟؟
خیلی تعجب کردم، از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم، تازه فهمیدم چرا ساغر از صبح فقط درس میخوند چون میدونست شب میمونه…
گفتم نه خاله به من گفت از صبح میای تا شب…

  • امشب بابام ماموریته بخاطر همین مامانم گفت شب اینجا بمونم فردا عصر میان دنبالم.
    خیلی خوشحال شدم و رفتم مشروبو آوردم نشستیم دوتایی خوردیم و تقریبا نصف بطری رو خالی کردیم
    من کمتر خوردم ولی ساغر خیلی مست شده بود، اومد بغلم بوسید منو همینجوری بوسیدیم همو داشتیم کم کم شروع میکردیم که مامانم درو باز کرد ماهم سریع جدا شدیم و مامانم اومد تو گفت ساغر من جا برات توی هال پهن کردم ساعت یازدهه دیگه کم کم از هم خداحافظی کنین بیا بخواب، ساغر هم گفت چشم خاله، مامانمم رفت(مامانم میدونست ما باهم یه داستانی داریم، خودمم یه بار بهش گفته بودم)
    ساغر بهم گفت شایان من میخوام امشب کنار تو بخوابم
  • منم خیلی دوس دارم، ولی مامان بابام چی ممکنه بفهمن
  • نگران نباش من حواسم هست ساعتای یک که خواب رفته بودن میام پیشت پتومم جوری میندازم که اگه اومدن تو هال دیدن فکر کنن زیر پتو خوابیدم
  • باشه پس من بیدار میمونم منتظرتم
    نمیدونستم قراره چی بشه تنها چیزی که میتونستم بهش فکر کنم اون موقع سکس بود
    روی تختم خوابیدم و منتظر موندم تا بیاد، داشتم خواب میرفتم که دیدم ساغر پتومو از روم برداشت و سریع نشست روی کیرم و شروع کرد به لب گرفتن
    ساغر هم داشت کیرمو حس میکرد که داره بزرگ میشه و حشری تر میشد
    هیچوقت تاحالا اینجوری ندیده بودمش، حس کردم هیچی نمیفهمه الان، خیلی حشری شده بود
    همینجوری لب میگرفتیم دستامو بردم روی کونش و دوبار زدم روی کونش و دو طرفشو گرفتم
    اونم تو همون حالت شروع کرد کونشو روی کیرم بالا پایین بردن
    با دست راستم پشت سرشو گرفتم و با دست چپم پشت گردنش، سرمو بردم سمت گردنش و گردنشو شروع کردم خوردن و لیس زدن صدای آه کشیدن ساغر بالا اومد و منم دیگه حالم دست خودم نبود، بعد از گردنش رفتم سمت لاله های گوشش و یکم که اونا رو لیس زدم خودشو کشید عشق رفت پایین شلوارکمو کشید پایین و کیرمو از تخمام لیس زد تا بالا و با دستش کیرمو گرفت و ساک زد همینجوری که داشت ساک میزد من نتونستم خودمو کنترل کنم ارضا شدم و آبم ریخت توی دهنش سریع دهنشو برد یه طرف دیگه و آبم که توی دهنش بود رو ریخت روی دستش، گفتم ببخشید نتونستم کنترل کنم گفت اشکال نداره، اومد خوابید روی تخت پاهاشو با
    ز کرد گفت حالا نوبت توعه، منم از ممه هاش شروع کردم نوک ممه هاشو داشتم میخوردم صداش آه کشیدنشو میشنیدم، خیلی داشت حال میکرد
    دیدم خیلی حسری شده رفتم پایینتر شلوارشو کشیدم پایین که کسشو لیس بزنم، خیلی کس خوبی داشت خیلی تمیز و خوشگل بود.
    رفتم سمتش با قسمت بالایی کسش بازی میکردم و انگشتمم کرده بودم توی کسش باهاش بازی میکردم
    یهو صدای آه کشیدنش خیلی بلند شد، ترسیدم مامان بابام بیدار شن دست چپمو گذاشتم روی دهنش
    همینجور که داشتم کسشو میخوردم باهاش بازی میکردم ارضا شد پاهاش لرزیدن، رفتم بالا بغلش کردم یه لب ریز ازش گرفتم و کیرمو بردم سمت صورتش اونم دوباره یه ذره ساک زد بعد پوزیشن داگی گرفت و منم کیرمو فرو کردم توی کونی، خیلی تنگ بود حتا ناخون هم توش نکرده بود فکر کنم، اون لحظه که کیرم رفت داخل کونش یهو نزدیک بود جیغ بزنه که بالشمو گار گرفت و با دستاش هم محکم باشم رو گرفت، همینجور که داشتم تلمبه میزدم با دستش منو آروم داد عقب و برعکس شد به کمو خوابید پاهاشو باز کرد و گفت میخوام بکنی تو کسم، منم اون لحظه هم مست بودم هم حشری بهش فکر هم نکردم و سریع کیرمو بردم سمت کسش.
    اول یذره درش مالیدم بعد گذاشتمش در کسش تو نمیرفت، یه ذره فشارش دادم یهو پردش پاره شد و کامل رفت تو، اون لحظه ساغر فقط دهنشو تا ته باز کرد که داد بزنه منم سریع دستمو گذاشتم روی دهنشو سرشو برگردوندم روی بالش
    با دوتا دستاش کمرمو فشار داد تا حدی که با انگشتاش زخم کرد کمرمو
    هر بار که کیرمو میاوردم عقب و فرو میکردم تو انگشتاشو فشار میداد روی کمرم و میکشید
    یذره صبر کردم آرومتر شد، دستمو از روی دهنش برداشتم و تلمبه زدنو ادامه دادم آروم در گوشم آه میکشید
    نزدیک بود که دوباره ارضا شم سریع کشیدم بیرون و دوباره فرو کردم توی کونش و اونجا تلمبه زدم و همونجا خالی کردم همون موقع هم ساغر یا دوتا انگشتش با کسش بازی کرد و اونم ارضا شد…
    یه دستمال آوردم خودمونو باهاش پاک کردیم لباسامونو هم پوشیدیم افتادیم روی همدیگه، من خوابیدم به کمر روی تخت و ساغر هم خودشو انداخت روی من…
    کم کم داشتم خواب میرفتم که بلند شدم ساغرو بغل کردم بردم تو هال سر جاش خوابوندم و خودمم برگشتم روی تختم خوابیدم.
    گوشیمو که چک کردم دیدم حدود چهل دقیقه قبل داداشم بهم توی تلگرام پیام داده نوشته “موفق باشی”
    دقیقا همون موقعی که کیرمو کردم توی کون ساغر و آه بلند کشید داداشم چون اتاقش کنار اتاق منه صداشو شنیده بود… منم روم نشد جوابشو بدم
    فردا صبح ساغر بیدار شد اومد منو بیدار کرد گفت وای شایان ما دیشب چیکار کردیم!!!؟؟ من دیگه پرده ندارم حالا چیکار کنیم؟؟
    منم بهش گفتم آروم باش یه فکری براش میکنیم بعدا بیا بغلم الان
    اومد بغلم و نشستیم یه فیلم نگاه کردیم و تا عصر که مامان باباش اومدن پیش هم بودیم…
    این اولین تجربه سکس من بود، دوتامون آماتور بودیم ولی واقعا سکس خیلی خوبی بود…
    و بعد این داستان هم سکس های دیگه هم داشتیم که اتفاقای جالبی هم افتاده برامون. اگه دوست دارید ادامه داستان رو هم بگم تویی کامنت ها بهم بگید و اگرم نه که هیچ…

نوشته: شایان ش.


👍 5
👎 5
20761 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738044
2018-12-28 21:48:09 +0330 +0330

کاری به راست و دروغش ندارم.ولی طرز نوشتنتو دوست داشتم

1 ❤️

738050
2018-12-28 22:13:08 +0330 +0330

**** (clap) ک

0 ❤️

738064
2018-12-28 22:27:30 +0330 +0330

کاری ب بقیه ندارم خیلی باحال بود داستانت از اونجایی ک خودمم یه دختر خاله همسن دارم و از بچگی باهم بودیم میفهمم اینا رو خیلی باحال بود داستانت مخصوصا اونجایی ک اس داد داداشت هههههه

0 ❤️

738093
2018-12-29 01:06:01 +0330 +0330

کسکش تو شاید آماتور باشی ولی ساغر خانوم نبوده من جفت پا میرم رو قرآن قسم میخورم تو هیچ کون آکبندی با این سرعت نمیشه کرد

0 ❤️

738113
2018-12-29 06:00:52 +0330 +0330

يني دختر هم سن خودتو راحت تو خواب بود برداشتي بردي تو هال سر و صدا هم نكردي اونم بيدار نشد
مهم تر از همه كيسه برنج برداشتي نكنه كه سبك بود?
يني

0 ❤️

738120
2018-12-29 07:48:38 +0330 +0330

فقط داداشش…

0 ❤️

738125
2018-12-29 08:35:51 +0330 +0330

اخه جغی .
بطری رو تا نصفه خوردین چیزیتون نشده
بعدش پردشو زدی خونی چیزی نیومد؟
کمتر بزن که مغزت خایه فنگ نکنه

0 ❤️

738267
2018-12-29 23:02:33 +0330 +0330

حاجی کاری ندارم ولی به جقاتون قسم قسمت داداشش خیلی خوب بود

0 ❤️

738363
2018-12-30 18:28:13 +0330 +0330

خزعولاتتو گاییدم راسی منم برنامه نویسم نگاییدمت ب جدم نیسی در حدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها