من و زن پسر خاله کون گنده

1397/06/17

سلام خدمت همه دوستان شهوانی, خوب بلد نیستم بنویسم ولی داستانم کاملا واقعی هستش.
من اهل یکی از شهرهای شمال هستم,داستانم برمیگرده به ده سال پیش یعنی زمانی که هجده سالم بود, این پسر خالم خیلی ازم بزگتره و پسر بزرگش همسن منه بخاطر همین چون خونشون هم نزدیک ما بود من همش اونجا بودم و در حال بازی, قضیه از اون جا شروع شد که من همش توکف زنای سن بالا بودم و عاشق سکس باهاشون,زن پسر خالم که اسمش وفا(مستعار ) بود از همون دوران بلوغ منو تحریک میکرد, از خودم بگم, قدم ۱۸۵ وزنم ۷۰,کیرمم بدک نیست بزرگه اما خیلی کلفت, وفا هم یه زن گوشتی چهل ساله با سینه های معمولی و یه کون
خیلی گنده که من عاشقش بودم, بریم سر اصل داستان, وفا همیشه جلوم راحت میگشت و وقتی بولیز دامن میپوشید اون کون گندش میخواست دامنشو جر بده,یا یه وقتایی که خم میشد کونش خیلی تو چش بود,منم از هر فرصتی استفاده میکردم تا خودمو بمالم بهش,یه بار که داشت ظرف میشست من به بهانه اب خوردن رفتم اشپزخونه,اب خوردم خواستم لیوان بزارم که بشوره خودمو از پشت چسبوندم به کون گندش,دیدم اعتراض نکرد یکم موندم بعد رفتم,اونم هیچی نگفت, خودشم فهمیده بود چیکار کردم انگار خوشش اومده بود, بعد اون رفتارش باهام عوض شد, مثلا وقتایی که شوهرش نبود پیراهن استین کوتاه,تا سر زانوش میپوشید سعی میکرد اندامشو پاهای گوشتیشو بهم نشون بده, منم بیکار نبودم و هر وقت که میشد یواشکی خودمو بهش میمالوندم یا به کونش یه دست میکشیدم,یه روز که رفته بودم با پسرش بازی کنم ایفون که زدم دیدم برداشت بهم گفت بیا بالا,رفتم دیدم پسرش نیست,گفتم کجاس گفت شوهرش بردتش کلاس وتازه رفتن, برام شربت اورد و گفت به موقع اومدی یکم کار خونه دارم بهم کمک کن, منم از خدا خواسته گفتم به چشم,یه بولیز ویه دامن گشاد پوشیده بود اما بازم کونش میخواست دامنشو جر بده, خلاصه گفت میخوام پرده هارو بشورم بیا کمکم کن در بیاریمشون,رفتیم تو اتاق خودشون که تخت دو نفره توش بود,خلاصه شروع کردیم
به در اوردن پرده, اخر کاری یه گوشه پرده گیر کرده بود هر کاری کردم نتونستم درش بیارم, وفا بهم گفت از چهار پایه بیا پایین کار خودمه, فقط چهار پایه رو محکم نگه دار,اون رفت بالا و کامل کونشو داد سمت منو مشغول در اوردن پرده شد,منم پشتش چهار پایه رو داشتم, یکم که ور باهاش یهو الکی که مثلا داره زور میزنه کونشو داد عقب طوری دقیقا اومد جلوی صورتم منم یه دست اروم کشیدم روش دیدم اعتراضی نکرد جراتم بیشتر شد و دوباره دستمو کشیدم به باسنش داشتم دیوونه میشد ضربان قلبم خیلی تند شده بود,ولی فهمیدم الکی دار لفتش میدم منم با یه دست چهار پایه رو داشتم با اون دستمم باسنشو که مثلا نیوفته خلاصه پرده رو باز کرد میخواست بیاد پرده هم تو دستش گفت مواظبم باش نیوفتم منم که منتظر چراغ سبز بودم کامل بغلش کردم طوری که کیرم که دیگه سیخ شده بود قشنگ افتاد لای کون گندش اونم خودشو ولو کرد تو بغلم من مثلا که حواسم نیست اومدم بگیرمش محکم سینه هاشو گرفتم اونم یه آهی کشید که همونجا منم پررو تر شدمو شروع کردم سینه هاشو از پشت مالوندن و گردنشو می بوسیدم,دیدم دیگه شل شده همونجا رو تخت خوابوندمش شروع کردم لخت کردنش فقط اه میکشید, لختش کردمو شروع کردم سینشو خوردن کلی خوردم براش همونجوری اومدم پایین تا رسیدم به کوس گوشتیش اولین بار بود میخواستم بخورم ولی واقعا مزش عالی بود,کلی خوردم واسش تا اخر ش با چنگ گرفتنش از دستم فهمیدم ارضا شدو گفتم حالا نوبت تویه, پا شدو لختم کرد وگفت فقط عجله کن زیاد وقت نداریم,شرتمو کشید پایین و با دیدن کیر گفت اوف چه کلفته,جووون و شروع کرد به خوردن یه مقدار که خورد سریع به حالت سگی خوابوندمش وکیرمو یه تف زدمو کردم تو کوسش,خیلی تنگ نبود ولی داغ بود مثل اتیش,یه مقدار که کردم گفتم از عقب میخوام,میگفت دیر شده و بزاردفعه بعد ولی من گوشم بدهکار نبود,بغل تخت یه کرم بود زدم به سوراخ کونش و گفت فقط نم نم بکن, کیرت کلفته جر میخورم,باور نمیشد این کون گنده که تو فکرم چندین بار به خاطرش جلق زده بودم الان جلومه,با زور و بلا سر کیرمو تو کونش جا دادم,نم نم کردم تا ته خلاصه رفت تو کونش,خودش میگفت دارم جر میخورم,منم چند دقیقه ای صبر کردم گفت حالا شروع کن,منم نم نم شروع کردم تلمبه زدن,بعد یک دقیقه دیدم دیگه اه ونالش رفته اسمون و فقط بکنننننننن جرمممممم بده,پارممم کننن,منم با تمام توان میکردمش وقتی تلمبه میزدم با هر ضربم کونش مثله ژله تکون میخورد,بعد چند دقیقه دیدم داره ابم میاد گفتم کجا بریزم گفت بریز تو کونم منم همه ابمو توش خالی کردم, بعدش بهم گفت بهترین سکس زندگیم بوده کیر شوهرم کوچیکه و بهم حال نمیده, بعد اون هم جند بار دیگه خونه خودمون و خونه اونا کردمشو هر دفعه واقعا بهم بیشتر حال میداد,ممنونم که خوندین,
نوشته: امین


👍 5
👎 9
84092 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

716050
2018-09-08 20:44:01 +0430 +0430

من هوس یه خانم ناز کردم همین

0 ❤️

716056
2018-09-08 20:59:27 +0430 +0430

بازم شربت ، بازم پرده باز کردن… یعنی یکم تنوع بدید به مغزتون

2 ❤️

716092
2018-09-08 22:30:04 +0430 +0430

واقعا نمیفهمم چرا زنای تو داستان چرا انقد راحت خودشونو دراختیار مرد میذارن و به شوهرشون خیانت میکنن. همه داستانا ام همینن. تنوع داشته باشید یکم:/

1 ❤️

716127
2018-09-09 04:11:54 +0430 +0430

این آستین کوتاها که تا سر زانو هست کجا گیر میاد
من یاد بچه هایی میفتم که لباس باباشون رو میپوشن میفتم
ولی مرسی که شربت آوردی
گلوم خشک شد بس که اونیا شربت نداشتن

3 ❤️

716158
2018-09-09 08:45:51 +0430 +0430
NA

حالم از هرچی شربت به هم خورد عزیزان جقی داستان مینویسین حداقل شربتی نکنید

0 ❤️

716190
2018-09-09 11:45:49 +0430 +0430

حاجی
این پیراهنی که می گویی آستینش تا سر زانو میاد کدام برند است؟ شربت هم خوردی

0 ❤️

716269
2018-09-09 19:42:48 +0430 +0430

ریدی به سرش بدجور . بچه الاغ شنیدی که کون و کس رو یه لیسی میزنن ولی نه کون عنی و کس عرق کرده و بوی گوه گرفته رو ، توی جقی تو تخیلت یه پیرزن رو سوژه جق کردی اون وسط یادت افتاد کونش هم بزاری . برو گمشو بچه. گمشو گاو مراد. انتر

0 ❤️

716314
2018-09-09 21:28:43 +0430 +0430

روند تکراری داستانها
رفت بچش یا شوهرش نبود گفت بیا تو کار خونه کمکم کن.
شستن پرده.
شربت اورد.
کیر شوهرم کوچیکه ارضا نمیشم تو بهتری.
خودمو مالوندم اونم خوشش اومد بهم داد.
و …

حالا چرا اصرار دارین که واقعیه داستان؟؟؟

1 ❤️

716360
2018-09-10 03:05:06 +0430 +0430

ینی اگه اون آخرش نمینوشتی بهترین سکس عمرم بود اصلا باور نمیکردم کس گفتی

1 ❤️

716490
2018-09-10 18:44:25 +0430 +0430

این سرزمینی که داستان نویسای شهوانی توش زندگی میکنن کجاست/:چرا همه جندن از دم.ینی انگار ن انگار طرف شوهر داره…خعیلی راحت…“کیرمو در اورد کرد تو دهنش گفت اومممم چ بزرگه خاکبرسر شوهرم”…ریدم تو زندگی کسی که با شوهر کردن فقط میخواد تامین مالی داشته باشه.حرومزاده ترین ادم اونه

0 ❤️