من و سپهر (۲)

1399/11/07

...قسمت قبل

چند مدت پیش برای اولین بار تو عمرم، میخواستم الکل رو تجربه کنم.
به پسر خالم سپهر گفتم اگه میتونه یه عرقی، شرابی، چیزی جور کنه تا یه شب بریم خونه مادربزرگمون بشینیم بخوریم، اونم قرار شد خبرم کنه.
چند روز بعدش بهم خبر داد آخر هفته واسه خودم برنامه ای نذارم تا بریم بیرون و بعدش بریم بشینیم پای بساط عرق. میگفت یه عرق کشمش ناب پیدا کرده… خلاصه آخر هفته شد و رفتیم به دور دور کردن و بعدش رفتیم خونه مادربزرگمون واسه شب نشینی،،، مزه و تنقلاتم همه چی خریده بودیم و حسابی لاکچری بازی درآورده بودیم.
شروع کردیم به پیک زدن و سپهر باهام شرط کرد هر جا که اون بهم گفت دیگه نخورم منم نخورم و دست بکشم،،، من تقریبا سه تا پیک کوچیک خوردم که احساس کردم یکمی سرم گرم شده و شنگولم،،، اما سپهر حالت خاصی نشون نمیداد از خودش، من شروع کردم به جوک خوندن از تلگرام و صحبت کردن و از این حرفا، تو همین حین دیدم یواش یواش دست سپهر رو شلوارش میره و بیخودی هی کیرشو میماله،،، به شوخی بهش گفتم خیلی دلت میخواست یه کوصی هم اینجا بود باهاش ور میرفتی نه؟! یهو سپهر گفت آخ که دلم میخواد همین الآن کیرمو بذارم رو لبات بمالم و با کیرم لباتو نوازش کنم،،، از حرفش جا نخوردم چون زیاد با هم از این شیطونیا و کیر بازیا کرده بودیم اما همیشه فکر میکردم مستی طبع جنسی رو سرد میکنه، هر چند شنیده بودم تو مستی سکس خیلی میچسبه،،، منم به سپهر گفتم پس حسابی شق کردیا!!!
سپهر با چشماش اشاره کرد که حسااابی!!! بعدم سریع کیرشو از شلوارش درآورد و نشونم داد،،، منم که حشری شده بودم کیرم شق شده بود، کیرمو درآوردم نشونش دادم و گفتم منم دست کمی از تو ندارم البته،،، سپهر در حالی که کیرشو میمالید، یه پیک عرق ریخت و رفت بالا و اشاره کرد که برم کنارش،،، منم رفتم کنارش دراز کشیدم و با دستم کیرشو گرفتم و بالا پایینش میکردم، اونم کیر منو گرفت بالا پایین میکرد و داشتیم حال میکردیم باهم، یه مقداری که گذشت خودم سرمو بردم جلو و لبمو گذاشتم رو لبش، اونم مقاومت نکرد و باهام همراهی کرد و شروع کردیم به خوردن لب همدیگه و همزمان کیرامونو با دست هم میمالیدیم.
یه مدتی ادامه دادیم تا سپهر سرشو برد عقب و گفت میخوریش؟! منم یکمی مکث کردم و سرمو بردم سمت کیرش،،، زبونم کشیدم سر کیرش که ازش آب عشق آویزون شده بود و بعد لبمو آروم دور کلاهک کیرش قفل کردم و ذره ذره وارد دهنم کردم و آروم و با حوصله تا ته حلقم فرو بردم،،، سپهر آروم آه میکشید و داشت حال میکرد،،، دستشم از رو کیر من برداشت و گذاشت زیر سرش و چشماشو بست،،، منم شروع کردم به میک زدن و لیسیدن و ساک زدن کیرش و بعضی وقتا زبونمو از تخماش تا سر کیرش میکشیدم
و با زبونم رگ زیر کلاهکش رو ماساژ میدادم،،، مخصوصا با این یه تیکه خیلی حال میکرد و چشماشو خمار خمار میکرد و جون جون میگفت تا اینکه سرمو با دستش گرفت و کیرشو از دهنم کشید بیرون و گفت میشه بکنمت؟! منم بدجور حشری و مست بودم، نفهمیدم چی میگم، گفتم آره!!!
تا اینو گفتم، سپهر بلندم کرد برد لبه ی تخت تو اتاق و به پشت خوابوند و پاهامو داد بالا و کیرشو گذاشت دم سوراخم و بیمقدمه فشار داد،،، برق از کلم پرید و سوزش خیلی زیاد از سوراخ کونم تا سرم تیر کشید… اومدم داد بزنم خودم دستمو گذاشتم جلوی دهنم و ناله کردم،،، سپهر هیچی حالیش نبود و با تمام قدرت داشت فشار میداد ولی انگار فایده نداشت… از اونجایی که من چاق و تپلم، حجم لمبه های کونم زیاده و سوراخم یکمی عمق داره نسبت به لمبه هام، تو این شرایط کیر سپهر، کلاهکش و یکمی از طولش لای لمبه هام قرار گرفته بود و از اونجایی که فشار سپهر رو سوراخ من خیلی زیاد بود، تونست سرشو وارد کنه اما طول کیرش کامل لای لمبه های من قرار گرفت و نتونست بیشتر فرو کنه چون کیرش 12 سانت بیشتر نبود و نسبتا قلمی بود،،، خلاصه شروع کرد به تلمبه زدن و خیلی طول نکشید که گفت داره میاد… من که مثل مار از درد به خودم میپیچیدم، گفتم نریزی توشا، ولی دیر شده بود و سپهر خودشو تا ته بهم قفل کرد و یهو خوابید روم و شروع کرد به لب گرفتن… آب کیرش تو کون من یکمی انگار بی حس کننده بود برام چون به محض ارضای اون، دردم کم شد بعدم زودکیرش خوابید و سرش از کونم خارج شد،،، حس گشادی نداشتم ولی جای سوزش وحشتناکی داشتم… یکمی سپهر رو من خوابید و ازم لب میگرفت منم چشمامو بسته بودم و سعی میکردم تکون نخورم تا دردم بیشتر نشه،،، سپهر از روم بلند شد و همون طور که من لبه ی تخت بودم، جلوم زانو زد و کیرمو به دهن گرفت و شروع کردبه خوردن،،، من از شدت درد کیرم خوابیده بود اما تو دهن سپهر داشت بلند میشد، سپهر کیرمو میک میزد و با لبش دور کیرمو بالا پایین میکرد،،، چند دقیقه ای ادامه داد تا احساس کردم دارم میام،،، به سپهر گفتم و کیرم و از دهنش درآوردم و آبمو ریختم رو تشک روی تخت،،، جفتمون بیحال افتادیم کنار هم،،، اثر مستی داشت از بین میرفت و ما به خودمون اومدیم،
پاشدیم بساط عرق و مزه رو جمع کردیم گرفتیم خوابیدیم تا صبح…

ادامه...

نوشته: پارسا


👍 4
👎 1
9301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

788376
2021-01-26 00:40:12 +0330 +0330

آب عشق ؟ 😐

1 ❤️

788416
2021-01-26 02:51:46 +0330 +0330

امان از دست این پسرخاله ها که کونی های زیادی و تحویل جامعه دادن

0 ❤️

788468
2021-01-26 13:56:51 +0330 +0330

واقعا مثینکه آدما تو فامیل کونی میشن

0 ❤️

789019
2021-01-29 23:17:08 +0330 +0330

تو نظرها خوندم که پسرخاله ها خیلی ها رو کونی کردن،،،،شاید خود پسرخاله رو یه پسرخاله دیگه گاییده، و حالا اومده تلافی کنه،،،،،اما خب کیر هست دیگر،،،،،بلند شه پسرخاله،،،،پسرعمو یا عمه نمیشناسه،،،،،حالا هر کی پسر خاله خواست بیاد

0 ❤️