سلام من اردوان هستم 18 سالمه وسال اخر ريضايم نميخوام خودمو گنده نشون بدم يا مثل بعضي از دوستان جقو تو فكر همسايمون كسشر ببافم دلمم فش نميخواد خاطره اي كه ميخوام بگم ماله دو ماه پيشه زيادم سكسي نيست پس نخونش كه بعدن فوش ندي…داستان از اونجا شروع شد كه من يه دوسالي ميشد با دختر دوست بابام دوست بودم اولاش حسي بهم نداشتيم ولي كم كم بهم وابسته شديم راستش من اصلن كسي نيستم كه عاشق كسي شم ولي اعتراف ميكنم كه عاشقش شدم! رابطمون عالي بود حتي بهم ميگفت بدون تو ميميرم اردوان مينشست رو پام موهامو ناز ميكرد بعد تو بغلم دراز ميكشيد…وقتي به خاطراتمون فكر ميكنم ديونه ميشم بگذريم يه روز بابام گفت دوستم ميخواد بياد خونمون منم كه از خدا خواسته تو پوستم نميگنجيدم بالا خره اومد ما بيشتر باهم تلفني حرف ميزديم چون خونشون خيلي از ما دور بود و دير به دير ميددمش به خاطر همين خيلي دلتنگ هم ميشديم اومدو باهم رفتيم تو اتاقمو شروع كرديم حرف زدن به من گفت اردوان من بيخوام قضيرو به بابام بگم تو هم بگو من بدون تو ميرمو از اين حرفا من خرم كه باور كرده بودم بعد يه مدت بهم گفت اينترنت داري بريم فيسبوك حوصلم سر رفته منم گفتم گوشيم اينترنت داره گوشيمو اوردمو پسوردشو زدو وارد پيجش شد ديدم دوتا پي ام داره گفتم شايد دوستاشه…بعد يه مدت گشت و گذار در فيسبوك دير وقت شده بود و بايد ميرفتن خداحافظي كردنو رفتن منم خيلي اتفاقي رفتم سر گوشيم ديدم از همون پيج خودش اومد يادش رفته بود بياد بيرون منم كه بهش اعتماد داشتم داشتم ميامدم بيرون كه يه پي ام ديدم زده بود هستي؟! ديدم پسره منم كه شكه شده بودم رفتم جلو تر تا بقيه پي ام شو بخونم… ديدم بعله خانوم پي اماي عاشقانه دادن به هم داشتم ميمردم عرق كردمو داغ شدم بهش اس دادم كثافت من دوست داشتمو از اين حرفا در كمال پروي گفت خب دوسش دارم! انگار اين ادم نبود ميگفت بدون تو ميميرم ديگه جوابمو نداد تا يه روز به پسره پي ام دادم كثافت تو با شيوا چيكار داري اون صاحاب داره گفت من خيلي وقته ديگه جوابشو نميدم و ديدم با فوش دادنو اين رفتارا به جاي نميرسم سعي كردم دوستانه رفتار كنم بهش گفتم دوسش دارم گفت خيلي وقته ج شو نميده اولش باورم نشد ولي بهم ثابت كرد از يه طرفيم دختري كه تو نت با كسي دوس شه نميشه بهش اعتماد كرد از يه خوشحال از يه طرف ناراحت تصميم گرفتم موضوعو به بابام بگم بهش كل جريانو گفتم ولي چيزي از اينكه دوسش دارم نگفتم البته ميدونه ولي بروم نمياره تا يه روز كه بهم گفت ولش كن اگه بخاي دنبال همچين دختري باشي بايد تا اخر عمر بيفتي دنبالش ولي بهش گفتم نميتونم فراموشش كنم… از يه طرفم تو يه مهموني دوره اي كه هر سه ماه يه باره كه سري بعدش يه ماه ديگس تصميم گرفتم كارو تموم كنم.يه جوراي از شما راهنماي ميخوام كه چطوري بدستش بيارم؟.ممنون از شما دوستاي گلم كه تحملم كردين فكر كنم اين اولين داستان شهواني باشه كه هنوز ادامه داره.نتيجه مهمونيو بهتون ميگم.اين خاطره باعث شد من از سكس و دختر حالم بهم بخره ولي هنوز اميدمو از دست ندادم درضمن من ادمي نيستم كه به به ين راحتيا عاشق شم (عشقم الكي نيست) پس لطفن توهين نكنين.باي
نوشته: اردوان
=)) :)) اردوان چندمی؟ ریضایی؟؟؟ این دیگه چه رشته اییه؟ :D
خوب معلومه،منم اگه جای شیوا بودم تورو آدم حساب نمیکردم.بی اف آدم باید آدم حسابی باشه خاله جون…نه مثل تو که هنوز :)) ای بابا نگم بهتره…
…
شعر عهدیه بدیعی رو شنیدی؟
الان دیگه شیوا جونت بازخوانیش کرده:میخوام امشب بغل این یکی باشم حالیته حالیته؟ شب دیگه…
:))
کس ساناز با مخلفات تو دهنت بچه. بشین درست رو بخون کم کسشعر بنویس.
شادی جوجو، بیشتر از این براش ارزش قائلم که به در و دیوار حوالش بدم.
ان بیچاره اززشماراهنمایی خواست یکی کسشو حواله میکنه یکی کیرشو خدایی خیلی کس مغزید.مخصوصا ساناز.ضمنا داداش بی خیال دختره شو برو دنبال همون جنده بازی که عشق و عاشقی تو مملکت تخمیه ما بهترازاین نمشه.ی
بچه پاشو برو مدرست دیرشد پاشو پاشو الان زنگ میخوره تروچه به این چرندیات
ولش كن.اونكه با كساى ديگه حرفاؤ عاشقانه ميزنه.از كجا معلومه به اونا يا كساي ديگه كوس نده.همه جندها به طرفشون ميگم تو عشق اول و آخرمى.اعتماد نكش بهش
به نظر من فکر افتادن کف پاشو به دست اوردن دوبارش رو از سرت بیرون کن/چون دوس دختر منم یه روز که خدافظی کرد دیگه فرداییش اس نداد و منم اس ندادم تا اینکه بعد3روز اس دادم گفتم چرا اس نمیدی?گفت مگه نگفتی برو دوس پسر بگیر?گفتم حالا گرفتی?گفت اره و خیلی دوسش دارم/منم یه خورده فیلم هندی را انداختم و بعد همه چی همون شب تموم شد و سعی منم واسه به دست اوردن دوبارش بی فایده بود و مجبور شدم فراموشش کنم/خیلی خیلی سخت بود ولی تونستم و دیگه خودمو به هیچ دختری وابسته نکردم و الانم خیلی راحتم تو هم فراموشش کن تا بیشتر از این وابسته نشدی
تنها مشکلت اینه که هنوز خیلی کوچولویی کمی به خودت زمان بده . وقتی به این قضیه جدی فکر کن که جدی به تو نگاه کنن . بقیه راست میگی فراموشی از همین حالا . اگه بدستشم بیاری موقته و اونوقت کارت سخت تر خواهد بود . فعلا برو ریاضیتو بخون
مگه شهوانی دفتر مشاورست یا گزینه حل مشکلات خانوادگی اینجا میبینی؟
متنت کلا سه پاراگراف بود که دوتاش مقدمه بود.
دست بردارین. درسته که شهوانی بی درو پیکره. ولی در دیزی باز حیا گربه کو؟
اگه میخاین داستان بنویسینو خواننده رو تحت تاثیر قرار بدین. چارتا کتاب یا رمان بخونید.
والا گوز پیچ شدیم با این داستانایه پشم ریزونتون.
بابا یکم با محبت باشید چرا اینجوری میکنید خب اولین داستاتانشه ها
من خودم بخاطر یه موضوعی تقریبا مشابه این از پسرا متنفر شدم
دیگه هم با پسرا دوست نمیشم
فکرم نمیکنم کاره درستی باشه بخوای دوباره برش گردونی از کجا معلوم باز با کسی دوست نشه
برو جق بزن بعدبگو عاشقی!
نمیگفتیم بهت فحش نمیدادن چون داستانت درحد فحش نبود بز
اخه ما 18 سالمون بود نمیدونستیم دختر چیه کس کیه برو درست بخون کنکور داری خره اخه الان وقتشه کونییی
حال همایونیمان تا به انجا که به جمله ((من اصلن كسي نيستم كه عاشق كسي شم ولي …)) دگرگون گردید و یاد یاس عزیز افتادیم و اهنگشان را پلی نمودیم که ناگه یادمان افتاد بیایمو چیزی بنگاریم … هرچه خاستین نتوانستی از همان جمله فراتر برویم ان شود که امدیم و این نگاشتیم …
…
باشد که حال همایونیمان بهتر بشود
این التماست آدمو سر شوق میاره بهت فحش بدم :))
کس خواهر و مادرت بی ناموس
خب کیرم تو دهنت کسکش لاشی!
جای کس شعر گفتن برو از یکی مشاوره بگیر کونی!
اینجا کسی بیکار نیست که بخواد کس شعرای تورو بخونه و کمکت کنه!
اینجا واسه داستانای سکسیه!
هرکی میاد اینجا واسه وقت گذرونیه!
برو خدا روزی تو جای دیگه حواله کنه!
وقته مارو هم نگیر کسکش…
غلط املایی بیداد می کرد. حداقل یه دور خودت روش بخون.
چون خودت التماس کردی فحش ندیم منم اینو در گوشی میگم طوری که کسی نفهمه(بدبخت جغی)