من و مامانم و خالم سفر به مالزی (۱)

1396/08/07

سلام
من نیما هستم الان 18سالمه و این داستان برای 3سال پیش بود.و دوست دارم این داستان رو براتون تعریف کنم.ما یه خانواده 3نفره هستیم.بابام تو شرکت نفت کار میکنه.و مادرم خانه داره.یعنی فقط دنبال ورزش و سلامتی خودش خیلی هم رو اندامش حساسه 42سالشه.یه خاله کوچیک هم دارم که 1ساله از شوهرش جدا شده سیمنه اسمش و 34سالشه و بیشتر وقتا خانه ما هستش.داستان از انجا شروع شد که تابستون بود و برنامه ریزی کرده بودیم برای مسافرت خارج از کشور که قرار بود خالم هم باهامون بیاد.قرار بود مالزی بریم.دو روز مونده بود به پروازمون که یه ماموریت کاری برای بابام پیش امد هر کاری کرد که نره شرکت قبول نکرد.و ناچار شدیم 3تای بریم .روز سفر رسید و ما 3تای راه افتادیم شب بود رسیدم خالم چون انگیلیسیش خوب بود اون بیشتر صحبت میکرد.یه تاکسی گرفتیم و رفتیم سمت یه هتل یه سویت خوب گرفتیم که 2خوابه بود و همه چیزش تکمیل بود خسته از پرواز من رفتم دوش گرفتم و بعد نوبتی همه یه دوش گرفتیم.بعد از یک ساعت استراحت قرار شد بریم بیرون برای خرید برای سویت خالم و مامانم رفتن تو اتاق که اماده بشن وقتی امدن بیرون کلی به خودشون رسیده بودن و چون خالم زمانی که خانه ما بود وقتای که بابام خانه نبود خیلی راحت با تاپ و استرج یا شلوارک میگشت جلوم و مامانمم که کلا از بچگی یادمه همیشه خیلی راحت بود تو خانه.هردوتاشون دوتا شلوارک لی با یه تاپ مشکی پوشیده بودن.خلاصه رفتیم بیرون وای تو خیابونها چه خبر بود چه تیکهای بود.من هواسم همش پی دخترا و زنا بود.سر راهمون یه دیسکو بود که خالم گیر داد که بریم اینجا رفتیم تو زن مرد داشتن میرقصیدن خیلی شلوغ بود هرکی از بغل هر کی رد میشد خودش رو میمالید به بقیه یه لحظه نگاه کردم به مامان و خاله دیدم بله هر کی رد میشه خودشون رو میمالونن به مامان و خالم و اونا هم اصلا براشون مهم نبود چند تا گیلاس مشروب خوردن و که خالم گیر داد به مامانم که برقصیم رفتن وسط من رو هم بردن که منم از خدا خواسته خودم رو میمالوندم به هر کی که جلوم میومد.دوتا مرد بودن که هی خودشون رو نزدیک خاله مامان میکردن و امدن جلو و اجازه گرفتن که باهاشون برقصن اونا هم قبول کردن که من رفتم جلو و مامانم رو کشیدم کنار گفتم چرا قبول کردید چرا میخوایی باهشون برقصید که مامانم گفت این چه حرفیه میزنی اگه تو خارج زندگی میکردی چیکار میکردی اینجا این چیزها بد نیست که فقط میخواهیم بهمون خوش بگذره اگه قرار هی تو اینجا گیر بدی فردا جمع کنیم بریم.که گفتم باشه برقصید و رفت شروع کرد به رقصیدن بعد رقص امدن نشستن و مردها هم امدن پیششون نشستن و با هم چندتا پیک مشروب خوردن بیشتر خالم صحبت میکرد و اونا خدا حافظی کردن رفتن و شمارشون رو دادن به خالم.خالم گفت اینا هم توریست هستن و 3نفر هستن دوستشون امشب حالش خوب نبوده و نیومده بیرون و گفتن تو این چند روز که اینجا هستید اگه دوست داشتید باهم بچرخیم.ما هم رفتیم خرید کردیم و رفتیم خانه.تا رسیدیم از خستگی همگی خوابیدم.من تنها تو به اتاق و خاله و مامان با هم تو یه اتاق.فردا صبح که بیدار شدیم بعد خوردن صبحانه گفتیم بریم بیرون اما بلد نبودیم کجا بریم.که خالم گفت بذار به اون دیشبیا زنگ بزنم واز اونا سوال کنم زنگ زد بعد کلی حرف زدن گفت اونا دارن میرن پارک ابی و گفتن اگه شما هم میخوایید بیایید.مامانم و خالم زود رفتن ماییو هاشون رو برداشتن و به منم گفتن توهم بردار که بریم.گفتم مگه قاطی هستش که خندیدم بهم و مامانم گفت اره دیگه فکر کردی ایرانه رفتیم یه تاکسی گرفتیم رفتیم رسیدیم جلو پارک ابی که یکی از همون دیشبیا امد جلو و بعد حوالپرسی ما رو راهمایی کرد داخل و گفت که بلیط ها رو حساب کرده رفتیم تو رفتیم سمت رخت کن و لباسهامون رو عوض کردیم وقتی مامانم و خالم از تو رخت کن امدن بیرون دهنم باز موند اولین بار بود هر دوتا رو لخت میدیدم هردوتا شون با مایو دو تیکه امدن بیرون اب از دهن اون پسره هم اویزون شده بود سینهای گنده کونهای تاقچی وای عالی بودن کیرم یه تکونی خودد بعد دیدن اونا.خلاصه رفتیم سمت وسایل که یکی دیگه از اون پسرهای دیشبی با دوستش که دیشب نیومده بود نشسته بودن رو صندلی زیر سایه و داشتن ابجو میخوردن بلند شدن سلام دادن و دوستشون رو معرفی کردن ما هم نشستیم و مامانم با خالم ابجو خوردن و رفتیم همگی تو اب اون همه زن و دختر انجا لخت بود اما به نظر من مامانم و خالم از همه سکسی تر بودن خالم خیلی باهشون گرم گرفته بود یکشون که یه پسره قلد بلند و که هیکل خیلی قشنگی هم داشت بیشتر با مامانم صحبت میکرد.البته هر 3تاشون خوشگل و خوش هیکل بودن.خلاصه تا دیر وقت انجا بودیم وقتی خواستیم بیاییم بیرون باهمون قرار گذاشتن و ما رو برای شام دعوت کردن یه رستوران بود نزدیک خانه انا بود .رفتیم خانه خودمون و اماده شدیم سر ساعت رفتیم پیششون رستوران بعد شام خوردن یکشون پیشنهاد داد که بریم خانه و انجا مشروب بخوریم که خالم درجا قبول کرد و راه افتاد به سمت خانه پیاده رفتیم 5دقیقهای انجا بودیم اونا هم یه سوییت خوب گرفته بودن .خلاصه بساط مشروب رو راه انداختن و شروع کردن به مشروب خوردن منم داشتم tv میدیدم که یکشون منو صدا زد و بهم مشروب تعارف کرد که مامانم گفت بخور اسکالی نداره مسافرته دیگه همیشه که از این خبرا نیست چندتا پیک هم من خوردم چون تا حالا نخورده بودم مست شدم.یعنی مامانم و خالم هم مست شده بودن از کاراشون معلوم بود هون تیپ روز اول رو زده بودن سینهای 85جفتشون از تاپ زده بود بیرون سینهاشون داشت سوتین رو پاره میکرد.خلاصه ولو شده بودن تو بقل هم دیگه یکیشون رفت چندتا قرص اورد.به من و مامانم و خالم داد.گفت روی مشروب خوبه اما خودشون نخوردن ما خوردیم یک ربع بد که گذشت دیدم یه جوری شده بودم شهوت داشت دیونم میکرد نمیدونم چه قرصی بود یه نگاهی به مامانم و خاله انداختم دیدم خالم بین دوتاشون نشسته و مامانم هم بعل یکیشون که اونا دستشون رو گذاشته بودن روی پاهای لخت مامانم و خالم حال بدی داشتم دوست داشتم منم زن بودم و منم میکردن اخه تو ایران چند باری کون داده بودم و تجربش رو داشتم بله شروع کردن به لب گرفتن مامانم و خالم اونا هم معلوم بود خیلی شهوتی شده بودن بعد چندتا دقیقه لب گرفتن خالم کمر هردوتا رو باز کرد و شروع کرد به خوردن اینقدر حالشون بد بود که اصلا منو نمیدیدن من لخت شده بودم و داشتم با خودم ور میرفتم که مامانم امد سمتم و منو برد پیش خالم دید که دارم سوراخم رو میمالم.فهمید که منم کیر میخوام یکی از کیرها رو از خالم گرفت و کرد دهن من .وای چه کیرهای خوش فرمی داشتن شروع کردم به خوردن مامانمم کیر اون یکی رو میخورد هر 3تامون داشتیم ساک میزدیم بعد کلی ساک زدن بلند شدن و خالم رو لختش کردن یکیشون کسش رو میخورد یکی هم سینهاشو رو منم نشستم رو مبل رو کیر و کونم رو میمالیدم دیدم مامانم کیر رو از دهنش در اورد وبلند شد شلوارک لیش رو در اورد و یه شورت لامبادایی زیرش بود تاپشم در اورد با یه سوتین قرمز رفت بالای مبل و سره پسره رو فشار میداد رو کسش اونم مامانم رو انداخت رو مبل و شروع کرد به خوردن کس مامانم وای صدای اخ اوخ هر دوتاشون کل خانه رو برداشته بود…بعدش رو تو داستان بعد تعریف میکنم.

نوشته: نیما


👍 15
👎 47
311092 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

660110
2017-10-29 22:48:02 +0330 +0330

:(:(:(:(

طفلکی…خب الان اومدی اینجا و جار زدی که یه کونی مادرجنده هستی،که چی بشه؟چهار تا اسگل جق بزنن و چهارصد نفرم فحشت بدن؟

4 ❤️

660113
2017-10-29 23:07:43 +0330 +0330
NA

خدايا اين اسكل جقي بي ناموس رو ادم بفرما الهي امين (dash)

0 ❤️

660117
2017-10-29 23:21:54 +0330 +0330

همینکه گفتی چندباری کون دادی کافی بود برای روشن شدن این ک س شعرهایی ک اینجا سر هم کردی

0 ❤️

660118
2017-10-29 23:42:56 +0330 +0330

یا ابوالجلق
کلا یه مدته داستانا به درجه ای از کصشعری رسیدن که خود کصشعر هم به اون درجه نرسیده هنوز.

4 ❤️

660126
2017-10-30 04:15:46 +0330 +0330

اینم نوشته ی کسی در حسرت کیر مونده تو فانتزیاشم خودش و مامان کون و کس میدادن این کسشرا رو چطور میبافی نمیدونم نظرت چیع یه دست بر و بچ خودت ومامانتو خالتو رو هم جر بدن؟خواستی بگو

1 ❤️

660143
2017-10-30 08:00:01 +0330 +0330

کوس وشعر بچه کونی …

0 ❤️

660152
2017-10-30 11:08:05 +0330 +0330

ناموسا خارتو گاييدم

0 ❤️

660159
2017-10-30 12:50:47 +0330 +0330

من جای تو بودم کون نمیدادم.
به وقول خودت کلی دختر لخت اونجان

0 ❤️

660161
2017-10-30 13:08:27 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟ ببین بچه جان از کلی نوشتنت معلومه تا حالا پاتو از شهرتون هم بیرون نذاشتی چه برسه خارج از کشور اونم مالزی!!!
اونجا این خبرایی که میگی نیست قرار نیست هر کی میره خارج جنده باشه و همه بکن باشند دفعه بعد که خواستی داستان بنویسی از یکی که رفته یه چهار تا اسم بپرس که داستانت واقعی به نظر بیاد.

0 ❤️

660168
2017-10-30 14:13:18 +0330 +0330

کلا معلومه جفنگه
کصکش

0 ❤️

660186
2017-10-30 18:32:58 +0330 +0330

برج پتروناس مالزی حدود سیصد متره . اون برج با دکل آنتنش توی کون تو و کوس ننه و خاله ات بچه جقی. قرص خواب آور دادن سه تا ساقی اراذل دسته جمعی از کون و دهن گاییدنت بچه کونی.

0 ❤️

660193
2017-10-30 20:42:58 +0330 +0330

شما رکورد زدی ۲۳ تا دیسلایک تا الان خودش رکورده اون یدونه لایک هم کار امید جونه

0 ❤️

660209
2017-10-30 21:58:11 +0330 +0330

این حجم از کصشعرجات فقط با یه جق مجلسی از کلت بیرون میره
برو جقتو بزن کص میخ

0 ❤️

660243
2017-10-31 00:19:25 +0330 +0330

Ali boood edame bede

0 ❤️

660263
2017-10-31 03:50:36 +0330 +0330

برای تشکیل نطفه خاله ات فقط سی مین صرف شده . بنازم به کمر پدربزرگت .

0 ❤️

660281
2017-10-31 06:06:17 +0330 +0330

خوب رود. ادامه بده

0 ❤️

660282
2017-10-31 06:07:55 +0330 +0330

بمیر اه

0 ❤️

660339
2017-10-31 18:42:21 +0330 +0330

میدونی تقصیر تو نیستش تقصیر اون کص کشیه که به تو گفته بچه‌ی پونزده ساله رو راه میدن دیسکو. آخه کونی خان تا آخره هیجده سالگی کسیو دیسکو راه میدن؟ مشروب چیه برو شیرتو بخور کونی مونی دهنت بوی پستونه گاو میده

0 ❤️

660340
2017-10-31 18:55:00 +0330 +0330

دستان خیلی مزخرفی بود. اگه خودت مامانتو میکردی باز خیلی جالب تر بود تا اینکه در این حد یوبس و بی عرضه باشی که سه نفر بیان خودت و ناموستو باهم بکنن واقعا خاک بر سرت…

0 ❤️

660347
2017-10-31 19:44:31 +0330 +0330
NA

اى كس ننت بيناموس مجلوق صد بار ميگم گوشى دست بچه نديد (dash) (dash) (dash)

0 ❤️

660408
2017-11-01 07:05:23 +0330 +0330

من ساکن مالزی هستم…تو این 6 سال اصلا چیزی که این دیوانه میگه رو ندیدم…کس کش این جریان تو جنده خونه ها هم اتفاق نمی افته. …

0 ❤️

660446
2017-11-01 16:15:23 +0330 +0330

بی سوادی و احمق
ادبیات نوشتن بلد نیستی
نه داستانت هیجان داره
نه تنوع
فقط کس شعر نوشتی

0 ❤️

661508
2017-11-09 21:15:30 +0330 +0330
NA

ممد نبودی ببینی
نیییییما کوس خل شد
خخخخخخخخ

0 ❤️

661779
2017-11-12 12:35:03 +0330 +0330

چرا بیگانه پرستی به ما بده

0 ❤️

663185
2017-11-26 09:08:53 +0330 +0330

داستانت خیلی کلی بود و اصلن توجه ی به جزیاتی که برای خواننده مهمه نکردی و تو فقط حرف خودت رو میزدی که بگی منم همچین اتفاقی برام افتاده
سعی کن شیوه نگارشت رو تغیر بدی و از این شیوه استفاده نکنی
در کل افتضاح بود

0 ❤️

666739
2017-12-23 23:44:53 +0330 +0330

اینم یه کونی دیگه که به جمع گی کونی های سایت اضافه شده

0 ❤️

697516
2018-06-27 07:48:30 +0430 +0430
NA

کس مامانت

0 ❤️

698069
2018-06-29 08:26:43 +0430 +0430
NA

خااااک بر سرت

0 ❤️

707772
2018-08-04 14:22:03 +0430 +0430

کسکش ۱۵ سالت بود دسکو رات دادن؟

0 ❤️

721013
2018-10-01 08:12:17 +0330 +0330

جون مادرت ديگه تعريف نكن،،چرا فكر ميكني دادن خاله ومامانت وانگشت كردن خودت واسه ما جالبه؟؟برگي ازخاطرات يك جقي

0 ❤️

764381
2019-04-28 20:28:54 +0430 +0430

مادرت خراب بود نميدونستي

0 ❤️

769109
2019-05-24 06:32:32 +0430 +0430

رييييييييييييييييپ

0 ❤️

779222
2020-11-28 22:27:54 +0330 +0330

خب بزار قسمت ۲

0 ❤️

804974
2021-04-20 12:25:57 +0430 +0430

پس بقیشو بنویس خیلی خوب بود

0 ❤️

828666
2021-08-28 13:22:30 +0430 +0430

بعدی کجایه ، بنظر ارزش خواندن داره

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها