من و ماهان و گی بی تکرار

1393/12/26

من مازیار 36 سالمه و الان متاهل و یک پسر دارم و می خوام توی این داستان تجربه سکسی بی نظیری که منو به سمت سکس با همجنسام گرایش داد رو بنویسم. یه چیزی رو همین الان بگم. تجربه های سکسی من با همجنسم به دوران بچگی بر می گشت که نمی شه گفت تجربه سکسی. یه جورایی خودنمایی جنسی بود. البته خوب من همیشه دلم می خواست نقش دخترها رو داشته باشم ولی چون می خواستم کم نیارم گه گداری ناخنک می زدم اما هیچوقت جدی نبود و کم کم کمرنگ شد. اولین تجربه ی سکس من و ماهان برمی گرده به 16 سال پیش و وقتی برای دوران دانشجویی ساکن سوئیت یکی از بستگان ماهان شدم. من یک پسر 20 ساله بودم و و خوش بر رو و ماهان هم همینطور. آشنایی ما به دوران دبیرستان برمی گشت اما هیچوقت بینمون چیزی نبود به جز یک دوستی کمی صمیمی تر از حد معمول و هر دومون اهل بسکتبال بودیم و فرمت بدنی من کمی توپر تر از ماهان. قد و قواره 180 سانتی و وزن 70 تا 80 کیلو بینمون ما رو خیلی شبیه هم کرده بود. به جز اینکه اون ته مایه بور داشت و من مشکی و وقتی من تهران قبول شدم با وساطت مادرش سوئیت یکی از بستگانشون رو به من اجاره دادند. رابطه صمیمی و دختر بازی هامون دیگه کم شده بود و دوری هم اضافه شده بود. من هم تهران مشغول درس و یک کار پاره وقت شده بودم تا تابستان رسید.

ماهان تماس گرفت و گفت دارم میام پیشت. کلی ذوق کردم. خدایی با اینکه همه ی امکانات داشتم خیلی اهل برنامه خاصی نبودم. یه جورایی سرم تو کار خودم بود. دوست دخترم داشتم اما اون دوران خیلی روی آدمها به هم باز نبود. یا حداقل من اینجوری بودم. یه جورایی هم نمی خواستم در حق اعتمادی که کرده بودن بهم جفا کنم. سرم به کارم بود و درس و یه باشگاه بدنسازی نزدیک سوئیت که عصرها می رفتم و بعدش هم شام و خواب و نهایتا خیابان گردیهای اون دوره. ماهان که از راه رسید تعارفات همیشگی و و برنامه چینی برای رفتن با یکی از اقوامشون به شمال رو گفت و منم که دیگه واقعا تنها بودم با ذوق قبول کردم. قرارمون شد فردا ساعت 8 راه بیفتیم. شروع کردم به جمع کردن لباس و وسایلم و به ماهان گفتم من یه دوش بگیرم که صبح معطل نشیم. تو هم همینکار رو بکن . سوئیت من یک سالن با یک دیواره که فضای خوابو جدا کرده بود توی شیخ بهایی نزدیکهای ونک. حمام کوچیکی که توی فضای خواب بود جون می داد واسه دوش گرفتن و قل خورن توی تخت خواب که کار هر شب من بود. به سبک همیشگی رفتم دوشمو بگیرم و ماهان هم اون موقع داشت فریدون فروغی گوش می داد. خیلی دلم براش تنگ شده بود. 5 سال با هم رفیق بودیم. زیر دوش داشتم به همین چیزا فکر می کردم که احساس کردم در حمام باز شد. بین فضای دوش و سرویس پرده بود. حدس زدم ماهانه چیزی نگفتم. پرده رو زد کنار و من پشتم به پرده بود و داشتم تنمو می شستم که دیدم از پشت بغلم کرد. حس خیلی خوبی بود چیزی نگفتم و سرمو برگردوندم و با همین کار لباشو گذاشت روی لبهام. کیر شق شده اش رو حس می کردم اما هنوز ندیده بودمش. قبلا هم ندیده بودم. با هم رودربایستی داشتیم اما اون تصمیم خودشو گرفته بود و من هم چیزی نمی گفتم. برگشتم با همون لب گرفتن و به دیوار حمام تکیه دادم. لباشو و برداشت و گفت ناراحت نشدی . خندیدم. جلوم زانو و زد و شروع کرد به ساک زدن. قبل از اون کیرشو دیدم. خیلی خوشگل بود. دو سه سانتی از من بلندتر بود و البته کمی شق تر. یه کمی که برام ساک زد حس کردم اینکارش فقط برای تشویق من بود چون واقعا حس چندانی به این کارش نداشتم و دستاشو رو که روی کپلام فشار می داد و بیشتر دوشت داشتم برای همین بلند و شد من رفتم پایین . اولین بار بود که می خواستم ساک بزنم. فقط توی فیلمها دیده بودم. سر کیرشو کردم توی دهنمو و آروم آروم لیس می زدم. زیر چشمی نگاش می کردم. هیچ حرفی بینمون نبود. فقط همدیگر رو نگاه می کردیم. حس خوبی داشت. طعم ساده و تمیزی. آروم آروم با دستم ته کیرشو می مالوندم و با دهنم ساک می زدم. بعضی موقعا می گفت مواظب دندونات باش اذیتم می کنه. خوب بلد نبودم. خلاصه یه کم که گذشت. نشست و شروع کرد با کیر من ور رفتن همون جوری سوراخ کونمو با انگشتش می مالوند و من کیرشو می مالوندم . به جورایی برای هم جق می زدیم تا اینکه من ارضا شدم. حس ارضا با یک نوک انگشت توی کون اولین تجربه بود و به فاصله کمی بعدش اون هم ارضا شد. بلند شدیم و دوش گرفتیم منو می بوسید. سینه هامو، گردنمو و من فقط می خندیدم. اما چشمتون روز بد نبینه که از دماغمون در اومد. اونقدر محو این ده دقیقه شده بودیم که آب توی زیر دوشی بالا اومده بود و وارد اتاق خواب شده بودو نصف موکت خیس تا ساعت 2 نصفه شب داشتیم موکت خشک می کردیم. این تجربه بی نظیر فاصله رو بین ما از بین برد. دلم می خواستش. می خواستم همیشه پیش من باشه. یک بوسه، یک ساک کوتاه و یک ارضا همه اونچیزی بود که بینمون اتفاق افتاده بود اما این شروع همه اون چیزی بود که می خواستم. در ناخودآگاهم می خواستم که هیچوقت تمام نشه. فردا راهی شمال شدیم. با دختر خاله و شوهر دختر خاله و دو سه روزی چالوس گردی کردیم و برگشتیم. توی اون دو سه روز انگار هیچ اتفاقی نیافتاده بود. برگشتیم و حدودای 6 رسیدیم سوئیت. قرار بود صبح فردا بره. دلم نمی خواست بره دوست داشتم بازم بمونه و شرایط یه جوری دوباره ما رو به اون موقع برگردونه. بهش گفتم بمون اما بلیط داشت. رفتیم دوری زدیم توی میدون ونک و پیاده برگشتیم. دو تا پیتزا خریدیمو و رسیدیم. گفت می رم دوش بگیرم. حس کردم اینبار نوبت منه . صدای آب رو می شنیدم اما نمی تونستم. نمی خواستم حس کنه می طلبم. اما تمام وجودم آتیش بود. توی این فکرها همسایه روبرویی ازم خواست که براش نون بگیرم. یه پیرزن بود و منم گه گداری کاراشو در نبود بچه هاش می کردم. رفتم اون سمت خیابونو و نون گرفتم و برگشتم که دیدم ماهان روی صندلی توی سالن نشسته با یک حوله روی شونه هاشو و لخت و با همون کیر خوشگل و خوردنیش داره با نلفن صحبت می کنه با مادرش و برنامه ی فردا رو می گه. خندیدم و بدون هیچ حرفی جلوش زانو زدم و کیرش که نیمه شق بود رو لیس زدم. سرمو عقب می زد که الان نه اما من همون لیس دیونه ام کرده بود. کیرشو خوردم. حالا دیگه لبامو زبونم روی کیرش می چرخید. خوشش اومده بود چون دستش رو روی سرم گذاشته بود و هدایتم می کرد. سعی می کردم هر چی تو فیلمها دیده بودمو واسه ساک زدن انجام بدم. نوک کیرشو می خوردم. دیواره های کیرشو لیس می زدم. زبونمو توی سوراخ کیرش می کردم و تخمهاشو مک می زدم. توی همون هین با مامانش خداحافظی کرد و گفت جونم عزیرم نمی دونستم می خوایش. تو جنده ی خودمی . بخورش . دیونه شده بودم. تی شرتم رو درآورد و کیرش رو روی لبام و صورتم می زد. کیروش بین گردن و شونه هام می کشیدم. بازم می خوردم. طاقت نیاورد و گفت بریم روی تخت. بلند شدم و شلوارمو در آوردم. چون توی شمال شورتم کثیف شده بود زیر اون جین چیزی نپوشیده بودم و یه کمی هم عشوه کردم. توی قالب یه زن حشری فرو رفته بودم. یادمه اون موقعا تو باشگاه تستسترون می زدیم واسه اینکه بدنمون یه کم رو بیاد. واسه همین سینه هام بزرگ شده بود. البته کونم هم همینطور و همین باعث شد ماهان حشری تر بشه. روی تخت دراز کشید و من دوباره براش ساک می زدم. توی همون ساک زدن گفت بزارم بکنم تو. چیزی نگفتم . خودم نشستم روی کیرش. از خیسی ساک زدنم لزج بود. نوک کیرش رو گذاشتم روی سوراخم. منتظر بود. هیچی از دردش نمی دونستم. اولین بار بود و همین که نوک کیرش رفت تو دردش تمام وجودمو گرفت. نتونستم تحمل کنم. گفتم نه. چند بار گفت بزار عادی بشه بهش گفتم نه. برات ساک می زنم اما اون درد همه وجودمو گرفته بود. فکر کنم زود رفته بودم سر مرحله ی آخر و خودشم فهمید. کنارش دراز کشیدم. کیرشو می مالیدم و اونهم برای من اما دوست داشتم زودتر ارضا بشه و همینطور هم شد. کمی با آبش که روی شکمش ریخته بود بازی کردم و بلند شد رفت دوباره تو حمام و من توی تاریکی به این جریان فکر می کردم. این تکه رو از این بابت گفتم برای دوستانی که خاطرات سکسی می نویسند اشاره کنم که سکس از مقعد دربار اول بسیار دردناکه و البته تمهیداتی هم داره. کلی شستشو و روغن کاری لازم داره. همینجوری نیست که طرف کیرشو بکنو تو آدم. فردا ماهان رفت و این جریان از ذهن من نرفت. دیگه فقط به سکس با اون فکر می کردم. توی حموم هر جا که می تونستم با خودم ور می رفتم. ماهان رو صدا می زدم. هر چیزی رو جای کیر ماهان تجسم می کردم. اما واقعا دلم هیچ مرد دیگه ای رو جز اون نمی خواست. تجربه های خود ارضایی من پروژه های سکسی با وسایل شده بود. از خیار و بادمجان و کدو و هویج تا شیشه های عطر و هر چیزی که می توانستم اون تجربه تکرار بشه. این موضوع علاقه منو به سکس با جنس مخالف رو کم نکرده بود و من پارنترهای دختر هم تا قبل از ازدواجم داشتم و از اون هم لذت می بردم اما سکس با ماهان در رویای تنهایی من باقی مونده بود. کم کم از خودارضایی های سکسی با این وسایل تجربه کسب کردم. اینکه اگر روزی بخواد این موضوع تکرار بشه باید آماده باشم. اوایل وسایل خیلی باریک بودن. در حد قلم یا دسته ی برس اما یواش یواش هم کلفت تر و هم بلند تر می شدند. دیگه دردهای اول یه جورایی تبدیل به لذت هم می شدند اما بازهم بگم تجربه سکس با پارنتر تکرار نمی شد. حس لذتی که توی چشمای طرف می بینی. گرمای آغوشش و کیرش. بوسه ها و بوی مردانه هیچوقت با خودارضایی با وسایل اینچنینی قابل قیاس نیستند. تجربه ی من با ماهان و روابط ما تو اون سالها یک بار دیگه هم تکرار شد که باز هم همون سرانجامو داشت که همین موضوع فقط منو رو حریص تر کرد و ماهان رو سردتر تا اینکه فاصله ها به قدری زیاد شد که دیگه دیدار بعدی ما به 3 سال گذشته رسید. ماموریت داشتم حالا هر دومون مهندس شده بودیم و اینبار من مهمون خونه ی اون بودم. ازدواج کرده بود و یک دختر 4 ساله داشت. منهم ازدواج کرده بودم و همسرم 6 ماهه حامله . اون از بد روزگار طلاق گرفته بود و من هم از بد روزگار همچنان متاهل. وقتی دیدمش خوب هردومون جا افتاده تر شده بودیم. خونه تقریبا خالی بود از وسایل. زن سابقش همه چیزو برده بود و البته اون خوشحال بود. کلی گپ زدیم. از سالها و تجربیات اما چیزی از خاطرات اون موقع نمی گفتیم. یادم رفت که بگم من قبل از اومدن خودمو واسه یه تجربه سکسی آماده کرده بودم اونهم از نوع بسیار وحشیانه. اونقدر به این روز و امکان بروزش فکر کرده بودم که تمام بدنم رو اصلاح کرده بودم. حالا دیگه پر تر از اون روزها بودم. اونقدر که توی آینه کون خودمو که می دیدم حشری می شدم. خودمو حسابی برق انداخته بودم. چون همسرم هم بعد از بارداریش کلا خانه مادرش مستقر بود دل نگرانی نداشتم منو اینجوری ببینه. بیشتر مهمون می رفتم و می اومدم. شاید در طول روز سه بار شستشوی مقعدی کرده بودم خودمو و روغن مالی کرده بودم که برگ گل بشم. شروع کردیم به مشروب خوردن و زنگ زد که شام بیارن. ازم خواست راحت باشم. منهم یک تی شرت سفید تنم کردم و یک شلوارک سیاه و وقتی ساق پاهامو دید گفت بابا تو هنوز هلو موندی ها. خلاصه کم کم سرمون گرم می شد. توی این حین ظاهرا دوست دخترش اومد بود توی محوطه . دختری بود که می خواست بعد از این طلاق باهاش ازدواج کنه. رفت و دو سه دقیقه بعد اومد خونه. دختره هم باهاش بود. یه کمی باهم لاس زدن و من سرم گرم فیلم دیدن بود و در نهایت رفتند توی اتاق . ده بیست دقیقه ای توی اتاق بودن و صدایی هم نمی اومد و بعد هم دختره اومد عذر خواهی کرد و رفتند. غذا اومده بود که ماهان برگشت. کلی عذر خواهی کرد. من دیگه اونقدر مشروب خورده بودم که خودمو یه جنده وحشی می دونستم و ماهان که حرف می زد هم خیس می کردم خودمو. شامو زدیم و توی حین شام می گفت ببخشید اینجا تخت ندارم. اما تشک می ندازم کنار هم. رفتم توی سرویس و دوباره با همون حال خودم رو صفا دادم. می خواستم هر جوری شده امشب منو بکنه. بد هم بکنه . اونقدر که دیگه این خاطره سالها از ذهنم پاک نشه. اون دیگه دست نیافتنی بود و این آخرین فرصت من بود. اونم مست شده بود و ولو شد روی تشک و مشغول اس ام بازی و من هم ولو شدم روی این تشک و بهش نگاه می کردم. گپای مسخره می زدیم. می دونستم که از چند تا لب یک کم لاس از دختره گرفته ولی ارضا نشده و چی از این بهتر. 10 دقیقه ای همینجوری گذشت. فکر کنم حدودای 1 بود که بی مقدمه بهش گفتم ماهان میای دوباره اون روزها رو تجربه کنیم. بهم نگاه نکرد و با یه لبخند گفت یعنی کیرم رو می خوری دوباره. دیگه هیچی نمی خواستم بشنوم. عین یه جنده کیر ندیده افتادم روی شرتش. فقط یک شرت اسلیپ و یک رکابی تنش بود. از روی شرتش کیرشو گاز می گرفتم و بو می کردم. بدون اینکه شرتش رو در بیارم از کنار شورت کیرش و درآوردم و تا حلقم فرو کردم. گفت لعنتی عجب جنده ای شدی . فکر کردم از سرت افتاده. باهاش حرف نمی زدم. فقط می خوردم کیرشو، تخماشو دیوانه شده بودم. هیچی مهم نبود. اون باید امشب منو پاره می کرد. صدای آهش بالا گرفته بود. داشتم کیف می کردم از ساک زدن خودم. تخماشو مک می زدم و می رفتم سر کیرش و دوباره. کیرشو تو دهنم نگه می داشتم با زبونم لیس می زدم. می دونستم کمر سفتی داره و همیشه دیرتر از من ارضا می شه اما نمی خواستم آبش اینجوری بیاد. شورتش رو درآوردم و خودم هم همینطور. دوباره شروع کردم به خوردن کیرش بازهم صدای آهش بلند شد. حالا دیگه خودم هم به نفس نفس افتاده بود. روی شکمش نشستم و داشت تو چشمام ذل میزد. کیرشو رو گذاشتم روی سوراخم و آروم فشار دادم. اونقدر چرب و خیس شده بود که یه فشار کوچولو تا نصفه رفت داخل. دنیامو بهم داده بودند. لذتی که تو چشماش بود را یادم نمی ره. یه کم که نگه داشتم دوباره فشار دادم و حالا کیرش تا آخر توی کونم بود. چشمامو و بستمو و لبامو گذاشتم رو لباش. چنان لبامو می خورد که انگار دنیا رو بهش داده بود. زبونش توی دهنم و کیرش توی کونم. آروم آروم شروع کردم تلمبه زدن. دستاش رو کپلام بود و لبامو می مکید. مست از می و مست از اون سکس بالا و پایین می رفتیم. کیرم دیگه شق نبود و فقط خیسی آب ازش راه افتاده بود. آخ و اوخم هم دراومده بود. تلمبه ها تندتر شده بودند و دلم نمی خواست تموم بشه. اونم که انگار اصلا تازه براش شروع شده بود. داغی و سفتی اون کیر خوش تراش توی کونم بهترین هدیه امشب بود. بهم گفت بخواب . طاق باز خوابیدم. کنارم خوابید و شروع کردم ازم لب گرفتن. می خوامت ماهان می خوامت . من جنده ی وحشی توام. امشب با هام هر کاری دوست داری بکن. رفت پایین پاهامو جمع کرد. یه بوس کوچیک روی کیرم زد و شروع کردن لیس زدن سوراخم. وای خدا دارم دیونه می شم. چی بهتر از این بود. دستاشو دور رونهای انداخته بود و انگار اون یک کس تنگ بود که داشت می مکید. انگشتشو رو می کرد تو و می لیسید و قشنگترین حرفو بهم زد. از کس همه دخترا این کون تمیز تره باز مک می زد. پاهامو داد بالا. می دونستم این مدل درد داره اما برام مهم نبود و کیرش بدون هیچ دردی رفت تو. حالا داشت مثل یک زن می کرد منو و دستاشو رو دور سرم گذاشته بود و فرو می کرد اون کیرو تا ته و نگه می داشت. حالا دیگه اون کیرو توی شکمم احساس می کردم. واقعا به دخترا حسودیم شد که چه لذتی می برند. من دیگه بیحال شده بودم و رمقی نداشتم و اون وحشی شده بود و می کرد. می کرد و و من رو ابرا بودم. برم گردوند و روی زانو. حالا می خواست سگی بکنه. همه ی پوزیشنها رو می خواست امتحان کنه. من دیگه اونقدر باز بودم که دو تا کیر دیگه هم جدا داشتم. یه چند دقیقه ای هم اینجوری کرد. سرم روی بالش بود و فکر می کردم چرا من یه زن نشدم. من اینو می خوام. می خوام تموم نشه. گفت بریم حموم مثل اون روزها. خندیدم و با عشوه رفتیم تو حموم. حمامش وان داشت و نشستم لبه وان و شروع کردم به ساک زدن . طعم کون خودمو توی کیرش حس می کردم. بوی کیرش و عرقش دیونه ام کرده بود. کثیف بودم . هم فکرم و هم جسمم دیگه همه چیز می خواست. بلند شدم و اون آب رو باز کرد. آب گرم روی دیواره حمام و تکیه دادم. یه پامو توی دستش گرفت و دوباره کیرش رو کرد. کیر من هم که عملا به خواب ابدی فرو رفته بود و فقط آب از لب و لوچه اش آویزون بود. واقعا نا نداشتم یه چندباری هم اینجوری کرد و گفت می خوام ارضا شم. زانو زدم. بخار آب توی حمام پیچیده بود و من دوباره ساک می زدم. دستم توی سوراخ کونم بود و با یه دست کیرش رو توی دهنم جابجا می کردم. می خواستم آبش بیاد. آه می کشید و فهمیدم که یه جیزی زده که اونقدر کمرش سفت شده. احتمالا به خاطر اون دختره بوده ولی چون اون جواب نداد حالا منو پاره کرد. حالا کیرم بلند شده بود و داشتم برای خودم هم می مالوندم که سرمو نگه داشت. کیرش توی حلقم دو سه تا وول و زد خالی شد. اونقدر آب داشت که با اینکه کیرش تو دهنم بود از بغلای دهنم می ریخت روی سینه خودم و کیرم. طعم نمکی و لزج رو هم دوست داشتم و هم نداشتم اما مهم نبود . اون شیره وجودش بودو من می خواستیم اما اون لحظه دیونه تر از اینها بودم آبش رو از تو دهنم سر می دادم به روی سینه ام و کیرم و با اون جق می زدم و کیرشو فشار می دادم تا قطره های آخرش هم بیاد. زیر دوش بود و می گفت تو بهترین سکسم بودی. تو بهترین عشقمی. تو بهترین کون دنیا رو داری. من تازه حشرم بیشتر شده بود. نگاه می کردم. آبش روی کیرم بود و داشتم جق می زدم و با سوراخم و می رفتم. منم داشتم ارضا می شدم. رفت سر فرنگی که بشاشه و نمی دونم چی شد که گفتم ماهان روم خالی کن. می خوام بشاشی روم. دهنمو باز کردمو و زبونم بستم که داغی شاشو روی صورتم و تنم حس می کردم. طعم تند و تیزش دیونه ترم کرد. با یه آه آخر آبم ریخت بیرون و اونم قطره های شاش از بس مشروب خورده بود تمومی نداشت. همون جور رفتم زیر دوش. اون می خندید و می گفت دیونه تو بد جور حشری بودی. بغلم کرده بود اما نای رو پا وایسادن نداشتم. آب وان رو باز کرد و همون جور نشستم کنار وان. خدای من نمی تونستم نگاش کنم. دو تا مرد سی و دو ساله که کثیف ترین سکس رو تجربه کرده بودند. دوشش رو گرفت و من سر خوردم توی وان. یکساعتی توی وان بودم . فکر کنم 3 صبح بود که اومدم و دیدم روی تشک خوابش برده. لباسمو پوشیدم و کنارش خوابیدم. هم لذت و هم پشیمانی و همه حسای خوب و بد دنیا با هم. خوابم برد. صبح که بلند شدم دیدم نیست. روی آینه زده بود می رم تا کارگاه تا ظهر برمی گردم عشقم. امشب دوباره با همیم. نمی دونستم چی کار کنم. لباسامو پوشیدم. اومدم تهران بی هیچ خداحافظی. اونم هم پیگیرم نشد فقط یه اس ام اس که کاش بودی برای همیشه و این لذت رو دیگه تکرار نکردم. دوباره به روزهای خودارضایی با وسایل برگشتم و هنوز هم نمی تونم خودم رو راضی به تجربه با کس دیگه ای بکنم. شاید اگر کسی مثل ماهان باشه. این روزها به سکس با دو نفر هم فکر می کنم. نباید زیاد دیگه سنم بالا رفته باشه. هنوزهم ماهان رو توی حمام حس می کنم که البته فانتزیم این بار اینه که اون یه پارتنر دیگر رو هم بیاره و دو نفری ترتیبمو بدند. امیدوارم لذت برده باشید.

نوشته: مازیار


👍 0
👎 0
48112 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

456196
2015-03-17 19:10:36 +0330 +0330
NA

اقا من گوه خوردم اصن مذهبی میشم
چیه باید تو سکس شاش بخوری bad
توهم این جاشو پاک می کردی جاکش

0 ❤️

456197
2015-03-18 00:39:35 +0330 +0330

نمیدونم داستان بود یا فانتزی،ولی خوب نوشتی

0 ❤️

456198
2015-03-18 07:35:27 +0330 +0330
NA

به جرعت میگم بهترین داستانی بود که تا حالا خوندم واقعا عالی بود و به راست یا دروغش کارندارم در یک جمله عالی بود ممنون از داستانت

2 ❤️

456201
2015-03-18 13:05:55 +0330 +0330

همه گی شدن رفت fool

0 ❤️

456202
2015-03-18 14:56:39 +0330 +0330
NA

ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺘﺎﺑﺖ ﺿﻌﻴﻔﻪ ﺳﻲ و ﺩﻭﺳﺎﻟﺖه ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺑﻴﺶ ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻮﻥ ﺑﺪﻱ ﺑﺪﻩ ﻗﺼﻪ ﺑﺮﺍﺟﻲ ميكي

0 ❤️

456204
2015-03-19 01:17:50 +0330 +0330

خوب بود من که کیرم حرکت کرد

0 ❤️