خیلی نگران بودم!ازیه طرف نگران خالم که تنهامانع بینمون بود ازیه طرف نگران پسر خالم که بغل دستم خوابیده بود!
اون روزبابا و مامانم باهم وبدون من رفتن شیراز و میدونستم شبش بازم میتونم بامژده دخترخالم لاس بزنم!
کاری که موقع پیش اومدن چنین فرصتی شده بودعادت همیشگیمون!
نمیدونستم امشب باشبای دیگه فرق میکنه به همون لب و دستمالی شبانه راضی بودم بعدشم که جلق و لالا…
ازمژده بگم یه دختر باقد حدودصدوشصت و لاغرباسینه های درشت و چشای سبز…ازکسش نمیگم چون هیچوقت ندیدم چجوریه!!!
ساعت سه نصف شب بود بهم اس داد بیابالاتر…
منظورشو میفهمیدم یعنی بالاترازمامانش وبین حدفاصل کاناپه ها…
قلبم داشت تاپ تاپ میزد وتوی اون سکوت میترسیدم صدای قلبم خالمو بیدارکنه!!!رفتم بالای سرخالم که همش فکرمیکردم خودشو به خواب زده
مژده هم خودشورسونده بوداونجا.!
بدون مقدمه شروع کردم لبشو خوردم مزه ی پیتزای دیشب میداد…خیلی حال کردم لبای توپر و نرمی داره که فوراکیرمو ازخواب بیدار میکنن!
حدودنیم ساعت خوردن لب ودستمالیه پستونای سفتو حشریش باعلامت, پایان داستانو بهش نشون دادم و بعد رفتیم خوابییم پنج دقیقه بعد به بهونه ی دستشویی پاشدم برم جلق بزنم رفتمو کارمو کردمو وقتی برگشتم تواون تاریکی متوجه نبودن مژده توی تشکش شدم خوب که دوروبرمو براندازکردم دیدم توآشپزخونه بادست داره علامت میده قلبم اومد تو دهنم کیرم انگار نه انگارهمین الان باهاش جلق زدم باز عین گرز رستم بلندشد میدونستم که اگه نرم هم مژده ناراحت میشه هم خودم یه عمر به خودم لعنت میفرستم!پس رفتمو همون اول در شروع کردیم به لب گرفتن وبرای اولین بارتموم بدن داغ وسکسیشو بغل کردم سینه هاشو که به بدنم چسبیده بودهنوزیادم میاد آخخخخخ…
اونجامیشد خیلی آهسته حرف بزنیم
آروم توگوشم گفت چکارکنیم منم تیریپ خجالت برداشتم گفتم نمیدونم ولی یه لحظه متوجه شدم شلوارشو کشید پایین دست به رونش زدم دیدم بعععله درسته …
داشتم دیوونه میشدم ازلمس پاهاش میشد فهمید یه تارمو هم هچ جاش نیست …پر روشدم اومدم شرتشو بکشم پایین گفت نه!!ومنم که یه لاپایی واسم کافی بوداصراری نکردم!!
خوابوندمش و کیرمو دراورم وگذاشتم بین پاهاش و باچندبار جلو عقب کردن آبم بافشارپاشیدم روشرتش …هیچوقت اینقدر بیحال نشده بودم
چندتا لب گرفتمو نوک سینه هاشو خوردم!بعدآروم یکی یکی رفتیم تو تشکمون وخالم هم که حالت خوابش تغییر نکرده بود دقیقامثل پسر خالم…
بامژده هنوزم رابطه دارم وهمین الآنم یه اس سکسی بهش دادم
راستی بابای مژده هم که اونروزسفرمشهد بودالبته کاری نه زیارتی!
نوشته: افشین
باز هم یه جلقوی خود مختار
باز هم یه پسر مجلوق مجلق اجلاق
آقا رستم کجایی
بیا که این یارو جلقیست منتظره
حقشو بذار کف دست کثیفش
داداش دمت گرم نوش جونت اميدوارم هميشه بهترين سكس داشته باشي.
سلام
اخه زرافه فرنگی این هم شد داستان؟
تخم حلزون تو کونت
1چندصباحی نبودیم این جماعت مجلوق چه پیشرفتی کردن.
لامصباعین کیرخردارن رشدمیکنن…
1بارکه جق زدی،بعدشم که با1دقیکه لاپایی ارضاشدی،حتمافرداهم که زن گرفتی تانگاش کنی آبت میاد.
بدبخت فردانمیتونی زنتوارضاکنی اونوقت بایدبیای وداستان سکسشوباکارگرای افغانی برابچه هاتعریف کنی.
ازماگفتن بود
آخ آخ مسواک نزده بود؟
یاد این شعر افتادم که توی دوران شیرین مهد و پیش دبستانی بهمون یاد میدادن.
همونکه کرم گنده و قندون بچه ی بی دندون توش بود.
الان هر چی فکر کردم یاد نیومد بنویسمش ولی احتمالا همه شنیدنش.
یاور داداش چیکار به این بچه داری آخه؟
یعنی بجون خودم و خودش و خودت من زبونم بند اومده نمیدونم چی بگم.
اینجوری که این کس تفت داره خونه ی خاله اش فقط یه پذیرایی داشته و یه دستشویی و یه آشپز خونه.
خو کس خل یعنی نه هیچ اتاقی توی اون خرابه نبوده که اونا برن توش کپه مرگشون رو بزارن؟
آخه خوده نفله اش گفته خاله ام اینورم خوابیده بود و پسر خاله ام اونورم (ولی خودمونیم معلومه سر و گوش خاله ات هم حسابی میجنبه ها…آخه بی شرف بچه ی خودش رو کنارش نخوابونده و میاد تورو میذاره ور دل خودش…پس همانا به تو مژده میدهم که خاله ات جنده است و بزودی وی را خواهی گایید)
البته یه چیز دیگه هم امکان داره و اینه که این بچه حدود هشت نه سالش بیشتر نیست و یه خورده اغراق کرده و گفته آب دارم :)
مگه نه بچه؟
هووووی با توام
نکنه گوشات آماس کردن؟
برو…برو توی حموم تا خاله جونت بیاد آب رو برات سرد و گرم کنه و پشتت رو بماله که خودت نمیتونی این کارو انجام بدی چون واسه سنت زیادیه.
نصف داستان رو تو ذهنت میگی و نصف دیگه اش تو شهوانی…حداقل سلام کن…ننویس…گلگسی تو کونت ننویس…
ازداستانهای دیگه بهتربود!کاری به راست یادروغ بودنش ندارم. . .اماقابل قبول بود ومثل خیلی داستاناتخیلی بنطر نمی رسید!موفق باشید
dastanet nemidunam waqeie ya na,ama khodam sex ba esteres tajrobe dashtam kheili bishtar hal mide!
مژده مژده شما بخاطر جلق زدن به بهانه ی توالت برنده ی یک توالت همه کاره شده اید !!!
(ستاد مدیریت و تشویق جق زنان در نیمه شب )
البته با اجازه آریزونا
سلامون علیکم من یه مدته نیستم میبینمکه همه مشغولن این داستانکه کوس شعری بیش نبودآقای مهندس گل پسرکجایی پس پیغام نذاشتیاواسم بعدشم نظرنمیدی دیگه!
I hate u
وقتی دوستایی مثل شما اینجا میدرخشن نور یکی مثل من که در حد کرم شبتابه اصلا بچشم نمیاد ;-)
میگم اینجا چی به سرش اومده؟
حس میکنم غریبه ام
فکر کنم مثل برنامه ی فتیله شده و کامنت گذارا هم مثل مهموناش شدن
یه گروه میرن یه گروه دیگه میان.
از بچه هایی که کامنت گذاشتن فقط چند نفر رو میشناسم و لا غیر
یعنی الان همه بچه ها دست به کیر شدن…با این داستانت/اس ام اس/ پوست کیراشون رفته ودارن پماد سوختگی میمالن…خاک بر سرت کنن…دیگه ننویس…بیضتین رستم تو دهنت…ننویس…
نمي خوام فحش بدم
ولي…ولي…اخه…اخه الاغ كدوم دختر الاغي مثل خودت شلوارشو پايين مياره به قصد سكس اما ميگه به كسم دست نزن.
ايپد واي فاي تو كونت
حالا ما دو روز گرفتار بودیم کسی و نقد نکردیم ؛ همه دُم در آوردن ؟
:|
15-16 سالم بود و با دختر فامیل از این کارا می کردیم و حسش رو می دونم چطوریه. نمی دونم تجربه قبلی خودم بود یا تو خوب نوشته بودی و این حس رو خوب منتقل کرده بودی. بد نبود. البته از نظر منطقی کمی تناقضات داشت که نباید ازش گذشت. ولی به طور کلی “خوب” بود.
اینجا چن تا سوال پیش میاد؟
بچه جلقی چن سالته؟
مژده جندست؟
مادر مژده خر بوده که نفهمیده شما دارین چیکار میکنین؟
و در اخر چقد در روز جق میزنی که به این حال و روز در اومدی؟