منشی بانمک شرکت

1390/04/27

سلام ، اسم من آرمانه و 30 سالمه میخوام براتون یه خاطره تعریف کنم که بر میگرده به دو ماه پیش .
من توی یک شرکت کار می کنم که دفتر مرکزیش در تهران و کارخانه اش در یکی از شهرهای شمالی هست ، شش ماه پیش بود که مدیر عامل و هیئت مدیره بخاطر جدیت که در کار دارم و بخاطر به هم ریختگی اوضاع کارخانه از من خواستند که به شمال برم البته با حقوقی بالاتر .
خلاصه زن من هم که بچه همون ورا بود از خدا خواسته زود شال و کلاه کرد و آماده رفتن شد در عرض دو ، سه هفته داخل خونه ویلایی که از شرکت در اختیارم بود ساکن شدم و وارد کارخانه شدم . خلاصه بعد از معارفه بعنوان مدیر جدید کارخونه با کلیه پرسنل که قبلاً فقط اسماشون رو شنیده بودم و تک و توکشون را از نزدیک دیده بودم آشنا شدم همه خوب و مهمون نواز بودند چون که تو همون یک هفته اول کلی اضافه وزن پیدا کردم از بس خونه این و اون دعوت شدم .
موضوع داستان من بر میگرده به یکی از دخترهای منشی که منشی مدیر قبلی کارخونه هم بود به اسم لیدا خیلی با نمک ، لاغر اندام ، تقریباً سپید رو ، خلاصه از قیافش میومد که یک پا آتیش پارست .
دو ، سه ماهی گذشت کارخونه اینقدر اوضاعش بهم ریخته بود که حتی بعضی شبها وقت نمیکردم برم خونه . کم کم همه چی ردیف شد و کارخونه یه اوضاع دیگه ای پیدا کرد اکثر پرسنل قبلی رو هم بیرون کرده بودم و جدید جایگزین کردم . اما لیدا خانم همچنان سرجاش بود چون از توپ پر من بشدت ترسیده بود و سروقت به همه کارهاش میرسید .
تا اینکه آخر اردیبهشت بود که میخواستم لیست بیمه پرسنل رو امضاء کنم که رد بشه اداره بیمه که لیدا خانم نه تنها پیداش نشد ، لیست رو هم آماده نکرده بود . از عصبانیت داشتم میترکیدم که حوالی ساعت 10 بود ، دیدم بدو بدو داره میاد تو کارخونه دفتر من طبقه سوم یک ساختمان سه طبقه وسط کارخونست .
اومد و کلی عذر خواهی دادی سرش کشیدم و گفتم لیست بیمه ات همیشه از چند روز قبل آماده باشه ، کار انجام شد و اونروز یکی از دستگاههای خط هم طوری بهم ریخته بود که من تا گردن پر از گریس و واسکازین و روغن شده بودم . خسته و کوفته اومدم به اتاقم که برم دوش بگیرم دیدم لیدا نشسته سر جاش و مثل دارکوب داره تایپ میکنه .

  • شما می تونید تشریف ببرید خانم فاطمی .
  • چشم آقای مهندس ، اجازه بدید چند تا نامست تایپ کنم باید امضاء‌کنید برای فردا صبح آماده باشه که آقای محمدی بره دنبال کاراش .
  • وقتی دیر میای همینه دیگه ، حالا ولش کن بذار برای فردا الان هم دیروقته ، خسته نباشی .
  • باشه ، چشم ، شما هم خسته نباشید ، پس من میرم با اجازتون .
  • آها !! راستی یه لطفی بکن از تو ماشین من یک کاور هست داخلش لباسه برای من بیار بالا و بعد تشریف ببر .
  • چشم آقای پرتو .
    لیدا رفت و من رفتم داخل حمام لباسم را در آوردم نشستم روی توالت فرنگی یک سیگار با لذت تمام می کشیدم که کوبیدن به در :
  • بله !!! کیه ؟
  • آقای مهندس منم ، لباستون را آوردم .
  • خانم مگه سر آوردی ، سکته کردم ، بذار روی چوب لباسی .
    دیگه صدایی نیومد ، اومدم از حمام بیرون در حالی که حوله ام رو پوشیده بودم ، داشتم سرم را خشک می کردم که احساس کردم یک نفر پشت میز منشی نشسته .
    دیدم خودشه ،‌گفتم شما هنوز نرفتید ؟ گفت : نه الان میرم . پیش خودم گفتم : حتما مساعده ای ، چیزی می خواهد . کاور لباسم را از روی چوب رختی برداشتم رفتم داخل اتاق استراحت عوض کردم اومدم .
  • آقای مهندس من می خواستم مطلبی را به شما بگم ؟
  • بفرمائید !!! مساعده می خواهی ؟ چرا همون موقع نگفتی ؟
  • نه ! چیز دیگه ای است . شما بشینید من براتون یک شربت بیارم .
    لیدا رفت و با دو تا شربت برگشت . منم نشستم رو مبلی که مقابل میز منشی بود در حالی که با یک دستمال کاغذی داشتم گوشم را خشک می کردم .
  • راستش آقای مهندس نمیدونم ! شاید شما با گفتن این مسئله از من بدتون بیاد . اما یادتونه اون پسره مراد بیگی رو که اخراج کردید ؟
  • بله . بچه سرتق و پر رو و بی ادبی بود . چطور مگه ؟
    لیدا کلی سرخ شد و تته پته میکرد . انگار داشت می ترکید خلاصه به حرف اومد که :
  • راستش اون با من رابطه داشت . البته نه اینکه فکر کنید من آدم بدی هستم . نه !!! ما با هم قول و قرار ازدواج داشتیم …
    القصه فهمیدم که آقا کرده و حالشو برده و بعدشم به خانم گفته : با یخ می خوری یا بی یخ ؟ !!! .
    کلی دلداریش دادم که دیدم اشک تو چشماش جمع شده دلم سوخت گفتم پاشو بیا اینجا بینم بچه سرتق !!! . اومد بغلم نشست ؛ با یه ژست پدرانه بغلش کردم شروع کرد به گریه کردن . گفتم : الان این آرایشت پاک میشه همه پیرهن من هم کثیف میکنه بعدشم زنم منو میکشه . یک دفعه گفت : خودم براتون تمیز میکنم مهندس جان !!! .
    یک دفعه گیر داد که جای رژ لب من مونده روی پیرهنتون در بیارید سریع تمیزش کنم . از ما اصرار که نمیخواد نیازی نیست ، یک پیرهن دیگه می پوشم از اون گیر که نه درش بیار .
    دکمه های پیرهنم رو باز می کرد که یک دستش رو گذاشت تخت سینه ما نمیدونم چی شد که انگار شک بهم دادن . تازه متوجه لیدا شده بودم سینه های گردش داشت چشمام را در می آورد دستش را دائم روی سینه من می مالید . چند باری هم زد به نوک سینه من .
    خلاصه پیرهنو در آورد داخل آشپزخونه شست و آورد پهن کرد روی مبل جلوی کولر گازی . اومد و بغلم نشست اصلا نفهمیدم چطور دستم رو بردم بالا که بیاد تو بغلم .
  • چه بدن گرمی داری مهندس !! بذار بگم آرمان ، اینطوری راحت ترم .
  • هر طور راحتی گرمای بدن ما پیشکش برای سوزوندن ناراحتی شما لیدا جون .
    هر دو زدیم زیر خنده دستش رو از زیر زیرپوش رکابی من برد داخل و با موهای سینه من بازی می کرد . گفت : چه خال قشنگی رو سینت داری میشه زیرپوشت رو در بیاری قشنگ ببینمش ؟
    زیر پوشم را در آوردم ، آمد و نشست روی پای من شروع کرد با خال سینه من بازی کردن . همش نگاهم بهش بود سرش رو بلند کرد و زل زد و چشمام تو کمترین زمان ممکن لب تو لب شدیم . یکدفعه به خودم اومدم که دارم چکار می کنم تا خواستم عکس العمل نشان بدم شروع کرد به لیسیدن گردن من . ( من فوق العاده به این کار حساسم ) در عرض ایکی ثانیه کیر من راست شد . میخورد و می رفت پایین .
    کمربندم را باز کرد و شلوارم را در آورد .
  • جون چه چیزی اینجاست !! چرا اینقدر باد کرده ؟
  • تقصیر خودته گرمای ما رو گرفتی . در عوض این لا مذهب را باد کردی .
    زد زیر خنده و سر کیرم رو از روی شرت می بوسید ، یواش یواش شرت من رو هم در آورد و کیر ما را گرفت تو دستش . احساس کردم دستش وسط یه تنور بوده که کیر ما رو گرفت شروع کرد به خوردن یه طوری ساک می زد که همه بدنم به رعشه افتاده بود .
  • جون ، قربون این کیر برم ، آرمان امشب می خوام طوری خستگیت رو در کنم که اصلا احساس کنی هیچوقت خسته نبودی .
  • آه ه ه ه ه ه ه جگرتو فقط ساک بزن ، قربون تو منشی گل برم من ؛ جواهر تو تا حالا همینجا بودی ندیده بودمت .
    کم کم احساس کردم آبم می خواهد بیاد که بلندش کردم شروع کردم به خوردن لباش وگردنش طوری نفس نفس می زد که گرمای نفسش به بدنم می خورد . اول مقنعه رو کامل در آوردم و رفتم سراغ مانتوش تازه مانتو را که در آوردم دیدم چه لعبتیه . یک تی شرت صورتی رنگ با یک شلوار لی آبی تنش بود . تی شرت را در آوردم چشمام داشت از حدقه می زد بیرون .
    یک جفت سینه گرد و بلوری تو یک سوتین سفید داشت خود نمایی می کرد شروع کردم به خوردن سینه هاش در همون حال قزل سوتین رو باز کردم و سینه هاش افتاد بیرون نشستم رو مبل و نشوندمش روی پام . حالا نخور کی بخور . دیدم همونطوری داره خودش رو میماله روی کیر من .
  • عجله نکن گلم ، الان خارش کست رو هم میگیرم .
  • ( با خنده ) داری دیوونم می کنی ؛ زود باش ، میخوام کیرت رو تو کسم حس کنم .
  • چشم ، خیلی زود وقتی هولش دادم اون تو می فهمی که چه حالی میده .
    بلندش کردم شلوارش و شورتش را با هم در آوردم ، یک کس تپلی داشت که اصلا به اون هیکل نمیخورد ، بردمش داخل اتاق استراحت خودم خوابوندمش روی تخت و خودم نشستم روی زمین پاهاش رو انداختم روی شونه ام .
    کسش خیسه خیس بود اما بوی خوبی میداد ، زبونم را خیس کردم و یواش رسوندم به کسش مثل ماهی تکون خورد .
  • آ ه ه ه ه ه ه ه ، یواش عزیزم ، قربونت برم ،‌ اولش یواش ، خیلی وقته سکس نکردم
    خلاصه زبونم را بیشتر خیس کردم و مشغول لیس زدن و بازی کردن با چوچولش شدم صدای آه و نالش داشت دیوونم می کرد کیرم داشت می ترکید با دستاش داشت ملحفه تخت رو مچاله می کرد ، یکدفعه کسش شروع کرد به تکون خوردن و خودش شروع کرد به لرزیدن ، لیدا جون ارضاء شد . منم شروع کردم به مالیدن پاهاش و بوسیدن لای پاش.
  • وای ، جون ؛ آرمان نمیدونی احساس میکنم یه چیزی توم خالی شد پاهام داره میلرزه.
  • آخی ، قناری خوشگل ما دلش هوری ریخته پایین . جگرتو بخورم ، هنوز کلی جاش مونده صبر کن ، تا حال اساسی رو بهت بدم .
    بلند شدم سر کیرم رو مالیدم روی کسش و قشنگ خیسش کردم .
  • تراخدا فقط یواش بکن تو جر میخورم ها .
  • خوب می خوام جرت بدم شاه کس ، باشه یواش می کنم تو فقط راحت باش .
    سر کیرم را اول یواش کردم تو همینطور یواش یواش تلمبه می زدم می دونستم دیوونش می کنه .
  • آ ه ه ه ه ه ه ه ه ه ، بکن تو بکن تو دیوونم کردی بکن تو جرش بده ، چقدر فقط سرش رو حس کن ، آرما ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن بکن تو ، میگم جرم بده ،‌ میخواهم کسم حال بیاد ، چاکش مزه کیر رو بچشه ، میخوام کیرت تا دسته بره تو
    یکدفعه کیرم را تا ته کردم تو احساس کردم یه چیز سختی رو شکافت و جلو رفت ، لیدا هم نفسش بند اومده بود بعد چند ثانیه به حرف اومد :
  • آخ جون ، چه کیفی داد ، جر خوردم ، میدونی چند وقت بود سکس نکرده بودم ، جر خوردم تو جرم دادی آرمان پارم کن تراخدا پارم کن .
    آه و ناله و حرفاش حشریم کرده بود به سرعت برق تلمبه میزدم . و عرق از سر و روم می ریخت .
  • وای ، جون چه حالی میده ، بکن دیگه بکن ، واینستا ، بذار آبم بیاد بریزه رو کیرت ، جرم بده پارم کن ، کس من فقط مال خودته مهندس من . بکن بکن بکن ن ن .
  • جو و و و و و و ن چه کس تنگی داری ، خودم جرش می دم ، دوست دارم از این به بعد فقط خودم بکنمش ، آب بریز ، آبتو بریز رو کیرم بذار حال بیام ، بذار کیرم همون تو آتیش بگیره ، جو و و و و و و ن ن ن ن ن .
    کمی که گذشت احساس کردم دیگه نفس برا کردن ندارم رو تخت دراز کشیدم اومد روی من نشست و کیرم را با دستش گذاشت توی کسش ، مثل یک نفر که خیلی وقته کیر ندیده آنچنان تلمبه می زد که احساس کردم ستون فقراتم داره می شکنه . تلمبه میزد و آه و ناله می کرد . کشیدمش تو بغلم و سینه هاش رو گذاشتم تو دهنم تو همون حالت شروع کردم به تلمبه زدن . شروع کردن به داد زدن که محکم بکن ، محکم بکن آبم داره میاد بعد از چند ثانیه احساس کردم کیرم سوخت شل شد و روی سینم افتاد .
    چند تا لب ازش گرفتم گفتم نوبت توئه که آب منو بیاری . به پشت برش گردوندم گفتم قنبل کن . کس خیس و نازش از لای پاش بدجوری خود نمایی می کرد .
    میزد روی کسش که بیا بکن ،‌بیا بکن توش میخواد چنان مک بزنه که آبت بیاد بکن تو .
    کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن طوری تلمبه می زدم که همه بدنش با هر تملبه من تکون می خورد احساس کردم آبم داره میاد برش گردوندم و کیرم رو دوباره کردم تو کسش .
  • آرمان آب بده ، آب بده ، آب می خوام ، جرم دادی ، پارم کردی ، کسم میسوزه ، آب بده آب .
  • جون الان سیرابت می کنم . آبم میخواهد بیاد کجا بریزم گلم ؟
  • بریز تو کسم ، کیرتو نکشی بیرون بذار آبت تا قطره آخرش بریزه تو کسم ، بذار کیرت همون تو بمونه !!
  • قرص می خوری ؟
  • آره ، نترس تو فقط بریز قربون اون کیرت برم آب بهم بده .
    احساس کردم آبم با فشار داره میاد تا دسته کردم تو آبم رو خالی کردم حس کردم دارم میمیرم روش دراز کشیدم با دستای مهربونش کمرم رو ماساژ میداد و صورتم را می بوسید و هی میگفت : جون ، عزیزم ، قربونت برم ،‌ قربون نفس نفس زدنات برم ، قربون کیرت برم ، امروز سیر کیرم کردی .
    بعدش یه چیزی با هم خوردیم و بعدش رفتیم حمام توی حمام هم یک سکس دیگه باهاش داشتم . بعدش اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم و رفتیم پایین سوار ماشین من شدیم تا نزدیکهای خونشون رسوندمش و یه لب مشتی ازش گرفتم .
    از اون روز تا حالا هم هشت یا نه باری شد که با هم سکس داشتیم .

نوشته: آرمان


👍 0
👎 0
64938 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

290368
2011-07-18 12:36:25 +0430 +0430
NA

سک سک

0 ❤️

290369
2011-07-18 12:39:18 +0430 +0430
NA

ادمین این کس شرارو ول کن داستان منو بزار

0 ❤️

290370
2011-07-18 12:42:45 +0430 +0430
NA

کاملا مصنوعی بود و مشخصه که دروغه و زاییده تخیلاتت

0 ❤️

290371
2011-07-18 14:03:35 +0430 +0430
NA

bahal bod bazam benvis

0 ❤️

290372
2011-07-18 14:38:42 +0430 +0430
NA

خیانت؟ ارزش خوندن نداره نمی خونم

0 ❤️

290373
2011-07-18 14:43:08 +0430 +0430
NA

میمون…!!!

0 ❤️

290374
2011-07-18 15:09:54 +0430 +0430
NA

Kiram to kose madare harzat ba in dastane tokhmit kiram to kose khaharet kire khar to kone babat madareto araqia gaeidan ba in dastane tokhmit be jaye in kara dige to fekr kos kardan nabash ke tavahom bezani koni

0 ❤️

290377
2011-07-18 18:39:42 +0430 +0430
NA

aval inke azinke vaght gozashtio in hame neveshti mamnun dovom inke ridi heyfe vaght ke sarfe neveshtan kardi sevom inke (foshe bad nemidam)ridam tu dahanet ke vaghtamo talaf kardi.

0 ❤️

290378
2011-07-18 18:44:31 +0430 +0430
NA

baba yeki nis maram dashte bashe ye filter shekan(sait ya barname) vasam email kone baba dahanam servis shod az bas goftam.

0 ❤️

290379
2011-07-18 19:04:01 +0430 +0430
NA

آقا فیلم فارسی وان کمتر ببین الان pmc بهتر نشون میده همه هم کوس و کون.

0 ❤️

290380
2011-07-18 19:18:08 +0430 +0430
NA

کیرمم تکون نخورد
خیانت بود
فقط تا پاراگراف 6خوندم دیدم خیانته ولش کردم
کسی نیست بیا دهن خیانت کارو بگاد

0 ❤️

290381
2011-07-19 00:24:19 +0430 +0430
NA

گفتن خیانته ولی باید بخونم ببینم قضیش چیه الان وقت ندارم عصر میخونم

0 ❤️

290382
2011-07-19 01:58:58 +0430 +0430
NA

الاااااااااااااااااااااااااغ خبره مرگت زن گرفتی که اونو بکنی نه کسه دیگه رو
خیانت ، خیانت ، خیانت ، همش داستان های خیانت شده ااااااااااااااااااااااه

0 ❤️

290383
2011-07-19 04:46:23 +0430 +0430
NA

hame khaen shodan!!

0 ❤️

290385
2011-07-19 06:20:21 +0430 +0430
NA

اره تو کمرت جلوش سده.اون 2 دفه ارضا شد بد تو تازه کلی با بدبختی ابت اومد.
عزیزم ایشاالله مهندسم میشی عمو
همچین اش دهن سوزیم نیست مهندسی ما شدیم کجارو گرفتیم که تو بگیری.انقدم اسرار نداشته باش مهندس صدات کنن.

0 ❤️

290386
2011-07-19 06:27:38 +0430 +0430
NA

راستی اونی که تو کردی این بالا هم تعریف کردی منشی کارخونه بود کس مغض یه کم فکر کن داستان منشی شرکتو بگو اقای مهندسسسسسسسسسسسسسسسسس

0 ❤️

290387
2011-07-19 06:33:34 +0430 +0430

شما هایی که فقط بلدین ایراد بگیرین مگه خودتون تا حالا سکس نداشتین اگه راست میگین خودتون بنویسین سارا خانوم ساینا خانوم و بقیه آقایون و خانوما

0 ❤️

290388
2011-07-19 06:51:21 +0430 +0430
NA

ey bad nabod
yekam be ghole on 2ste azizemon masnoyi bod

0 ❤️

290389
2011-07-19 09:19:11 +0430 +0430
NA

باز این ساینا الکی نظر داد یه بار دیگه این جوری نظر بدی یه چی بارت می کنما
داستانم درسته تخیلی بود ولی بدک نبود

0 ❤️

290390
2011-07-19 18:31:20 +0430 +0430
NA

عجب پس این مهندسا هم بله پس کی توی این مملکت آدمه…

0 ❤️

290391
2011-07-19 22:32:07 +0430 +0430
NA

سکیش بد نبود ولی روش باید کار کنی
اون مونشی تو کسی نداره همه که رفته بودن فقظ اون انجا بود تو از که حمام بیرون می روی انجاس با تو در دل می کنه یه دست می کنیش یه بار تو حمام میکنش به غذا هم با هم می خورین هیچ کس زنگ نزد به این دختر بگه تو انجا چه گوهی داری می خوری
تو که کس و شعر می گی بگو مجرد بودم باید خودت را یه ادم حروم زاده بی شرف عوضی کونی جقی معرفی کنی بگو مجردم بودم فشار کونت می یاد جقی

0 ❤️

290392
2011-07-20 08:50:36 +0430 +0430
NA

x-( اخه چاقال رو توالت نشستی بعد حوله تنت کردی رفتی درو واکنی دیدی پشت میز نشسته کوس خول من که با همچین توهمی ارضائ نمیشم تویه کونی چطور ارضائ شدی من موندم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کیرم تو مخ فعالت

0 ❤️

290393
2011-07-20 11:21:27 +0430 +0430

دهن همتون گاییدم.اگه جنبه ندارین نخونین.آقای پرتو دروغ یا راس خوب بود اما به به قواعد بیشتر دقت کن.
خیانت جزیی از زندگیه پس زندگی کن

0 ❤️

290394
2011-07-20 15:55:46 +0430 +0430
NA

بیشرف خائن .حالمو بهم زدی

0 ❤️

290395
2011-07-23 07:55:03 +0430 +0430
NA

مادری . نوب

0 ❤️

290396
2011-07-24 07:17:41 +0430 +0430
NA

کردنو که کیرت تو کسش بود خوب اومدی ولی یدفه بهت داد یذره غیرواقعی میزنه

0 ❤️

290397
2011-07-27 08:09:43 +0430 +0430
NA

خاک تو سر کس مشنگ بیکار همتون(به غیر از ساینا جون)بذارم که فقط میاید ببینید کی چی نوشته بهش فحش بدید.اگه اینقدر بیکارید پاشید برید تخماتون و برشته کنید.

0 ❤️