منشی حشری و خیانت

1395/03/28

اسم من پیمانه و ۲۷ سالمه . بعد از لیسانس و سربازی بصورت کاملا شانسی تو یه شرکت خصوصی معتبر استخدام شدم و حقوق بالایی هم دارم. تو شرکتمون هم بجز من و مدیر عامل همه خانوم هستن و حدود ۷ خانم به جز من تو شرکت هست و مدیر عامل هم یک روز در میان میومد شرکت و روزای دیگه میرفت کارخونه که تو کارخونه هم نزدیک ۵۰۰ نفر کار میکردن.
من همزمان با کار کردن تو ازمون ارشد شرکت کردم و برای فوق لیسانس دانشگاه ازاد تهران قبول شدم. بعد از یکسال کار کردن تو اون شرکت تو دانشگاه با دختری به اسم زهرا اشنا شدم که از نظر زیبایی و اندام هیچ چیزی کم نداشت و ارزوی من و هر مردی این بود که همچین زنی داشته باشه.
زهرا قبل از من توی همون دانشگاه با پسری به اسم مجتبی دوست بود که من مجتبی رو از دور میشناختم. زهرا پیش من قسم خورد که مجتبی اولین دوست پسرش بوده و چیزی هم بینشون نبوده و تا قبل از اون هم با هیچ پسری نبوده و به روح پدر فوت کردش قسم خورد.
من هم چون میدونستم هیچ چیز براش انقدر مهم نیست کاملا حرفش رو باور کردم و مطمئن بودم که دروغ نمیگه.
من تو شرکت به سرعت پیشرفت کردم و با دو سه ایده ای که به مدیر عامل دادم نقدینگی و پول زیادی رو برای شرکت فراهم کردم و مدیر عامل هم منو بی نصیب نمیزاشت و هم حقوقم رو خیلی بالا برد و هم پاداش های زیادی بهم میداد.
چون وضع مالیم خوب بود و از طرفی منو زهرا بهم علاقه مند بودیم بهش پیشنهاد ازدواج دادم و اون هم قبول کرد و بعد از در جریان قرار گرفتن خانواده ها منو زهرا بصورت رسمی عقد کردیم.
تو دوران نامزدی زهرا رو یبار اواردم خونه و توی یه روز کامل و تو سه مرحله و هزار زحمت تونستم از پشت باهاش سکس کنم.
البته سکس که چه عرض کنم اون درنهایت از درد گریه کرد و همه چی کوفتم شد و منم بخاطر گریه ی اون گریه کردم.
سه مرحله ای که گفتم این بود که دفعه اول با لاپایی ارضا شدیم . و بعد از استراحت دفعه دوم با هزار زحمت سر کیرمو کردم داخل و همون سرشو تلمبه زدم تو باسنش و دفعه سوم کامل کردم تو باسنش که زهرا گریه کرد از درد ، ولی من ارضا شدم .
خلاصه اون روز گذشت و منو خانومم چون تو دوران نامزدی بودیم و اون اجازه نمیداد از جلو سکس کنیم و از عقب هم اون عذاب میکشید و من تحمل اشکش رو نداشتم کارمون رو با لاپایی و مالوندن کیرم لای کسش راه مینداختیم و هر دو ارضا میشدیم و مشکلی با این قضیه نداشتیم و خیلی هم باهم خوب بودیم.

من ادمیم که خیلی معتقدم که دنیا دار مکافاته و هر چیزی که عوض داره گله نداره و حلال حروممو خیلی حفظ میکنم و سعی میکنم به کسی ظلم نکنم ولی اهل نماز و مذهب نیستم .

من بعد از مدتها تو شرکت برای خودم کسی بودم و حتی جای مدیر عامل تصمیم میگرفتم و کسی رو حرف من حرفی نمیزد و حرف من حرف مدیرعامل بود.
من و زهرا چون تو یه دانشکده درس میخوندیم همه میدونستن ما نامزدیم و مسلما دوستان مشترکی هم داشتیم هم دختر هم پسر و هم زوج.
مجتبی هم چند وقت بعد با یکی از دخترهای دانشگاه به نام مهسا نامزد کرد که دختره جزو دوستای مشترک منو زهرا بود و اونا هم جزو همین زوج ها شدن که باهاشون سلام علیک داشتیم. همونطور که گفتم مجتبی و زهرا قبلا باهم دوست بودن اما دوستیشون عمیق نبود و مدت کمی باهم دوست معمولی بودن.
من خودم اصلا دوست نداشتم با مجتبی و همسرش سلام و علیک داشته باشیم. ولی از طرفی کناره گیری رو ضعف میدونستم و از طرفی زهرا بهم میگفت اون دیگه نامزد داره و مجرد نیست و هم اینکه با مهسا دوستای خوبی بودیم.
خلاصه روابط به همین منوال بود که منشی شرکت به دلایل شخصی استعفا داد و رفت. چند روزی بدون منشی بودیم و من به زهرا هم گفته بودم اگه دوست داره بیاد شرکت و پیش خودم باشه. زهرا هم گفت دوست نداره به عنوان منشی من کار کنه.
ما همونطور دنبال منشی بودیم که زهرا بهم زنگ زد و گفت الان پیش مهسام و گوشی هم رو پخشه ، مهسا دنبال کاره و ایا اون رو به عنوان منشی قبول میکنی که نره جای غریبه کار کنه ؟
من تو رو درباستی موندم و گفتم بگو بیاد مصاحبه. مهسا اومد و چون تحصیلات دانشگاهی خوبی داشت و روابط عمومیش هم خوب بود نتونستم از خودش ایراد بگیرم ولی بهش گفتم باید مدیر عامل تایید کنه و باهات تماس میگیرم.
اون شب با زهرا کلی صحبت کردم که من دوست ندارم با مهسا و مجتبی سلام و علیک کنیم تو مهسا رو میفرستی پیش من. زهرا هم گفت زیاد سخت نگیر و مهسا چون وضع مالیشون خوب نیست و واسه جهزیه اش نیاز به پول و کار داره و تو میتونی هواشو داشته باشی.
خلاصه من راضی شدم و فرداش گفتم همکارا زنگ بزنن به مهسا بگن از فرداش بیاد سرکار.
مجتبی هم چون میدونست من این کار رو واسه زنش جور کردم تو دایرکت اینستاگرام ازم تشکر کرد و من هم جوابشو ندادم .
از مهسا بهتون بگم قدش بلند بود و اندام توپر و زیبایی داشت. چون شرکت خصوصی بود زیاد سخت نمیگرفتیم و معمولا چون من تو اتاق خودم بودم و بیرون نمیرفتم خانوما اون طرف شرکت موباز بودن و گاهی حتی مانتوشون رو در میاواردن . من هم چون ادم هیزی نیستم جلوی من خودشون رو جمع نمیکردن و با من راحت بودن. ولی روزایی که خود مدیر عامل شرکت بود کسی جرات نداشت موباز بچرخه.
دقیقا یادم نیست منو مهسا چطور وارد رابطه شدیم. هرروز چند بار میومد اتاقم و حرف میزدیم.
من هم گاهی تیکه مینداختم . یواش یواش تیکه هام سکسی شده بودن. وقتی میگفت حال دارم میگفتم پریودی ؟ و اون با اخم و اینا جواب میداد. و میگفت دیروز پریود شدم و …
تقریبا اواخر سال بود و شرکت خلوت بود. و چون تو شرکت اکثرا خانوم بودن واسه تمییز کاری خونه هاشون مرخصی میگرفتن.
یه روز تو شرکت کلا سه نفر بودیم. من و منشی و یکی از همکارای خانم .
مهسا اومد تو اتاق من و گفت میشه رو مبل کمی دراز بکشم گفتم واسه چی؟ گفت پریودم و کل بدنم درد میکنه. منم گفتم راحت باش.
اون دراز کشید. خواستم تیکه پرونی کنم گفتم میخوای ماساژت بدم؟
گفتی اگه زحمتی نباشه ممنون میشم.
منم که راست کرده بودم شیطون وسوسه ام کرده که به بهونه ماساژ به کونش دست بزنم ،رفتم و امار گرفتم و اومدم رفتم پیشش.
کمی کمرشو ماساژ دادم و بالای باسنشو ماساژ دادم. دیدم چیزی نمیگه دست زدم به باسنش و شروع کردم مالوندن باسنش.
خیلی حشری شده بودم. ولی دیگه کاری نکردم.
دوباره پسفرداش اومد دراز کشید و ماساژش دادم. چند وقت بعد که پریودش تموم شده بود من بیرون از اتاقم بودم.
مهسا فکسا رو برده بود تو اتاقم و پشت میزم بود و داشت فکسا رو واسم مرتب میچید رو میزم.
من اومدم رد بشم برم پشت میزم از پشت چسبیدم بهش و خودمو قشنگ مالوندم بهش و وقتی کیرم به کون نرمش خورد حسابی راست کردم.
خندید گفت دوس داریا. گفتم تو چی؟ خندید.

با خنده اش وسوسه ام کرد که دوباره کیر شق شده مو بمالم به کونش. دوباره اومدم از پشت چسبیدم بهش و سینه هاشو گرفتم. مانتوشو کشیدم بالا . شلوار خیلی تنگ و نازکی تنش بود مثل ساپورت و شدیدن چسبیده بود به بدنش.
کیرمو تو شلوارم جابجا کردم و لای کونش مالیدم و همزمان با دستم سینه هاشو چنگ میزدم.
اون هم کونشو سمت من فشار میداد.
انقدر مالیدم تا ابم اومد و تو شرتم خالی شد.
بعد از اینکه ولش کردم اونم رفت سر کار خودش.
دوباره چند روز بعدش شرکت خیلی خلوت بود.
هی میومد میمالوندمش میرفت. حسابی حشرمون زده بود بالا. به مهسا صد صفحه برگه آ۴ الکی دادم و شماره فکس اتومات یه اداره دولتی دادم بهش گفتم تمام این صفحات رو به این شماره فکس میکنی بعد میری خونه . ساعت ۴ بعد از ظهر بود. گفتم دونه به دونه هم فکس کن. مهسا نهایتش هر پنج دقیقه میتونست یک صفحه بفرسته.
بقیه همکارها دونه دونه خداحافظی کردن و رفتن و مهسا مشغول کارش بود.
وقتی همه رفتن گفتم دیگه نفرست بیا اینجا. اومد تو اتاقم از رو به رو بغلش کردم و گفتم کشتی منو.
با دستم کونشو گرفتم و گفتم کی میخوای بدی بترکونم کون نرمتو. گفت جووووون کیرتو میخوام.
من از شدت حشر نفهمیدم دارم چه غلطی میکنم. برگشت و کونشو داد سمتم و دستشو گذاشت رو میز.
مانتوشو دادم بالا و ساپورت کشی و شرتش رو باهم و یکجا کشیدم تا زانوش کونش که افتاد بیرون چشام برق زد. لامصب کونش سفید و نرم و بزرگ و لای کونش سفید بود و سوراخ کونش صورتی با یه کس کولوچه ای ناز. با دیدن این صحنه داشتم میمردم. شلوار خودمم کشیدم پایین و کیرمو در اواردم. گفتم واسم بخور
یکم واسم ساک زد.
بعدش خم شد رو میز و کونو کسشو واسم قنبل کرد. گفتم صفرت بازه؟ گفت نه از کون بکن گفتم باشه قربون کونت نرمت بشم.
یه تف زدم به کیرم و گذاشتم رو سوراخ کونش. با دستم کیرمو گرفتم که کیرم لیز نخوره. اونایی که کون کرده باشن میدونن چی میگم.
کیرم با یه فشار رفت تو و مهسا اروم اه و اوه کرد، یکم دیگه فشار دادم و کیرم تا دسته رفت تو.
خودم به شدت تعجب کرم که چرا انقدر راحت رفت تو و مهسا جیغ نکشید، پیش خودم گفتم نکنه تو کسشه. بهش گفتم تو کجاته؟ گفت تو کونم. باز من شک کردم.
هی نگاه کردم دیدم تو کونه ولی پیش خودم میگفتم پس چرا انقدر راحت رفت تو.
خلاصه کمی تلمبه زدم و کشیدم بیرون. سریع رفتم لای کونشو باز کردم دیدم سوراخ کونش به قطر به سکه بازه. خیالم راحت شد که تو کونه.
دوباره کردم تو و با حرص و ولع تمام تلمبه زدم.
مهسا هم اروم اه و اوه میکرد. و احساس کردم ابم داره میاد.
چون تو کون بود گفتم بزار همونجا خالی کنم. چند تلمبه ی محکم زدم و تمام ابمو خالی کردم تو کونش.
بعد از اینکه کارمون تموم شد و داشتیم خودمون رو جمع میکردیم مهسا گفت کیر تو از کیر مجتبی هم کلفتره و هم درازتر و بیا باهم همیشه رابطه داشته باشیم.
تا اسم مجتبی رو اوارد من احساس خیلی بد و احساس خیانت شدیدی کردم. حالم خیلی بد شد.
مهسا اژانس گرفت و با اژانس رفت. من هم رفتم از سر کوچه دو پاکت سیگار خرید و برگشتم شرکت و تا اخر شب سیگار کشیدم و به خودم لعنت فرستادم که عجب غلطی کردم عجب گوهی خوردم.

این ماجرا گذشت و به مهسا گفتم رابطه ما از اولش هم اشتباه بود و دیگه نباید تکرار بشه وگرنه اخراج میشی. اون هم عصبانی شد و گفت گرفتی کونمو کردی یه چیزم طلبکاری؟ خیلی هم دلت بخواد با من باشی مطمئن باش تو نباشی هستن! فهمیدم مهسا این کاره س و خرابه.
خلاصه من چند وقت اصلا حالم خوب نبود و نامزدم زهرا هم فهمیده بود که ناراحتم ولی هرچه قسم داد چیزی نگفتم و چون یکی از اقوام فوت کرده بود گفتم بخاطر فوت اون حالم خوب نیست و چند وقت دیگه خوب میشم.
این گذشت و من رفتم مشهد و کلی توبه کردم که خدایا غلط کردم و گوه خوردم و کلی گریه کردم تا خلاص شدم از حس خیانت . ولی باز ته دلم میگفتم به زهرا بدهکارم و چون میدونستم این دنیا دار مکافاته میگفتم اول و اخر یکی زهرا رو میکنه تا منو زهرا بی حساب بشیم.
مدتها گذشت و یه روز زهرا بهم گفت میخوام یه حقیقتو بهت بگم! داره خفه ام میکنه و تو حق داری منو طلاق بدی!
دلم هوری ریخت. گفت بعد از نامزدیمون و تو دوران نامزدیمون یبار مجتبی گولش زده و برده خونش از پشت باهاش سکس کرده.
من کلی گریه کردم و خودمو کتک زدم. بعدا که اروم شدم گفتم چرا مجتبی؟ کس دیگه نبود مگه ،چرا با مجتبی؟
گفت من جز تو و مجتبی با کسی حرف نزدم تو عمرم.
کلی باهم دعوا کردیم و زهرا به پام افتاد که اشتباه کرده و غلط کرده و منو دوست داره.
چند روزی گذشت و من چون خودم قبلش خیانت کرده بودم ، این خیانت همسرم رو به اون در دونستم.
رفتم باهاش قول و قرار گذاشتم که این اولین و اخرین خیانتت باشه و دیگه حق دانشگاه رفتن نداری و یا باید کنکور بدی جای دیگه درس بخونی. خودمم بهش قول دادم تا اخر عمرم بهش خیانت نکنم. ولی درباره مهسا چیزی بهش نگفتم.
تو اولین فرصت مهسا رو اخراج کردم و حقوق چندماهشو هم بیشتر بهش دادم.
زندگیمون رو دوباره ساختیم و جوری ساختیم که دیگه نه با اون دوتا شیطان برخود داشته باشیم و نه بهم خیانت کنیم. الان که با زنم بی حساب کتابم خیلی حواسم به خودم جمعه که دیگه خیانت نکنم چون حرفم واسم ثابت شد. این دنیا دار مکافاته!
نوشته: پیمان


👍 8
👎 6
101798 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

545134
2016-06-17 10:52:47 +0430 +0430

معمولا دوران نامزدی دورانیه که کمتر کسی به فکر خیانت میافته. اونم خانما. اول میگی رابطمون خیلی باهم خوب بوده بعد از اونور جفتتون با کسای دیگه بودین؟ اینم شد زندگی؟؟؟

1 ❤️

545142
2016-06-17 11:03:42 +0430 +0430

اومدی نصیحت کنی ریدی.دنیا دار مکافاته درست ولی اینکه زنت رفته به دوست پسر قبلیش داده رو اصلا رو این حساب نذار.دوما نامزدت اگه بعد ازدواج یه بار به مجتبی داده مطمین باش قبل ازدواج ک ی ر مجتبی تو دهن زنت بوده که خوابش میبرده و از درد ک و ن دادن به مجتبی صبح از خواب بیدار میشده.زن اون بدبخت رو هم خراب کردی که گ و ه کاری زن خودتو بپوشونی!!!نه عمو این حرفاش نی زنت خرابه.یه جوری هم میگه حقوق چند ماه بیشترشو بهش دادم انگار داره ارث بابای جا کششو میبخشه!!!
زنای شرکت هم که گفتی سر لخت بودن فکر کنم ایران رو با لاس وگاس اشتباه گرفتی.اونجا شرکت بوده یا ج ن د ه خونه ی شهر!!!
گمشو زن ج ن د ه دیگه نبینمت…

4 ❤️

545148
2016-06-17 11:20:11 +0430 +0430

همینطوری دیگه؟
چه غلطا…واقعا چه غلطا.میگی شوهر داره ازش خوشم نمیاد و چون خوشم نمیاد باید بکنمش؟ببین تو قران اومده زن باید پاکدامنی خودشو حفظ کنه ولی بیشتر از اون به پاکدامنی مردا تاکید شده…
برو بابا دکتر نصیحت…تو اگه ادم بودی خیلی حلال حروم سرت میشد از این گه خوریای اضافه نمیکردی.
تو خیلی پاکی…اصلا تو بودا…تو پیغمبر…یوسف پیامبر…پاکدامن…همینمون مونده از فردا امثال خفاش شب بیان داستان بذارن چون خوشگل بود به دل من نشست جدو آبادشو یکی کردم…اون بکارتش از بین رفته دیگه اون جندس!!!

1 ❤️

545150
2016-06-17 11:22:42 +0430 +0430

ایول نظرت عالی بود!!!

2 ❤️

545163
2016-06-17 12:44:12 +0430 +0430

و چون توبه کردی آمدی سایت شهوانی و مطلب مینویسی ؟ !!!
چی فکر کردی در مورد دیگران و ما ؟ بهر حال حالا دیگه خود دانی اما کل شیشه های بشر آزمایشگاه و المان های شهری در محوطه دانشکده هنر بطور یکجانبه از طرف من و دوستان تا عمق نهایی توی کونت … چیه خوشحال شدی ؟ میدونستم برای همین هم خواستم لذت نبری و حسابی جرت بدبم بهت نگفتم یکی از المانهای محوطه دانشگاه هنر یک جوجه تیغی با تیغ های بلند هست و وقتی بره توی کونت تا عمر داری از اذت کون دادن بما محروم میشی

0 ❤️

545179
2016-06-17 16:07:25 +0430 +0430

نازی خانم بعد مردممون سریالای جم تیویو مسخره میکنن!!!

0 ❤️

545180
2016-06-17 17:45:53 +0430 +0430

problemsolver عزیز متاسفانه جامعه ی خودمون همینطوری شده وگرنه اگه ترکیه میدید مخاطب نداره و با فرهنگ ماها نمیخونه سریالاش ،نمیساخت. حالا این آقا زنش همچنان با دوست پسر قبلیش بوده از لجش رفته زن اونو کرده اومده اینجا میگه زنه اون خراب بودو خودشم بهمان بود.منو زنمم توبه کردیمو الان خوبو خوشیم. تو نمیتونی جلو زنه خودت و خودتو بگیری رو مردم عیب نزار.

0 ❤️

545211
2016-06-17 21:23:43 +0430 +0430

افرین
هم به داستانت و هم به طرز فکرت

0 ❤️

545223
2016-06-17 23:11:54 +0430 +0430
NA

koso sher

0 ❤️

545239
2016-06-18 02:16:34 +0430 +0430

خیلی هم دلت بخواد با من باشی مطمئن باش تو نباشی هستن! فهمیدم مهسا این کاره س و خرابه…
نباشی دوستام هستن نباشی دوستام هستن به ک و ن ل ق ت خخخخخخ خوشبخت بشی اینکه جلوی خودتو گرفتی و دیگه خیانت نکردی واقعا ارزش داره برات بهترین ارزو هارو با همسرت دارم موفق باشی

0 ❤️

545255
2016-06-18 07:58:23 +0430 +0430

واقعا امروز یه شک عظیمی بهم وارد شد!
اصلا فکرشم نمیکردم که بعضی از کاربرای محترم چنین رفتاری داشته باشن!!
ایول،problem solver و نازی خانم، واقعا کامنت های مسرت بخشتون چنان منو در بهت و حیرت فرو برده که زبونم از بیانش قاصره!!
واقعا این طرز برخورد عادلانس!خوبه طرف هزار بار گفته که از کارش پشیمونه و صد بارم تو همین داستان اظهار ندامت کرده اون وقت همچین برخوردی که شما میکنید چه جنبه مثبتی میتونه داشته باشه؟
شاید شما بعد از اشتباه هر نفر بخواید با تانک از روش رد بشید ولی تو عقیده و مرام من نیست کسی رو به سیخ بکشم که از کرده خودش پشیمونه.
کاش به جای قضاوت و قصاص به خودمون اجازه بدیم کسی که از کارش پشیمونه رو کمک کنیم تا پی جبران اشتباهش بره.
به هرحال دوست عزیز مهم اینه که آدم از اشتباهاتش درس بگیره،ببخشه و به جای انتقام فراموش کنه.
در ضمن این که اون دونفر رو شیطان معرفی میکنید و خودتون رو یوسف پاکدامن بسی جای تعجب و تاسف داره.
اشاره کردید خیانت نمیکنم چون دنیا دار مکافاته!!! مسخرس یعنی اگه دنیا دار مکافات نبود خیانت هیچ مشکلی نداشت/ پس انسانیت و وجدان این وسط چی میشه؟

0 ❤️

545256
2016-06-18 08:09:13 +0430 +0430

که فقط تو بودیو مدیر عامل بقیه همه خانم بودن؟!! چون تو چشم و دل نکبتیت سیر بود و هیزی نمیکردی همه جلو تو راحت میگشتن!!! این شرکتایی که شماها کار می کنین دقیقا کجای این مملکته خراب شدس؟؟؟!!عقده ای کمتر بزن دیگم ننویس

0 ❤️

545290
2016-06-18 15:02:27 +0430 +0430

دقیقا مشکل همینجاست ایول عزیز،وقتی دست سیلی میزنه پا رو به خاطرش فلج نمیکنن!!
صراحتا تو 3 کامنت اول شما و همچنین بقیه دوستان اثری از اینکه به نوع ندامت نویسنده و دلایل این پشیمونی انتقادی بشه ندیدم و تمام بحث سر رفتار این آقا با منشی داستان بود.
اینکه ایشون در عین گناهکار بودن خودش از خیانت همسرش سوء استفاده میکنه ،مسلما رفتار ناشایست و زشتیه،اینکه پشیمونی ایشون بیشتر به خاطر ترس از عواقب و نه خود نفس گناهه بازم درست اما تا جایی که من نظرات رو دنبال کردم به همچین مواردی ابدا اشاره نشده بود.

0 ❤️

545291
2016-06-18 15:11:55 +0430 +0430

میدونی چیه شارلاتان جان؟؟؟یه چیزایی هست همسن من بشی میفهمی!ایشون اظهار پشیمونی کرده اما چطور؟با زیرآبی رفتن…شاید خانمشون قبل ایشون خیانت کرده ولی جراتشو داشته که بیاد بگه و عذر خواهی کنه!ایشون هم نیومده به نامزدش بگه خانمم منم از این گها خوردم که حداقل وجدان اون خانم راحت باشه!!!نه این که تا آخر عمرش یه حس دین به این آقا داشته باشه!!!تازه بیاد اون زوج دیگه رو هم شیطان صفت بدونه!بعدشم بیاد با ولع سکسی رو که داشته تعریف کنه…
این میدونی ینی چی؟این مصداق بارز خر فرض کردن بقیس…ینی من تو صورتم تف کنن فحشم بدن تحمل میکنما…ولی اگه خر فرضم کنن یا طرف خودشو خیلی انیشتین بدونه ما رو گاگول حج وتر طرفو یکی میکنم.مخصوصا یه همچین آدمایی که گناهاشون تقصیر بقیس…من نمیگم پیغمبرم فرشته ام قدیسم ولی اونقدری شجاعت این کارو دارم که اگه به کاری کردم که باعث ناراحتی دیگران شد حداقل عذر خواهی کنم…نه این که تازه یه چیزیم طلب کار شم !

0 ❤️

545292
2016-06-18 15:13:23 +0430 +0430

البته فکر میکنم اگه به کامنت اول بنده رجوع کنید متوجه میشید که انتقاد من به جناب نویسنده دقیقا به همین دلایل پشیومنی ایشون برمیگرده.
مشخصه که ترس از عواقب کار یه وجه ماجرا ولی مهم تر از اون وجدان آدمی و نفس خود گناهه که شخص نادم رو آزار میده.
(البته اشاره کنم که از عقوبت های گناه یکیش بی قراری شخص گناه کاره که به همون وجدان آدمی برمیگرده).

0 ❤️

545294
2016-06-18 15:18:29 +0430 +0430

problem solver عزیز فکر نمیکنید اگه همون اول به اصل موضوعی که شما رو ناراحت کرده بود میپرداختید بهتر از این بود که به خیانت ایشون حمله میکردید؟

0 ❤️

545295
2016-06-18 15:21:19 +0430 +0430

آخه بیشتر از اون خیانته ناراحتم کرد!!!و همینطور دور از جون اینکاره دونستن طرف!ولی قبول دارم دوست خوبم…کامنت اولم از روی عصبانیت بود…شرمنده!

0 ❤️

545296
2016-06-18 15:25:34 +0430 +0430

شرمندگی(رو سیاهی) بمونه واسه زغال دوست عزیز.
به هرحال هیچکی خیانت رو امر پسندیده ای نمیدونه و تا حدودی به شما حق میدم.

0 ❤️

545301
2016-06-18 17:50:07 +0430 +0430

charlatan1375 عزیز این پشیمونی این آقا مثل اشک تمساح میمونه. ایشون اومدن اینجا این داستان رو نوشتن نه برای سکسی بودنش بلکه برای کلاه گذاشتن سر خودش. اون نمیتونه به زنش اعتراف کنه و این موضوع شده باری روی دوشش.اومده اینجا تا هم بارو از رو دوشش برداره هم با زدن این حرفا و اظهار شرمندگی خودشو راحت کنه. اما اون شرمنده و پشیمون نیست. همونطور که دوستان اشاره کردن فقط چون فکر میکنه که اگه خیانت کنه زنشم خیانت میکنه اینکارو دیگه نمیکنه. اگه داستانو بخونی میبینی هیچ تعریفی از هیکل زنش نکرده اما چه تعریفایی از هیکل مهسا کرده. حتی میگه اولین سکسش با همسرش به خاطره گریه ی اون کوفتش شده. میگه “دفعه سوم کامل کردم تو باسنش که زهرا گریه کرد از درد ، ولی من ارضا شدم” کسی که درد همسرش براش مهم باشه برای لذت خودش نمیاد اینکارو بکنه که اون زن از درد اشک بریزه اونم تو اولین سکس بین زن و شوهرا که همه مراعات میکنن. پس این یه مرد خودخواهه که فقط ارضاء نیاز خودش براش مهمه. اینهم که به سمت مهسا کشیده شده فقط برای اینکه مجبور بوده با زنش بقول خودش لاپایی سکس کنه و اونطور که میخواسته نبوده. من نمیگم زنش یا مهسا یا مجتبی آدمای درست داستانن و مشکل فقط از ایشونه اما ببین چی تو رفتار این مرد بوده که زنش برگشته به دوست پسر قبلیش و حاضر شده به اون از عقب بده ولی به شوهرش نده. این نامرد حتی انقدر جنم نداره به زنش بگه که به این علت از گناه تو گذشتم که خودمم همینکارو کردم. بجاش شاخ شده واسه زنشو تازه کلی منت سرش گذاشته که از گناهت گذشتم اما باید فلان کنی و بهمان. اون زن بدبختم تا آخر عمر تو سری خوره و تا جیکش دربیاد همین نامرد میکوبه تو سرش که تو خیانت کردی و من بخشیدم. حالا بگین به من این اظهار پشیمونی به من و شما به چه درد میخوره وقتی این نامرد میخواد با گول زدن خودش و ما ،خودشو قانع کنه؟ به چه درد میخوره وقتی زنش همیشه سرش پیشش فرود اومدس و حق های طبیعی ازش سلب میشه؟

0 ❤️

545355
2016-06-19 10:20:14 +0430 +0430

پس شربت چي شد…!!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!!!؟؟؟؟

0 ❤️

545358
2016-06-19 10:33:35 +0430 +0430

نازی خانم فکر کنم اگه دوباره کامنت اول و دوم منو بخونید بهتر متوجه منظور من میشید.
این که میفرمایید پشیمونی ایشون به خاطر ترس از عواقب کاره تا حدودی درسته ولی اینکه فکر کنیم تنها دلیلش اینه با توجه به این خط از داستان:(ین گذشت و من رفتم مشهد و کلی توبه کردم که خدایا غلط کردم و گوه خوردم و کلی گریه کردم تا خلاص شدم از حس خیانت . ولی باز ته دلم میگفتم به زهرا بدهکارم و چون میدونستم این دنیا دار مکافاته میگفتم اول و اخر یکی زهرا رو میکنه تا منو زهرا بی حساب بشیم.) کمی بی انصافیه.
ایشون درست فرمودند،دنیا دار مکافاته ولی تا به حال فکر کردید بزرگترین مکافاتی از گناه سرچشمه میگیره چیه؟؟
بزرگترین چیزی که شما رو عذاب میده همون وجدان شماست که واستون شب و روز نمیذاره.
به هرحال نظر من این بود که به جای حرکت بولدوزری با نویسنده به صورت دوستانه ایشون رو راهنمایی کنیم،بلکه فرجی حاصل بشه.ولی اینطور تحقیر کردن آدما نه تنها هیچ اثر مثبتی نداره که آثار منفی و لجاجت نویسنده من باب اعمال خودش رو بیش از پیش تشدید میکنه.

0 ❤️

545363
2016-06-19 11:14:59 +0430 +0430

charlatan1375 عزیز من با حرفام نمیخوام اون آدمو تحقیر کنم. میخوام به روش بیارم که چه کرده. اگه من برم بست تو حرم امام رضا بشینم و توبه کنم که مثلا دیگه فلان کارو نمیکنم اما بیام بیرون تا یه موقعیت پیش اومد اینکارو دوباره بکنم توبم فایده داره؟ اون آدم بجای توبه و اشک تمساح ریختن بهتر بود مثل آدم میشست با زنش حرف میزد ببینه مشکل کجاست که هر دوشون به سمت دیگری کشیده شدن تا فردا دوباره گند نزنن به زندگیشون. شما اگه به کسی بدهکار باشی بشینی 100سال به درگاه خدا توبه کنی قرضت ادا میشه؟ من با آدمی که خودخواهه و خودشو محق میدونه بهتر از این نمیتونم صحبت کنم. ببخشید اگر بی ادبی کردم و از کامنتم خوشتون نیومد

0 ❤️

545364
2016-06-19 11:24:55 +0430 +0430

والا تا جایی که من داستانو دنبال کردم بعد از به اصطلاح توبش تو حرم امام رضا(ع)،دیگه به همسرش خیانت(از نوع جنسیش البته) نکرد. کما اینکه اشتباهات و خود خواهی هایی هم داشت که نمیشه منکرش شد. ولی حرف من اینه که به جای این همه خشم و تحقیر میشد محترمانه تر و مثل آدمی که بقیه واسش مهمن از حق اون خانوم دفاع کرد و اشتباهات ایشون رو بهش گوشزد کرد.
واقعا اینقدر این کار سخته؟؟
درضمن اون وقتی که من به رفتار شما و ایول و problem solver ایراد گرفتم کسی حرفی از ما بعد خیانت نزده بود و تمام غم شما رابطه مخفیانه اون آقا با منشیش بود.

0 ❤️

545365
2016-06-19 11:40:02 +0430 +0430

charlatan1375 من نگفتم توی داستان گفته که بازم خیانت کردم. برداشت خودمه چون این آدمیکه فقط ترسش از اینکه اگه خیانت کنه زنشو یکی دیگه میکنه مطمئن باشه زنش خیانت نمیکنه نمیره با کسه دیگه؟ من توی کامنتای خودم تحقیری ندیدم. در ضمن کامنتای منو اگه درست بخونین میبینین من فقط به رابطه ی اون با منشی ایراد نگرفتم. چون کاره هر 4 شخصیت داشتان زشت بوده. از نظر من کسی که واقعا توبه کرده و پشیمونه و نمیخواد اینکارو تکرار کنه زنشه چون اومد حقیقتو گفت اما خودش نه. ممکنه لحنم خوشایند نبوده باشه اما تحقیری نبوده.

0 ❤️

545366
2016-06-19 11:51:22 +0430 +0430

کلا با مزه بود ، مخصوصا اونجا که خودت رو میزی ، موفق باشی ، نوشتنت جای کار داره ، تمرین کن…

0 ❤️

545369
2016-06-19 11:56:55 +0430 +0430

باز فکر کنم متوجه منظور من نشدید،اگه مشکل شما 9 خط پایانی داستان بود که بنده هم با شما هم عقیدم کما اینکه تا قبل از کامنت اول من انگار چیز دیگری دغدغه دوستان بود نه دلیل توبه ایشون.
البته خود نویسنده هم اشاره کردن که(ین گذشت و من رفتم مشهد و کلی توبه کردم که خدایا غلط کردم و گوه خوردم و کلی گریه کردم تا خلاص شدم از <<<<<حس خیانت>>>>) پس بی انصافیه اگه فکر کنیم فقط به خاطر ترس از خیانت همسرشه که رفته توبه کرده.
کما اینکه وقاحت ایشون در رفتارش با همسرش بعد از متوجه شدن رابطه ایشون با مجتبی رو نمیخوام نادیده بگیرم.
اگه مسئله خیانته که به هردلیلی مشخص شد که قرار نیست تکرار بشه.
اما اگه مسئله همون 9 خط آخر داستان و برخورد وقیحانه ایشون با همسرشه بنده هم با شما مواقم(البته با زبون نرم تر و در قالب توصیه دوستانه و ساکت نموندن در قبال حق اون خانم).

0 ❤️

545370
2016-06-19 12:23:48 +0430 +0430

من نمیدونم اینقدر بحث چیه؟! کاملا واضحه که داستان مزخرفه! هر کسی که منشی داشته باشه خیلی خوب میدونه معمولا هیچ منشی ای از اینکه خودش رو بچسبونه به صاحبکارش بدش نمیاد! آتو میگیره ازش بعدشم تیغش میزنه. اما تقریبا افرادی که به منشی ها پا میدن یک در هزارن که اوناییم که پا دادن منشیشون جوری تیغشون میزنه که دیگه کلا نتونه بیاد طرف سمت شهوانی! حالا تو بگیر طرف تازه داماد هم باشه! بعد کسی که با منشیش سکس داشته جرات داره اخراجش کنه؟! منشیه ابروشو به شصت روش سامورایی می…د!
این اقایی که این داستان رو نوشته نه از ازدواج چیزی میدونه و نه از منشی داشتن!!!

0 ❤️

545608
2016-06-20 23:59:03 +0430 +0430

خیلی عالی بود
کیف کردم
هرکه حرفی میزنه کس میگه.ریدم داخلتون بانظراتون
همه منتقد وعیب جو شدن
لپ مطلبو اون زنه گف.تو نکنی یکی دیگ
دنیاهم خرتوخر تر از اون دار مکافات باشه.شاید برابعضی بدبخت
اقاتو هرجا گیرت اومد بزن توش تا دود دربیاد
زن ها رو باید کرد
دوسوراخ دارن هرجادوس داری بذار
نوش جونت
داستانت عالی بود.فقط نصیحت نکن وسرمنبرنرو خواهشأ

0 ❤️

545612
2016-06-21 01:19:58 +0430 +0430

jizzzzzzzzzzz jalaseye hokama olama bude inja !!!

0 ❤️

545620
2016-06-21 04:36:21 +0430 +0430

eyval123412341234
kameln movafqm ba nazaratoon ?

0 ❤️

854044
2022-01-18 07:00:32 +0330 +0330

خوبه دیگه، حسابی کون میکنید، کون میدید آخرشم میرید توبه میکنید 😂

0 ❤️