مهدی و مهدی

1393/05/26

سلام اسم من مهدي و 29 سالمه، اين داستاني كه ميگم بر ميگرده به 2 سال پيش، گر چه گناه بود و اميدوارم ديگه تكرارش نكنم ولي گفتم بنويسمش بد نيست. يك سال پيش از اين ماجرا تو كلاس زبان با يه پسره آشنا شدم اسمش مهدي بود. با هم گرم گرفتيم با هم بيرون ميرفتيم كوه و استخر و خلاصه بچه خوبي بود. مهدي هميشه از دوستاشو دختر بازياش برام مي گفت منم گوش ميكردم يه مدت گذشت مهدي يه مدرسه زد. مدرسه واسش گرفت و اوضاعش خوب شد. و در ضمن يه مكان داشت ديگه. گاهي اونجا مي موند تا صبح كه كاراي مدرسه رو انجام بده و مي گفت منم مي رفتم پيشش و كمكش مي كردم.امكاناتش خوب بود واسه اون كه تازه شروع كرده بود. يه مدت گذشت و منم كه ميل جنسيم بالاست خودمو ارضا مي كردم با يه كف دستي يا با دوس دخترام ولي نمي خواستم ديگه اين كارا رو بكنم و مثلا مي خواستم جلوي خودمو بگيرم و كنترل كنم. يه روز حالم خيلبي خراب بود گفتم برم بيرون از سرم بپره. رفتم و يه چرخي زدم به فكرم افتاد كه برم استخر شايد شنا آرومم كنه شنا خيلي عاليه و من عاشق شنام. ولي پايه مي خواستم زنگيدم به مهدي و گفتم بيا با هم بريم استخر و مهديم كاري نداشت قبول كرد ساعت 9 شب رفتيم استخر. حسابي شنا كرديم و يه نوشيدنيم خورديم و مهدي گفت كه بريم سونا حال ميده منم قبول كردم رفتيم سونا هيچي معلوم نبود خدائيشم خيلي باحال بود. مهدي گفت كه مي خواي ماساژت بدم خيلي حرفه اي كه خستگيت در بياد گفتم بهش نيكي و پرسش. دراز كشيدم رو سكوي اتاق سونا مهديم نشست رو پاهام و از بالا شروع كرد ماساژ دادن، هر بار كه شونه هامو مي ماليد كيرش مي خورد به كونم، اولش فك كردم حواسش نيست ولي بدا فهميم كه عمدي بوده كارش و آروم اروم اومد پائين رو باسنم و حسابي به بهانه ماساژ انگشتم مي كرد نامرد منم از خودم بيخود شده بودم و بدم نميومد. كارش تموم شد و انصافا حرفه اي بود. ولي حال منو بدتر كرد. بد از استخر از هم جدا شديم و رفتيم خونه شامو زدم و خوابيدم ولي همش تو فكر كير مهدي بودم كه مي خورد به كونم. يه اس ام اس سكسي بهش دادم و نميدونم چرا اين كارو كردم. اونم جواب داد كونت ميخواره اين موقع شب اس دادي منم گفتم آره بد جور. مهديم گفت پس بذار به موقش مي خوارونمش. مسخرم اومد ولي راست گفت. چند روز گذشت و از مهدي خبري نبود يه شب زنگيد گفت كه تو مدرسه تنهاست و اگه مي خوام برم پيشش منم بهانه جور كردم و رفتم پيشش. اينم بگم من ادم تميزيم و هميشه موهامو ميزنم از بالا تا پائينو. رفتم مدرسه پيشش شامو زديم و تعريف كرديم يه فيلم سوپرم ديديم و گفتم مهدي من فردا بايد برم دانشگاه بخوابيم اونم قبول كرد و خوابيديم. تختمون جدا بود اتاقم تاريك و بخاريم تا ته روشن و حسابي گرمم شده بود. گفتم مهدي گرمه خيلي يه فكري كن گفت كسي نيست كه لباساتو دربيار بخواب. منم به جز شرتم همشو دراوردم. نمي دونم چرا خوابم نمي برد. حسابي حشر بودم فكر بدم كه اومده بود سراغم. بي خيال شدم و خوابيدم بد از يكي دو ساعت بيدار شدم ديدم مهدي داره كلنجار مي ره و نمي خوابه بهش گفتم چته تو كشتي خودتو. گفت خوابم نمياد. گفتم بابا چشماتو ببند ميخوابي اونم گفت مهدي زاستي مي خواي بازم ماساژت بدم؟ از اين حرف بي مقدمش تعجب كردم گفتم بدم نمياد گفت پس بذار برم روغن بيارم كاريت كنم كه خستگي از تنت در ببياد. روغن اورد و منم دمر خوابيدمو مهدي بازم نشست رو پام و لي اين بار لخت بود وقتي نشست رو پام حس كردم هيچي تنش نيست بجز شرت البته. روغنمو يكم ريخت و از بالا شروع كرد به ماساژ دادن منم حسابي تو كيف بودم. كه ديدم مهدي آروم با كونم داره بازي مي كنه و از زير شرت كونمو مي ماله گفت درش بيارم راحت باشي شكممو دادم بالا راحت دراوردش و چشاش برق زد و گفت چه كون تپل و سفيدي داري چكارش كردي نامرد. منم گفتم قابلي نداره و خنديديم. و باز شروع كرد به ماساژ دادن كونم و لاي كونمو سوراخم و هر از گاهي يه سيليم بهش مي زد. بدش ديدم از رو پام بلند شد و دوباره نشست رو پام و شونه هامو مي ماليد ولي اين بار شرتم پاش نبود و كير داغش مستقيم ميرفت لاي پامو كونم. ديد من حرفي نمي زنمو پايه ام آروم دراز كشيد روم. لا پائي منو مي كرد كيرش حسابي بلند شده بود گفت مي خوري؟ منم گفتم اره شرو كردم به ساك زدن عجب كير بزرگي داشت اصلا بهش نميومد. كلفتو دراز بود. حسابي واسش خوردم. بدش 69 شديم اونم مال منو ميخورد منم مال اونو مثه حرفه اي ها مي خوردم. مهدي گفت كه بخواب مي خوام بكنمت اين كون خوشگلت بايد گائيده بشه دراز كشيدم و مهدي اومد رو پام يكم روغن زد آروم گذاشتش دم سوراخم گفتم مهدي كيرت كلفته درد دئاره مواظب باش اروم بكن گفت باشه ناراحت نباش. اولش آروم يكم كرد تو ديد نمي ره دراوردش با سوراخم بازي كرد و دوباره گذاشت دم سوراخم، اين بار يكم بهتر بود اما داشتم مي سوختم گفتم دربيار مهدي دوباره بكن گفت باشه اما نامردي نكرد تا ته يدفه فرو كرد تو كونم اشكم درومد داشتم ميسوختم ولي اونم همونجوري روم دراز كشيد و درش نياورد تا چند دقيقه بي حركت موند و ديد /اروم شدم گفت درد نداري منم گفتم نه ديگه… اونم شروع كرد به تلنبه زدن منم تو اين موقه ها ابم اومد. مهدي يه نيم ساعتي منو كرد آبش اومد و گفت بريزم تو گفتم بريز حالم بد بود بازم. اونم ريخت تو كونم و كيرش خوابيد اما درش نياورد و گذاشت بمونه و گاهي يه تكون كوچيك مي خورد دوباره كيرش بلند شد تو كونم و دوباره حسابي منو كرد بازم ابشو ريخت تو و فك كنم دو ساعتي زيرش بودم كلا. بدش بلند شد رفتيم دستشوئي و گرفتم خوابيدم ولي تو بغل مهدي كيرشم باز راست شد كرد تو كونم و تا صبح همونجوري خوابمون برد صبح پاشديم و صبحانه خورديمو رفتيم سر كارامون. بد از اين جريان اعصاب خورديو عذاب وجدان داشتم و تصميم گرفتم ديگه تكرار نكنم و ادم باشم و تا حالا كه تكرارش نكردم. ببخشيد اگه بد بود.

نوشته:‌ mahdimahdi


👍 0
👎 0
19252 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431568
2014-08-17 06:36:45 +0430 +0430
NA

گى دوس دارم

:-*

0 ❤️

431569
2014-08-17 06:45:14 +0430 +0430
NA

کیرم تو این داستان نوشتنت

0 ❤️

431570
2014-08-17 07:52:51 +0430 +0430
NA

دوستان کیرتونو برا این داستان حدر ندید که حیف کیر نازنینم
ریدی ریدی ریدی
انگل
عمه ننه

0 ❤️

431572
2014-08-18 02:26:29 +0430 +0430
NA

ھـــــــــــــــــــــــــــــــــی خـــــــــــــــــــــــــــــدا

0 ❤️

431573
2014-09-04 18:56:50 +0430 +0430
NA

سلام عزیزم مایلی دوست باشیم

0 ❤️