مهران سیاه

1397/11/24

سلام به همه.من کلاس هشتم بودم پسرخاله ام کلاس پنجم. زیادمیرفتم خونه خالم بعضی وقتا شبها هم اونجا میخوابیدم.پسرخالم یه پسرعمو داشت به اسم مهران چون سبزه بود بهش میگفتن مهران سیاه. یه روزجمعه من خانه خالم بودم شوهرخالم باخالم رفتن جایی من وپسرخالم رفتیم برای بازی باپی اس فور که زنگ خانه رو زدن .دانیال پسرخالم رفت دروباز کرد دیدم مهران امدتو این مهران ۲۲سالش بودلاغروقدمتوسط من ودانیالم هردو تپل باکون گرد و گوشتی سلام کردم به دانیال گفت کو بابات گفت رفتن بیرون تاشب نمیان مهران گفت پس من هستم تا بیان .مارفتیم سراغ بازی مهران هم تو پذیرایی تلویزیون نگاه میکرد دانیال گفت بیا مهرانو اذیتش کنیم گفتم چکار گفت بهش بگی مهران سیاه بدش میاد. من و دانیال رفتیم سراغ مهران بهش گفتیم مهران سیاه اونم بلندشد افتاد دنبالمون که ما رو مثلا بزنه دانیال روگرفت خوابوند زمین نشست رو پشتش میگفت باکی بودی دانیال میگفت غلط کردم من ازپشت گردنشو گرفتم دانیال رو ول کرداومددنبال من منو دویدم سمت اطاق خواب تا اومدم درو ببندم اومد تو درو بست گفت با کی بودی گفتم باخودم منو هل داد سمت تخت دانیال من به شکم افتادم رو تخت اومدنشست روپاهام من دادمیزدم دانیال کمک دانیال پشت دربود میگفت درقفله. مهران روم خوابید در گوشم گفت بزار از رو شلواریکم باحات حال کنم خیلی تو کفم من اول گفتم نه ولی اون شروع کرد خودشو روم حرکت دادن منم دیگه تقلا نکردم بهم گفت میذاری کونتو ببینم وقتی دید ساکتم از روم بلند شد شلوارو شرتمو کشید پایین کونم جلوش بود با انگشتهای شصتش لای کونموباز کردگفت اوف چه سوراخ قهوه ای داری گفتم مهران زود باش دانیال شک میکنه گفت تو دادوبیداد کن منم شروع کردم از دانیال کمک خواستن گفت بزارم دم سوراخت گفتم توش نکنی سرشو گذاشت گفتم اخ گفت جااان شروع کرد درمالی پرسید کون دادی گفتم اره گفت توشی گفتم اره گفت بکنم توش گفتنم الان نه گفت چرا گفتم دانیال هست بفرستش دنبال نخود ساه بعدش کونمو بکن کیرش دم سوراخم بود یه فشارکوچیک داد یکم ازسرش رفته بودتو از روم بلند شد برگشتم کیرشو دیدم کلفت نبود ولی بلندبود و سیاه گفتم تا اخر جا میکنی؟گفت از طاقت بیاری کشیدم بالا ازاطاق اومدیم بیرون دانیال گفت زدت گفتم نه داشتیم صحبت میکردیم مهران به دانیال پول دادگفت برو ساندویچ بگیر دانیال گفت توهم میای گفتم نه مهران تنهایه زشته توخودت برو گفت باشه و رفت منم رفتم سمت اشپزخونه باروغن نباتی سوراخمو چرب کردم رفتیم تواطاق خواب شلواروشرتمو دراوردم مهران هم شرت وشلوارشو دراورد کیرش شق بود یه بالشت گذاشتم زیرشکمم خوابیدم خودم کونمو باز کردم مهران سوارم شد شروع کرد درمالی سرکیرش چرب شده بود گاهی یه فشاری میداد گفتم مهران جا کن گفت عجله نکن بذاریکم باز شه سوراخت تف مینداخت باز فشار میداد سرش داشت میرفت تو بازبرش میداشت سوراخم بازوبسته میشدهی تف میکرد هی یواش فشار میدادیهو توهمین حین زارت گوزیدم مهران هم همن لحظه فروکرد نفسم بنداومدگفتمش مهران دربیارریدم ولی اون شروع کردتلمبه زدن پنج دقیقه تلمبه زد دم گوشم گفت مهران سیاهو میخواستی اینم مهران سیاه. چندتا دیگه تلمبه زد بالام شل شد ابش تو کونم اومد.نای حرف زدن نداشتم یواش کشیدبیرون یه بوی بدی میومد گفت خراب کاری کردی رفت دستشویی.اومدم بلندشم پشتم تیر کشید مهران اومد تو گفتم بلندم کن برم خودمو بشورم از زیر بغلام گرفت بلندشدم کیرشو دیدم خوابیده بودبادست گرفتمش گفتم دهنت سرویس مهران سیاه خودمو شستم لبلس پوشیدم به مهران گفتم دانیال رو کردی گفت نه از رو شلوارچندبار مالوندمش گفتم پس فکر کنم دانیال فهمیده باشه مهران گفت کون خودته به هرکی بخوای میدی سوراخم باز شده بود به مهران گفتم گشادم کردی گفت بهتر ایندفه راحت تر میخوریش.

نوشته: حسین


👍 2
👎 12
20197 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

747788
2019-02-13 20:57:30 +0330 +0330

واگذارت می کنم به تیغ برهنه جادوگر سفید

0 ❤️

747896
2019-02-14 04:24:03 +0330 +0330

بنظر من تمام این داستانها اتفاق افتاده یعنی شاید تخیلات یکی باشه که اینجا میگه اما خاطره واقعی یکی دیگه است که شاید توعمرش ازاین سایت هم خبرنداشته باشه

0 ❤️

747927
2019-02-14 09:36:30 +0330 +0330

مهران سیاه!

0 ❤️

747939
2019-02-14 11:21:00 +0330 +0330

درک نمیکنم!
کجای این تجاوز بود!؟

0 ❤️

747943
2019-02-14 11:49:03 +0330 +0330

مطمعنی تجاوز بهت کرد!!!آخه این کجاش تجاوز بود ملعون !!!؟واگذارت به روح پرفتوح عمام که بیاد یه درمالی برات بکنه

0 ❤️