موجهای آبی و دادن من

1395/05/15

سلام.من کامران ۲۵مشهد هستم.البته اسما الکیه تو داستان.
داستان که مال دو سال قبله ازونجا شروع میشه که من و دوستم بهرام که دوسالی از م بزرگتره از طریق گروه تو لاین دوست شده بودیم و کم کم با بچه های گروه که قرار میذاشتیم دورهمی رابطمون بیشتر شد.تو گروه هرچی بهم میگفتیم.ولی تو واقعیت همه اولش معذب بودن.ولی کم کم یخا اب شد و انگشت کردن و رقص و … عادی شد.
چندباریم رفته بودن موجهای ابی که من نتونستم برم…
بالاخره با دردسری از سرکار زدم و از ظهر تا شب رفتیم.چه جایی بود…دفعه اولم بود…وقتی لباسارو عوض میکردم با شرت پارچه ای رفتم تو.بهرام گفت تابلو میشی بری تو اب.منم نمیدونستم منظورش چیه و میگفتم ولششش.بذار بشم…گفت باشه.خوددانی.رفتیم…شرتم خشک بود…شانسی از دست نگهبانه رد شدیم…
اول کار رفتیم تو سونا…نشستیم.چه خالی داد…هی بالای هم میریختیم…من کلا خیس شدم…دیدم شرتم چسبیده به کونمو رفته لای قاچ کونم…کیرمم تابلو بود.ولی کونم تابلوتر…موندم چیکار کنم.نشستم همونجا…بهرام اومد دستمو گرفت گفت بلند شو بریم بیرون…هر چی گفتم بشینینم بعد بریم نشد و رفتیم…تا اومدیم بیرون بهرام که پشتم بود اومد نزدیکم گفت کامراااااننننن…!!!مال خودته؟؟؟گفتم چی؟؟دستی کشید به کونم و اشاره کرد بهش…منم از خجالت موندم چی بگم…طبیعیش کردم و گفتم اره…این جلوییم مال خودمه…میخای؟
که دیدم گفت جفتشو میخام…چند؟؟
بدتر سرخ شدم و سریع رفتم جلو…دیگه تا اخر ولم نمیکرد کره خر…هی میرفتیم به هربهانه ای میمالوند…توی رودخونش قسمت زیر پل دو بار شرتمو کشید پایین و انگشت میکرد و میگفت جوون…
به یک بدبختی شب شد و موجهای ابی رو کوفتم کرد…ولی انقد داغم کرد که با اینکه دفعه اولم بود دلم یه چیزی میخاست…ولی اونجا نمیدونستم و نمیتونستم…
گذشت و چند روز بعد رفتیم دور زدن و برگشتنا رفتیم خونش چون نزدیک پارک بود…نشستیم و پس۲۰۱۱ بازی کردن …
بازیه من خیلی بهتر بود…چند بار ازش بردم…دیگه اعصابش خورد شده بود یهو داد زد کیرم تو کونت کامران با این فوتبال بازی کردنت…کیرمممم تو کونت…یجوری گفت که منو برد تو فاز…یهو بهش گفتم بشین سر جات …تو بکن نیستی…گفت چرا…هستم…بکش پایین تا همچین بکنمت که یاد بهشت بیفتی…
منم ناخاسته و خاسته پاشدمو کشیدم پایین و خم کردم…گفتم بیا.
جا خورد و مکثی کرد…ولی سریع بلند شد و کشید پایین و کیرشو که داشت همینطور بزرگتر و شق تر میشدو در میاورد…اورد جلوم و گفت حالا که میخاد بره تو کونت اول باهاش ور برو تا داغه داغ بره تو…کیرم جلوش بوغ میزد…البته دو سه سانتی بزرگتر بود.اما گوشتی بود…به سفیدیه من نمیرسید اما صورتیه باحال بود…چه بویی داشت…باهاش که ور میرفتم بوش میپیچید توی دماغم…کم کم سرمو بردم جلو از نزدیک بو کنم که سرمو گرفت و گفت میخای بخوریش؟افرین…بخور…گفتم نه…گفت ناز نکن دیگه…بخور.اروم لبمو مالوندم بهش…مزش ترش بود یکم.ولی خوردم دیگه…چند دقیقه ای که ور رفتم و خیسش کردم فرو کردم تو دهنم…
اههههش اروم رفت هوا… بهم یه انرژیی داد…که سرعتمو بیشتر کردم…
داشت میمرد خاک بر سر…که سرمو گرفت گفت بسه…خم کن که میخام بدم تو…تمیزه؟؟؟
اره.تمیزه…نمیبینی؟
داخلشو میگم…
داخلشو نمیدونم.بده تو بابا…
اروم سرشو مالوند رو سوراخم و چون خیس بود همینطور فرو میکرد تو…چه دردی داشت اولش…الان که فکر میکنم دردم میاد…
هی میداد تو میکشید بیرون باز بیشتر میکرد تو…دیگه باز شده بود.چه طولانی شد…
ده دقیقه ای میشد که داشت میکرد.دیگه عادی شده بود برام که حس کردم داخل کونم داغ شده…ابشو ریخته بود تو کونم و بیحال خودشو انداخت روم…باورش سخت بود برام…ولی شده بود . بهرام همش میگفت از اون روز تو کف کونت بودم…الان که کردم توش به ارزوم رسیدم…گفتم قبل از منم کسی رو کردی؟
فقط یه دختر که اونم به زور فقط لاپایی زدم…
گفتم همونم من نزدم…خندید و گفت تو دیگه نیازی نیست بزنی…فقط بده.خودمم صاحبتم…رفتیم حمومو لخت دوش گرفتیمو همونجام هی کونمو میمالوند…اومدیم بیرون داشتم لباسامو میپوشیدم که دیدم داره از کونم عکس میگیره…برا سوژه جلقش میخاست…الان با گذشت دوسال کامران هست…البته یکی دیگم هست که مشتری مغازمون بود.عراقیه.از سال پیش چند بار اومده هر سریم رفتیم…کیر خرکیی داره…
ممنون
نوشته: کامران


👍 4
👎 2
39920 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

551539
2016-08-05 22:12:13 +0430 +0430

مرسی پسرم قشنگ بود.

0 ❤️

551578
2016-08-06 04:37:40 +0430 +0430

فانتزی کامران شدن…

0 ❤️

551606
2016-08-06 11:26:15 +0430 +0430
NA

نگهبان هم ی دست کرده کونتو بدبخت وگرنه من رفتم به این راحتی راه نمیدن

0 ❤️

551797
2016-08-07 23:37:15 +0430 +0430

شورتتو دراورد انگشتت کرد؟ اونوقت کجا ک کسی ندیدت؟

0 ❤️

551861
2016-08-08 15:07:24 +0430 +0430

جووووون منم میخام

0 ❤️