میترا زن عموی افسرده زنم

1397/07/06

اولویت های ازدواج برای عموم مردم ایران همه چیز هست جز نحوه و میزان رابطه جنسی و اکثر طلاق ها به خاطر سردی و گرمی متفاوت زوج اتفاق میفته ، البته این مسئله به خاطر نداشتن رابطه جنسی قبل از ازدواج هست و بی اطلاعی اکثر دخترها که تو رابطه جنسی گرمند یا سرد ،
تعداد بسیاری از مردم مثل من زندگی میکنن ، ازدواج میکنن ، حاضرند هر روز تا پای مرگ سکس کنند ، اما طرف مقابل یا توان نداره یا انقدر سردند که اگر ماهی یکبار هم سکس کنی هیچ لذتی از سکس نمیبری و سکس میشه مثل رابطه برای تولید مثل دو تا حیوون

از ۵ سالی که از ازدواجم میگذره تقریبا ۳ سال تمام تلاشم کردم تا حس سکس رو در زنم زنده کنم ، هرچی بیشتر تلاش کردم کمتر نتیجه گرفتم ، تو کل خانوادشون همه از دم سرد بودن ، از خانواده پدری که غوغا بود ، یسری ادم خشکه مذهب که فقط سکس رو موهبتی از طرف خداوند برای بقای نسل میدونستن ،
حالا تو این خانواده هر کی مثل من بدون نامزدی ( دختر پسر نامحرم حتی سلام هم نباید بهم بدن تا عقد نکردن ) وارد میشد اگر کارش به طلاق نمیکشید ، باید تا اخر عمرش یا خیانت میکرد یا میسوخت و میساخت

تا سه سال حتی به خیانت فکر هم نکردم ، شاید باورتون نشه این حد از سردی از طرف یک نفر رو اما واقعیت این بود که ما نهایت سالی ده ، ۱۵ تا سکس داشتیم که این تعداد با اصرار من طی کل سال بود ، دیگه بعد از مدتی خسته شدم ، زنم تو همه جنبه های زندگی فوق العاده بود جز سکس ، دوسش داشتم و دارم ، نمیخوام ازش جدا بشم ، هفته ای یکبار با الکسیس و جسی جین و دوستانش خود ارضایی میکردم ، اینکار رو به خیانت ترجیح میدادم ، موقعیت خیانت زیاد بود اما حسم رو سرکوب کردم

بعد از ازدواج فهمیدم تنها عرق خور فامیلشون منم و مردهای فامیل الکل رو نجس میدونن اما تریاک تقریبا عادی بود ، اگر معتاد باشی مهم نیست اما اگر یه پیک عرق بخوری ، پرده صله رحم رو با ساطور میزنن .

خانمم نوه اول خاندانشون بود ، خاله و عمه و عمو و دایی با اختلاف سنی کم زیاد داشت
یکی از عموهاش خیلی ادم خشکه مذهب داغونی بود ، به همه گیر میداد برای نماز و احکام دین ، من تخمم حسابش نمیکردم ، اونم منو کیرش حساب نمیکرد و سلام تنها کلمه ای بود که بینمون رد و بدل میشد ، زنش ازمن دوسال کوچکتر بود و از خودش ۹ سال ، دوتا دختر کوچک داشت و افسرده بود
اسمش میتراست ، فیس عالی و خوشگل ، قد ۱۷۰ ، سینه و باسن عالی ، خیلی سکسی ، زندگی خوب ، همه چی داشت و همیشه همه میکوبیدنش که خاک بر سرش با این زندگی خوبش افسردس
میترا تو ظاهر سعی میکرد خودش رو با نشاط و سرزنده نشون بده ، اما همه میدونستیم که دکتر میره و افسردگی داره
تو کل فامیلشون میترا من رو از همه بیشتر تحویل میگرفت ، منم همیشه بهش به چشم خواهری نگاه میکردم ، هم اون هم عمه و خاله های زنمرو.
پدربزرگ خانمم یه خونه بزرگ و چند تا باغ تو دهات داشت که اکثر تعطیلات کل فامیل اونجا پلاس بودن
تو این روزها زیاد با میترا صحبت میکردم و خانمم باهاش صمیمی بود و اکثرا باهم بودن ، میترا نماز و روزش قضا نمیشد ، همیشه هم باحجاب بود
خیلی وقتا از تو صحبت هاش مشخص بود که عمو زنم دقیقا مثل زنم سرده و میترا دقیقا مثل من هاته
گاهی خانمم میگفت که تو یه زن مثل میترا باید میگرفتی و من یه شوهر مثل عموم
من اعتقادی به دین ندارم و تمام ادیان و خدایان به کیرمند ( با پوزش و معذرت از متدین و متعصبین ) ، زنم به خاطر انسانیت ، شاید انسانیت ظاهری رفتارم مشکلی نداره باهاش ، البته من عقایدم رو بروز نمیدم و هیچ وقت مخالفت نمیکنم با عقاید دیگران

عاشورا بود همه رفته بودن تعزیه تو میدون اصلی روستا و بعد از تعزیه همه میرفتن برای ناهار نذری داخل مسجد .
از خواب بیدار شدم ، دیدم هیچکس نیست ، خیلی وقت بود سکس و حتی جق نداشتم ، یه بیل گذاشتم در ورودی که در باز شد بیفته و متوجه بشم ، لبتاپم رو گذاشتم رو پام و نشستم رو بروی پنجره ای که مشرف به در حیاط بود ، با مقداری کره کیر مبارک رو چرب کردم و مشغول فیلم پورن teachers از جسی جین و دوستان شدم
کیرم از خواب بیدار شد و به حد نصاب قبلیش نزدیک شد که میترا در حیاط رو باز کرد و امد سمت خونه ، به خودم گفتم کیرم تو این شانس و خودم رو جمع و جور کردم
وارد که شد سرش رو گرفته بود و مینالید
گفتم میتراخانم چیزی شده میتونم کمکتون کنم ، گفت قرصام تموم شده شب قراره برگردیم ، سرم داره میترکه از درد ، رفت وضو گرفت و گفت نماز بخونم شاید بهتر بشم
من روی مبل نشسته بودم و گیم آف ترونز نگاه میکردم اون سمت خونه مشغول نماز شد و رکوع و سجده رفتنش کیرم رو مثل تبر کرد ، شهوتم انقدر زیاد شده بود ، دلم میخواست در حین نماز برم بزارم تو کس و کونش ، تو دلم میگفتم کاش مذهبی نبودی الان چنان میکردمت که سردرد و افسردگیت از یادت بره
نمازش تموم شد گفت بهتر نشدم ، آقا سیاوش شما قرص ندارین ، من یاد ترامادول تو ماشین افتادم که چند ماهی بود مونده بود ، یهو از اینکه میتونستم به میترا کمک کنم خوشحال شدم و لبتاپ رو گذاشتم کنار و گفتم یه قرص دارم تو ماشین الان میارم ، وقتی بلند شدم دیدم این دسته خر زیر شلوار نازک نخی شده مثل چوب پرده ، اصلا به میترا نگاه نکردم و پریدم بیرون در ، تو تراس ، یادم افتاد سویچ نیاوردم ، یکم صبر کردم این کیر لامصب بخوابه برم برش دارم که انگار قصد خواب نداشت نمیدونستم میترا کیر شق منو دیده یا نه ، کفش هام رو پوشیدم و صدا زدم میترا خانم لطف کنید سویچ من رو بدین ، کفش پامه ، پشت در وایسادم و میترا امد گفت این همه دمپایی ، کرم داری که من رو بلند کنی ، شایدم مار داری و کلی خندید و رفت
کلی اب خنک زدم به سر و صورتم و معطل کردم تا کیرم خوابید ، با قرص ترا رفتم داخل دیدم میترا داره سریال گیم رو نگاه میکنه ،
قبلا هم تو این خونه زیاد با میترا تنها شده بودم و خیلی اتفاق عجیبی نبود ، رفتم اب اوردم و قرص رو نصف کردم و دادم به میترا ، خودم هم خیلی وقت بود نخورده بودم نصفش رو خودم خوردم ، اصلا نپرسید چیه و سریع خورد ، گفت میشه منم سریالت رو ببینم چند دقیق ازش دیدم قشنگ بود
خود منم تازه شروع کرده بودم به دیدن سریال ، گفتم باشه فقط من برم پشت در حیاط بیل بزارم که کسی اومد متوجه بشیم یه موقع فکر بد میکنن ، وقتی برگشتم ، میترا با شیطنت گفت وقتی من امدم چکار میکردی که بیل گذاشته بودی ؟
یه لحظه شک شدم چی بگم ، گفتم یه سریال دیگه میدیدم و هر دو خندیدیم
چند دقیقه از سریال نگذشت که پسر استارک از برج سنگی بالا رفت و صحنه سکس سرسی لنیستر زن پادشاه و جیمی برادرش رو دید و به طبع من و میترا هم دیدیم ، صحنه رو هول هولکی رد کردم که میترا هم هول کرده بود یه نفس عمیق کشید و گفت اینا مگر خواهر برادر نبودن ، گفتم چرا بودن ، اما امثال اینا زیاده ، حتی تو ایران ، گفت وااا مگه میشه ، دروغ نگو ، گفتم هست زیادم هست ، یه دوست دختر داشتم که با برادرش رابطه داشت ،
یهو چشماش رو تنگ کرد و گفت یعنی تو هم … گفتم نه بابا چی منم ، اصلا دروغ گفتم گو خوردم ،
یواش گفتم ابروم امروز رفت
گفت چی گفتی ، جواب ندادم ، گفت بین خودمون میمونه من نه چیزی دیدم نه شنیدم
داشتم تو ذهنم چیزهایی که شنیده بود رو مرور میکردم ، رسیدم به چیزهایی که دیده بود ، مطمئن شدم کیر شق منو دیده ، آخه دیدم رو خیلی تاکیدی و با ناز گفت ، بهم گفت این سریال رو برام بریز رو فلش برم نگاه کنم ، از بابت قرص ممنون سرم خوب شد ، اسمش چیه ازش بخرم ، البته تاثیرش زیاده روم ، یکم احساس تهوع میکنم
گفتم اسمش رو یادم رفته ، یادم امد بهت میگم ، یهو صدای در امد و من سریع باطری لبتاپ رو کشیدم بیرون و رفتم تو اتاق بقل گرفتم خوابیدم
تقریبا نیم ساعتی به این فکر میکردم که میترا که انقدر محجبه و متدینه چرا با من فیلم صحنه دار نگاه کرد و انقدر راحت با کیر شق من برخورد کرد
به خودم میگفتم ، بیجنبه هر کسی که یه ذره رو بهت داد که جنده نیست ، بعد باید چکار میکرد چون سوپر میدیدی و شق کرده بودی باید میزد تو گوشت

اون روز گذشت و میترا رو دو هفته ای ندیده بودم ،یروز صبح بهم زنگ زد و گفت قرار بود برام سریال بیاری ، گفتم بعد از شام میایم خونتون برات میارم ، گفت شوهرم اگر بفهمه ناراحت میشه ، گفتم اگر الان بیارم ناراحت نمیشه ، گفت الان بیای نمیفهمه که ناراحت بشه ، محل کارش خارج از شهر بودو وقتی میرفت عمرا تا غروب برنمیگشت ، خونه میترا هم نزدیک خونه مادرش بود و همیشه ظهر خونه مادرش بود و خیال شوهرش راحت بود .
گفتم هارد اکسترنال همرام دارم میارم برات
رسیدم در خونشون دیدم اون هم رسید ، گفتم خوب میگفتی خونه مادرتی فردا میامدم ، گفت بچه ها باشند به باباشون میگن بعد فکر میکنه ما چکار کردیم باهم و غروب سر بریده جفتمون روی سینه هامونه ، با کلمه کردیم خون تو رگای کیرم جریان پیدا کرد ، با کلمه سر بریده خون تو قلبم جمع شد و ترسیدم ، با کلمه سینه ، شل شدم و بدون تعارف رفتم بالا سمت خونه میترا گفتم سر من رو میتونن بزارن روی سینه هام اما از تو بعید میدونم سرت رو سینه هات وایسه
یکم بهم اخم کرد و انگار از پروئی من ناراحت شد ، کلید انداخت و رفتیم داخل ، سرپا بودم که گفتم سیستمت رو روشن کن کپی کنم سریع برم ، یه نرم افزار مخفی کردن رو هم برات میریزم شوهرت و دخترات نبیند شر بشه
داشتم دنبال گیم آف ترونز میگشتم که صدها فولدر رو رو صفحه اول هارد میشد دید ، میترا گفت تو این همه فولدر چی هست ، گفتم هر چی که فکر کنی از شیر مرغ تا اون آدمیزاد ، خون آدمیزاد ، میترا یه لبخند زد و گفت مگه این چند گیگه ، گفتم دو هزار گیگه که ۱۷۰۰ گیگش پره
در همین حین کپی سریال تموم شد و من هارد رو جدا کردم گفتم با اجازه من برم ، میترا گفت میتونم خواهش کنم هارد رو امانت بهم بدی ، موندم چی بگم حدود ۳۰۰ گیگ فقط فیلم پورن داستان عکس و داستان مصور و بازی سکسی داخل هارد بود که مخفی هم نبودند و راحت پیداش میکرد ، من و من کردم ، گفت مگه از این فیلمه داغونتر هم هست توش
گفتم نه آخه قول هارد رو دادم به کسی ، هارد رو از دستم گرفت و گفت عیب نداره یروز دیگه بهش میدی
بهش گفتم پیشاپیش معذرت میخوام هارد رو تازه خریدم این فولدرها هم از اول توش بوده ، لبخندی زدو با مشت زد به بازوم گفت باشه تو راس میگی
این اولین تماس تو این چند سال بود ، میترا هنوز با لباس بیرونش بود و با من امد بیرون سوار ماشین شد و رسوندمش خونه مادرش
تو راه بهم گفت از این قرصه برام بگیر خیلی خوب بود ، تا دو روز حالم قشنگ بود ، گفتم ببخش منو

اون قرص ترامادول بود و اعتیاد آوره ، نمیارم برات ، یکم فکر کرد گفت بیار هفته ای یکی میخورم .
دو هفته ای هاردم دست میترا بود و بعد از دو هفته زنگ زد گفت رفتم ترا بخرم ندادن بهم قرار بود برام بیاری ، اگر نیاری هاردت رو یا نمیدم یا میدمش به خانومت ، به ناچار سه تا قرص برداشتم و رفتم خونش ، دخترهاش نبودن مثل دفعه قبل ، قرص رو ازم گرفت ، گفتم نصف یکیش رو بیشتر نخوریا که سریع یک ترا ۱۰۰ رفت بالا ، گفتم تو عادت نداری الان حالت بد میشه ، دست بنداز تو حلقت بیار بالا ، توجهی نکرد و نشست پای سیستم ، گفت مرسی دو هفته دارم فیلم نگاه میکنم و داستان میخونم ، مثلا من نمیدونم داستان چی ، گفتم مگه داستان هم داشت ، ندیده بودم یه صندلی گذاشت پیشش و گفت بشین ، استرس داشتم این بدنش ضعیفه الان حالش بد میشه پیش خودم گفتم بمونم یکم پیشش تا اگر خوب بود برم .
هی میامد یه چیزی بگه ، تا دهن باز میکرد یهو حرفش رو میخورد ، حس میکردم شهوت داره از چشماش میزنه بیرون و دلش کیرم رو میخواد اما وقتی لباسهای پوشیده و محجبه رو میدیدم به خودم میگفتم جنبه داشته باش میترا مثل خواهرته

داشت تو فولدرها دنبال چیزی میگشت که ازم بپرسه ، همزمان چشماش خیس اشک شد ، گفتم میترا حالت خوبه ، چته ، گفت ما ایرانیا چرا انقدر بدبختیم ، این فیلمها و داستان ها رو دو هفته میخونم و نگاه میکنم ، چرا باید زندگی رو به این مزخرفی بگذرونیم لعنت به دین لعنت به اخوند لعنت به مردم ، لعنت به همه
گفتم میترا جان تو حالت خوب نیست اینها فیلمه تو واقعیت همه مشکل دارند ، خیلی سخت میگیری ، سکس و رابطه یه بخشی از زندگیه حالا یکی کمتر یکی بیشتر .
صندلیش رو چرخوند سمتم و با چشمای پر اشک و ناراحت با خشم نگاهم کرد و گفت دروغ میگی توهم مثل تمام ادم ها دروغ میگی ، لعنتی
پاشد رفت تو اتاق خواب
یک دقیقه ای فکر کردم و دیدم بهترین کار رفتن و قطع رابطه با میتراست ، اگر بمونم و همراهیش کنم نمیتونم دیگه جلوی شهوت هردو رو بگیرم میدونستم میترا منتظر یه لمس کوچک برای سکس و بازی با ابروی یک خانواده است
از در که خواستم برم بیرون بلند گفتم زنعمو خداحافظ ببخش من رو نمیخواستم اینجوری بشه
بلند گفت وایسا ، از اتاق امد بیرون ، بدون روسری و حجاب همیشگیش امد جلوم ، گفت تو کاری نکردی ، فقط خواستم بگم ، با خودت رو راست باش ، عاشورا داشتی خودارضایی میکردی که رسیدم ، از بودن کنار من شق کردی ، یه هارد داری تا چند سال توش سوپر داری برای دیدن ، زنت برام تعریف کرده که ماهی یکبار هم بزور سکس داری ، احساس شهوت خودت رو سرکوب کن و خیانت نکن
اما من مثل تو نیستم دیگه خسته شدم از این زندگی مزخرف با یه مشت ادم خشکه مذهب عوضی
سرم تو کل مدت پایین بود و وقتی حرفای میترا تموم شد از در خونه در امدم و تو خیابونها بی هدف چرخیدم ، دو ساعتی گذشت به این فکر میکردم که شاید میترا با این حالش حتی خودکشی کنه آخه نئشه هم شده بود .

بهش زنگ زدم گفتم کجایی گفت خونه خودم ، گفتم چرا نرفتی خونه مامانت ، گفت تو اینستا با یه پسر اشنا شدم قراره بیاد دنبالم بریم بیرون ، گفتم میترا تو شوهر و بچه داری ، به غریبه ها اعتماد نکن زندگیت رو خراب میکنند ، گفت به آشناها رو زدم ، روم رو نگرفتن ، گفتم خونه باش بیام صحبت کنیم
هنوز میترا رفتار دوگانه داشت ، انگار حرفاش رو داره از روی دیالوگ فیلم تکرار میکنه بدون اینکه معنی دیالوگ رو قبول داشته باشه

چرند و پرند به هم بافت از هر دری سخنی و سخنی که همش شهوت رو شعله ورتر میکرد ، اون ساکت شد من چند دقیقه ای اصلا نفهمیدم چی میگم و خزعبلات به هم بافتم ، نزدیکم شد سرش رو نوازش کردم و خودش رو تو بغلم گذاشت آروم اشک میریخت و به چشمام نگاه میکرد ، بی اختیار گونه های پر اشکش رو بوسیدم و اون هم خودش رو بالا کشید و پیشانیش رو به پیشانیم چسبوند ، نفس هر دومون به شماره افتاده بود ، لبهامون کم کم بهم چسبید شاید سی ثانیه فقط روی هم بودن و تکون نمیخوردیم ، دیگه طاقتم طاق شد و مثل وحشیا پریدم به میترا ، دست انداختم تو موهاش و لباش رو با تمام وجود میخوردم ، بی دروغ ده دقیقه لب و گردن و گلوش زو خوردم ، اصلا نفهمیدم کی لباس هامون در امد و لخت شدیم از لب خسته شدیم و رو کاناپه داراز کشیده بودیم تو بقل هم ، یکم داشتیم استراحت میکردیم تا برای سکس اماده بشیم ، میترا گفت من پشیمون نمیشم از کارم چون برام سکس لذت بخشترین کار دنیاست و هیچ وقت با شوهرم تجربش نمیکنم ، نمیتونم طلاق بگیرم ، از تو میخوام کمکم کنی ،
گفتم کارمون خیانت به همسرانمونه اما زن منم به هیچ وجه من رو ارضا نمیکنه و نمیتونم زندگی اون رو برای سکس خراب کنم ازش جدا بشم ، زنم لب نمیده ، بهش دست میزنم جیغش میره آسمون ، ساک تا به حال نزده ، آنال اصلا نداشتیم ، فقط سکس از کس بدون مقدمه و ارضا شدنش تا ۲ دقیقه و ارضا شدن من تو دستمال کاغذی و تمام ، این کل رابطه ماست .
میترا از بقلم سر خورد پایین و کیرم رو از روی شورتم مالوند و گاز میگرفت ، وقتی شورتم رو کشید پایین با خوشحالی از خوشگلی کیر زشت من تعریف کرد و لیسش میزد ، گفت تا به حال نخوردم ، رابطه ما مثل رابطه شماست با تفاوت اینکه اکثرا ارضا نمیشم
با فیلمهایی که دیده بود ، تمام سعی خودش رو کرد تا من لذت ببرم ، حسابی که خورد ، خوابوندمش رو کاناپه و با ولع کسش رو خوردم ، خیلی مسخره بود من و میترا تو سکس با همسرامون فقط چند دقیقه دخول داشتیم ، نه لب میخوردیم نه کیروکسوکون همدیگر رو ، برای زنم و عموش لب زدن به الت تناسلی چندش آورترین کار دنیا بود ،
وقتی کس میترا رو میخوردم مثل مار به خودش میپیچید و با روناش سرمو بیشتر فشار میداد به خودش ، یک لحظه حس کردم صدای ناله میترا تبدیل به گریه شده ، سرم رو که بالا آوردم دیدم میترا به پهنای صورتش گریه میکنه ، گفتم ببخشید میگفتی اذیت میشی ،تا ادامه ندم .
با دستاش صورتم رو گرفت و کشید رو خودش ، کل صورتم رو بوسه بارون کرد و لب و زبونم رو خورد ، گفت این گریه از درد جسمی نیست ، از دردهای روحیمه ، این همه سال لذت یه سکس درست حسابی رو دلم مونده بود ، این گریه از روی لذت و حسرته

کیرم رو به کسش میمالیدم ، به سختی توش جا کردم و نگه داشتم آروم آروم عقب جلو کردم ، دیواره های کسش فشار عجیبی میاورد به کیرم ، تلمبه میزدم و با دستام سینه هاش رو ورز و ولا میدادم ، دیدم ادامه بدم آبم میاد ، به سختی بلندش کردم ، پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد و دستا رو دور گردنم ، کیرم تا دسته رفته بود و داشت جر میخورد
رفتم سمت اتاق خواب و نشستم لبه تخت ، چند دقیقه عشقبازی کردیم در حالی که کیرم داخل بود اما تلمبه نمیزدم ، وقفه ای که افتاد باعث شد دوباره بتونم بکنمش ، دراز کشیدم و ابتکار عمل رو دادم به میترا ، اونم تا جای ممکن کیرم رو درمیاورد و بعد تا ته میکرد تو ، حس ارضا شدن داشتم که گفتم میترا دارم میشم بلند شو ، توجه ای نکرد و محکم تا ته کیرم رو به کسش فرو میبرد ، دیگه نتونستم نگه دارم آبم رو ، که همون لحظه میترا افتاد تو بغلم و تمام عضله های بدنش منقبض شد و کیرم رو انگار کردم تو چرخ گوشت ، بهترین ارضای عمرم رو تجربه کردم تو کس میترا ، محکم بقلم کرده بود و من هم حس خوبی از این تماس داشتم تمام بدنش رو دستمالی و نوازش میکردم ، نمیدونم چقدر تو اون حالت موندیم ، خستگی باعث شد چشمام برن رو همدیگه ، چند لحظه رفتم تو خواب و بیدار که فهمیدم میترا رفت سمت حموم ،
رفتم تو حموم ، سر میترا پایین بود و نشسته بود گوشه حموم ، انگار روی دیدن و چشم تو چشم شدن نداشت خودم رو یه آب کشیدم و نشستم جلو میترا ، گفتم میترا کار ما از هر لحاظ اشتباه بود ، عرف ، شرع و انسانیت ، اما خودت گفتی من و تو نمیتونیم طلاق بگیریم ، نمیتونیم هم تا آخر عمر سالی ده بار سکس کنیم ، با تمام این اوصاف هرچی تو بگی ، اگر پشیمونی بگو من اصلا دیگه سمتت نمیام و همه چیز رو فراموش میکنم ، هیچی نگفت و فقط هق هق میکرد
بلند شدم پشت در حموم خودم رو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم تو ماشینم
میترا زنگ زد ، گفت پشیمونی ؟ گفتم به هیچ وجه ، من قبل از ازدواج هم سکس داشتم اما سکس با تو دنیا دیگست برام ، از اینکه این چند سال حس شهوتم رو سرکوب کردم پشیمونم ، میترا عذاب وجدان نداشته باش ، ما خیانت به کسانی کردیم که اصلا درکی از رابطه جنسی ندارند، من و تو تمام تلاشمون رو برات بهبود رابطه با همسرامون کردیم اما نشده ، پس عذاب وجدان نداشته باش
میترا گفت راستی نگران بچه دار شدن من نباش تازه پریودیم تموم شده و یه هفته دیگه تخمک رها میکنم ، اصلا برای این چیزها زنگ نزدم ، دلم برات تنگ شده ، گفتم به این زودی الان سر ظهره نباید بری خونه مامانت ، گفت میپیچونم ، تو هم بپیچون بیا پیشم ، رفتم یه چلوگوشت گرفتم و سریع خودمو رسوندم خونه میترا ، از در وارد شدم پرید بغلم و لب ازم گرفت
راحت مشخص بود که میترا میترسه و عذاب وجدان داره ، اما سکس از همه چیز براش مهمتره ،
با لب گرفتن کمربند منو باز کرد و دست کرد تو شلوارم و کیرم رو مالید ، منم لباس هاش رو در اوردم ، اینبار به خاطر ارضا یکی دو ساعت پیش و ترامادول صبح نزدیک یکی دو ساعت معاشقه و سکس کردیم ، دیگه پوست کیرم داشت بلند میشد ، به میترا گفتم آب منی خوردی ، گفت مگه نجس و حرام نیست ، گفتم مگه ادراره ، تازه مقوی هم هست همش پروتئینه ، با دودلی راضی شد که آبم رو بخوره ، آخر کار که میشدم موهای میترا رو چنگ کردم و آبم رو روی لب و دهن و صورتش خالی کردم ، ولش که کردم ، بلند شد گفت حالا که مقوی باید ازم لب بگیری ، دیدم اگر نگیرم ضایع میشم ، به سختی لبای پر از آب منی میترا رو بوسیدم ، گفت نه دیگه اگر تو از آب خودت بدت بیاد از من چه توقعی داری ، قشنگ باید زبون و لبام رو بلیسی ، دیگه گوه خوردن هم فایده نداشت ، فقط به لبای میترا فکر کردم و حسابی لباش رو خوردم ، مزه شور آب منیم خیلی بد نبود ، فکر خوردنش سخت بود .

غروب رفتم خونه روی دیدن زنم رو نداشتم ، داشت شام درست میکرد ، رفتم از پشت بغلش کردم و گردنش رو بوسیدم و یکم سینه هاش رو مالیدم ، یهو وسیله هایی که دستش بود رو گذاشت روی میز و گفت تو اصلا نمیدونی هر کاری جا داره ، صدبار گفتم سینه هام رو فشار نده ، آخرش سرطان سینه میگیرم ، گفتم خوب بعد از شام بیا سکس کنیم تو جای مناسبش ، گفت هفته پیش کردیم ، رفتم دکتر گفته عفونت داری نباید نزدیکی کنی ، گفتم بقیه مردم هر روز نکنن دیگه هفته ای یک بار سکس دارن ، تو اصلا غیر آدمیزادی ، گفت نه اتفاقا من از چند نفر پرسیدم ، همشون گفتن که مثل ما سکس میکنن ، مگه آدم حیوونه که هر روز سکس کنه ، والا حیوون ها هم انقدر حشری نیستن ، در ضمن هی بهم اصرار میکنی که برات بخورم و پشتم بکنی ، هیچکس اینکار رو نمیکنه
گفتم این هیچکس ها کیان ، کسی ساک بزنه یا از کون بده که نمیاد به تو بگه ، عاشقانه ترین کار دنیا برای اکثر آدمها لب گرفتنه ، تو اصلا نمیدونی لب چیه ، زنم گفت ای حالم بد شد ، اینا رو تو فیلمای مستهجن دیدی برات عادی شده ، من مثل زنای هرزه تو فیلمها نیستم ، شرمندت
یه آهی کشیدم و رفت سمت اتاق خواب ، گفتم گرسنم نیست ، شب بخیر ، رمز گوشیم رو عوض کردم و خاموشش کردم
از اینکه زنم این حرف ها رو زد احساس خوبی داشتم به خودم حق خیانت دادم و از عذاب وجدانم کم شد و راحت خوابیدم

صبح که گوشیم رو روشن کردم ، میترا صدتا پیام داده بود بهش زنگ زدم گفت نگرانت شدم زنگ زدم آخر شب به زنت ، حال و احوال کردم گفت خوابی آروم شدم ، گفتم خونه ای باید باهات صحبت کنم ، که بود و رفتم
رسیدم رفتم سریع سر اصل مطلب
گفتم میترا تو مادر دوتا بچه ای ، شوهرداری ، من زن دارم و تصمیم داریم سال دیگه بچه دار بشیم ، با عشق و عاشقی بچگانه زندگی جفتمون نابود میشه ، شوهرت و زن من آدمهای خوبین ، هر چند تو سکس بد باشن ، اگر میخوای باهم شریک جنسی باشیم از غروب به بعد نباید زنگ بزنی نباید پیام بدی ، هر کار کوچکی که باعث شک و تردید کسی نسبت بهمون بشه رو از خودمون باید دور کنیم .
ما حق نداریم برای لذت شخصی زندگی بقیه رو خراب کنیم ، اگر طلاق بگیریم مختاریم به هر رفتاری اما الان شرایط خاصی داریم ، من نیاز جنسی تو رو برطرف میکنم و تو نیاز منرو ، روابط زناشویی با همسرامون نباید تغییر کنه ، اگر قبول میکنی ادامه بدیم …

میترا گفت هرچی تو بگی ، من نمیخوام از دستت بدم ، هر کاری بگی میکنم .

تا ده روز بجز یک جمعه هر روز سکس داشتیم و کم کم شد یک روز درمیان و دیگه کمتر از دو روز در هفته نشد ، هر مدلی که میدیدیم و تصور میکردیم رو زدیم ، تمام مدلهای تو فیلمای پورن رو امتحان میکردیم ، یک بار تو حموم سکس کثیف رو تجربه کردیم ، چند بار سکس یک طرف با دست و پا و چشم بسته رو انجام دادیم که فوق العاده هیجان انگیز و جذاب بود ، سکس با بدن تمام روغنی ، خوردن بدن با عسل و بستنی و کاکائو و شراب و … و هر مدلی که به مخیلمون میرسید ، حتی کارهایی که چندشمون میشد یا تواناییش رو نداشتیم هم حداقل یکبار انجام میدادیم و نهایت مثل سکس کثیف ادامه نمیدادیم .

چند ماه بعد تمام فامیل از خوب شدن افسردگی میترا صحبت میکردند و اون با افتخار تعریف میکرد که دکتر جدیدش خیلی موثر و خوب درمانش کرده ، همه خدابیامرزی برا دکتر میفرستادن ، از همه بیشتر زنم خوشحال بود ، میترا گاهی جوری که بقیه نشنون صدام میکنه دکتر

تاثیر سکس با میترا برای منم خیلی زیاد بوده ، عشق به زندگیم و تلاش و تمرکزم تو کار صد برابر شده و خیلی پیشرفت کردم
زنم ۷ ماهه حاملست و از من گاهی به خاطر اینکه ۷ ماهه جق میزنم عذر خواهی میکنه
میترا وقتی فهمید بچمون پسره گیر داد که باید حاملش کنم و شوهرش به خاطر طبع سردش ۱۰۰ تا بریزه ۹۹ تاش دختر میشه ، بعد از کلی داستان من و شوهرش به فاصله سه روز ریختیم تو آبمون رو ، الان میترا هم ۳ ماهس و میگه علائمم میگه پسره ، نمیدونم بچه منه یا شوهرش ، امیدوارم بچه مشروع باشه و برای شوهرش .

دوستان عزیز مختارید به فحش دادن بابت خیانت ما ، اما زندگی ما انسانها خیلی کوتاهه ، خودتون رو جای من و میترا بگذارید ، طلاق میگیرید یا خیانت میکنید یا تا اخر عمر قید لذت بخشترین کار دنیا رو میزنید .

نوشته: سیاوش


👍 57
👎 13
140326 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

720401
2018-09-28 20:55:49 +0330 +0330
NA

کس کش چون زندگی کوتاهه باید خیانت بکنی!
کیر تو طرز تفکراتت

0 ❤️

720402
2018-09-28 20:56:29 +0330 +0330

سکس با زن یا مرد متاهل کثیف ترین کار دنیاست.تقریبا میشه بگیم فقط حیوان ها اینجور کاری میکنن و باعث افتخارشونه.
بعضی عزیزانی هم که با نظرم مخالفن مامان جونشون بیارن بچها بکنن شاید، تاکید میکنم شاید نظرم عوض شد.

1 ❤️

720443
2018-09-28 22:18:41 +0330 +0330

داستان بی نظیر بود فقط اون قسمت که آب منی مقویه چرت بود چون تمام مطالب علمی که خوندم نوشته بود آب منی خاصیتی نداره

3 ❤️

720479
2018-09-29 00:30:55 +0330 +0330

آفرین ! چقدر روشن فکری! خوشم اومد… معلومه راحت میشه با تو صحبت کرد!! ببین حالا که گفتی زندگی کوتاهه … باید بگم که : زنت یه چند سالیه که با منه! منم حسابی حالشو جا میارم. می‌دونم ناراحت نمیشی! چون تو هم روشن فکری و هم مذهبی نیستی!

1 ❤️

720488
2018-09-29 02:02:42 +0330 +0330
NA

چون خدا پیغمبر ب کیرت نبود تا اخر خوندم ، قشنگ بود بازم بنویس

6 ❤️

720492
2018-09-29 03:04:40 +0330 +0330

لعنت بهت داستانت به واقعیت میخورد
من خودم طبعم وحشتناک گرمه و اگه جات بودم صددرصد طلاق میگرفتم
چون نه میتونم نداشتن سکس رو تحمل کنم و نه میتونم خیانت کنم
حتی فکر به خیانت حالمو بد میکنه
اینکه به کسی که دوستت داره و دوستش داری خیانت کنی کثیف ترین کار دنیاست
البته خداروشکر جای تو نیستم و طرفم مث خوذم طبعش گرمه
البته ازدواج نکردیم و امیدوارم بلاخره مال خودم بشه
اگه داستانت واقعیت داشت باید بگم اشتباه بزرگی کردی دوست عزیز
نگارش و قلم داستانتم خوب بود
لایک یازدهم
موفق باشی

2 ❤️

720499
2018-09-29 04:05:21 +0330 +0330

سیاوش وش اندر لگن،،،،خداییش ترکیدم ازخنده بابت دوخط آخر نوشته ات،،،خوش باشی دادا،،،،،،

2 ❤️

720500
2018-09-29 04:18:20 +0330 +0330

عزیزم منم به درد تو گرفتارم ولی جرات تو رو نداشتم

4 ❤️

720506
2018-09-29 05:01:06 +0330 +0330

شک دارم واقعی باشه ولی اگه باشه بهترین کار کردی مواظب باش لو نرین که کون هر سه تا تون پاره س
هم تو هم اون میترا هم اون بچه تو شکمش

2 ❤️

720514
2018-09-29 06:25:11 +0330 +0330

خیلی خوب بود ، کاش یکم بیشتر از میترا و بدنش توصیف میکردی …

2 ❤️

720521
2018-09-29 07:17:19 +0330 +0330

دیسلایک،
تحت هیچ شرایطی خیانت جایز نبوده و نیست،
تحمل نمیکنی محترمانه گورتو گم ،گردنتو خرد کن،
جداشو

2 ❤️

720526
2018-09-29 07:38:30 +0330 +0330

قبل از تو کلمه دکتر سو تفاهم بود

3 ❤️

720534
2018-09-29 08:37:02 +0330 +0330

دمت گرم.همینطوری ادامه بده.کیرت تو این زندگی تخمی.حالشو ببر.

3 ❤️

720554
2018-09-29 11:28:34 +0330 +0330

من تخمم حسابش نمیکردم اونم منو کیرش حساب نمیکرد،خخخخخ دمت گرم خیلی باحال بود،مدتی بود داستان به این باحالی نخونده بودم،سلام منم به میترا برسون

2 ❤️

720560
2018-09-29 12:10:30 +0330 +0330

توی احمق باید بجای اینکه زنتو حامله میکردی به فکر زن مردم میبودی طلاق میگرفتی میرفتی عشقو حال میکردی والا

0 ❤️

720561
2018-09-29 12:10:44 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟بازم از این کارا بکن و داستانش رو بنویس
اصلا هم خودت رو سرزنش نکن چون وقتی زن آدم نیاز هاش رو برطرف نکنه مرد باید به کس دیگه ای وابسته بشه
پس یادت نره بازم از این داستان ها بنویسی

2 ❤️

720592
2018-09-29 16:26:25 +0330 +0330

مثل سگ خالی بستی

1 ❤️

720601
2018-09-29 18:10:57 +0330 +0330

سیاوش جان بازم میگم واقعا قشنگ نوشتی،ظهر از سر کار اومدم خونه داستانت رو خوندم واقعا لذت بردم،نه برای سکسی بودنش،خیلی جالب بود برام،چون خودم تقریبا مشابه این موضوع برام پیش اومده و مطلب دیگه اینکه اصطلاحات عامیانه باحالی بکار بردی که خیلی خندیدم،اگر تونستی ادامه بده که قشنگ مینویسی

2 ❤️

720605
2018-09-29 18:50:25 +0330 +0330

دوست عزیز اولش اینو بگم که ایول به قدرت تخیل و داستان سرایی که کردی
راستش اگه من به شخصه بجای خودت تو این داستان و شرایطی که گفتی بودم دقیقا همون کاری رو میکردم که تعریف کردی
زندگی واقعا محدوده اگه کسی که باهاش ازدواج میکنی نتونه ارضات کنه چقدر میتونی تحمل شرایط سخت رو داشته باشی؟!!! نباید بخاطر همسر یا شوهری که طبع سردی داره تو خودت رو قربونی کنی.
شاید از دید فلسفی بعضیا بگن خیانت! ولی خیانت به شریک زندگی زمانی هس که همه مسائل زناشویی جابجا اجرا بشه و لذت زندگی مشترک تامین شده باشه ولی طرف مقابل بازم چشمش دنبال شخص سوم باشه. در شرایطی که وصف کردی بهترین کار همون تک پر بودن با یه جنس مخالف هات هست تا هر دو تامین جنسی بشین و زندگی زناشوییتون منجربه طلاق نشه
باشد روزگاری که تعصبات بیجا و بی مورد از بین بره

2 ❤️

720628
2018-09-29 20:18:14 +0330 +0330

داستانت خوب بود کسکش?
ولی کیرم دهنت که خیانت میکنی گمشو طلاق بگیر به اون جنده خانم هم بگو طلاق بگیره دوتایی هر گوهی خواستین بخورین بعدشم تو قبل ازدواج نمیدونستی خانواده همسرت مذهبی هستن همینطوری مثل یابو رفتی زن گرفتی مگه صد سال پیشه عروس داماد شب عروسی همدیگه رو ببینن ندونن طرفشون کیه تازه اون زمان هم اقلا میدونستن چه خانواده‌ای هست
کسکش لاشی جقول

1 ❤️

720675
2018-09-29 21:22:31 +0330 +0330

ادامه میدم شدیدا

2 ❤️

720682
2018-09-29 21:31:43 +0330 +0330

قشنگ بود میشه میتونم بگم جز باحال تریرین داستانا بود که خوندم.

2 ❤️

720798
2018-09-30 10:52:35 +0330 +0330
NA

نوش جونت اینا کس شر میگن ولشون کن

2 ❤️

720846
2018-09-30 18:20:06 +0330 +0330

حالا من بهت اطمينان ميدم ميترا خانم احتمالن با بقيه ام هست
معمولن زنايي ك ب يه نفر ميدن و لو نميرن بعد از مدتي ب چن نفرميدن !!!

اون چن نفر هم باز با چن نفر هستن

بيشعور كاندوم استفاده كن

زن بدبختت رو مريض نكني!!!

ثانين نميترسي ازمايش dnaبگيرن از بچش و خونش رو بريزن احمق!!!

2 ❤️

720852
2018-09-30 19:25:24 +0330 +0330
NA

منم خیلی تو کف زنعموی زنم هستم

2 ❤️

720966
2018-09-30 23:57:19 +0330 +0330
NA

خوب بود.
دمت گرم

1 ❤️

721116
2018-10-01 20:17:04 +0330 +0330

دمت گرم کار بسیار خوب و شایسته ای کردی، منم زنم سرده و گاییده مارو

2 ❤️

721170
2018-10-01 22:11:57 +0330 +0330

نمیگم خیانت کار خوبیه ولی برای شرایط تو عالی کار خوبی کردی به نظرم فقط مواظب خودتون باشین

2 ❤️

721186
2018-10-01 22:52:58 +0330 +0330

کسخل گیر آوردی من اگه میخواستم این متن و بخونم خو درسام میخوندم بیکاریا

2 ❤️

721187
2018-10-01 22:54:56 +0330 +0330

داداش داستانت عالی بود.عالی تر داستانی که تا الان تو این سایت خوندم.در باره اوناییم که کس میگن باید بگم داستان شماها هم مثل اونایی که ادعا میکنن ندادن ولی دادن اونم خیلی دادن.اگه شما کونیا ادعاتون میشه کسی مجبورتون نکرده بخونید.اصلا اگه شماه خوبید تو این سایت چه گوهی میخورید.خداییش گوه خوریم حدی داره رفقا کمتر بخورید واسه بعدانتونم بمونه

3 ❤️

721315
2018-10-02 13:24:41 +0330 +0330
NA

خیلی خوب بود دمت گرم خیلی وقت بود یه خاطره با حال نخونده بودم

1 ❤️

721356
2018-10-02 20:20:42 +0330 +0330

سياوش جان

داستان خوبي بود من لايك هم دادم

فقط يه مورد

داروهاي افسردگي بجز موارد خاص مثله بوپروپين ، تاثير بشدت منفي روي تمايل به سكس چه در زن و چه در مرد داره (براي مرد بد تر هم هست چون نياز به نعوظ داره)

ادمهاي افسرده در نود و نه درصد موارد تمايل چنداني به برقراري ارتباط جنسي ندارند

مگر اينكه افسردگيش حاصل بيماري مانيك ديپرشن يا دو قطبي باشه و طرف در قطب مانيك قرار گرفته باشه

تاثير ترامادل در افزايش حس سكس روي زن رو اولين باره مي شنوم

البته اينا رو واسه اطلاعات عمومي گفتم و اصلا واسه داستان سكسي مهم نيست ، داستان سكسي يعني تحريك كننده ، هر چه بيشتر بهتر ، دروغ و راستش اصلا اصلا مهم نيست

2 ❤️

722222
2018-10-06 05:06:22 +0330 +0330

دوست عزیز سکس با زن شوهر دار کثیف ترین کار دنیاست اگه خیلی نیاز داری مثل یه مرد برو زن بگیر یا صیغه کن یا هر غلطی میخوای بکن ولی زن شوهر دار ممنوع یه وقت دیدی یکی زن خودت رو هم… آره

1 ❤️

722926
2018-10-10 05:58:25 +0330 +0330

اونایی که بهت فوش میدن معلومه درک و شعوری نباید ازشون انتظار داشت
لطف بزرگی در حق خودت و میترا کردی
دم هردوتون گرم

2 ❤️

723262
2018-10-11 21:55:43 +0330 +0330

دمت گرم وقتی اونا نمیذارن یا نمیزنن تو بزن و زن عمویه هم بذاره.اینطوری کیف و حال دنیارو ببرین و ازاونطرف هم زندگیه خودتون و خوب و شاد نگه دارین.
ناز شستت ?

2 ❤️

723639
2018-10-13 12:32:31 +0330 +0330

خب مكه كونت گذاشتن با زنت بموني؟جدا شو برو با اونيكه دوس داري باش كصكش

0 ❤️

723705
2018-10-13 21:02:15 +0330 +0330
NA

ببین توله سگ چقدر دروغ و تخیل دست همه ملجوقو از پشت بستی اینایی هم که سرهم کردی افکاره مغزه جقیته که خیلی فشار اورده من فقط چند تا چیزو نمیفهمم یه زن عمو مومن که نماز خونه چطور در عرض یک ثانیه صد درجه عوض میشه یه دفه میگه کرم داری این همه دمپایی و بعدیش که نمیفهمم اینه که خودت میگی این میترا اثلا تاکالا درست حسابی سکس نداشته اما به تو که میرسه دسته الکسیس رو از پشت میبنده کیرتو از شرت میخوره گاز میگیره حرفه ای ساک میزنه … یه چیزه خنده داره مزحکه دیگم اینکه چرا تو همه داستانهای تخیلی مثل توی کونده همه آبشونو راحت و بدون استرس خالی میکنن تو کس طرف ؟ تا همینجا داستانا بیشتر نخوندم چون بقیشم سوتیهای بیشتری داری در کل دره کونتو بزار خار کونی خیال پرداز ما بقیه فوش هارو میزارم به عهده دوستان

0 ❤️

725481
2018-10-22 20:43:52 +0330 +0330

خوب واضحه که کارتون پسندیده نیست.اینکه برای نشون دادن زندگیتون بعنوان یه ویترین خوب به دیگران خودتونو شکنجه میکنید و یه عمر زجر میدید و طلاق نمیگیرید خوب یه کم عجیبه.این روزا طلاق تو دور افتاده ترین روستاها هم مسئله ی جا افتاده ای هست و اونقدر مثل قدیم باهاش بد برخورد نمیشه.باز هر چی باشه بهتر از خیانته.اصلا قبل از خیانت بهتر بود میرفتید پیش مشاور خانواده یا مشاور سکسیولوژی تا مشکل سردی همسرتون حل بشه.اما گذشته از قبح عمل شما و زن عموی همسرتون،قلم بسیار عالی ای دارین.نگارشتون بی نظیره.یعنی واقعا از سایت شهوانی بعید بود چنین داستانی بااین کیفیت عالی و بدون هیچ غلط املایی و انشایی و به این حد از جذابیت.

3 ❤️

738604
2018-12-31 20:26:40 +0330 +0330
NA

دمت گرم
همه جوره راه اومدین با همسراتون ولی اونا هیچ کوششی نکردن
پس کار بدی نکردین
ایولا

1 ❤️

751365
2019-03-01 11:18:15 +0330 +0330
NA

۵۰ لایک برای داستانم نشاندهنده اینه که خوب نوشتم
تشکر از دوستان گلم ،

0 ❤️

776506
2020-11-12 02:45:34 +0330 +0330

بکن بکن راحت باش لذت ببر

1 ❤️

805194
2021-04-21 20:12:16 +0430 +0430

جفتتون طلاق میگرفتید بهتر بود یا حداقل میترا

1 ❤️

807458
2021-05-02 21:11:39 +0430 +0430

من چون تقریبا تو شرایط تو هستم میگم تا زمانی که کسی تو این شرایط قرار نگیره نمیفهمه و حق قضاوت نداره

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها