میسترس سودای میانسال و چشم آبی

1397/06/16

بعد از چند روز چت کردن بالاخره نوبت به قرار حضوری رسید خیلی استرس داشتم آخه خیلی حساس و پرخاشگر بودن سودا بانو و قلبم تن تن میزد کنار لاله ها قدم میزدم قرارمون ائل گلی بود چنتا دانشجو رد شدن تا بالاخره خانم رو از راه دور دیدم یکم هول شدم و خانم مستقیم به طرفم میومد یه بانو جا افتاده با پوست سفید و البته کمی چاق اما با رون و باسن بسیار بزرگ و قد بلند و دستهای قوی بانو حدودا چهل و پنج سالشون بود نزدیکم شدن رفتم سمتشون و سلام کردم گفتن بشین نشستیم و کمی حرف زدیم بانو بازوی من رو گرفتن و دستاشون به قدری قوی بود که دستمو داشت میشکوند بهم گفتن چن کیلویی نی قلیون گفتم فک کنم پنجاه بانو گفتن خوب تو مشتمی حیوون گفتم بله مثل یه مورچه تو مشت شمام کمی حرف زدیم و قرار شد بریم خونشون با دنا منو به خونشون سمت رشدیه رسوندن و رفتیم داخل خیلی ریزه بودم در برابر بانو بانو قدشون هم بلند بود اما بانوی خودساخته ای بودن داخل اتاق شدیم بانو دست های منو با چشمامو بستن و رفتن داخل اتاق چند دقیقه بعد اومدن و چشمامو باز کردن یه لباس مشکی لاتکس با جوراب های مشکی که پاهای بزرگ و سایز چهل و دوشون که لاک هم داشت از روش خودنمایی میکرد یه لحظه ترسیدم من یه پسر ضعیف بیست و سه ساله تو دستان یک خانم سادیسمی و قوی میانسال بودم بانو سودا قلادمو بست و گفت اسمت از الان تیفانیه آخه سیسی بوی هم بودم براشون تو روابط تلفنیمون شلاقشون رو برداشتن و منو لخت با قلاده با دست و پای بسته آماده کردن با تمام وجود رو کمرم میزدن اشک تو چشام حلقه زد چند ضربه ی اول شدید سوختم و میلرزیدم اما کاری نمیتونستم بکنم سودا بانو با تمام وجود منو شلاق میزد و من عین سوسک میلرزیدم بانو بلند میخندید و میگفت چته کونی درد داری؟جرت میدم حیوون و محکمتر میزد له له میزدم و بانو میخندید و میگفت لیاقتت اینه حقیر تو یک حقیر زاده شدی تو ضعیف زاده شدی و محکم شلاقش تنمو میسوزوند حس میکردم پست کمرم کنده شده همینطور که شکنجه میشدم بانو اومد بالا سرم دو تا پای مغرور و قدرتمندشو جلوم حس کردم با تمام وجود پیشش حس حقارت داشتم با هر ضربه شلاقش به پاهای قدرتمند ارباب سودا خیره میشدم و میگفتم در دلم بذار از درد پاره بشی به کف پاهای بانو سودا بانو منو برگردوند کمر زخمیم موند زیر زمین کف پایش رو گذاشت رو سینم پاش خیلی بزرگ و قوی بود و من سینه ام لاغر گفت میخوام قفسه سینتو له کنم تیفانی حقیر و دوپایی ایستاد رو سینم حس نفس تنگی گرفتم و از زیر صورت با شکوه بانو سودا رو میدیدم موهای بلوند بینی بلند و عقابی چشمان کوچک آبی و صورتی با کمی چروک میانسالی اما من زیر پاهای قدرتمندش بودم روی سینم بپر بپر میکرد و میگفت لهت میکنم حیوون حقیر و من زجه میزدم روی صورتم با کف پاهاش ایستاد بوی کف پاهاش رو حس میکردم اما صورتم از درد درحال متلاشی شدن بود تمام جمجمم درد میکرد از رو صورتم اومدن پایین قلادمو گرفتن و منو چهاردستو پا کردن دستکشی توی دست کردن و از دوتا انگشت کونمو انگشت کردن تا چهارتا انگشت کونم قشنگ حس پارگی داشت ارباب دستشو تا ته تو کونم میبرد و سعی میکرد تا مچ بره توم که این باعث درد شدید مقعدم میشد کف پاش رو سرم بود و میگفت کونی منی کونده دستم تا نصف تو کونته پارت میکنم جرت میدم کف پاش از روی سرم اومد جلوی صورتم گفت ببوس سگ کونده کف پاشو میبوسیدم گفت بلیس جنده لیس میزدم مزه عرق میداد پاش مشخص بود خیلی تو کفش پاشنه بلند مونده زبونم به جوراب بانو میخورد دستش تا مچ کونمو جر میداد و میگفت بخور که لیاقتت خوردن چرک پای منه چرک پا خور من تویی حقیر تن تن دستشو تو کونم تلمبه میزد حس پارگی داشتم که پاشو کرد تو حلقم بعد چند دقیقه اومد بالا سرم چنتا تف انداخت تو صورتم و با کس پر مو نشست رو صورتم و پاهامو داد بالا و باز کرد کسش بوی عرق میداد گفت بلیس برده ی حقیر و من لیس میزدمو دستشو تو کونم میکرد چن دقیقه کس خوردم تا آبش رو صورتم میچکید کونشو گذاشت در دهنم و یک گوز بلند و پر بو داد و گفت بخورش کسکش با لذت گوز بانو سودا رو میخوردم گفت لیس بزن کونمو شروع به لیس زدن کردم تن تن کون میلیسیدم کونشون کمی مو داشت اما رنگ روشن بود و معلوم نبود چند دقیقه که کونشون رو لیس زدم یوهو یه تیکه عن ریخت تو دهنم و بعد پشت سرش دهنمو پر عن کرد و گفت ریدم تو دهنت و بلند خندید گفت همه ی عنمو باید بخوری مزه ی بدی داشت کمی قورت دادم و بقیش دور لبم و از دهنم بیرون میریخت صورتمم پر عن بود بانو با دستمال کونشو پاک کرد و بعد چنتا گوز تو دهنم از روم بلند شد و شلاقو آورد گفت هرچی از گهم روی زمین ریخته رو بخور وگرنه تخماتو جر میدم یه شلاق زد رو تخمم مثل سگ پریدم و شروع کردم به خوردن تیکه های عنش دستکش دست کرد و با باغی مونده عنش صورتمو عنمال کرد و بهم میخندید و تحقیرم میکرد و میگفت خاک بر سر حقیرت عنا رو صورتم خشک شدن بانو قلادمو گرفت و منو برد تو توالت خوابوند و با آب فشار قوی صورتمو شست پوست صورتمو داشت میکند انقد آبش تند میومد به تنم و صورتم عطر زد و منو آورد تو پذیرایی تمیز شده بودم حتی تو دهنمم شسته بود جوراباشو درآورد و کرد تو دهنم جورابشو میک میزدم و کف پاهای بزرگ و عرقی با لاک قرمز رو صورتم بود گفت چرک کف پامو بلیس شروع کردم به لیس زدن بهم میگفت چرک کف پام خوشمزه تره یا غذا میگفت چرک کف پای شما بانو خندید و گفت چرک لای انگشتام با ارزش
تره یا تو گفتم چرک لای انگشتای پاتون از تمام وجودم با ارزش تره جورابو کشید و پاشو کرد تو حلقم گفت ساک بزن جنده پاش تو حلقم بود و داشتم خفه میشدم اشک میریختم و میخندید چنتا سیلی شدید با پاهاش به صورتم زد و گفت قمبل کن کونمو قمبل کردم کمرمو داد پایین کف پاشو گذاشت رو سوراخم و انگشتای پاشو کرد تو کونم ناله کردم جون دادم تا پاش تا نصفه جرم داد و رفت تو کونم پاشو تو کونم‌ عقب جلو میکرد و کسشو میمالید و منو تحقیر میکرد کون بده جنده کون بده کونی چن دقیقه این کارو کرد تا ارضا شد موهامو گرفت کسشو گذاشت در دهنم و شاشید تو دهنم گفت اگه یه قطره از شاشم بریزه رو فرش ب
ا سیگار پارت میکنم که با دقت تمام شاششو قورت دادم با لگد زد در کونم و منو با قلاده برد داخل اتاق و کرد داخل قفس و گفت سگ خوبی بوده همینجا بمون تا اربابت بره باشگاه وقتی اومدم میای عرق پامو با زبونت میشوری گفتم اطاعت سرورم لباس ورزشی سفیدشونو پوشیدن بانو و رفتن از پله ها پایین.

نوشته: علیرضا


👍 3
👎 16
28815 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

715883
2018-09-07 21:42:25 +0430 +0430

اینهمه عن خوردی هنوز۵۰ کیلو وزنته دلاور

2 ❤️

715928
2018-09-08 04:24:26 +0430 +0430

هیچی از رابطه ارباب و برده جز تحقیر نمیدونید

4 ❤️

715935
2018-09-08 05:19:18 +0430 +0430

مزخرف.

0 ❤️

715939
2018-09-08 05:31:54 +0430 +0430

خاک بر سر نداشته ات کنم
نه حیف خاک
اصلا من کم آوردم (dash) (dash) (dash) (dash)

0 ❤️

715966
2018-09-08 07:24:14 +0430 +0430

پالیسیش خوبه . ن کثیفش .!
ولی ریدم تو بقیش عن خور !
خاااااک

0 ❤️

716003
2018-09-08 12:23:55 +0430 +0430

خدایا فک کنم دیگه خودت باید ظهور کنی

0 ❤️

716018
2018-09-08 14:35:02 +0430 +0430

پس چی میگند این مسئولین که تحریم هیچ اثری بر ما نداره؟
بابا با چه زبونی باید بگیم، جوونامون از گرانی و نداشتن پول به گوه خوری افتادند!!!
این هم یک نمونه اش!!!
بدبخت شدند این جوونا،
انقدر توی جامعه تحقیر شدند که دیگه گوه خوری براشون شده یک افتخار!!!
من دیگه حرفی ندارم بگم، دیگه کم آوردم!

0 ❤️

716198
2018-09-09 12:00:48 +0430 +0430

فقط می گم خاک عالم تو سرت. وجودت را از زمین برکن.

0 ❤️

716266
2018-09-09 19:32:32 +0430 +0430

گوز رو چطور خوردی؟

0 ❤️

744693
2019-01-30 12:30:09 +0330 +0330

برو خودتو ی وزن بکن فک کنم چند کیلویی اضاف کرده باشی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها